( 0. امتیاز از 0 )

شاید برای خیلی از جوانان این مرز و بوم جنبش امل نامی باشد که به گوششان نخورده است. از طرفی جوانانی هم که اسم این جنبش را شنیده اند اطلاعات چندانی در مورد این جنبش ندارند. در اکثر مواقع زمانی که صحبت از جبهه مقاوت در منطقه به ویژه لبنان می شود، تنها صحبت از حزب‌الله و رشادت‌های نیروهای آن است. اما در عمل نیروهای حزب‌الله و جنبش امل دو لبه شمشیر هستند که به مقاوت در منطقه می‌پردازند. بعد از دیدارم با جناب آقای دکتر فحص نماینده جنبش امل در ایران بر آن شدم تا مطلبی را در رابطه با این جنبش نوشته و به عنوان کوچک‌ترین، دین خود را نسبت به ایشان و تمامی سربازان جبهه مقاومت جنبش امل ادا کنم.

در آغاز سال ۱۹۷۵، و با شروع جنگ­های داخلی در لبنان، خبرنگار هفته‏ نامه انگلیسی اکونومیست گزارشی دربارهطرف­های درگیر در لبنان تهیه کرد، و در آن ‏مفصلاً به نقش شیعیان پرداخت. وی در قسمتی از آن گزارش که گویای دیدگاه ‏غربیش درباره شیعه بود، یادآور شد‍‍‍‍‍‍‍؛ هر فرد شیعه در لبنان یک کمونیست احتمالی است ... گفته مربوط به سال ها پیش است.

هنگام دیدار فیلیپ حبیب ــ فرستاده آمریکایی به منطقه ــ با دکتر حسین کنعان‏، رئیس وقت مجلس جنوب و رئیس دفتر سیاسی جنبش امل، حبیب از وی پرسید؛ که ‏اهمیت شهادت‌طلبی نزد شیعیان تا چه حد است که «به این شکل عجیب!» به آن روی ‏آورده‏اند. حبیب نتایج شهادت‏طلبی را در ایران و سپس در لبنان امروز لمس کرده‏ بود. کنعان پاسخ داد نیل به شهادت از دیدگاه یک مسلمان به معنای رسیدن به ‏بهشت است و بهشت یعنی رودهای عسل و باغ­های میوه و حورالعین و ... پیش ازآنکه سخن دکتر به پایان برسد، حبیب فریاد برآورد:

از هم­ اکنون نام مرا به عنوان یک نفر شیعه ثبت کنید!
میان این نظر که یک شیعه درعرف غرب یک کمونیست احتمالی است، و انتخاب شهادت به عنوان راهی به سوی بهشت، از دید فرستادة غرب، سال ها فاصله ‏است، به اندازة عمر بحران لبنان. طی این مدت مبارزه ملی با شیوه‏های‏ گوناگون، راه­های متعددی را پیمود. ولی موضع غرب در قبال نیروهای اصلی، با وجود تعدد ابزارهای آن، دگرگون نشد. غرب حتی برای یک بار هم تلاش نکرد تا راز واقعی کشمکش را نیک دریابد. از این‏رو هر بار راه‏حل­هایی مطرح می‌کرد که با ماهیت میهن واحد و یکپارچه کاملاَ بیگانه بود.

در سال ۱۹۷۶ دین براون به سلیمان فرنجیه، رئیس­جمهور وقت پیشنهاد کرد، ‏مارونی­ها از لبنان به آمریکا منتقل شوند تا در برابر خشم مسلمانان در امان باشند. اما لبنانی­ها با وجود استمرار درگیری و ادامة خونریزی، این راه‏حل آمریکایی را به امید دستیابی به راه‏ حلی لبنانی و عربی رد کردند. آمریکا در آن هنگام بر این پندار بود که بیماری مشکل‏زا «مارونی»ها هستند و باید ریشه‏کن شوند. امروز نیز آمریکا سفارت‏ خود را در لبنان می‏گشاید تا شیعیان را به مهاجرت از لبنان تشویق کند. از نظر آمریکا این بار بیماری مشکل‏آفرین «شیعیان» هستند و باید از ریشه برکنده شوند.

حال این پرسش مطرح است که آیا آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر نظام شاهنشاهی در ۱۹۷۹م نکوشیده است تا تاریخ مسلمانان و حرکت­های اسلامی را برای نخستین بار در تاریخ خود بررسی و تحلیل کند؟ البته غرب هرگز سعی نکرد حرکت­های اسلامی را از خلال آرمان­ها و واقعیت­ها مورد بررسی قرار دهد، بلکه همواره کوشید در پاره‏ای از آنها رخنه کند تا ــ به قول ‏خود ــ از شرآنها در امان بماند، و رفته­رفته آنها را تجزیه و نابود کند. همچنین تلاش‏کرد، پاره‏ای از آنها را در زمان دلخواه در جهت موردنظر خود به کار گیرد. اما چون‏ غرب به جای شناسایی این حرکت­ها بیشتر برای مخدوش­کردنشان می‏کوشد، بنابراین‏ نخواهد توانست آنها را درک کند. به­ویژه آن دسته از حرکت­هایی را که در خط مشی، رفتار و هدف با غرب ستیز دارند. تردیدی نیست که غرب همچنان، از نظر فکری و عملی با اسلام ‏دشمنی می‏ورزد. از این رو با بررسی تاریخی پیدایش جنبش امل و اندیشه بنیانگذار آن، امام موسی ‏صدر، و بیان آنچه تا به امروز شناخته شده و روشن است، و آنچه پنهان و ناشناخته مانده است، ‏گذشته­ای نزدیک را به­یاد می‏آوریم که به تاریخ دیرین انقلاب و عصیانگری پیوند خورده و بخشی از ماهیت انقلابی تشیع است.

بی تردید یکی از آن تاثیرات بسیار مهم انقلاب ملت ایران پدیداری، ماندگاری و باروری مفهومی است که از آن با عنوان 'اندیشه ی مقاومت' یاد می کنیم .اولین بارقه های این اندیشه را البته باید کمی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در سرزمین لبنان جستجو کنیم. جایی که امام موسی صدر و شهید چمران با الهام از اندیشه های امام خمینی، جنبش امل را در این کشور پایه گذاری کردند و اولین نهاد مرتبط با مقاومت اسلامی را پدید آوردند.

محمد نصرالله، عضو هیات رییسه جنبش امل درباره حضور دکتر مصطفی چمران در لبنان می‌گوید: «شهید چمران بر حسب خواست امام موسی صدر به لبنان آمد. همسر ایشان به همراه سه پسر و یک دختر نیز به لبنان آمدند. اما به دلیل عدم وجود مدرسه برای آنان خانواده چمران نتوانست در لبنان زندگی کند. او از همسرش جدا شد و خانواده‌اش را رها کرد تا با خانواده فقرا زندگی کند. خودش می‌گفت من خاک کفش‌های فقرا هستم. چمران در دل شیعیان لبنان جاودان است. امام موسی صدر وصیت کرد که همواره حرف شهید چمران اجرا شود.»

ربابه صدر، خواهر امام موسی صدر درباره آنچه بر چمران و خانواده‌اش گذشت و در ‌نهایت منجر به جدایی وی از همسر اولش شد، می‌گوید: «همسر و فرزندان چمران وی را در کمک به مردم جنوب لبنان همراهی می‌کردند اما بعدا همسرش از او خواست که به آمریکا بازگردند و مصطفی ترجیح داد به سرپرستی آن ۴۵۰ کودک ادامه دهد. فرزندانش نیز خواستند که همراه مادرشان به آمریکا برگردند و دکتر مانع آن‌ها نشد. آن‌ها در آمریکا زندگی بسیار مرفهی داشتند. روزی که قرار بود از جنوب لبنان به بیروت و از آنجا به آمریکا بروند همه خانواده حال خاصی داشتند. هر چند وقت یک بار اتومبیل می‌ایستاد و تمام خانواده پیاده شده و گریه می‌کردند. اما دکتر در عین ناراحتی بسیار محکم بود. همه در بیروت به منزل آقای موسی صدر رفتند. حالشان خیلی بد بود. این جدایی برای همسر و فرزندان دکتر بسیار سنگین بود.»

صدر می‌افزاید: «از دکتر پرسیدند چرا بچه‌ها را به آمریکا فرستادی؟ گفت: من پولی نداشتم که آن‌ها را به مدرسه خصوصی بفرستم، زبان آن‌ها انگلیسی بود، آن‌ها در آمریکا همه چیز دارند و بدین‌سان همسر و فرزندانش در کمال عشق و علاقه‌ای که به دکتر داشتند از او جدا شدند.» همسر دوم چمران زنی لبنانی به نام «غاده» و از خانواده‌ای ثروتمند بود. هر چند غاده خود خواستار چنین وصلتی بود اما پدرش در ابتدا راضی به این ازدواج نمی‌شد. چمران نیز که به رضایت پدر غاده اهمیت می‌داد، صبر کرد و در ‌نهایت پس از رضایت با غاده ازدواج کرد.

در آن زمان هر یک از احزاب و گروه‌های چپی و راستی، ارتش کوچکی داشتند که برای تحقق اهداف حزب مطبوع خود هر از چند گاهی از آن استفاده می‌کردند؛ این ارتش‌ها غالباً از انگیزه و آرمان‌های دینی تهی بودند و در برابر تهدیدات نظامی کشورهای بیگانه از کارآیی لازم برخوردار نبودند؛ به این دلیل مرزهای کشور لبنان به آسانی آسیب‌پذیر بود. علاوه بر آن هر کدام از این گروه‌های نظامی بزرگ‌ترین عامل گسترش ناامنی و درگیری‌های قومی قبیله‌ای و مذهبی بودند؛ در آن زمان برای از بین بردن چنین حالتی تأسیس یک سازمان نظامی قوی، ضروری به نظر می‌رسید. امام موسی صدر در دی ماه ۱۳۵۳ در یک سخنرانی پرشور اعلام کرد: «دفاع از وطن تنها وظیفه دولت نیست بلکه همه افراد وظیفه دارند از کشور، سرزمین و خانه خود دفاع کنند.» از این تاریخ پایه‌های یک سازمان نظامی به نام «افواج مقاومت لبنان» (امل) پی‌ریزی شد.

نخستین کسانی که به ندای امام موسی پاسخ گفتند، جوانان پرشور مدرسه صنعتی جبل عامل بودند که گروهی ۷۰ نفره تشکیل دادند و شروع به آموختن فنون نظامی کردند. فعالیت این سازمان ۷ ماه به صورت مخفیانه ادامه داشت اما پس از این ۷ ماه سرنوشت تغییر کرد.

در ۱۴ تیرماه ۱۳۵۴ در حین آموزش، مین ضد تانک در دست یکی از مربیان منفجر شد و ۲۷ نفر از بهترین اعضا شهید و ۵۰ نفر دیگر زخمی شدند؛ این جریان خود موجب آشکار شدن سازمان «امل» شد. در پی این انفجار امام موسی صدر در کنفرانس مطبوعاتی به طور صریح به موجودیت یک سازمان نظامی به نام «امل» اشاره کرد.

جنبش «امل» علاوه بر افراد لبنانی، بسیاری از جوانان کشورهای مسلمان دیگر، از جمله ۲۰۰ ایرانی را برای یادگیری فنون نظامی تحت پوشش قرار داده بود؛ همین موضوع هراس و خشم رژیم شاه را نسبت به امام موسی صدر شدت بخشید. سفیر وقت ایران در لبنان در این باره به دولت لبنان اعتراض کرد و به دنبال این اعتراض، نظام طایفگی لبنان که به دنبال بهانه‌ای می‌گشت، به مخالفت علیه امام موسی صدر دست زد و علیه او اقدام کرد ولی مقاومت سرسختانه امام موسی صدر باعث عقب نشینی آن‌ها شد؛ از طرف دیگر چون با توسعه قدرت نظامی شیعیان به وسیله سازمان امل، گروه‌ها و سازمان‌های راستی و چپی موجودیت خود را به روشنی در خطر نابودی می‌دیدند، هر کدام با دولت لبنان دست همکاری داده و از هر سو با روش‌های گوناگون در پی متزلزل کردن سازمان امل برآمدند.

چمران عشق و ارادت عجیبی به امام موسی صدر داشت و از یادداشت‌هایش می‌توان رابطه خاصی که با امام موسی صدر داشت را به وضوح دید. وی در دوران اوج حملات رسانه‌ای به امام موسی صدر که بعد از علنی شدن فعالیت‌های سازمان امل شدت گرفته بود، می‌نویسد: «مسیحیان متطرف (افراطی) دست راستی برای مبارزه با آقای صدر خیلی تلاش می‌کنند، حرکت المحرومین را حرکت مغبونین می‌نامند. در ده‌های جنوبی که فتح کردند به دنبال امل می‌گشتند که بکشند زیرا فقط امل در جنوب به آن‌ها ضربه زده است. راستی که فقط امل و امام صدر توانسته‌اند مسیر جنوب را عوض کنند. جنوب می‌رفت که به پشتیبانی اسرائیل زیر سیطره مسیحیان درآید و بعد از سقوط طیبه، ده‌های جنوب یکی بعد از دیگری به دست کتائب می‌افتاد، ولی ایستادگی جوانان امل و شهادت پنج نفر از آن‌ها، طایفه شیعه را تکان داد و بعد از انتقاد امام از حافظ اسد، سوریه رسماً موقف (موضع) گرفت و ضد کتائب نیرو فرستاد، و مسیحیان و اسرائیلیان شکسته شدند و با تلفات زیاد عقب نشستند. و مسیحیان سبب شکست خود را در موقف تاریخی امام موسی صدر دیدند و شروع به حمله و دشمنی با او نمودند که یکی از تظاهرات آن ایجاد یک سازمان جدید شیعی برای پر کردن خلأ رهبری شیعه است. محسن سلیم به پشتیبانی بشیر جمیل وارد معرکه شده‌اند و رادیو و تلویزیون و دستگاه‌های چپ و راست نیز آن‌ها را بزرگ می‌کنند، رییس جمهور لبنان آن‌ها را می‌پذیرد تا به نمایندگی شیعه درباره جنوب لبنان با رییس مذاکره کنند و حتی شیخ حسن خالد مفتی سنی‌ها نیز آن‌ها را می‌پذیرد تا به نام شیعه سخن بگویند و راستی که این‌ها هنوز کافی نیست که گمراه شده و منافق‌ها و دشمن‌های صدر چشم باز کنند و حقایق روشن را ببینند. این‌ها خفقان گرفته‌اند و الان هجوم بر صدر از این ناحیه است که چرا او با فلسطینی‌ها همکاری می‌کند؟ چرا دم از مقاومت فتح می‌زند؟ و گروه گروه از لبنانیان به این علت به او حمله می‌کنند و یا به دشمنان او می‌پیوندند و از طرف دیگر، احزاب چپ و جناح چپ مقاومت همچنان به صدر فحش می‌دهند، تهمت می‌زنند، دروغ‌پراکنی می‌کنند، و خجالت نمی‌کشند که بعضی از آن‌ها حتی اتهام می‌زنند که شهدای امل در صف کتائب بوده‌اند و به دست مقاومت (فلسطین) کشته شده‌اند. و عجیب اینکه مقاومت هم حرفی نمی‌زند، جوابی نمی‌دهد و نمی‌خواهد با چپ درگیری به عمل آورد و چقدر بزرگی می‌خواهد! چقدر بخشش! چقدر بلندنظری از طرف صدر که همه این بی‌عدالتی‌ها و این ظلم‌ها و این جنایت‌ها را ببیند و باز هم در خط اساسی خود بماند و دم از مقاومت بزند و برای دفاع از مقاومت با کتائب بجنگد و شهید بدهد و دشمنی مسیحیان را به خود بخرد و همه عالم را، از چپ و راست ضد خود برانگیزد و به فکر سیاستمداری نیفتد. مصالح خود را، نام خود را، منافع طایفه خود را سلامت و حیات خود را و همه چیز خود را به خاطر هدف فدا کند و یک ذره از راه خود منحرف نشود و تحت تاثیر دوست و دشمن قرار نگیرد. عکس‌العمل انجام ندهد، با دیدی خدایی به دنیا و آنچه می‌گذرد نگاه کند و از سلسله ارزش‌های خدایی قدمی فراتر ننهد... راستی که ظرفیت و شخصیت می‌خواهد، فداکاری و بلندنظری می‌خواهد، عشق و عرفان می‌خواهد، احتیاج به چیزهایی دارد که در چنته دنیاداران و دنیاخواهان نیست...! خدا نگاهبانش باد...!»

سید ابوذر عاملی از شاگردان چمران و چهره‌های مشهور مقاومت لبنان، درباره رابطه وی با امام موسی صدر می‌گوید: «دکتر چمران بازوی اجرایی امام موسی صدر بود. امام موسی صدر رئوس، سیاست‌ها، و خطوط کلی برنامه را مشخص می‌کرد. اجرای برنامه با دکتر چمران بود... دکتر چمران مقید بود که در طول هفته چند بار به بیروت آمده و ضمن گزارش، هماهنگی لازم را با امام انجام دهد. البته دکتر از سوی امام اختیار تام داشت. دکتر گزارش‌هایی هم برای ما می‌فرستاد، که در ماهنامه پیام مجاهد چاپ می‌شد. در سازمان امل، دکتر چمران مسئولیت اصلی و کلیدی داشت. دفتر سیاسی زیر نظر حسین ‌الحسینی، نبیه بری و احمد اسماعیلی بود، اما مسئولیت مهم تشکیلات و امور نظامی با دکتر چمران بود. دکتر چمران، بعد از امام موسی صدر، دومین نفر در حرکت امل بود.»

در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی درسال ۵۷، چمران در نظر داشت که پانصد رزمنده از سازمان «امل» را تجهیز نموده و خود را به معرکه نبرد در ایران برساند. دولت سوریه نیز دادن امکانات و هواپیما برای انتقال رزمندگان را تقبل نموده بود تا در هر جا که سازمان امل می‌خواهد رزمندگانش را پیاده کند. اما نبرد در تهران ۲۴ ساعت بیشتر طول نکشید و طرح به مرحله اجرا در نیامد. با پیروزی انقلاب ، چمران همراه با شماری از جنگندگان «امل» به ایران آمد و با آنکه قصد ماندن در ایران را نداشت، به توصیه امام در وطن ماندگار شد و چندی بعد آموزش نظامی اولین گروه از پاسداران انقلاب در سعدآباد را برعهده گرفت.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر