( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: رژیم صهیونستی در فلسطین موجودیت غاصبانه خود را اعلام نموده و به دنبال تثبیت آن است. این رژیم در زمانی که قدس را در سال 1967 میلادی اشغال کرد به فاصله بسیار کوتاهی این مکان شریف را به عنوان پایتخت ابدی خود اعلام نمود که این اقدام بر خلاف متن قطعنامه های 242، 338 و 1850 است. تمامی این قطعنامه‌ها بر این موضوع دلالت دارند که قدس شریف و همه اراضی آن جزو مناطق اشغالی به حساب می آید. با این وجود طرح موضوع انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی می تواند به دلایل متعددی باشد که در ادامه به آن اشاره خواهم داشت.

نقش ایالت متحده در نقشه جدید رژیم صهیونیستی

امروز رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ در داخل ایالات متحده با مشکلات عدیده‌ای مانند کاهش محبوبیت، محاکمه اطرافیان و... روبرو است و امکان دارد که با این اقدام به دنبال جذب حمایت لابی صهیونیستی در آمریکا باشد تا از سقوط خود جلوگیری کند. بدین ترتیب طرح موضوع انتقال پایتخت به قدس می‌تواند تأثیر فراوانی بر رسیدن ترامپ به هدفش داشته باشد.

شکست‌های متعدد جبهه آمریکایی- اسرائیلی در منطقه

در حال حاضر محور آمریکایی-اسرائیلی با مشکلات متعددی در منطقه غرب آسیا روبروست و هم اکنون نیز شاهد آن هستیم که آخرین تلاش آنها در یمن برای روی کار آوردن مجدد عبدالله صالح، با کشته شدن این شخص عملاً با بن بست روبرو شده است.
این موارد نشان دهنده آن است که پیروزی‌های متعددی در منطقه برای جبهه مقاومت به وجود آمده است و اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، خلق یک پیروزی در مقابل شکست‌های پشت سر هم است.

آنها تصور می‌کنند این کار نوعی قدرت‌نمایی است اما باید توجه داشته باشند که این اعلام با واکنش‌های بسیار محکمی چه در داخل سرزمین‌های اشغالی و چه در سرتاسر جهان اسلام روبرو خواهد شد که این می‌تواند برای اسرائیل خطرناک باشد.

عدم تصرف قدس پس از 50 سال جنگ

فراموش نکنیم که ایجاد رژیم صهیونیستی بر اساس یک سری از آموزه‌های انحرافی یهودی است که بر اساس آن یهود باید به منطقه بازگردد و قدس را هم به عنوان مرکز خود قرار دهد. بنابراین تصرف قدس برای رژیم صهیونستی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این در حالی است که امروز پس از 50 سال جنگ و خونریزی به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌اند و برخلاف آن حتی انتفاضه‌های مردم فلسطین نیز حول محور قدس شکل گرفته است؛ انتفاضه اول به طور کامل برای قدس بود، انتقاضه دوم در سال 2000 نیز زمانی شکل گرفت که شارون وارد قدس شد و مردم در واکنش به آن قیام کردند و این انتفاضه تا چند سال هم ادامه داشت. انتفاضه چاقو هم که از چند سال قبل آغاز شده است نیز باز هم برای قدس بوده است.

چند وقت قبل که رژیم صهیونیستی برای ورود به مسجدالأقصی دستگاه‌های الکترونیکی و دوربین قرار داده بود، شاهد آن بودیم که مردم قدس همه کارهای خود را رها کرده و دست به اعتراض زدند و به این ترتیب رژیم صهیونیستی ناچار به جمع آوری آن دستگاه‌ها شد.

همه‌ی این موارد نشان می‌دهد که دشمن در وضعیت مناسب و برتر قرار ندارد و برای همین نقشه‌های جدیدی را طراحی می‌کند. امروز هم اگر این اتفاق بیفتد قطعا با واکنش‌های مردمی مواجه خواهد شد.

 

عدم توانایی رژیم صهیونیستی در جنگ های نامنظم

از زمانی که بذر غده‌ی سرطانی تشکیل رژیم صهیونیستی در یک منطقه کاملاً اسلامی کاشته شد، ایالات متحده و غرب با ایجاد هم‌پیمانی با این رژیم به طور کامل از آن حمایت کرده و سلاح‌های کیفی خود را در اختیار آن قرار دادند و با کمک همین حمایت‌ها، رژیم صهیونیستی در جنگ‌های کلاسیک دست برتر را داشت. اما شکست رژیم صهیونیستی در سال 2006 از حزب‌الله لبنان، این رژیم را وارد بحران راهبردی جدیدی کرد و همچنان نیز این بحران ادامه دارد و عملاً توانایی لازم برای یکسره کردن کار را ندارد. به همین دلیل است که می‌بینیم رژیم صهیونیستی به جای تکیه بر نقاط قوت خود، به نقاط ضعف حریف دقت می‌کند و از آن ناحیه ضربه را وارد می‌سازد.

راهبرد اسرائیل تا قبل از سال 2006 «برتری نظامی» بود اما از جنگ های 33 روزه به این سو، راهبرد رژیم صهیونیستی به «ایجاد ناامنی در منطقه برای امنیت اسرائیل» تبدیل شده است.

ناامنی‌های منطقه اعم از سوریه، یمن و... همه ریشه در راهبرد جدید رژیم صهیونیستی دارد و اگر اسرائیل از حداقل توانایی و آمادگی داخلی برای پایان دادن به بحران برخوردار بود، حتما این کار را انجام می‌داد.

همانطور که اشاره شد، داشتن برتری نظامی موجب می‌شد تا رژیم صهیونیستی، ارتش‌های عربی را به صورت انفرادی و جمعی شکست دهد. به همین ترتیب شاهد آن بودیم که در جنگ‌های1948 (در مقابل ارتش های عربی)، 1956(در مقابل مصر)، 1967(در مقابل مصر، اردن و سوریه) و 1973(در مقابل مصر و سوریه) در مدت کوتاهی پیروزی از آن رژیم صهیونیستی شد.

اما در جنگ‌های 33 روزه سال 2006 علی رغم اینکه رژیم صهیونیستی همه این برتری‌ها را دارا بود، با شکست روبرو گردید و گروه وینوگراد را برای بررسی این شکست تشکیل داد و این گروه نیز گزارش مفصلی از وضعیت جنگ نامتقارن حزب‌الله ارائه کرد.

بحران های داخلی رژیم صهیونیستی و آینده این رژیم

رژیم صهیونیستی در حال حاضر از جامعه‌ای یک دست تشکیل نشده است بلکه متشکل از افرادی از حدود 80 ملیت است که مهم ترین احساس مشترک آنها، مهاجرت به این منطقه است. طبیعتاً افرادی که سرزمینی را از آن پدران و اجداد خود بدانند، احساس تعلق بیشتری به آن دارند. این حس تعلق اما در حال حاضر در میان ساکنان مناطق رژیم صهیونیستی وجود ندارد.

نکته دیگری که در رابطه با وضع فعلی اجتماعی رژیم صهیونیستی وجود دارد از این قرار است که شاخص همبستگی اجتماعی با وضع بسیار نامناسبی روبرو است و گروه‌های خرد زیادی در آن به وجود آمده‌اند. در حال حاضر اگرچه احزاب بزرگ در اسرائیل موجودیت دارند اما احزاب خرد فراوان دیگری وجود دارند که نشان از نوعی گسیختگی اجتماعی در آن است.

از سوی دیگر هم اکنون احزاب دینی که متحد اصلی حزب لیکود (به عنوان یکی از مهم‌ترین احزاب رژیم صهیونیستی) به حساب می‌آیند، از محبوبیت بسیار کمی (زیر 20 درصد) برخوردار هستند اما در عین حال نقش اساسی دارند و بر اکثریت حکومت می‌کنند.
در سال 2012 نیز یک شورش اجتماعی و اقتصادی در داخل رژیم صهیونیستی به وجود آمد که نشان می‌دهد شکاف‌های اقتصادی در این رژیم بسیار بالاست. این شورش حدود 9 ماه به طول انجامید و 13 نفر نیز طی آن اقدام به خودسوزی کردند و آثار بدی را به جا گذاشت.

اعتراض‌های مکرر سیاه پوستان در رژیم صهیونیستی که عمدتاً از سودان و اتیوپی مهاجرت کرده‌اند و حمله آنها به فضاهای عمومی و بانک ها نیز که حدود 4 سال قبل به وجود آمد نشان از بحران های متعدد در این جامعه کوچک دارد.

بنابر این رژیم صهیونیستی در شرایط فعلی موجودیت خود را مدیون شرایط امنیتی است که همواره با تاکید بر دشمن مشترک توانسته‌اند به نوعی اتحاد خود را حفظ کند.

بنابر این رژیم صهیونیستی نمی‌تواند روی پای خود بایستد و وعده‌های الهی و نیز شاخص‌های اجتماعی از فروپاشی آن حکایت دارد.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌ سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر