( 0. امتیاز از )

مدرس به موازات تدريس و تربيت طلاب، به وضعيت معيشتي و رفاهي آنان و نيز موقوفات مدارس اصفهان و چگونگي مصرف آنها رسيدگي مي‌کرد و متوليان را وامي‌داشت که در آمدهاي وقفي را صرف آباداني مدرسه‌ها و رفاه طلاب کنند؛ اما کوشش‌هاي او در اين زمينه بر مذاق عده‌اي خوش نيامد و مقاومتش در برابر خلافکاران باعث شد تا گروهي دشمن دوست‌نما توطئه‌اي را براي ترور او طراحي کنند، اما نقشه آنان ناکام ماند.13 مدرس پس از ده سال تدريس در حوزه اصفهان، به تهران عزيمت کرد و حدود بيست سال در مدرسه سپهسالار (شهيد مطهري کنوني) به فعاليت‌هاي آموزشي و پرورش طلاب فاضل و فرزانه مشغول بود.14

ناظري صالح بر مصوبات مجلس

بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسي که با تلاش‌هاي شهيد شيخ فضل‌الله نوري به تصويب نمايندگان مجلس شوراي ملي رسيد و مورد تأييد علماي ايران و مراجع نجف اشرف قرار گرفت، قرار شد در هر دوره از مجلس، هيأتي پنج‌نفره از فقهاي آشنا با مقتضيات زمانه به عنوان عضو در اين نهاد قانوني و مردمي حضور يابند و بر قوانين‌ مصوبه و انطباق آنها با قواعد اسلامي و موازين شرع مقدس نظارت کنند.15 بر اين اساس مجتهدان ايران و عتبات عراق بعد از بررسي‌هاي گوناگون و طي چند مرحله رأي‌گيري به منظور نظارت بر قوانين، حضرات آيات: سيدابوالحسن اصفهاني، حاج‌آقا نورالله اصفهاني، امام جمعة خويي، سيد محمدباقر همداني و سيدحسن مدرس را برگزيدند.

آيت‌الله مدرس در 1289ش/ 1328ق عازم تهران شد و از 28 ذيحجه اين سال، در جلسه 195 دوره دوم مجلس حضور يافت و ضمن نظارت بر قوانين مصوب، در عرصه مبارزه با ستم و جفا و نبرد با استکبار، در خط مقدم قرار گرفت.16

در اين دوره ايران از هر سو دچار آشفتگي‌هايي شده بود. دولت تزاري روس در امور داخلي دخالت مي‌کرد و براي رسيدن به مقاصد تجاوزکارانه خود، در هفتم ذيحجه 1329ق يک اولتيماتوم 48 ساعته به ايران داد. دولت وقت (صمصام‌السلطنه) از نمايندگان مجلس خواست درباره پذيرش اين اولتيماتوم به او اختيار بدهند. مدرس ايستاد و با ايراد نطقي کوتاه آن را رد کرد و با اين موضع‌گيري شجاعانه به ديگر نمايندگان قوت قلب داد و مردم را به شور و هيجان واداشت؛ اما ناصرالملک (نايب‌السلطنه) در سوم دي 1390 (سوم محرم 1330) دستور انحلال مجلس را داد و اولتيماتوم را پذيرفت.17

با آغاز جنگ جهاني اول در چهاردهم رمضان 1332، با وجود آنکه بي طرفي ايران توسط نخست‌وزير وقت (مستوفي‌الممالک) اعلام شده بود، روسها از شمال و انگليسي‌ها از جنوب به ايران حمله و بخشهايي را اشغال نظامي کردند.18

مهاجرت

دورة سوم مجلس شوراي ملي در 16 محرم 1333 شروع به کار کرد. در اين مجلس، مدرس علاوه بر اين که يکي از مجتهدان طراز اول به شمار مي‌رفت، به پاس شهامت و شجاعتي که در ايام فترت بين دوره دوم و سوم از خود بروز داده بود و جامعه روحانيت هم او را به عنوان مرجعيت قبول داشت، از طرف اهالي تهران انتخاب و وارد مجلس شد. او در اين دوره از اقتدار و موقعيت خاصي برخوردار بود.

