( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: جدايي‌طلبي کردهاي عراق مي‌تواند بسياري از کشورهاي کردنشين را به تأمل در باره اين رخداد وادارد.اين درنگ اما بدون خوانشي از پيشينه اين قوم ناتمام است،چه اينکه شناخت اکنون هماره ريشه‌هاي ژرف در گذشته دارد.درگفت وشنود پيش‌رو  با خسرو معتضد تاريخ پژوه معاصر،اين پيشينه مورد بازخواني قرار گرفته است.
  
در اين روزها که کردهاي عراق در پي استقلال و جدايي‌طلبي هستند و به نوعي سعي در تحريک هموطنان کرد ايراني دارند، بفرماييد هم‌نژادي ميان اقوام کرد و ايرانيان به چه دوراني بازمي‌گردد؟ 
با نگاهي به تاريخ مي‌بينيم از ديرباز کردها جزئي از مردم ايران بوده‌اند؛ چراکه نواحي مرزي ايران پيش از صفويه به صورت امروزي مشخص نشده بود و به صورت ملکوک‌الطوايفي اداره مي‌شدند به همين سبب مردم کرد در مناطقي که امروزه جزو کشورهاي همسايه محسوب مي‌شود، به‌صورت پراکنده زندگي مي‌کردند. مثلاً در همين دوره صفويه شهري به نام دياربک وجود داشت که مردمش به حاکم ايران تعلق خاطر داشتند، اما امروزه اين شهر در داخل مرزهاي کشور ترکيه واقع شده است. يعني کردها قبل از اينکه ملت جدا و متفاوتي باشند، ايراني‌اند. 

 

در اسناد تاريخي به اين هم‌نژادي اشاره‌اي شده است؟

بله، در دوران حکومت هخامنشيان زماني که گزنفون مورخ و وقايع‌نويس ارتش يونان به کمک يکي از شاهزادگان (کوروش کوچک عليه برادرش اردشير دوم) مي‌آيد، در خاطراتش مي‌نويسد: «‌‌من از سرزمين کاردوس‌ها رد شدم.‌» يعني قسمتي از سرزمين ايران کاردوس نام داشته است. همچنين در نوشته‌ها آمده که اردوان پنجم وقتي خبر قيام اردشير بابکان را مي‌شنود، مي‌گويد:‌«اين کاردوس چه مي‌خواهد از ما؟» يا مثلاً گفته مي‌شود سلسله ساسانيان اصلش کرد بوده است. بنابراين کردها با ما هم‌نژاد هستند و علاوه بر اين، زبان کردي پر از الفاظ فارسي است. علاوه بر اينکه در رابطه با پيوستگي نژادي ميان ايرانيان و کردها مرحوم رشيد ياسمي کتابي به نام «کرد و پيوستگي نژادي آن با کشور ايران» را تأليف کرده است. پس از جنگ جهاني اول در تقسيم‌بندي‌هاي انجام گرفته، بخشي از منطقه کردنشين ايران به عراق اهدا شد در حالي که اصلاً تناسبي بين قوم کرد و عرب وجود نداشت. حتي گفته شد که شازده فرمانفرما فرمانروايي عراق را بر عهده بگيرد که سرانجام اينطور نشد. 

 

علت پراکندگي قوم کرد در نقاط مختلف کشور چه بوده و اين امر در چه دوره‌هايي رخ داده است؟

مردم کرد زبان اغلب در کرمانشاه، همدان، ايلام و سنندج ساکن بوده‌اند اما در زمان شاه‌عباس بخشي از کردها به دستور وي به خراسان کوچ کردند و طايفه‌هاي شادانلو، شادالو و زعفران‌لو را تشکيل دادند. علاوه بر شاه عباس نادر شاه نيز به خاطر شجاعت کردها آنان را به نقاط مختلف کشور کوچ داد. رضاخان نيز براي جلوگيري از شورش آنان تصميم به کوچاندن آنها گرفت. 

 

اعلام جدايي‌طلبي کرد‌ها نخستين بار توسط چه کسي و براي چه آغاز شد؟

پس از پايان جنگ جهاني اول، وقتي سپاه عثماني از تبريز خارج شد و مکرم‌الملک به عنوان «نايب الاياله» حکومت خود بر اين منطقه را آغاز کرد، احساس مي‌شد آرامش و امنيت به منطقه بازگشته وليکن اسماعيل آقا سبيتقو، خان منطقه کردستان دست به آشوب در منطقه زد. او از آنجا که پدرش(محمدآقا) و برادرش(جعفرآقا ) به دست دولت مرکزي کشته شده بودند، عليه دولت مرکزي و حکمران تبريز قیام کرد. او تمام طوايف کرد منطقه را با خود متحد ساخت و بسياري از آن مناطق را به تصرف خود درآورد. همزمان با اين شورش در نقاط ديگر شمال غربي ايران يعني آذربايجان و کردستان ترکيه درگيرهايي بين ارامنه و آشوري‌ها با ترک‌هاي عثماني روي داده بود که بيشتر رنگ مذهبي داشت. در چنين شرايطي رهبران کردي که در ترکيه به سر مي‌بردند از اختلافات اسماعيل آقا با دولت مرکزي ايران استفاده کردند و او را به سمت خود کشاندند و همين مسئله باعث شد تا حرکت وي رنگ و بوي سياسي به خود بگيرد، اما اسماعيل آقا در اروميه غارتگري‌هاي بسياري کرد و خون‌هاي زيادي ريخت. 
در واقع دولت مرکزي پدر و برادر اسماعيل آقا را به علت شرارت و تعرض به زن و بچه مردم و غارت شهرها سرکوب کرده بود اما در مقابل هرگاه حکومت ايران به مقابله با اقدامات اسماعيل آقا مي‌پرداخت، دولت ترکيه از وي حمايت مي‌کرد و به او پناهندگي مي‌داد. حتي دولت عثماني که در حال تبديل شدن به يک کشور جمهوري بود، در حمايت از اسماعيل آقا توپچي‌هايش را هم همراه وي روانه مي‌کرد. 

 

نقش لشکر عثماني و آشوريان در به آشوب کشيدن آذربايجان و کشتار ارامنه چه بود؟

در جنگ جهاني اول وقتی لشکر عثماني به ايران آمد مسبب اتفاقاتي در اروميه شدند که از جمله حوادث آن دوران، کشتار مردم در آذربايجان بود. کشيشان، آشوريان را عليه مردم منطقه تحريک مي‌کردند به طوری که دست به کشتار ارامنه زدند که در نتيجه ارامنه منطقه را خالي  و فرار کردند و 70 شهر ارمني‌نشين از سکنه خالي شد. آشوريان نيز از سوي عراق به ايران آمدند و با رهبري مذهبي مارشيمون تصميم گرفتند که در ايران کشوري مرکب از آذربايجان و کردستان، به نام آشورستان- آشورباستان- تشکيل دهند. امريکايي‌ها که آن زمان در ايران ميسيونر مذهبي داشتند، از آنها حمايت کردند که ازجمله آنها دکتر کوچران امريکايي بود. در اين دوران کاري از دست دولت هم برنمي‌آمد. با روي کار آمدن رضاخان اين جريانات مقداري کاهش يافت. 

 

سرانجام اين غائله چطور آرام شد؟

پس از روي کار آمدن رضاخان، وي سرتيپ امان‌الله ميرزا را به فرماندهي قشون در آذربايجان منصوب کرد. امان‌الله ميرزا هم قواي 10هزار نفري اسماعيل آقا را که خواهان جدايي و استقلال کردستان از ايران بود، شکست داد و خودش را مجبور به فرار از ايران کرد. در سال 1309 دولت ايران طي پيامي به اسماعيل آقا با وعده عفو از وي درخواست کرد که به کشور بازگردد. اسماعيل آقا هم که از زندگي در ترکيه خسته شده بود، اين درخواست را پذيرفت. از طرفي با بهتر شدن روابط ايران با ترکيه و فراهم شدن مقدمات سفر رضاخان در سال 1313 به ترکيه دولت اين کشور دست از حمايت اسماعيل آقا برداشت. 
 اما اسماعيل آقا به محض رسيدن به ايران درصدد برآمد که دوباره عده‌اي را دور خود جمع کند. به همين علت نيروهاي تيپ کردستان طي جنگ‌هايي سرانجام توانستند اسماعيل آقا سيميتقو را به هلاکت برسانند. ناگفته نماند که اسماعيل آقا در دوران حياتش براي خود تاجي به نام تاج کردستان تهيه کرده بود. با کشته شدن اسماعيل آقا تا مدتي منطقه آرام بود، هر چند جنگ‌ها و درگيري‌هاي کوچکي ميان مرزبانان و اشرار شکل مي‌گرفت که علت اين مسئله هم باز بودن مرزهاي اين منطقه از کشور بود. 
ظاهراً در شهريور 1320 پس از حمله نيروهاي شوروي و انگليس به ايران، مناطق بسياري از جمله کردستان تصرف مي‌شود. 
همينطور است. در شهريور 1320 ارتش شوروي و انگلستان (از شمال و مغرب) ايران را مورد حمله قرار دادند و مناطقي چون بندر شاپور، آبادان، ‌کردستان، کرمانشاه، همدان و خوزستان به تصرف نيروهاي انگليس درآمدند اما پس از آن طي توافقي که بين شوروي و انگليس به وجود آمد قرار شد نيروهاي انگليسي کردستان را تخليه کنند و در اختيار نيروهاي شوروي بگذارند. جالب است بدانيد دولت شوروي براي اين منطقه طرحي داشتند که چندين سال پيش فاش شد. 

 

کمي بيشتر در خصوص اين طرح و مفاد آن توضيح دهيد.

در سال 1999 در کاخ دي (ايالتي در گرجستان) کنفرانسي برپا شد و از دانشگاه ودروويلسون امريکا، مرکز مطالعات تاريخ ايران، دانشگاه پاريس، دانشگاه باکو، دانشگاه گرجستان، دانشگاه ارمنستان و دانشگاه شوروي به همراه سازمان‌هاي امنيتي آنها دعوت به عمل ‌آمد. در اين کنفرانس فاش شد که استالين در آن سال‌ها درخواست جدايي مناطق آذربايجان شرقي و غربي، گيلان، مازندران، گرگان، استرآباد و شمال خراسان را از ايران داشته است. 
انگليسي‌ها براي آنکه مقاومت ارتش ايران را از بين ببرند چه اقداماتي مي‌کنند؟
انگليسي‌ها براي آنکه مقاومت ارتش ايران را از بين ببرند(به خاطر تبليغات رضاشاه و آلمان‌ها که مي‌گفتند 300 هزار نفر زير پرچم داريم) محمد رشيد، خان شورشي را که مثل اسماعيل آقا از کشور فرار کرده و به عراق رفته بود، به ايران مي‌فرستند و او در 1322 بانه را به آتش مي‌کشد. محمد رشيد ملقب به «حه مه رشيد» همان‌ حرف‌هاي اسماعيل آقا را مي‌زد و ادعا مي‌کرد که قصد دارد دنبال کار وي را بگيرد به همين خاطر بانه را آتش زد. همين مسئله هم سبب از هم پاشيدگي لشکر کردستان شد. 
هدايت‌الله حکيم‌الهي، روزنامه‌نگاري که آن زمان افسر وظيفه بود در خاطراتش آورده که پشه مالاريا از يک سو، مردم کردنشين منطقه که از دست دولت مرکزي و کشتارهايش به ستوه آمده بودند از سوي ديگر به ما حمله مي‌کردند. روس‌ها  هم که در ارتش ايران ستون پنجم داشتند از اين فرصت استفاده و منطقه را تصرف مي‌کنند. 

 

ظاهراً شوروي براي کمونيست کردن کردستان برنامه مفصلي داشته است؟

در اين دوره ارتش شوروي با رهبران کرد منطقه ارتباط برقرار و  از آنها دعوت مي‌کند به باکو بروند. در باکو به آنها وعده مي‌دهد در تشکيل جمهوري سوسياليستي کمک کند. يعني اگر از کردهاي ايران، عراق ، ترکيه و سوريه، کردستان بزرگ درست شود، ما از شما حمايت مي‌کنيم. رهبران کرد هم باور و حزبي به نام کومله درست مي‌کنند که گروه‌ها ، دسته‌ها و حزب‌ها گرد هم جمع مي‌شوند. 
در این دوران قاضي  محمد که از خانواده‌هاي اصيل و محترم کردستان بود به همراه قاضي صدر و قاضي سيف، برادر و پسر عمويش حزبي را به نام (ژيان- کومله- دموکرات) تشکيل مي‌دهند که افکار کمونيستي داشتند و غائله‌اي به راه مي‌اندازند. يک ماه پس از سقوط تبريز در 21 آذر 1324، مهاباد نيز سقوط کرد و جمهوري مهاباد تشکيل شد. اما به خاطر اختلافات قبيله‌اي که در سنندج وجود داشت، اين شهر سقوط نکرد. در اين دوران رؤساي قبايل کرد نيز لباس ارتش شوروي را به تن کرده و پرچمي همانند پرچم کردستان عراق علم کردند. 

 

سرانجام حه مه رشيد چه شد؟

آن زمان آرم پرچم‌شان پرگار و ستاره سرخ بود و ارتش محلي تشکيل داده بودند و خود را ايراني نمي‌دانستند. اما دوران حکومتشان به يک سال هم نرسيد و سرانجام پس از 11 ماه توسط ارتش دستگير شدند. قاضي محمد پس از دستگيري در اظهاراتش مي‌گويد:«رضاشاه که از کشور رفته بود و ارتش شوروي منطقه را گرفته بود و ما در وضع بدي قرار داشتيم و کسي به داد ما نمي‌رسيد. ناچاراً تصميم گرفتيم با اينها کنار بياييم وگرنه ما هيچ قصد جدايي از ايران را نداشتيم.‌» پس از آن ملامصطفي بارزاني، رهبر کردهاي عراق هم با به تن کردن لباس ژنرالي عده‌اي را دور خود جمع کرد. در اين ميان عده‌اي از توده‌‌اي‌ها نيز به او پيوستند. 
علت شکست قاضي محمد و حزب دموکرات چه بود؟
در واقع اين فرقه قلابي دموکرات زماني شکست خورد که دولت روسيه به دليل کمبود بودجه آنها را رها کرد. داستان پرونده را سرهنگ فيوضي نوشته است که هر سه نفر در سال 1326 اعدام شدند. 

 

اتهامشان چه بود؟

به دليل تغيير پرچم کشور، تشکيل ارتش و اعلام جمهوري و پوشيدن لباس بيگانه. محمدرضاپهلوي بعد از کودتاي 28 مرداد 1332 پسر قاضي محمد را به توصيه امريکايي‌ها آجودان خود کرد. آنها گفته بودند بهتر است با پسر قاضي محمد مسالمت‌آميز رفتار کند. مجله ترقي هم آن سال‌ها عکسي را پشت جلدش چاپ کرد که پسر شيخ‌خزئل و قاضي محمد آجودان‌هاي شاه ايران شده‌اند. در واقع محمدرضا پهلوی قصد داشت با اين روش‌ها مردم را به سوي خود جذب کند. 
سر و صداي اين جنبش‌هاي جدايي‌طلبانه با اعدام قاضي محمد، خوابيد ولي همچنان دولت ايران به خاطر اوضاع نابسامان مالي به کردستان رسيدگي نمي‌کرد. هر چند رزم‌آرا پس از فروکش کردن غائله آذربايجان براي جذب اقوام کرد آنها را به عناوين مختلف به باشگاه‌هاي پذيرايي تهران دعوت مي‌کرد. البته بعد از انقلاب هم آقاي خامنه‌اي با سفر به اين مناطق اجازه دادند که کردها مساجد خودشان را داشته باشند. 
پس از اعدام قاضي محمد همچنان حوادث کوچکي در منطقه رخ مي‌داد که با تحريک حزب کمونيست و کومله بود. اين جريانات ادامه داشت تا سال1337 و کودتاي عبدالکريم قاسم در عراق. در اين دوران رژيم عراق که طرفدار چپ‌ها (شوروي) بود، کردهاي ايران را تحريک مي‌کرد و براي تعليمات نظامي به عراق مي‌برد. علاوه بر اين عبدالکريم قاسم، نخست‌وزير و وزير دفاع حکومت چپگراي عراق پس از کودتا دستور داد که ملامصطفي بارزاني را به عراق برگردانند. 

 

از چه روي ملامصطفي بارزاني به مخالفت با رژيم کمونيستي شوروي پرداخت و مقابل دولت عراق قرار گرفت؟

همانطور که پيشتر اشاره شد، ملامصطفي از کردهاي عراق بود که به ايران آمد و از راه ايران به شوروي رفته و همانجا پناهنده شده بود. وي 12 سال در شوروي ماند. اما از آنجا که رژيم کمونيستي شوروي مورد پسندش واقع نشد به يک ميهن‌پرست ضد شوروي مبدل گشت. در حالي که پيش از آن ادعاي دوستي با کمونيست‌ها را داشت. به هر روي دولت شوروي به وي اجازه خروج از شوروي را نمي‌داد و همين مسئله سبب اعتراض ملامصطفي شده بود. به طوري که شاهدان عيني که آن سال‌ها در شوروي زندگي مي‌کردند ملامصطفي را ديده بودند که به نشانه اعتراض جلوي کاخ کرملين روي زمين نشسته و تقاضاي خروج از آن کشور را داشته است. ملامصطفي انسان ساده‌اي بود و غذايش نان و ماست بود. 

بالاخره شوروي ملامصطفي را به کردستان عراق ‌فرستاد. ملامصطفي که عقايدش تغيير کرده و در پي استقلال کردستان عراق بود، به خاري در چشم دولت چپگراي عراق مبدل شد و زيربار درخواست‌هاي آنها نرفت. مي‌گويند ملامصطفي ادعا داشته ما مردم کرد قصد داريم استان‌هاي مستقل داشته باشيم و معاون رئيس‌جمهورمان نيز حداقل کرد باشد.

 

سرانجام چه شد؟

عبدالکريم قاسم که زيربار اين حرف‌ها نمي‌رود، دستور بمباران مناطق کردنشين ايران را مي‌دهد و به همين سبب کم‌کم به ايران نزديک مي‌شود. اين جريان ادامه داشت تا اينکه عبدالسلام عارف کودتا کرد و عبدالکريم قاسم را کشت. بعد از آن عبدالحسين البک پسرعموي صدام حسين به رياست‌جمهوري عراق گماشته شد. از آن زمان عراقي‌ها با ايران اختلاف داشتند. تا سال 1337 خبري در منطقه نبود اما از سال 1337 کوشش‌هاي جنبش‌هاي کمونيستي در کردستان آغاز شد. در اين دوره فردي به نام ارشد مامدي رهبر يکي از گروه‌هاي شورشي بود که بسيار آدم مي‌کشت. تا پيش از پيروزي انقلاب اين گروه‌ها توسط دولت سرکوب شدند و بيشتر فعاليت جنبشان در فرانسه رخ مي‌داد. از سال 1330 مرکز تحقيقات کرد در پاريس مرتب عليه حکومت ايران و اينکه کردستان بايد از ايران جدا شده و يک ملت جهاني شود، مقاله مي‌نوشت. هر چند مطبوعات ايران هم در مقام پاسخ درمي‌آمدند. 

 

آخرين غائله‌اي که براي تحريک و جدايي مناطق کردنشين کشور انجام گرفت با تحريک چه نيروهايي صورت گرفت؟

در واقع از جنگ جهاني دوم به بعد دول غرب قصد تجزيه ايران را داشته‌اند براي همين هم پس از پيروزي انقلاب پيش از آنکه حکومت اسلامي به درستي مستقر شود با به راه انداختن غائله‌هايي در منطقه توسط برخي سران کرد سعي کردند به هدف ديرينه خود دست يابند. در آن دوران عبدالرحمان قاسملو دبيرکل حزب دموکرات کردستان ايران گفته بود:«ما مي‌خواهيم کردستان خودمختار شود، يعني اختيارش با خود کردها باشد.» در نتيجه هيئتي از سوي دولت بازرگان به منطقه کردستان فرستاده شد تا غائله خاتمه يابد. از جمله فرستادگان دولت مرحوم آيت‌الله طالقاني، ‌شهيد بهشتي و... بودند. 
مهاجمان ادعاي خودمختاري داشتند به همين منظور پس از محاصره تيپ مهاباد، پاسگاه‌هاي منطقه را به آتش کشيدند  و راديو و تلويزيون را به تصرف خويش درآوردند اما سرانجام با فرمان امام، تمام نيروها به منطقه اعزام شدند و اين غائله به پايان رسيد. 
سرهنگي به نام سورنا کتاب زيبايي در همين رابطه نوشته است:‌« در اين کتاب آمده که جدايي‌طلبان کرد ادعا داشتند ما وقتي مي‌گوييم کردستان، منظورمان سنندج و مهاباد نيست بلکه تمام آن بخش‌هاي کردنشين ايران است.‌» حتي نقشه‌اي هم از مناطق کردنشين تهيه کرده بودند که مثلاً کردکوي در گرگان، شهرکرد در بختياري هم جزو مناطق کردستان جديد محسوب مي‌شود. هر چند با وجود جنگ و خونريزي به نتيجه‌اي هم نرسيدند. 

 

ولي اين تحريکات همچنان از سوي غرب ادامه دارد...

بله امروزه امریکا و انگلستان بسيار آنها را تشويق مي‌کنند. حتي چندي پيش در برنامه آپارات شبکه BBC از کارگردان ايراني دعوت کرده بودند که در حال ساخت فيلم دو ساعته‌اي از عکس اعدام متمردين کرد بود. اين فيلم بر اساس عکسي ساخته مي‌شد که عکاس روزنامه کيهان آن سال‌ها گرفته بود. ناگفته نماند که آن عکاس در سال 2006 بابت اين عکس جايزه گرفته بود. در واقع اين کارگردان با ساخت اين فيلم سعي در تحريک کردها دارد. 
يکي از راه‌هاي تجزيه و تغيير نظام در ايران توسط غرب به راه انداختن جنگ‌هاي سکتاريستي شوونيستي است. در اين روش نيازي به لشکرکشي وجود ندارد. مردم منطقه‌هاي مختلف مثل ترک، کرد، لر، عرب و... مورد تمسخر ديگر نقاط قرار مي‌گيرند و همدلي و همرنگي ملت از ميان مي‌رود. براي تغيير اين شرايط بايد احساسات ملي مردم تحريک شود. چرا وطن‌دوستي ميان مردم کوچک شمرده مي‌شود. وطن مثل خانه انسان است و نبايد مورد مزمت قرار گيرد. ما بايد بيشتر روي اين مسائل دقت کنيم ولي غرب بايد بداند که کردها بخشي از مردم ايران و بسیار عزیز هستند، به همین خاطر هيچگاه مناطق کردنشین از ايران جدا نخواهند شد. 

منبع: روزنامه جوان


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر