در تقسیم دینی، هر کافری، محارب تلقی نمیشود; اشتباهات دیدگاه محقق داماد
صدای شیعه: حجتالاسلام سیدمصطفی محقق داماد عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران در افتتاحیه نهمین دور گفتگوی دینی مرکز گفتگوی ادیان و تمدنهای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با شورای جهانی کلیساها در بخشی از سخنانش به این موضوع اشاره داشته است: پیروان هر یک از ادیان خود را مؤمن و دیگران را کافر میدانند و به دنبال این دو عنوان نهاد است که موضوع تکفیر یعنی کافر شناختن یک فرد و یا یک گروه مطرح میشود، نهاد کفر و ایمان است که جامعه بشری را از نظر یک شخص دینی به خودی و غیرخودی تقسیم میکند و به جای دوستی تخم عداوت میکارد. عداوتی که مقدمه جمعآوری اسلحه، «ارهاب» و بالاخره جنگ و خونریزی خواهد بود، در حالی که نه معنای کفر و ایمان چنان است که برداشت شده و نه معارف دینی چنان اجازهای را به پیروان خویش میدهد که به استناد کافر دانستن دیگری دست به خشونت بزنند.
در همین راستا حجتالاسلام داود مهدویزادگان عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در یادداشتی با عنوان «منطق جامعه ایمانی» به نقد سخنان آیتالله محقق داماد پرداخته است که در ادامه میآید:
1-تفسیر خرسند کننده
عالم مسلمان، باید به هنگام تفسیر آیات الهی، تنها خشنودی خدا را در نظر گیرد و لو اندیشه دینستیز مسلط زمانه، تفسیر او را بر نتابد. در غیر این صورت، تفسیر او از آیات قرآن کریم، تفسیر برای است. زیرا با این تفسیر، خرسندی غیر خدا را طلب کرده است.
روزگاری بود که علت عداوت و دشمنی میان جوامع بشری را در مرجعیت دین معرفی میکردند و در نتیجه، از سوی دهریون و قدرتهای نوظهور تلاشی جهانی برای عرفی شدن نهادهای سیاسی و اجتماعی ملی و بینالمللی به راه افتاد و در این راه هم موفق بودند. امروزه نهادهای بین المللی و دولت - ملتها بر اساس مرجعیت غیر دینی تعریف شده است و عمل میکنند. با وصف این، نه تنها عداوت و دشمنی از میان نرفت بلکه به گونهای بیسابقه شدت بیشتری پیدا کرده است. دو جنگ جهانی خانمانسوز در قرن بیستم، گواه بر این مطلب است.
حتی سلاح های جنگی به نحو خارقالعادهای پیشرفت کرده است و از خصلت کشتار فردی به کشتار جمعی بلکه نسلی تبدیل شده است. جنگ در این زمان محدود به خطوط تلاقی نیروهای متخاصم نیست، بلکه همه شهرها خط مقدم است. خشونت بیسابقه امروز، نتیجه سیطره اندیشه عرفیگرایان است. از این رو، پیروان این فکر تلاش وافری به راه انداخته و میاندازند که افکار عمومی از این حقیقت آگاهی پیدا نکند بلکه وقوع پدیده جنگ را به مذهب نسبت دهند و در این راه هم سعی دارند از جهل جوامع مذهبی استفاده کرده جنگهای تصنعی به ظاهر مذهبی به راه بیاندازند. در این میان، خیلی مایه خرسندی آنان است که عالم دینی، جنگ و دشمنی بیسابقه امروز را به مذهب ارجاع دهد و به زعم خود آموزههای دینی را به گونهای تفسیر کند که ریشه عداوت برچیده شود و حال آن که او ناخواسته وارد ورطه عرفیسازی جامعه دینی و تعمیق عداوت مدرن شده است.
2-تمایز دینی و خشونت
هیچ نظام فکری را نمیتوان نشان داد که تقسیم خودی و غیر خودی یا من و دیگری در آن نباشد. زیرا ما در عالم تکثر زندگی میکنیم. ویژگی چنین عالمی، تمایز است. وقتی مفاهیم و فرهنگ را به قدیم و جدید تقسیم میکنیم و سنت را غیر تجدد میدانیم، از خودی غیر خودی سخن گفتهایم. پس در هر نظام فکری، مبنایی برای دستهبندیها و تمایزها وجود دارد. تمایز ادیان وحیانی، به ویژه دین اسلام بر ایمان و کفر استوار است، یعنی مؤمن و کافر. مبنای این تمایز ذات باری تعالی است. برهانیترین تقسیمبندی همین است. زیرا هیچ چیزی غیر الله تعالی حقیقت ندارد. پس یگانه مبنای دستهبندی حقیقی، خود خدا است. انسانها به خدا باور و خدا ناباور تقسیم میشوند.
حال، اگر دنیای متجدد، انسانها را بر این پایه تفکیک نمیکند، به دلیل کنار گذاشتن مبنای خدا محوری است. اما این کنار گذاشتن بر پایه خردورزی نیست و هیچ توجیه عقلانی ندارد. مصیبت بارتر وقتی است که گفته شود باید در دنیای کنونی، تقسیم جهان بشریت به محارب و صلحطلب را جایگزین تقسیمبندی دینی مؤمن و کافر کرد. زیرا، در تقسیم دینی لزوماً هر کافری محارب نیست و لذا احکام اسلام درباره کفار متکثر است. حکم جهاد مربوط به کافر حربی است. اما در تقسیمبندی غیر دینی جامعه بشری به طور مطلق به دو گروه محارب و صلحطلب تقسیم شده است و طبعاً حکم محارب، قتال و جنگ است و نه چیز دیگر. با محارب که نمیتوان مدارا کرد ولی مدارا با کافر غیر حربی ممکن است. پس، خشونتی که در تمایز غیر دینی هست؛ در تقسیم بندی دینی نیست.
3-ایمان، دوستی آفرین است
اسلام دین محبتورزی و نرم خویی است. آن چنان که قرآن کریم به رسول مکرم(ص) یادآور میشود که نرم خویی تو از ناحیه رحمت خدا است و اگر این نبود، مردم از گرد تو میگریختند و بر همین اساس از او میخواهد که اگر خطایی از مردم سر زد ببخشد و از خدا برای ایشان آمرزش طلب کند و در امر حکومت از آنان مشورت گیرد. زیرا این سه کار تولید محبت و دوستی میکند: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»(سوره آل عمران: 159).
اسلام حتی دست دوستی و وحدت ایمانی خود را به پیروان ادیان وحیانی دراز میکند و از آنان میخواهد که بیایید روی سخن مشترک میان ما و شما ؛ یعنی الله را بپرستیم و شرک نورزیم و به غیر الله کسی را رب خود قرار ندهیم، توافق کنیم: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ»(سوره آل عمران: 64).
بنابر این، ایمان اساساً دوستی آفرین و رحمتزا است و دشمنی و کینهتوزی ریشه در کفر دارد و اولین موجودی که برابر خدا کفر ورزید، ابلیس است. کفر ابلیس موجب عداوت و دشمنی او با الله شد و به همین خاطر، ابلیس از بهشت رانده شد و شیطان هم بر عداوت خود از طریق گمراه کردن بنی آدم شدت بخشید و بر این عزم شوم سوگند یاد کرد: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(سوره ص : 82).
از این رو، یکی از اهداف بعثت پیامبران، آگاهاندن بنی آدم از دشمنی و عداوت شیطان است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین»(سوره البقرة: 168).
قرآن کریم به دلیل آن که کفر منشاء عداوت و کینهتوزی است، از مسلمانان می خواهد که با کفار دوستی و محبت نورزید که اگر دوستی کنید، ظلمی آشکار مرتکب شدهاید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَانِ ۚ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(سوره التوبة: 23). این حکم قرآنی از احکام امضایی است. زیرا عقل حکم می کند که با دشمن نمیتوان دوستی کرد.
اما برای کاستن عداوت و کینهتوزی، چه باید کرد؟ آیا باید جامعه را از رنگ و بوی ایمان زدود و آن را بر منطق غیر ایمانی استوار ساخت و مثلاً ایمان را امر قلبی دانست؟ ظاهراً برخی از روی کژفهمی بر این عقیده هستند که نباید جامعه رنگ ایمان پیدا کند. مگر نه این است که از جوامع بشری در عصر حاضر، ایمانزدایی شده است؛ پس چگونه است که عداوت و کینهتوزی بیش از پیش رواج دارد؟ بلکه در آینده شدت بیشتری پیدا خواهد کرد.
اشتباه بزرگ کژاندیشان در همین نکته است که گمان کردهاند که عداوتورزی شیطان به جامعه ایمانی اختصاص دارد و حال آنکه عداوتگستری شیطان در جامعه ایمانی دشوار است. زیرا، ایمان مانعی بزرگ برابر اراده شوم شیطان است. اما جامعه غیر ایمانی از وجود چنین مانعی محروم است و در نتیجه عداوت و کینهتوزی در آن شدت بیشتری دارد. بنابراین، آن کسانی که رأی به ایمانزدایی از جامعه میدهند، ناخواسته در جهت ترویج عداوت و دشمنی در جامعه گام برداشتهاند.
4-کافر حربی و حکم جهاد
حکم جهاد، مترتب بر تقسیم جامعه انسانی به مؤمن و کافر لزوماً نیست. بلکه این حکم مربوط به کافر حربی است و اختصاص به جهاد ابتدایی هم ندارد. بلکه جهاد تدافعی را نیز شامل میشود. آنچه که حکم جهاد را اختصاصی میکند، حربی بودن کافر است و نه ابتدایی بودن آن.
کافر حربی به آن دسته از کفاری گفته میشود که برای جنگیدن به سرزمین مسلمانان هجوم آوردهاند. حکم قرآنی کافر حربی قتال و جنگ است، به گونهای که کفار حربی، شدت آمادگی مسلمانان برای جنگ را احساس کنند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِین»(سوره التوبة : 123).
این حکم علاوه بر معقول بودن، مطلق هم هست و اختصاص به زمان پیامبر خدا ندارد. مگر غیر مسلمان حربی فقط در زمان رسول الله(ص) وجود داشته است که این حکم اختصاص به زمان بعثت داشته باشد؟! آیا همه غیر مسلمانان عصر حاضر پایبند به اصول حقوق بشر هستند؟ چگونه میتوان سرنگون کردن هواپیمای مسافری ایران توسط ناو جنگی آمریکایی و دادن مدال افتخار به فرمانده ناو را با اصول حقوق بشر توجیه کرد؟! وقتی قدرت جهانی، کشور مسلمانی را به روی میز بودن گزینه نظامی و اقدام هستهای تهدید میکند؛ چه باید کرد؟ آیا نباید آن قدرت را محارب دانست؟ ملاحظه میکنید که چنین تفسیری(اختصاص حکم قرآنی قتال با کافر حربی) نمونهای از تفسیر برأی است و قدرتهای سلطهگر ظالم را خرسند میکند.
5-ولایت؛ راهبرد مقابله با فرصتطلبان
تنها حکم جهاد یا نهاد امر به معروف نیست که ممکن است مورد استفاده ابزاری قدرتهای سیاسی فاسد قرار گیرد. هر حکم شرعی ممکن است مطمع نظر فرصت طلبان قرار گیرد. اما آیا به خاطر این مسأله مهم باید احکام اسلام را تعطیل کرد تا جایی که از مسلمانان بخواهیم برابر تجاوز قدرتهای سلطهگر بر اساس حکم قرآنی جهاد عمل نکنید بلکه به ساز و کارهای غیر دینی مانند سازمان ملل تمسک بجویید؟! آیا شارع مقدس که عالم به استفاده ابزاری قدرتهای سیاسی فاسد است، راهکاری برای جلوگیری از این اقدام شوم در نظر نگرفته است؟!
راهحل مواجهه با مسائل سیاسی و اجتماعی فراروی مسلمانان هر قدر که بزرگ باشد؛ تعطیلی شریعت اسلامی نیست. زیرا تعطیلی شریعت، نقض غرض است. غرض از تشریع، حل مسائل مهم جامعه بشری است و به طریق اولی راهحل مسایل درونی جهان اسلام، مانند استفاده ابزاری از احکام اسلامی، در تمسک به ساز و کارهای غیر دینی نیست. زیرا در شریعت اسلامی نه تنها چنین توصیهای نکرده که توصیه به عدم آن کرده است.
چنان که مسلمانان در آیه شریفه نفی سبیل از این کار نهی شدهاند: «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»(سوره النساء: 141).
آری! مسلمانان برای دفع متجاوزان و ستمگران مشترک میان خود و جوامع غیر دینی صلحطلب، میتوانند همپیمان شوند. چنان که رسول خدا(ص) همواره از شرکت در حلف الفضول افتخار میکردند. اما راه حل اساسی شارع مقدس در حل مسائل درونی جامعه اسلامی چیست؟
راه حل چیزی غیر از امر ولایت نیست. اگر امر اداره جامعه اسلامی تحت فرمان الهی و مدیریت رسول خدا(ص) و صاحبان امر از میان مسلمین باشد، مسأله استفاده ابزاری از دین مانند بسیاری از دیگر مسایل، پیش نخواهد آمد. زیرا آنان مردان راستین خدا در روی زمین هستند و به همین خاطر است که امر به اطاعت از ایشان و ارجاع منازعات مسلمین به آنان شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ ککفِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا»(سوره النساء: 59).
منبع: فارس
انتهای پیام