( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: درباره مجال‌دهي پهلوي‌ها به ويژه پهلوي دوم به فرقه بهائيت، گمانه‌هاي فراواني وجود دارد. رايج‌ترين آنها، انگاره رشد دادن اين نحله به گونه‌اي است که در عرض اسلام قرار گیرد  يا حتي به عنوان دين رسمي کشور، قانوني شود. به هر روي علت اين رويداد هرچه باشد، قدر مسلم اين است که بهائيان به ويژه در 35 سال پاياني حکومت پهلوي، به مناصب و مساند بالايي رسيدند و قدرت سياسي و فرهنگي فراواني يافتند. از جمله عرصه‌هاي جولان‌دهي اين فرقه، پهنه فرهنگ ايران بود که مقالي که پيش رو داريد در پي بازکاوي و بازخواني آن است. اميد آنکه تاريخ‌پژوهان ايران معاصر و علاقه‌مندان را به کار‌ آيد. 
يکي از حوزه‌هاي مهم و اساسي در هر حکومتي، عرصه فرهنگي است که در ساخت هويت و اصالت اخلاقي و امور معنوي هر جامعه‌اي، تأثيري بسزا و غير قابل انکار دارد. رژيم پهلوي، به دستور اربابان خارجي خود، به جهت مبارزه با اسلام و حذف ارزش‌هاي اسلامي از جامعه ايران، ضمن ترويج مباني و ارزش‌هاي فرهنگ غرب، گام‌هاي مؤثري در راستاي مبارزه با دين اصلي و عمومي جامعه ايران برمي‌داشت. 
  فتح نظام آموزشي کشور توسط بهائيان
رژيم شاه براي نيل به مقصود، از ابزارهاي مختلف و متنوعي بهره مي‌برد. يکي از ابزارهاي مهم و تأثير‌گذار مطرح در دوره حکومت رژيم وابسته پهلوي تشکيلات بهائيت بود. آنها به واسطه اشتراک با حکومت در وابستگي به بيگانه و هماهنگي و همراهي با سياست‌هاي استعماري دول غربي، به عنوان ابزاري مناسب و کارآمد در اين بخش به کار گرفته شدند. عمده عملکرد آنان در حوزه‌هاي فرهنگ عمومي مانند آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها و ديگر مراکز آموزشي مانند دانشسراها و مدارس غيرانتفاعي و شبانه بود. اين ابزارها و جايگاه‌هاي مهم تربيتي و آموزشي به سهولت در اختيار بهائيان قرار مي‌گرفت و رژيم مذکور چنان بي‌پروا و بي‌محابا در اين راستا اقدام مي‌کرد که حتي چندين سال يکي از مهم‌ترين و گسترده‌ترين وزارتخانه‌هاي آموزشي و پرورشي کشور را به باند بهائي سپرد و زني بهائي به نام فرخ‌رو پارساي را در رأس وزارت آموزش و پرورش قرار داد. فرخ‌رو پارسای با انتخاب سه معاون بهائي ديگر، در واقع، سنگر اصلي تربيتي کودکان اين کشور را فتح کرد. او، طي مدت شش‌ سال انواع و اقسام طرح‌هاي ضدديني و اسلامي را در مدارس و دبيرستان‌ها به اجرا درآورد. مشاراليها سعي وافري در حذف حجاب از مدارس دخترانه داشت و طرح کلاس‌هاي مختلط دختر و پسر در زمان اين عامل وابسته به رژيم‌ صهيونيستي و استعمار پير به مرحله تصويب داخلي رسيد ولي با دفاع عظيم روحانيت آگاه و مبارز و مخالفت عمومي مردم به تصويب مجلسين نرسيد. ليکن پارساي، با بهره‌گيري از حمايت بي‌دريغ حکومت پهلوي و به ويژه دستگاه اطلاعاتي و امنيتي آن رژيم، يعني ساواک، عوامل آن دستگاه شيطاني چندين مرتبه به جهت برداشتن چادر و روسري از سر دختران دانش‌آموز، به مدارس دخترانه حمله‌ور شدند. البته اقدامات وي به همين جا ختم نشد و با قدرتي که رژيم حاکم در اختيار وي قرار داده بود به سهولت به تاراج سرمايه‌هاي مادي و معنوي جامعه ايراني پرداخت. وي با گماردن عناصر فاسدالاخلاق در رأس امور، در واقع راه را براي چپاول و غارت بيت‌المال مسلمين باز کرد و در طول صدارت او، موج فساد اخلاقي و مالي بالا گرفت. هر سه معاون بهائي وي، به نام‌هاي حبيت‌الله نفيسي، محمد‌علي غروي و محمدتقي موفقيان سهم عمده‌اي در اشاعه و رواج مفسده‌هاي ذکر شده فوق داشتند. آنان با حمايت مستقيم وزير و در پاره‌اي از موارد با دخالت و شراکت وي، به انواع سوءاستفاده‌هاي مالي اعم از اختلاس، سندسازي، اخذ رشوه و برداشت مستقيم از بودجه تحويلي مبادرت مي‌کردند. شرح کارها و فعاليت‌هاي خلاف اخلاق آنان بسيار مفصل مي‌باشد چنانچه دستگاه امنيتي رژيم نيز صدايش درآمده و گزارش‌هايي در اين خصوص تهيه و ارسال کرده بود؛ ليکن چون خود وزير هم دستش با اين افراد در يک کاسه بود و از طرفي خانم وزير منتخب نخست‌وزير بهائي و بهايي‌زاده‌هايي چون اميرعباس هويدا و ديگران بود که در زمان صدارتش از سوي شاه و دول غربي تصميم‌گيرنده در امور سياسي ايران يعني امريکا و انگليس حمايت مي‌شد، ديگر جايي براي بردن شکايت و رسيدگي به آن وجود نداشت. صاحب اين قلم به استنادِ اسناد به جاي مانده از دستگاه امنيتي رژيم گذشته- که به شرح فعاليت‌ها و چگونگي نفوذ و رخنه بهائيان در سيستم آموزش و پرورش کشور و در اقصي نقاط آن پرداخته- در کتاب «نقش بهائيان در حکومت پهلوي» به اين موضوع بيشتر پرداخته است. 
  رسانه‌ها آلت دست بهائيان
يکي از مراکز و حوزه‌هاي مهم حضور و فعاليت گسترده بهائي‌ها در رژيم گذشته، وزارت اطلاعات و جهانگردي وقت بود. اين وزارتخانه بخش مطبوعات و راديو و انتشارات را بر عهده داشت، عرصه تبليغاتي فراگير و مهمي که بهائيان سعي زيادي در رخنه و باز کردن جاي پا در آن از خود نشان دادند و با هماهنگي رژيم پهلوي با واگذاري پست‌هاي مهم و اساسي اين وزارتخانه اعم از وزارت، معاونت‌ها و برخي از مديريت‌هاي کل به بهائيان باعث شد تا آنان بتوانند با عضوگيري در رده‌هاي مياني و پايين اين مراکز و اشاعه اعتقادات زهرآگين خود، سهم عمده‌اي در امر تبليغ بيابند. البته در ساير بخش‌هاي رسانه‌اي و ارتباط جمعي مانند بعضي از نشريات و روزنامه‌ها و سينما و تلويزيون نيز بهائيان نفوذ قابل توجهي داشتند. آنان عواملي چون حبيب ثابت پاسال مدير تلويزيون و غلامرضا کيان‌پور وزير اطلاعات و جهانگردي، نصرت‌الله معينيان رئيس راديو و معاون وزارت اطلاعات، مهدي ميثاقيه صاحب استوديو ميثاقيه و کارگردان و فيلمساز، سيامک ياسمي کارگردان سينما و بازيگر و... را در اين حوزه در اختيار داشتند و به وسيله اين عناصر در بخش‌هاي مختلف تبليغاتي کشور تأثيرگذار بودند. هدف اصلي آنان مبارزه با اسلام و ترويج و اشاعه فرهنگ غرب و تبليغ دين دست‌ساز دول استعماري بود. در اين راستا، رژيم پهلوي از هيچ‌گونه حمايت و پشتيباني دريغ نمي‌کرد؛ از قبيل سپردن مهم‌ترين رسانه تأثيرگذار يعني تلويزيون به بهائي متعصب و شناخته‌شده‌اي چون حبيب ثابت پاسال، که به گفته خود وي مؤسسه تلويزيون را با هدف خدمت و تبليغ بهائيت و ايجاد