در آغاز محرم 1334 قراردادي در دوازده ماده ميان دولت ايران و آلمان منعقد شد و روس و انگليس توسط جاسوسان خود از مفاد اين معاهده باخبر شدند و تصميم گرفتند تهران را اشغال کنند. در زمينه آينده دولت، جلسات مشاوره متعددي برگزار شد و سرانجام با پيشنهاد آيت‌الله مدرس مقرر گرديد يک دولت موقت تشکيل شود تا جداي از دولت مرکزي مستقر در تهران، براي خنثي کردن توطئه‌هاي اجانب به‌خصوص دو دولت روس و انگليس، اقداماتي را انجام دهد. اين دولت از سوي متحدين (آلمان، اتريش و امپراتوري عثماني) به رسميت شناخته شد. قرار شد در صورت پيروزي اين کشور‌ها در جنگ، اين دولت حکومت رسمي ايران شناخته ‌شود و با پيروزي متفقين (انگلستان و روسيه)، دولت مرکزي همچنان به کار خود ادامه دهد تا کشور در هر شرايطي از آسيب‌هاي مخرّب جنگ جهاني اول مصون بماند.19

در هفتم محرم 1334ق، بيست و هفت تن از نمايندگان مجلس شوراي ملي به همراه عده‌اي از رجال نامي و جمعي از مردم به سوي قم حرکت کردند و در آنجا «کميته دفاع ملي» را تشکيل دادند و هيأتي چهارنفره را برگزيدند که يکي از آنان مدرس بود. قشون روس در رباط کريم از توابع استان تهران با نيروهاي مهاجرين وارد نبرد شد که منجر به شکست نيروهاي مهاجر گرديد. روسها در حوالي قم با قواي کميته دفاع ملي وارد جنگ شدند و اين شهر را اشغال کردند.20

مدرس براي تأمين مخارج دولت مهاجرت و تدارک نيروهاي رزمي، خود را به اصفهان رساند و در اين راستا تلاش‌هاي گسترده و مفيدي را به عمل آورد و چون قبلاً مهاجران همراه خويش را به سوي غرب کشور روانه کرده بود، ناگزير تک و تنها سوار بر اسب و به حالت مسلّح براي پيوستن به مهاجران حرکت کرد و بعد از تحمل مشقات فراوان وارد کرمانشاه شد و در يکي از مدارس علوم ديني اين شهر اقامت گزيد.

او در دولت مهاجرت به سمت وزير دادگستري و اوقاف منصوب شد. اگرچه در بيستون، قواي مهاجرين با روسهاي مهاجم درگير شدند و کرمانشاه به تصرف نيروهاي روسيه درآمد، اما با پيگيري مدرس و ساير وکلا، مجلسي در قصرشيرين تشکيل شد و نظام‌السلطنه مافي را به عنوان رئيس دولت برگزيد. مهاجران در پي تهديد متفقين، عقب‌نشيني کردند و به قلمرو دولت عثماني رفتند.21

ملاقات با خليفه

مدرس بعد از ورود به استانبول، بدون اينکه خود را به کسي معرفي کند، در «مدرسه ايرانيان» مقيم اين بندر به تدريس معارف اسلامي پرداخت و با حقوق اندکي امرار معاش مي‌کرد. اما او کسي نبود که در هالة‌ گمنامي باقي بماند؛ بنا بر اين سلطان محمد پنجم ـ خليفة وقت عثماني ـ براي ملاقات و مذاکره از او دعوت کرد. مدرس در حضور سلطان با بالاترين مقام روحاني عثماني هم گفتگوهايي انجام داد و ميانشان درباره حوادث ايران و مسائل جهان اسلام مذاکراتي صورت گرفت.

مدرس تصريح کرد که بدون واهمه و آزادانه ديدگاه‌هاي خود را مطرح خواهد کرد و گفت که مقصود از مهاجرت ما به اين قلمرو آن است که دولت عثماني الحاق بخشي از آذربايجان را به سرزمين خود موقوف کند و و وقتي احساس کرد که صدراعظم عثماني قصد تحقير ايرانيان را دارد، خاطرنشان ساخت: نوابغ و مشاهيري داريم که به فرهنگ و تمدن اسلامي خدمات شاياني کرده‌اند. آنگاه درباره اتحاد و همدلي ملتهاي مسلمان صحبت و تأکيد کرد که اين اتحاد بايد بر مبناي ديني باشد، نه انگيزه‌هاي نژادي و تعصب‌آلود.22

سرانجام در هنگام رياست‌الوزرايي صمصام‌السلطنه بختياري، در اسفند 1296/ شعبان 1336، مهاجرت خاتمه يافت و دولت مرکزي از مهاجران خواست به ايران بازگردند. عده‌اي از آنان عازم اروپا شدند؛ اما مدرس به تهران بازگشت، در حالي که همسر و يکي از فرزندانش فوت کرده و ديگر فرزندانش سختي‌هاي زيادي را تحمل کرده بودند. خود او هم در طول مسير از چندين عمليات تروريستي جان سالم به در برده بود.23

برنامه‌ريزي آموزشي و اداري

مدرس در حالي به تهران آمد که اهالي آن دچار قحطي بودند و بسياري از مردم به دليل ناامني به روستاها پناه برده بودند. اين فقيه مبارز سوار بر اسب و در لباس سلحشوران مسلح به منزل خويش رسيد و از فرط خستگي چند روزي را استراحت کرد. در اين ايام قشرهاي گوناگون به ديدارش مي‌آمدند. از آنجا که مجلس شوراي ملي ايام فترت را مي‌گذراند. مدرس که متولي و استاد مدرسه سپهسالار بود، طرح امتحان طلاب، نظامنامه اداري، احيا و عمران روستاها و دکان‌ها و ساير موقوفات را تدوين و مرمت ساختمان اين مدرسه را آغاز و برنامه تفسيري جامعي را تنظيم و برنامه آموزشي جديد و مستمري برقرار کرد و امور شاگردان، استادان و اداره موقوفات را سامان داد.24

در اين دوران ايران اوضاع پريشاني داشت و مردم از ستم به ستوه آمده بودند. کابينه صمصام‌السلطنه نه فرياد اعتراض‌هاي افراد را مي‌شنيد و نه قادر بود به امور کشور سر و سامان بدهد. از اين رو مدرس همراه علما و عده‌اي از مردم در اعتراض به کارنامه اين دولت ناتوان، در حرم حضرت عبدالعظيم متحصن شد. سرانجام صمصام‌السلطنه معزول و وثوق‌الدوله در 29 شوال 1336ق رئيس دولت شد.25

مخالفت با قرارداد ننگين

ميرزا حسن وثوق‌الدوله در سوم ذيقعده 1337ق قراردادي را با دولت بريتانيا منعقد کرد که براي ايران ذلت و خواري را به دنبال مي‌آورد؛ سلطه بيگانگان را بر اين سرزمين تقويت مي‌کرد و کشوري تحت‌الحمايه از ايران باقي مي‌گذاشت. وثوق‌الدوله در نظر داشت مفاد اين پيمان را به کمک حاميان و دست نشاندگانش در مجلس به تصويب برساند؛ اما مخالفت‌ها، اعتراضات منطقي و اصولي آيت‌الله مدرس زمينه شکست آن را فراهم ساخت. مجلس هم تحت تأثير روشنگري‌هاي او، قرارداد مذکور را رد کرد. همچنين مدرس از طريق انتشار اعلاميه و بيانيه، مردم را به مخالفت با قرارداد مزبور ترغيب کرد.

سرانجام وثوق‌الدوله از کار برکنار شد و به اروپا رفت؛ ولي دولت انگلستان که به پايگاه معنوي و نفوذ اجتماعي علماي شيعه پي برده بود، متوجه شد اين قله‌هاي فقاهت و فضيلت در متن جامعه اسلامي منشأ تحولات مهمي هستند و ادامه اين روند، منافع او را تهديد مي‌کند، لذا تصميم گرفت براي حفظ استيلايش بر ايران، نقشه کودتايي را پي‌ريزي کند.26

دستگيري در دولت کودتا

سيدضياءالدين طباطبايي يزدي ـ مدير روزنامه «رعد» ـ که به انگلستان تمايل داشت، براي انجام کودتايي ننگين انتخاب شد و او در سوم اسفند 1299ش دست به اين توطئه زد. در اين حال نيروهاي قزاق وارد تهران شدند و شهرباني با تباني قبلي به توقيف شخصيت‌هاي مهم پرداخت. بلافاصله حکومت نظامي برقرار شد و جرايد تعطيل و بسياري از مخالفان دستگير و روانه زندان شدند. مدرس متوجه بود که اين حرکت سياه و شوم، ساخته و پرداخته انگلستان است. اسناد وزارت امور خارجه بريتانيا که چهل سال بعد از اين نيرنگ انتشار يافتند، تشخيص درست مدرس را تأييد کردند.

مدرس طي نطقي کوتاه اين کودتا را برخلاف قرآن، قانون اساسي و مصالح مردم معرفي کرد. او که چون خاري در چشم دشمنان بود، در همان روزهاي اول اجراي اين نقشه، دستگير و در قزوين محبوس شد. احمدشاه قاجار تحت فشار و تهديدهاي انگلستان، فرمان نخست‌وزيري را به سيدضياءالدين طباطبايي داد و او دولت معروف به «کابينه سياه» را تشکيل داد و مقاصد دولت بريتانيا را پي گرفت؛ اما همان‌گونه که مدرس پيش‌بيني کرده بود، اين کابينه تنها نود روز دوام آورد و انگلستان رضاخان ميرپنج (سردارسپه وقت) را به سيدضياء ترجيح داد. در اين زمان محبوسان از جمله مدرس از حبس آزاد شدند.

در 17 رمضان‌المبارک 1339ق، قوام‌السلطنه رئيس کابينه شد. احمد قوام برادر وثوق‌الدوله عاقد قرارداد مورد اشاره بود. سيدضياء بعد از اين ماجرا به سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين رفت.27

خودباوري، خوداتکايي و توليد ملي

شهيد آيت‌الله مدرس در سراسر زندگي خويش ساده‌زيست و قانع بود و عقيده داشت قيد و بندهاي دنيوي و مادي مانع وارستگي روح مي‌شوند. به علاوه کسي که سبکبار و زاهدانه روزگار مي‌گذراند، در واقع جان خويش را از اسارت‌ها مي‌رهاند و چنين فردي در برابر زر و مال دنيا دچار وسوسه نمي‌شود؛ آزادانه اظهار عقيده مي‌کند؛ با جرثومه‌هاي فساد، تباهي و ستم به مبارزه برمي‌خيزد و در اين مسير کوتاه نمي‌آيد، زيرا نه نگران آن است که سرمايه‌هاي فناپذير را از دست مي‌دهد و نه توقع دارد متاعي به دست آورد.28

چنين انساني هر موضع‌گيري و فعاليت سياسي و مبارزاتي را عين ديانت مي‌داند و عقيده دارد اين نگرش به همراه روح قناعت و استغناي طبع، کرامت و عزت، آزادگي و استقلال را به ارمغان مي‌آورد. خودباوري و توکل به خداوند رمز بقا و تداوم حيات يک ملت است و موجب مي‌شود که در برابر بيگانگان و انواع دسيسه‌هاي آنان مقاومت کند و مرعوب قدرت‌هاي بزرگ نشود.29

مدرس معتقد به رشد، شکوفايي و توسعه‌ پايدار و درون‌زا بود و به نقاط قوت دروني کشور تکيه داشت، توانمندي آحاد جامعه و سرمايه‌هاي ملي را به‌خوبي دريافته بود. او که از بطن مردم برخاسته بود، مانند آنان مي‌زيست و به امورشان مي‌انديشيد. توليد براي او خدمت، عبادت، مايه‌ سربلندي و موجب قطع ريشه‌هاي وابستگي بود. او عقيده داشت که اين روند قادر خواهد بود اقتدار ملي را افزايش دهد و نيازهاي جامعه را تأمين کند. وي همواره اصرار داشت مردم به توليدات بومي و وطني روي آورند و به جاي مصرف‌زدگي، به فکر توليد باشند و فقط محصولات خود را مصرف کنند، آن هم در موارد ضرورت و رفع نيازهاي اساسي.30

ادامه دارد

پي‌نوشت‌ها:

13- مدرس مجاهدي شکست‌ناپذير، عبدالعلي باقي، ص30، مردان تاريخ تا آخر زنده‌اند، جهاد دانشگاهي دانشگاه علم و صنعت ايران، ص8.

14- مدرس، تاريخ و سياست، ص34.

15- تاريخ معاصر ايران، ج1، ص250ـ251، مجموعه رسايل، اعلاميه‌ها و مکتوبات شيخ فضل‌الله نوري، محمد ترکمان، ج1، ص13، تاريخ معاصر ايران، علي‌اکبر ولايتي و ديگران، ص34ـ 35، روزنامه صبح صادق، ش48، سال اول، ربيع‌الثاني 1325.

16- مدرس مجاهدي شکست‌ناپذير، ص33، شهيد مدرس ماه مجلس، ص50 ـ51.

17- مدرس قهرمان آزادي، حسين مکي، ج1، ص103، احزاب سياسي، ملک‌الشعراي بهار، ج1، ص134، مدرس، علي مدرسي، ج1، ص30ـ 31.

18- روس و انگليس در ايران، فيروزه کاظم‌زاده، چشمه‌اي که در کوير جوشيد، روزنامه اطلاعات، 12 آذر 1370، ص5.

19- مدرس قهرمان آزادي، ج1، ص109، چهره‌هاي تاريخي، ج14 (سيدحسن مدرس) عباس رمضاني، ص57.

20- انديشه جاويد، علي ثقفي، ص27، بازيگران عصر طلايي (سيدحسن مدرس)، ابراهيم خواجه نوري، ص7، مدرس، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، ج1، ص36-38.

21- مدرس، ج1، ص39-40، شهيد مدرس ماه مجلس، ص106-107.

22- مدرس قهرمان آزادي، ج1، ص140-143، مدرس مجاهدي شکست‌ناپذير، ص47.

23- مرد روزگاران، ص69-70، مدرس قهرمان آزادي، ج1، ص125.

24-زنده تاريخ (شهيد مدرس به روايت اسناد ساواک)، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، ص8، مرد روزگاران، ص83.

25- مدرس، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، ج1، ص39.

26- مدرس و قرارداد استعماري، وثوق‌الدوله، پاسدار اسلام، دي 1377، تاريخ بيست ساله ايران، حسين مکي، ج1، ص39، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي حسين فردوست، يادداشت عبدالله شهبازي، ج2، ص161-162.

27- اسناد محرمانه وزارت خارجه انگليس، سند شماره 683، تلاش آزادي، باستاني پاريزي، ص295، تاريخ معاصر ايران، علي‌اکبر ولايتي و ديگران، ص60، تاريخ بيست ساله ايران، ج1، ص364.

28- شهيد مدرس ماه مجلس، ص60-61.

29- ديدگاه‌هاي اقتصادي شهيد مدرس، درّي نجف‌آبادي، ص66-67.

30- همان مأخذ، ص93-94.


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر