قافله شعر آئینی در ترکستان غالیگری
صدای شیعه: رضا اسماعیلی، از شاعران و منتقدان حوزه شعر آئینی در یادداشتی به بررسی آسیبهای شعر آئینی به ویژه غلو و غالیگری پرداخته و بر پرهیز از این امر تأکید کرده است. در ادامه این یادداشت از نظر میگذرد؛
«آنچه اولياى دين را بر قله شرافت بشرى قرار داده، از خود شخص شخيص نبى اکرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و بقيه اين خاندان پاک گرفته - که اينها در عالم وجود نمونههاى بىمانندند و شبيه اينها ديگر نيست - تا ديگران، اطاعت و عبوديت و بندگى آنها براى خداست. لذا وقتى شما مىخواهيد در تشهد نمازتان نام پيغمبر خدا را بياوريد و از او تجليل کنيد، مىگوييد «و اشهد ان محمداً عبده». اول عبوديت را ذکر مىکنيد، بعد مىگوييد؛ «و رسوله». عبوديت بالاتر از رسالت است. اساس و جوهر کار، عبوديت است. من و شما هم بايد از همين جاده برويم.» (بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مداحان آل الله - 28 مرداد 1382)
بدون هیچ گونه تردیدی فلسفه بعثت همه پیامبران توحیدی - از آدم تا خاتم - و همچنین روح تعالیم دینی، دعوت به توحید و یکتاپرستی و نفی شرک و بتپرستی است. اذان نیز که نماد و نشان اسلام و مسلمانی است با «الله اکبر» آغاز و با «لا اله الا الله» خاتمه می یابد، و این یعنی جز خدای یگانه، خدای دیگری نیست. موضوع اکثر آیات قرآنی نیز – به صورت مستقیم یا غیر مستقیم – تاکید بر یکتاپرستی و توحید است، چنان که در سوره توحید(اخلاص) میخوانیم: «قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ، اللَّـهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَلَمْ يَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ: بگو اوست خداى يگانه، خداى صمد [ثابت - متعالى]، نزاده، و زاده نشده است و هيچ کس او را همتا نيست.»
با وجود این همه تأکید بر نفی شرک و یگانهپرستی، متأسفانه یکی از بزرگترین آفاتی که شعر آیینی ما را تهدید میکند، بحث «غالیگری» یا غلو در این گونه ادبی است. امروز به دلیل توقف قافله شعر آیینی در منزل محبت و عدم پیوند محبت با معرفت و بصیرت دینی، این قافله سر از ترکستان «غالیگری» در آورده و از جان و جهان بسیاری از شعرهای ما بوی کفر و شرک به مشام میرسد و رفته رفته شعر آیینی ما به شعری «ضدآیینی» تبدیل میشود! شعری که «موضوع» دینی دارد، اما «موضع» دینی، نه.
باید بپذیریم که زیرساخت و زیربنای محبت «معرفت» است و بدون شناخت نمیتوانیم کسی را دوست داشته باشیم و اگر هم چنین ادعایی بکنیم، خودمان را فریب دادهایم. در احادیث دینی هم محبت بیبهره از معرفت به دوستی خاله خرسه تشبیه شده است که چشم عقل انسان را کور میکند و انسان را به وادی گمراهی میکشاند. امام علی(ع) خطاب به فرزندش امام حسن (ع) میفرماید: «يَا بُنَيَّ! إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَأَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ... يَا بُنَيَّ، إِيَّاکَ وَمُصَادَقَةَ الاْحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَکَ فَيَضُرَّکَ... فرزندم! بالاترين سرمايهها عقل است و بزرگترين فقر نادانى است... فرزندم! از دوستى با نادان برحذر باش، چرا که او مىخواهد به تو منفعت رساند؛ ولى زيان مىرساند.../ حکمت 38 نهج البلاغه.»
«محبت حسینی»، فرزند «معرفت حسینی» است
آری، بیهیچ شکی، عمود خیمه محبت، «معرفت» است. محبت هیچ گاه بدون معرفت در دل انسان شکل نمیگیرد و نطفه نمیبندد. یعنی نمیشود اول عاشق کسی شد، بعد او را شناخت. طبق آیات و روایات قرآنی، «محبت حسینی» فرزند «معرفت حسینی» است. از این منظر، اگر ما خود را مُحب واقعی حسین میدانیم، باید آثار این محبت را در سلوک انسانی و اسلامی خود رصد کنیم و ببینیم. آثار محبت واقعی به اباعبدالله(ع)، بندگی، یکتاپرستی، بیداری، حقطلبی، آزادگی، ظلمستیزی و در نهایت پیروی و تبعیت از آن امام هُمام است، نه معصیت و گناه. ولی وقتی میگوییم حسین و ادب و آداب عزاداری را زیرپا میگذاریم، وقتی میگوییم حسین و با خواندن نوحه «لا اله الا زینب» از آستان بندگی حضرت حق روی بر میتابیم، وقتی میگوییم حسین و قمه میزنیم، وقتی میگوییم حسین و نوحههای لس آنجلسی میخوانیم، وقتی میگوییم حسین و در هیئتها لخت میشویم، وقتی میگوییم حسین و مردمآزاری میکنیم، وقتی میگوییم حسین و دروغ میگوییم، وقتی میگوییم حسین و با آبروی اسلام بازی میکنیم... همه این نشانهها به ما میگوید که محبت ما، محبت آمیخته با معرفت نیست.
«معرفت»، عمود خیمه «محبت» است
این که مدام بر این حقیقت روشن پای میفشارم که «معرفت»، عمود خیمه «محبت» است، عصاره و خلاصه آموزههای وحیانی و قرآنی و سخن همان ذوات مقدسی است که ما ادعای دوستی و محبت آنان را داریم. در سیره و سنت نبوی «تفکر و شناخت» افضل عبادات است. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةً» و یا «تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سبعینَ سَنَةً: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال - یا هفتاد سال - عبادت است./ تفسیرالعیاشی، ج 2، ص 208)، این حدیث شگفت نبوی نشانگر ارزش و جایگاه بالا و والای تعقّل و تفکّر در دین مبین اسلام است.
امير مومنان، امام علی(ع) نیز میفرمايند:«افکر تستبصر: فکر کن تا بصيرت و آگاهي يابي/غرر الحکم، ص 57، ح 575.)، و در حدیثی دیگر:«لا بصيرة لمن لا فکر له: کسي که انديشه ندارد، بصيرت و آگاهي ندارد./غرر الحکم، ص 57، ح 580 .)، در حدیثی از امام رضا(ع) نيز میخوانیم:«ليس العبادة کثرة الصيام والصلاة وانما العبادة الفکر في الله تعالي: عبادت به نماز و روزه بسيار نيست، بلکه عبادت، تفکر در امر خداوند است./ وسائل الشيعة، محمد بن حسن حر عاملي، مؤسسة آل البيت، قم، 1409 ق، ج 15، ص 117، باب 5، ح 20265.) با عنایت به احادیثی که ذکر شد، به این نتیجه میرسیم که ترکیب معجزهآسای «محبت با معرفت» است که روح انسان را متحول میکند و به پیروی و تبعیت از خاندان رسالت وا میدارد. ولی وقتی تنها با عصای محبت در این مسیر به پیش میرویم، در باتلاق «غالیگری» و «شرک» فرو میغلطیم که نتیجه محتوم آن چیزی جز گمراهی و ضلالت نیست.
انواع «غلو» در شعر آیینی
«غلو» در شعر آیینی سه زیرشاخه عمده دارد که عبارتند از:
1 - نسبت اولوهیت و ربوبیت دادن به بزرگان دینی(معصومپرستی)
2 - تنزل شان پیامبر(ص) و امیرالمومنین به قصد بزرگ کردن امام حسین
3 - اهانت به مقدسات سایر ادیان توحیدی
خدا انگاری(معصومپرستی)
شاخه اول «غالیگری» همان نسبت اولوهیت و ربوبیت دادن به بزرگان دینی یا به تعبیر سادهتر «معصومپرستی» است. برخی از شاعران به دلیل محبت و ارادت زیادی که به اهل بیت(ع) دارند - به صورت ناخودآگاه - به این وادی کشیده میشوند و در سرودههای خود بزرگان دینی را طوری روایت میکنند که بوی شرک از آن به مشام میرسد. مثلاً در شعر میگویند: «لا اله الا زینب». در حالی که جان و جهان دین اسلام توحید است. شعار«لااله الاالله» است. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند که من برای برافراختن پرچم توحید و یکتاپرستی مبعوث شدم، برای احیای کرامتهای انسانی مبعوث شدم.
معصومپرستی یکی از آسیبهای اساسی اشعار دینی در روزگار ماست. در حالی که احادیث محکم و معتبر فراوانی از اهل بیت(ع) به دست ما رسیده است که در آنها به صراحت تمام ما را از غالیگری منع کردهاند. حدیث زیر از مولی الموحدین، حضرت علی(ع) در این باره قابل تأمل است: «لا تتجاوزوا بنا العبودیة ثمّ قولوا ما شئتم و لن تبلغوا و إیاکم و الغلوّ کغلوّ النّصاری فإنّى برىءٌ من الغالین». (بحارالانوار، ج 25، ص 274 )؛ ترجمه: «ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحد ربوبیت نرسانید، آن گاه هر چه میخواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلو کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی(ع) غلو کردند نباشید، که من از غلوکنندگان بیزارم.» و یا «إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا»؛ پروردگارا! مرا این عزّت بس که بنده تو باشم و این فخرم بس که پروردگارم تو باشی! (شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 420، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش.)
همان طور که اشاره شد، غالیگری در«محبت بدون معرفت» ریشه دارد. در حالی که دین اسلام دین اندیشه، تعقل و عقلانیت است و همه بزرگان دینی ما در زمان خویش قطب علمی بودهاند، چنان که به امام رضا(ع) عالم آل محمد لقب دادهاند. محبت به اهل بیت(ع) اگر با معرفت زلال دینی آمیخته نشود، راه به جایی نمیبرد و گاهی باعث انحراف و عصبیتهای جاهلانه نیز میشود. برای مثال ظهور «خوارج» در زمان حضرت امیر(ع) و رشد قارچگونه گروههای تکفیری همچون القاعده، طالبان و داعش در زمان ما محصول محبتی است که نسبتی با معرفت ناب دینی ندارد، در نتیجه انسان را «خَسِرَ الدُّنْیا والآخره» میکند.
بعضی میگویند همین که ما بر مصائب اهل بیت(ع) گریه میکنیم، نشانه بلوغ و معرفت دینی ماست. حال آن که در بسیاری از موارد این گریه، گریهای صرفاً عاطفی و از روی ترحم است. به یاد دارم حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) نیز در زمان حیات پربرکتشان با یادآوری و تأکید بر این نکته که گریه بر اباعبدالله(ع)، گریه سیاسی است، نه گریه عاطفی و از روی ترحم، فرمودند: «این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریه خودش فینفسه کاری از آن برمیآید؛ جنبه سیاسی این مجالس بالاتر از همه جنبههای دیگری است که هست. (صحیفه نور، ج 13، ص 153).»
خاندان رسالت همواره ما را به توحید و یکتاپرستی دعوت کرده و از هر گونه شرک بر حذر داشتهاند. اما با همه این دلایل گویا و روشن، متأسفانه باز هم هستند کسانی که به بهانه محبت و دوستی اهل بیت(ع)، با لجاجت تمام در مسیر «معصومپرستی» حرکت میکنند و محبت اهل بیت – مثلاً امام حسین و حضرت فاطمه زهرا – را در عرض و هم ردیف محبت خداوند قرار میدهند و زبان شعرشان را به «شرک» که از بزرگترین مُنکرات الهی است آلوده میکنند. رهبر معظم انقلاب با گلایه از این رویه ناصواب، شاعران و ذاکران آیینی را به تأکید بر مقام عبودیت و بندگی بزرگان دینی فرا خوانده و میفرمایند: «گاه میشود که مداحان ما در ذکر مناقب حضرت صدیقه اطهر(س) یا دیگر معصومین(ع) از مرز «توحید» میگذرند و در ورطه «شرک» در میغلطند. حال آن که در زیارتهای معتبره مأثوره، به رغم انتساب عالیترین و شگفتانگیزترین مقامات معنوی و اوصاف الهی به وجود مقدس حضرات معصومین(ع)، بر «عبودیت» آن بزرگواران تأکید تمام شده است. (مقام معظم رهبری، 18 شهریور 1380)
«مىخواهم عرض کنم که ارزش فاطمه زهرا(س) به عبوديت و بندگى خداست. اگر بندگى خدا در فاطمه زهرا(س) نبود، او صديقه کبرى نبود. صديق يعنى چه؟ صديق کسى است که آنچه را مىانديشد و مىگويد، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه اين صدق بيشتر باشد، ارزش انسان بيشتر است؛ «اولئک مع الذين انعم اللَّه عليهم من النبيين و الصديقين». «صديقين» پشت سر «نبيين» هستند. اين بزرگوار صديقه کبرى است؛ يعنى برترين زن صديق. اين صديق بودن به بندگى خداست. اگر بندگى خدا نمىکرد، صديقه کبرى نمىشد. اساس، بندگى خداست. نه فقط فاطمه زهرا(س)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمه فضائل همه معصومين است و اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا(س) قطرههايى هستند از درياى وجود پيغمبر - ارزشش پيش خدا به خاطر عبوديت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»؛ اول، عبوديت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - اين منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبوديت؛ چون خدا صنيع است و مخلوق خود را مىشناسد. (بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مدّاحان آل اللَّه - 5 مرداد 1384)
همچنان که رهبر فرزانه انقلاب فرمودهاند در آموزههای دینی و طبق متن روایات و احادیث معتبر دینی محبت اهل بیت(ع) در طول محبت ذات اقدس پروردگار قرار میگیرد، نه در عرض آن، و شرک گناهی بزرگتر از کفر است، چنان که امام صادق(ع) میفرماید: «کفر مقدم بر شرک است، زيرا کفر به غير خدا نمیخواند؛ ولى شرک به غير خداوند میخواند.» (میزان الحکمة، ج 8، ص 399، حديث 17394)
آری، شعار دین اسلام و پیامبر اکرم(ص) توحید و شهادت به وحدانیت ذات اقدس پروردگار است و همه پیامبران توحیدی - از آدم تا خاتم - مبعوث شدند تا ما را به بندگی حضرت حق دعوت کنند. اگر میخواهیم در راه امام حسین(ع) قدم برداریم و شعری را که میگوییم حسینی و عاشورایی باشد، باید به دنبال این باشیم که یکتاپرستی را در شعر تبلیغ و ترویج کنیم.
تنزل شأن پیامبر(ص) و امیرالمومنین به قصد بزرگ کردن امام حسین(ع)
شاخه دوم «غلو»، کوچک کردن پیامبر به قصد بزرگ کردن سایر معصومین است. یعنی در شعر خطاب به امام حسین و حضرت ابوالفضل بگوییم که شما صاحب فضایل و کراماتی هستید که حتی پیامبر مُکرم اسلام(ص) هم به گرد پای شما نمیرسد و باید پیرو و دنبالهرو شما باشد! مثلاً بگوییم: «تویی که تاج سر خاتم رسولانی». چنین شعری در دایره ادب و آداب اسلامی نمیگنجد و قابل دفاع نیست. این چگونه مدحی است که بگوییم مقام امام حسین(ع) از حضرت رسول اکرم(ص) هم بالاتر است و پیامبر باید بیاید - نعوذبالله - از امام حسین(ع) پیروی کند؟!
مقام معظم رهبری در اعتراض به این مسئله میفرمایند: «حالاها هم میشنوم، منبری یا مداح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین میکند و میگوید آقا هر چه داری از امام حسین داری! شما فکرش را بکنید! این چه حرفی است و این چه مُهملگویی است که کسی این جور در باره امیرالمؤمنین حرف بزند؟ امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد؛ چرا نمیفهمند این معانی و این مسائل را؟ آنوقت ادعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بیاید میگویند؛ یعنی اینها را خیلی باید به نظر من بزرگ بشمریم.» (بیانات در دیدار اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام - 20 آبان 1392)
اگر ما ادب و آداب مسلمانی را بخواهیم رعایت کنیم و براساس معرفت دینی شعر بگوییم، باید توجه داشته باشیم که پیامبر اکرم(ص) سرسلسله و خاتم پیامبران توحیدی است و سایر انبیا و اولیا در حکم شاگردان او هستند. بنابراین نباید به خودمان اجازه بدهیم که حضرت زینب(س) و حضرت ابوالفضل(ع) را فراتر از پیامبر به تصویر بکشیم.
اهانت به مقدسات سایر ادیان توحیدی
«يک شمشير در دست دشمنان ما، همين اختلافات مذهبى است. علنى کردن اختلافات، صريح کردن مخالفتهاى اعتقادى، به زبان آوردن مطالبى که کينهها را برمىافروزد، يکى از وسايلى است که دشمن ما از آن بيشترين استفاده را دارد میکند. حالا [اگر] ما جورى عمل بکنيم که اين مقصود دشمن برآورده بشود، اين «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً» است. در جلسات نبايد کينهورزىهاى مذهبى را زياد کرد؛ اين را چقدر بايد تکرار کرد؟ بارها تکرار کردهايم؛ بعضى حاضر نيستند[گوش کنند]. شما اگر بخواهيد آن کسى را که موافق مذهب شما نيست و عقيده حق شما را قبول ندارد هدايت کنيد، چه کار میکنيد؟ اول شروع میکنيد به مقدسات او بدگويى کردن و دشنام دادن؟ اين که به کلى او را از شما دور خواهد کرد و اميد هدايت او را به صفر خواهد رساند. راه اين کار اين نيست.» (بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مدّاحان آل اللَّه -31 فروردین 1393 )
شاخه سوم غلو در شعر آیینی اهانت به پیامبران توحیدی و مقدسات سایر ادیان به قصد بزرگ کردن اهل بیت است که باعث تحریک عصبیتهای مذهبی میشود. گاهی نیز مضمون بعضی شعرها باعث اختلاف برادران تسنن و تشیع میشود.
حنجره شعر آیینی باید منادی «وحدت» باشد، نه بلندگوی اختلاف و تفرقه و حنجرهای برای دمیدن در تنور عصبیتهای دینی و مذهبی. شاعر آیینی باید به دنبال تألیف قلوب و «وصل» باشد، نه به دنبال اختلافافکنی و «فصل». ولی معدودی از شاعران به خاطر غفلت از این مهم گاهی برای بزرگ کردن معصومین شیعه (ع) سایر پیامبران و اولیای الهی را کوچک میکنند. مثلاً گاهی حضرت عیسی و حضرت موسی(ع) را غلام پیامبر اکرم(ص) و حضرت مریم (س) را کنیز حضرت زهرا(س) مینامند، مثلا خطاب به امام حسین میگویند: «غلامان حریم خانهات، موسی و عیسی»، و یا در مدح و منقبت حضرت زهرا(س) میگویند: «حضرت مریم، کنیز خانهات»، در حالی که اکثر علما به احترام گذاشتن به مقدسات سایر ادیان تأکید دارند. مقام معظم رهبری نیز بارها در بیانات خویش صریحاً فرمودهاند: «توهین به مقدسات سایر مذاهب حرام شرعی است». وقتی ما در صلوات بر رسول خدا از عبارت «آل محمد» استفاده میکنیم؛ در واقع این عبارت به تمام اولیاء الهی اشاره دارد که پیامبر اکرم(ص) خاتم راه توحیدی آنهاست، و حضرت عیسی و موسی(ع) و همه انبیاء الهی و همچنین حضرت مریم(س) نیز در ذیل سلسله نورانی «آل محمد» قرار میگیرند که احترام و تکریم آنان واجب است.
طبق احادیث و روایات اسلامی در برتری و سروری پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) بر سایر انبیاء و اولیاء هیچ گونه شکی نیست، ولی شایستهتر آن است که به منظور حفظ وحدت و پرهیز از دامن زدن و تحریک عصبیتهای دینی و مذهبی این برتری و سروری را با لحاظ شأن قدسی و ملکوتی حضرت مریم و سایر انبیاء الهی و با لهجهای آمیخته به ادب و معرفت دینی و به دور از شائبه وهن بیان کنیم، همچنان که علامه اقبال لاهوری در بیان برتری حضرت زهرا(س) بر حضرت مریم (س ) به این شیوه سخن گفته است: «مریم از یک نسبت عیسی عزیز/از سه نسبت حضرت زهرا عزیز»
همچنین شایسته است در شعر آیینی از طرح و بزرگنمایی مسائلی که به اختلافات شیعه و سنی دامن میزند، شدیداً بپرهیزیم. چنان که رهبر فرزانه انقلاب نیز در این مورد صریحاً فرمودهاند: «آن کسى که نداى تفرقه بین شیعه و سنى را سر میدهد و به بهانه مذهب، میخواهد وحدت ملى را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنى، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهى بعضیها مزدور دشمنند و خودشان نمیدانند. آن مرد شیعى هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه میکند... حالا به اسم ولایت کارهاى خلاف میکند، حرفهاى بىربط میزند در مجالس عام و خاص، وحدت را حفظ کنید. به آن شیعهاى هم که از روى نادانى و غفلت، یا گاهى از روى غرض – این را هم سراغ داریم و افرادى را هم از بین شیعیان میشناسیم که فقط مسئله شان مسئله نادانى نیست، بلکه مأموریت دارند براى این که ایجاد اختلاف کنند – به مقدسات اهل سنت اهانت می کند، عرض میکنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعى است و خلاف قانونى است. یک عدهاى چرا نمیفهمند؟ اگر دیدید در جامعه بین شما کسانى هستند که عکس این رفتار میکنند، آنها را طردشان کنید؛ مخالفت خودتان را به آنها ابراز و اعلام کنید؛ این ها ضرر میزنند؛ ضربه میزنند. ضربهاى به اسلام میزنند، ضربهاى به تشیع میزنند، ضربهاى به جامعهى اسلامى میزنند.» (بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع عظیم مردم کردستان 88/2/22)
هر چند در به کار بردن این تعابیر قصد و غرضی در کار نیست و این اتفاق بیش تر حاصل نوعی غفلت و بیتوجهی است، ولی به هر شکل اگر ما خود را پیرو ولایت میدانیم و قصدمان خدمت به خاندان رسالت است، باید حواسمان به این دقایق و ظرایف باشد و خدای نکرده کاری نکنیم که مصداق «آب به آسیاب دشمن ریختن» باشد – چنین باد.
انتهای پیام