مرکزي براي استخدام و جذب بهائيان بيکار تأسيس و راه‌اندازي کرده و اجازه افتتاح و گشايش اين مؤسسه هم از جانب دولت استعمارگر انگليس صادر شده است و آنان همواره پشتيبان مالي و معنوي ثابت پاسال در اين راه بوده‌اند. پس از تلويزيون، رسانه مهم و تأثيرگذار عمومي و فراگيري چون راديو نيز طي سال‌هاي متمادي در اختيار عناصر بهائي بود و افرادي چون نصرالله معينيان (يار غار اصلي و مهم بهائيان) و شيرزاد (بهائي)، سال‌ها در رأس اين رسانه بودند. آنان با ترويج فرهنگ ضدديني در برنامه‌هاي مختلف راديويي و به ويژه در برنامه صبح جمعه علناً به تمسخر آموزه‌ها و سنت‌هاي ديني مي‌پرداختند و تأثير زيادي در ايجاد ترديد در بين جوانان نا‌آگاه و ساده‌دل داشتند. در ضمن اين مرکز را نيز براي به کارگيري و استخدام جمع‌ کثيري از بهائيان اختصاص داده بودند و از هنرمندان بهائي يا وابسته و طرفدار اين مسلک را ساختگي دعوت به کار مي‌کردند و سعي در چهره‌سازي و حسن شهرت آنان داشتند؛ براي نمونه، از کساني چون عهديه و مسعودي به عنوان خوانندگاني که همواره صداي آنان از راديو پخش مي‌شد، مي‌توان نام برد. در مرحله ديگر، در وزارتخانه‌اي که عمده‌ کار نشر و مطبوعاتي را عهده‌دار بود نيز حضور فعالانه و مستمر داشتند. اين مطلب در اسناد بر جاي مانده از سيستم امنيتي رژيم پهلوي يعني ساواک به خوبي مشاهده مي‌شود. 

   بهائيان در مسير تبليغ معارف اسلامي

از ديگر محورهاي اساسي و مهم که با راهکارهاي مختلف از سوي بهائيان به منصه ظهور رسيد، مسئله تهاجم و مقابله تبليغي در ابعاد مختلف و به طور گسترده با مباني فکري- عقيدتي و احکام و دستورهاي اسلام بود. بهائيان براي نيل به اين مقصود، ضمن هماهنگي لازم با سازمان امنيتي رژيم گذشته، از ساير حمايت‌ها و پشتيباني‌هاي مورد نياز برخوردار بودند. سيستم امنيتي رژيم پهلوي، با اينکه از تمامي برنامه‌هاي در دست اجرا و اقدامات جاري و آتي آنان باخبر بود، هيچ اقدام بازدارنده‌اي در دستور کار خود قرار نمي‌داد و در مقابل، توجهش به کارهاي رقيب پيش‌بيني شده براي بهائيان، يعني انجمني‌ها يا به تعبير ساواک «تبليغات اسلامي‌ها» بود تا در صورت برخورد غيرمترقبه و بيش از حد تعريف شده و کنترلي ويژه‌اي که در دستور کار اين سازمان قرار داشت، وارد ميدان شده و اوضاع را کنترل کنند. «تبليغات اسلامي‌ها» که خواسته يا ناخواسته، در گردونه بازي رژيم پهلوي قرار داشتند و به عنوان يک حريف علن و قابل توجه، همواره تنور حضور و حيات مستمر فعاليت‌هاي فرهنگي و سياسي را براي بهائيت گرم نگه مي‌داشتند، به فعاليت مي‌پرداختند. 
رژيم سعي داشت مسئله مبارزه با اسلام و حذف اصول و مباني عقيدتي و اخلاقي آن را که از سوي بهائيت با دستور اربابان خارجي و داخلي آنان طراحي و هدايت مي‌شد مخفي نگه دارد و در واقع، با کاهش اهميت موضوع و تقليل سطح آن، هدف اصلي را پنهان و عوامل مهم و برنامه‌هاي کلي را نيز مخفي نگه دارد. انجمني‌ها با افتادن در دام اين سياست در واقع بخش مهمي از اين پازل را تکميل مي‌کردند که به اثبات پروژه حقانيت و مظلوم‌نمايي بهائيان کمک مي‌کرد. 
جالب توجه اين است که در اين خصوص ديدگاه روحانيت آگاه و مبارز و انقلابي با انجمني‌ها فاصله زيادي داشت و به ويژه حضرت امام خميني(ره) به عنوان رهبر و بنيادگذار اين خط و تفکر صحيح و دقيق انقلابي، همواره مبارزه رودررو و اقدامات ايذایي و مقابله‌اي تند را محکوم مي‌کردند و با اشاره به اصل هدف طراحي شده از سوي استعمارگران خارجي و عامل دست‌نشانده آن يعني رژيم پهلوي، در واقع به کنه موضوع نظر داشتند و ضمن افشاي برنامه‌ها و اهداف اصلي و شرح چگونگي آن و ارتباطات کشورهاي ذيربط با اين، از بهائيت به عنوان يک حزب سياسي دست نشانده و عامل استعمار ياد مي‌کردند و از طرح مسئله به شکل عقيدتي يا مبارزه مذهبي و فرقه‌اي اجتناب مي‌ورزيدند، ليکن طرح اجرا شده از سوي سازمان امنيتي رژيم پهلوي تا حد زيادي مثمرثمر واقع شد و با هدايت و کنترل اين سازمان، در دوره‌هاي مختلف، گاه با شدت و زماني با رکود روبه‌رو مي‌گشت و گزارش همه اقدامات دو طرف با ذکر چگونگي وضعيت کنترلي آن در اسناد به جاي مانده از سوي اين سازمان امنيتي ذکر شده است. اما شيوه‌ها و راهکارهاي مختلفي که بهائيان در راستاي تبليغات ضداسلامي خود از آن بهره مي‌بردند، متنوع بود که براي نمونه مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:
1- راهکار اقتصادي
بهائيان با شناسايي افراد منفعل از حيث عقيدتي و فقير و نيازمند با ارائه تسهيلات لازم از قبيل پيدا کردن کار و شغل يا راه‌اندازي يک کاسبي جزئي و قول ازدواج و غيره وي را مجاب و قانع مي‌کردند و بعد کار تسجيل وي را انجام مي‌دادند. البته قول اعطاي وام يا قبول هزينه‌هاي مهاجرت و خريد لوازم منزل، ماشين و... نيز از ساير روش‌هاي به کارگيري شده از سوي آنان مي‌باشد. 
2- خرافي معرفي کردن مباني اسلام
طرح شبهه‌هاي مختلف در خصوص برخي احکام و دستورهاي خاص اسلام و تفسير وارونه و دلخواه و ايجاد شک و ترديد در مخاطب از ديگر راهکارهاي ويژه آنان در امر تبليغ هنر اسلامي و جذب نيرو بوده است. 
3- برپايي کلاس و جلسات خاص
بهائيان در اين زمينه روش خاصي را اعمال مي‌کردند؛ چنانچه يک دايره بسته و محدود مطالعاتي براي اعضاي خود قائل بودند و به ويژه براي نوجوانان و جوانان کلاس‌هاي ويژه عقيدتي داشتند و ضمن معرفي خرافي شمردن و تمسخر احکام و آداب اسلام به تبليغ اصول بهائيت مي‌پرداختند و ضمن تقويت مباني فکري اعضاي خود آنان را براي تبليغ سايرين و افراد جديد آماده مي‌کردند. برنامه اجرايي تمام کلاس‌ها در دست ساواک قرار داشت و با عنايت به مبارزه علني بهائيان با دين رسمي کشور که صيانت از آن طبق قانون اساسي مشروطه يک وظيفه سازماني و اصولي براي آن سازمان امنيتي بود، اما اين سازمان با توجه به هماهنگي و کسب دستورهاي لازم از مسئولان نظام حاکم، هيچ اقدام بازدارنده‌اي در اين خصوص اعمال نمي‌کرد و تنها به ذکر گزارش کلاس‌ها و مجالس عقيدتي آنان بسنده مي‌کرد. 
