( 0. امتیاز از )

دانشمند پارسا و پرهيزگار، مجتهد سياستمدار شهيد آيت‌الله سيدحسن مدرس، در زمره مشاهير جهان تشيع به شمار مي‌رود که ضمن جامعيت در معقول و منقول و صعود به قله‌هاي فقاهت، در صفاي نفس و تزکيه درون، مدارجي را طي کرد و ارتفاعات معنويت را درنورديد. او که تقوا، وارستگي و قناعت را با درايت سياسي قرين ساخته بود، انديشه‌اي نوراني، سينه‌اي به وسعت صحاري و زباني همچون شمشير برّان داشت.

نور توحيد و ارادت به خاندان طهارت که خود از ذراري اين بيت عترت بود، دل و ذهنش را فروزان ساخته بود و دغدغة خدمت به جامعه اسلامي، رفع محروميت از اجتماع، تکيه بر توليد ملي و خودکفايي و شکوفايي اقتصاد درون‌زاد، لحظه‌اي او را آرام نمي‌گذاشت. وي با معرفت و بصيرت ناشي از ايمان، صدق و صفا، هوشمندي و توانايي‌ علمي و فکري به ميدان آمد و براي رسيدن ايران به استقلال واقعي سياسي و اقتصادي اهتمام ورزيد. مدرس در صراحت و شجاعت با هيچ مقام و صاحب قدرتي تعارف نداشت و در بيان حقايق و افشاي مفاسد و تخلّفات، از کسي نمي‌ترسيد و عقايد خود را تحت تأثير تهديدهاي زورمداران و ديوهاي دنيازده پنهان نمي‌کرد. نوشتار حاضر بخشهايي از زندگي فکري و سياسي وي را از نظر خوانندگان مي‌گذراند.

از نسل کوثر

شهيد مدرس در شمار سادات طباطبايي است که با شخصيت‌هايي چون آيات عظام سيدمحسن حکيم، سيدحسين بروجردي، سيد محمدمهدي بحرالعلوم، سيدمحمد فشارکي، سيدمحمد مجاهد طباطبايي، سيد محمدکاظم طباطبايي يزدي و علامه طباطبايي اشتراک نسب دارد. بر اساس نسب‌نامه‌اي که آيت‌الله مرعشي نجفي تنظيم کرده است، شهيد مدرس با سي و يک واسطه به حضرت امام حسن مجتبي(ع) نسب مي‌برد.1مدرس نيز در شرح حالي در روزنامه اطلاعات2 در نود سال قبل و نيز طي مصاحبه‌اي با خبرنگار روزنامه ايران3 در همين ايام، خود را از سادات طباطبايي معرفي مي‌کند که در زواره مقيم بوده‌اند.

اهالي سرابه کچو واقع در شمال غربي اردستان و جنوب شرقي زواره، به منظور حل مسائل شرعي و راهنمايي تکاليف ديني و امور وعظ و خطابه، حدود دو قرن قبل سيدي زاهد و محترم را که در زواره ساکن بود، با تکريم ويژه‌اي به اين آبادي دعوت کردند و مقدمش را گرامي داشتند. اين واعظ وارسته ميرعابدين نام داشت. فرزند اين بزرگوار سيدعبدالباقي طباطبايي از روحانيان فاضل، وارسته و خوشخو بود که به منظور فعاليت‌هاي ارشادي و ترويج عقايد و احکام شرعي از زواره به قمشه مهاجرت کرد و به وعظ و تبليغ مشغول شد. ارتباط طايفه ميرعابدين با ديگر سادات طباطبايي هيچ‌گاه قطع نشد و آنها غالباً به وسيله پيوندهاي خانوادگي قرابتشان را استوار مي‌کردند؛ چنان‌که سيدعبدالباقي مذکور دختر سيدکاظم سالار را که خديجه طباطبايي نام داشت، به عقد ازدواج پسر خود سيداسماعيل طباطبايي درآورد. محصول اين پيوند، کودکي است به نام سيدحسن که به سال 1287ق/ 1249ش در محله دشت زواره ديده به جهان گشود و بعدها به مدرس معروف شد.4

سيداسماعيل غالباً در روستاي خوش آب و هواي سرابه مي‌زيست و ضمن فعاليت‌هاي زراعي و دامي، به ارشاد اهالي مشغول بود؛ اما همسرش با اين طفل نورسته نزد اقارب خود در محله دشت زواره در خانه‌اي که اکنون از مواريث فرهنگي و تاريخي اين ديار به شمار مي‌رود، زندگي مي‌کرد. سيدحسن تا شش سالگي در زادگاهش بود تا آنکه در شهريور 1255 پدر او را نزد جدش سيدعبدالباقي در قمشه (شهرضا) برد تا وي را با تعاليم مقدماتي ديني، اخلاقي و ادبي آشنا سازد. 5

در محضر علماي اصفهان

سيدحسن تا چهارده سالگي معلومات متداول را آموخت. در سال 1301ق جد و مربي خويش سيدعبدالباقي را از دست داد و در حالي که شانزده ساله بود، طبق وصيت او، براي ادامه تحصيل عازم اصفهان شد و به حوزه علميه اين شهر رفت. به مدت پنج سال تمام با همتي وافر، صرف و نحو، منطق و بيان را نزد استاداني همچون ميرزا عبدالعلي هرندي، شرح قوانين‌الاصول و فصول را در محضر آخوند ملامحمد کاشي و متون فلسفي را از وي و حکيم جهانگيرخان قشقايي آموخت و در سطح عالي و خارج فقه و اصول از درس آيات ارجمند شيخ مرتضي ريزي و سيد محمدباقر درچه‌اي استفاده کامل کرد و از کمالات معنوي و اخلاقي اين استادان نکته‌ها آموخت.6 مدرس مي‌گويد: «در مدت اقامت سيزده ساله در اصفهان، سي نفر استاد را در ادبيات عرب، فقه، اصول و حکمت نظري درک کردم.»7

نجف اشرف

مدرس اوايل بهار 1272ش/ 1310ق عازم عتبات شد و در سامرا به حوزه درسي ميرزا محمدحسن شيرازي (متوفي 1312ق) حاضر گرديد و به مدت يک سال از محضر او در مباحث خارج فقه و اصول بهره‌مند شد. آنگاه راهي نجف اشرف شد و در مدرسه صدر سکونت اختيار کرد و با عارف نامدار شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني هم‌حجره گرديد. مدرس هنگام تحصيل در حوزه نجف اشرف، روزهاي پنج‌شنبه و جمعه هر هفته کارگري مي‌کرد و عوايدش را صرف معاش مي‌نمود. وي به مدت هفت سال از فضايل و مکارم آيات عظام آخوند خراساني و طباطبايي يزدي در بحثهاي خارج فقه و اصول فيض برد تا آنکه به درجه اجتهاد نايل آمد و فقاهتش مورد تأييد علماي وقت قرار گرفت و زعامت شيعيان هند به او پيشنهاد شد؛ اما به دلايلي اين مسئوليت را نپذيرفت. سرانجام در 1227ش/1316ق از راه اهواز عازم اصفهان شد و در اين مسير در شهرکُرد به منزل فقيه عارف آيت‌الله ابوالقاسم حسيني دهکردي وارد شد و چند روزي ميهمان اين حکيم وارسته بود.8

بر کرسي تدريس و در سنگر مبارزه

مدرس بعد از ورود به اصفهان در حوالي مدارس جدّه بزرگ و کوچک و صدر بازار، خانه‌اي محقر اجاره کرد و همراه همسر و دو فرزندش ـ خديجه و اسماعيل ـ در آن ساکن شد. بعد از چندين سال اجاره‌نشيني خانه‌ مخروبه‌اي را در حوالي بازار مرکزي خريد و از طريق کارگري و توليد خشت خام، آن را براي سکونت خود و خانواده آماده کرد. او همچنان براي امرار معاش، هفته‌اي دو روز در آبادي‌هاي اطراف کارگري مي‌کرد.9

مدرس در مدرسه جده کوچک به تدريس فقه و اصول مشغول بود و از 1322ق اين درس را در مدرسه جده بزرگ ادامه داد. تلاش آموزشي او که ده سال ادامه داشت، به‌قدري پربار و ارزشمند بود که به «مدرس» مشهور شد.10

در اين ايام به دليل شکل‌گيري نهضت مشروطه، ظل‌السلطان حاکم ستمگر اصفهان برکنار و به جايش اقبال‌الدوله کاشاني به اين سمت منصوب شد. حاج‌آقا نورالله مسجدشاهي هم به اتفاق گروهي از علما، «انجمن ملي اصفهان» را تشکيل داد و مدرس نايب رئيس اين تشکيلات شد. از آن سو صمصام‌السلطنه بختياري به سال 1326ق همراه قواي خود، به تشکيلات دولتي اصفهان حمله کرد و در وضع جديد، اداره شهر به انجمن مذکور سپرده شد. صمصام با زور و ارعاب از مردم اخاذي و به آنان فشارهاي زيادي وارد مي‌کرد. مدرس اين ستم را برنتابيد و با او به مبارزه برخاست که منجر به صدور حکم توقيف و تبعيدش شد؛ اما با خروش و خيزش فراگير مردمي اين کار عملي نشد و مدرس به اصفهان بازگشت.11

پي‌نوشت‌ها:

1- موسوعه‌ العلامه ‌المرعشي، به اهتمام محمد اسفندياري و حسين تقي‌زاده، ج1، ص768.

2- روزنامه اطلاعات، سال دوم، 8 آبان 1306ش.

3- مصاحبه مخبر روزنامه ايراني با مدرس، 17 تير 1305ش.

4- مجله محيط، به انضمام خاطرات مطبوعاتي محيط طباطبايي، به کوشش سيدفريد قاسمي، ص76-77، شيد مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص24.

5- طفوليت مدرس، مجله محيط، ش2، مهر 1321، اعيان‌الشيعه، سيدمحسن امين، ج5، ص21.

6- مدرس، علي مدرسي، ج1، ص24.

7- مدرس تاريخ و سياست (مجموعه مقالات سمينار مدرس و تحولات سياسي تاريخ معاصر ايران)، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، ص48.

8- سيدابوالقاسم دهکردي فقيه عارف، گلشن ابرار، ج3، ص263.

9- فصلنامه ياد، سال هفتم، بهار و تابستان 1371ش، ش26، داستان‌هاي مدرس، ص65-66.

10- زندگي علمي و پارلماني شهيد آيت‌الله سيدحسن مدرس، ماهنامه مبلّغان، آبان و آذر 1381، ش35، ص113، شهيد مدرس ماه مجلس، ص36-37.

11- مرد روزگاران، علي مدرسي (نواده دختري مدرس)، ص48-49.

ادامه دارد

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر