محور صهیونیستی- سعودی در باتلاق مقاومت
صدای شیعه: تحولات روزهاي اخير به خوبي نشان ميدهد محور صهیونیستی- سعودی به رهبري امريکا در حال امتحان کردن آخرين توانمنديهاي خود براي مقابله با ايران و نظمي هستند که محور مقاومت بر منطقه خاورميانه حاکم کردهاند.
فشارهاي ديپلماتيک و همچنين اقتصادي در برابر موفقيتهاي ايران در عرصه منطقه به شدت رو به افزايش است. موفقيتهاي ايران در سوريه و عراق در عقب راندن داعش سبب شده است برخي قدرتهاي عربي و همچنين رژيمصهيونيستي از تسلط ايران و قدرتهاي همراه ايران در منطقه بيمناک شوند. شايد بتوان تمام اتفاقات چند روز گذشته در منطقه خاورميانه و بهخصوص تهديدات عربستان عليه ايران و حزبالله لبنان را در قالب چنين اتفاقي تحليل کرد.
کشورهاي عربي منطقه که از تحميل اراده خود عليه دولت مردمي يمن در شرايط يک محاصره اقتصادي تمامعيار عاجز هستند، حالا در فکر مقابله با قدرتي هستند که توانسته است، گروهي همچون داعش را از منطقه عقب براند. اگرچه بعيد به نظر ميرسد عربستان سعودي در فکر چنين حماقتي باشد و موجوديت خود را در تقابل مستقيم نظامي با ايران به خطر بيندازد، اما سؤالي که به ذهن هر ناظر آگاهي رسوخ ميکند، اين است که چرا غرب و محور صهیونیستی- سعودی در چنين موقعيتي قرار گرفتهاند، چرا در شرايطي که ايران در اوج قدرت خود در منطقه قرار دارد، بحث تقابل رو در رو با ايران را مطرح کردهاند.
عراق؛ اولين خاکريز فرو ريخته
واقعيت آن است که امريکا پس از فروپاشي جنگ سرد همواره در اين اميد بوده است که بتواند هژموني خود را در سطح جهاني بر تمام دنيا حاکم کند. جلوه اصلي اين حاکميت تسلط بر منطقه غرب آسیا و همچنين منابع نفتي آن بوده است. امريکاييها براساس راهبرد اساسي به دنبال اين هستند که اين منطقه همواره در راستاي منافع آنها قدم بردارد.
با پيروزي انقلاب اسلامي که مصادف با دهه آخر جنگ سرد بوده است، امريکاييها همواره با قدرت انقلاب اسلامي و نقش آن در تهييج ملتهاي منطقه عليه ظلم امريکا و همچنين رژيمصهيونيستي دست به گريبان بودهاند. ظهور انقلاب اسلامي سبب شد گروههاي مبارزي همچون حزبالله لبنان پا به عرصه وجود بگذارند و به تدريج به مانعي اصلي در مقابل رشد قدرت رژيمصهيونيستي تبديل شوند.
در نقطه مقابل، امريکا در قالب موازنه منفي به دنبال اين بود که با تثبيت قدرت رژيم صدام حسين برتري ايران در سطح منطقه را مهار کند. اين سياست در دهه 90 ميلادي نيز دنبال شد، اما با اتفاقات روي داده در 11سپتامبر سال 2001 امريکاييها به دنبال صفآرايي در منطقه بودهاند.
پس از حمله امريکاييها به عراق اميدواريها براي تثبیت قدرت امريکاييها بر منطقه خاورميانه اوج گرفت، اما اتفاقات بعد از آن سبب شد اين اميدها از بين برود. اتفاقات پس از آن نشان داد عملاً اين ايران است که نظم منطقهاي مورد نظر خود را که در راستای صلح و ثبات ملتهای منطقه است، تحميل کرده است.
اين دومينو در ابتدا از عراق شروع شد، امريکاييها اميدوار بودند بتوانند با دولتي سکولار در عراق يک برج آزادي در منطقه ايجاد کنند، اما رويدادهاي بعدي نشان داد چنين مسئلهاي تنها يک سراب بيش نبوده است. اتفاقات بعدي نشان داد مردم عراق به دنبال استقرار يک دولت مردمي و ديني در اين کشور هستند و ميانهاي با احزاب سکولار ندارند.
اتفاقي که دقيقاً برخلاف اميال امريکاييها به وقوع پیوست. اوضاع بهگونهاي پيش رفت که بسياري از مطبوعات امريکايي به اين نکته اشاره کردهاند که عملاً ايران است که توانسته عراق را تحت کنترل خود دربياورد، حتي در اين ميان امريکاييها به ايجاد آشوب و همچنين گسترش گروه داعش در عراق نيز کمک کردند، اما در نهايت فتواي مرجعيت بود که توانست کشور عراق را براي مقابله با نيروهاي داعشي به حرکت درآورد.
سوريه هم پيروزي ايران را ثابت کرد
پس از ناکامي در عراق، بحث سوريه و ايجاد اغتشاش در اين کشور و همچنين قطع ارتباط مقاومت با ايران از جمله مواردي بود که در دستور کار غرب و محور عربي- امريکايي قرار گرفت.
واقعيت اين بود که سوريه در سالهاي متوالي از سویي همچون خاکريزي گسترده در مقابل تجاوزات صهيونيستها پايداري کرده است تا مانع گسترش خطر اسرائيل شود و از سوي ديگر، مسيري امن و کانالي مطمئن براي حمايت و پشتيباني از حزبالله لبنان و حماس و جهاد و ساير گروهاي فلسطيني بوده است، به همين دليل است که سيدحسن نصرالله ميگويد: «اگر سوريه سقوط کند، مقاومت محاصره خواهد شد و اسرائيل به لبنان خواهد آمد و همه دستاوردهاي مقاومت از بين خواهد رفت. سوريه کمر مقاومت است و مقاومت نميتواند همينطور تماشاچي باشد و ببيند اين کمر شکسته ميشود.»
در کنار اين، اما مقاومت گسترده مردم سوريه باعث شد در هر دو کشور نقشههاي دشمنان شکست بخورد. در واقع هدف امريکا اين بود که با برکناري دولت سوريه، ايران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقهاي مورد نظر خود را بر همه کشورها تحميل کند اما ورود مقاومت لبنان و نيروهاي مستشاري ايران به سوريه باعث شده است تروريستها اکنون از دو شهر حلب و رقه، عقب رانده شوند و امريکا مجبور به آمدن پاي ميز مذاکره شود، آن هم با قبول برخي شروطي که جمهوري اسلامي براي اين مذاکرات تعيين کرده است. هماکنون نيز داعش از تمام مرزهاي سوريه و لبنان عقب رانده شده است و تنها چند روستا را در کنترل خود دارد.
گروههاي جديد مقاومت از راه ميرسند
در کنار اين تحولات، کنشگران جديدي در عرصه منطقه در حال به وجود آمدن هستند. شايد تا پيش از اين، امريکا قدرتپيشبيني اين مسئله را نداشت. نيروهاي حشدالشعبي در عراق، شکلگيري جبههاي موسوم به مدافعان حرم از بسياري از کشورهاي منطقه براي دفاع از سوريه و افزايش قدرت و پايگاه اجتماعي انصارالله يمن، نشانههاي واضحي از شکلگيري اين کنشگران جديد منطقه هستند؛ کنشگراني که مدل عمل سياسي آنان به الگوي مبارزاتي و عمل سياسي انقلاب اسلامي شباهتهاي زيادي دارد و حتي ميتوان آنها را مولود انقلاب اسلامي دانست.
تا پيش از بيداري اسلامي، حزبالله لبنان و گروههاي فلسطيني با پيروزيهاي خود در برابر اسرائيل، منطق جمهوري اسلامي در منطقه را که همانا حمايت از امنيت منطقهاي بود، بر اسرائيل تحميل ميکردند. تحولات سالهاي اخير، بازيگران جديدي را نيز به اين عرصه وارد کرده است که کشورهاي غربي بهشدت از آنها هراس دارند. گزارشهاي محرمانه حاکي از آن است که اسرائيل و عربستان همکاريهاي تنگاتنگ اطلاعاتي براي مقابله با حزبالله، انصارالله و حشدالشعبي دارند.
براساس اطلاعاتي که در نشريات غربي منتشر شده است، عوامل سرويس اطلاعاتي سعودي (GPI)که مسئول همکاري اطلاعاتي با «موساد» و «امان (سازمان اطلاعاتی ارتش رژیم صهیونیستی)» هستند، هماکنون در بهترين شرايط خود قرار دارند. هرگز چنين همکاري فعالي بين دو رژيم در زمينه «تجزيه و تحليل اطلاعات»، «اطلاعات انساني» و «رهگيري تکنولوژيکي» در ارتباط با ايران و جنبشهايي همانند حزبالله، انصارالله و يگانهاي «حشدالشعبي» وجود نداشته است. همکاري بدون محدوديت بين رياض و تلآويو، محرکي براي سرويسهاي اطلاعاتي ساير کشورهاي عربي جهت ايجاد و توسعه ارتباط با اسرائيل است.
آخرين حربه در مقابل ايران
با چنين شرايطي ميتوان گفت عملاً چيزي در اختيار کشورهاي عربي و همچنين امريکا براي مقابله با ايران باقي نمانده و تمام اقداماتي که پيش از اين براي مقابله با ايران انجام شده بود، نتيجه معکوس داده است.
شايد بهترين نشانه در همين باره گزارشي باشد که شبکه خبري سي.ان.ان منتشر کرده است. اين نشريه با اشاره به تهديدات عربستان سعودي در خصوص ايران به صراحت مينويسد: هرچه امريکا و متحدانش بيشتر تلاش کردند ايران را منزوي، مهار و اين اقتصاد نفتي و 80 ميليون نفري را تحريم کنند، قدرت و نفوذ ايران نه تنها در ميان کشورهاي عربي بلکه در سراسر خاورميانه گسترش يافت. ايران اکنون حتي با ترکيه و روسيه نيز روابط نزديکي برقرار کرده است.
در همين گزارش خبرگزاري سي.ان.ان به نقل از يک استاد دانشگاه بيروت مينويسد: از زمان کوروش کبير ايرانيها يک قدرت منطقهاي بودهاند. آنها ميدانند چگونه حکومتشان را اداره کنند، در مقابل کشورهاي عربستان و ديگر کشورهاي خليجفارس که آماتور هستند و اکنون در لبنان دارند هرکاري ميکنند تا نشان دهند آدمهاي سرسختي هستند، اين يک تلاش بيهوده است.
با چنين مقايسهاي ميتوان به اين نکته رسيد که کشورهاي عربي حاشیه جنوبی خلیج فارس و غربي در حال تدارک آخرين حربه خود براي عقبراندن ايران از خاورميانه هستند. ميتوان به اين نکته ايمان داشت که نظم منطقه چنان تقويت شده است که هيچکس نخواهد توانست آن را بر هم زند.
منبع: جوان آنلاین
انتهای پیام