4- تبليغ در پوشش راه‌اندازي امور خدماتي و خيريه
بهائيان با تأسيس شرکت‌ها يا کارگاه‌هاي کوچک و بزرگ خدماتي که با کسب مجوز لازم قبلاً از سوي رژيم برايشان آماده و مهيا شده بود، در واقع محل‌هايي را براي امر تبليغ خود دست و پا مي‌کردند و از اين ظرفيت براي فريب افراد ساده‌دل و خوش‌باور استفاده مي‌کردند. 
5- اعزام مبلغ رسمي براي تبليغ
برنامه اعزام مبلغ براي تبليغ به اقصي نقاط کشور به طور مخفي و علني و به بهانه‌هاي مختلف ولي تحت کنترل و هدايت ساواک به مرحله اجرا در‌مي‌آمد. آنان از اماکن مختلفي براي اين کار بهره مي‌بردند؛ گاه در حظيره‌القدس يا در محل رسمي محفل منطقه مذکور يا در منزل اعضا و حتي اماکن وابسته به مؤسسات دولتي مثل شير و خورشيد سرخ و... برنامه داشتند و حتي يکي از اين جلسات از سوي ساواک به تعطيلي کشيده نشده است ولي در مقابل، اجازه برپايي کلاس قرآن به حجت‌الاسلام عباسعلي اسلامي داده نمي‌شود و ساواک به شدت با اين امر مخالفت مي‌کند و در نهايت ايشان ناچار مي‌شوند کلاس مزبور را در منزل خود و آن هم به طور مخفي داير کنند. در کشوري که دين رسمي آن، در قانون اساسي، اسلام ذکر شده است، اجازه گرفتن براي تأسيس کلاس قرآن مقدور نيست و يک امر سياسي و مخرب قلمداد مي‌گردد ولي در مقابل، براي تبليغ علني بهائيت و اعزام و جابه‌جايي چندين مبلغ و برپايي کلاس‌هاي متعدد و جلسات مختلف هيچ مانعي وجود ندارد. تنها نگراني ساواک از برپايي جلسات تبليغي بهائيان، همان‌طور که در اسناد مربوط قيد شده است، مسئله فعاليت«تبليغات اسلامي‌ها» و احتمال بروز درگيري بين آنان و بهائيان مي‌باشد. 
6- ارسال کتب و جزوات و توزيع آنها
حجم قابل توجهي از کتب و نشريات بهائي از سوي محافل ملي به ساير نقاط و محافل اين فرقه در استان‌ها و شهرستان‌هاي مختلف در سراسر کشور ارسال و توزيع مي‌شد. اين کتاب‌ها در مدارس، دانشگاه‌ها، ادارات دولتي، ارگان‌هاي نظامي و انتظامي، مؤسسات وابسته دولتي و خصوصي توزيع مي‌شد و ساواک با داشتن سيستم منابع و عوامل اطلاعاتي متعدد از تمامي امور مطلع و باخبر بود ولي حتي يک جزوه يا کتاب يا نشريه بهائي از سوي اين سازمان توقيف نشد. البته موارد خاص و ديگري نيز شايد براي امر تبليغ مورد سوءاستفاده بهائيان قرار گرفته باشد ولي آنچه که ارائه شد، در واقع موارد عام و از مهم‌ترين و رايج‌ترين شيوه‌هاي کاربردي آنان بوده است.
 درباره اين مقوله صدها برگ سند در ميان اسناد ساواک وجود دارد. اين اسناد نشان مي‌دهد که چگونه اعضاي اين فرقه با جديت و البته حمايت‌هاي سخاوتمندانه حکومتي، سعي داشتند بنيان‌هاي انديشه اسلامي را در کشور ويران ساخته و به مرور به جايگزيني معتقدات پوچ و خرافي خويش مبادرت کنند، هرچند موج بزرگ انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني به آنان چنين مجالي نداد و آنان از آن پس، تنها در قامت اپوزيسيون نظام جمهوري اسلامي ظاهر شدند.

منبع: روزنامه جوان


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر