نبض قرآن میزند در سوره پیشانیات
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و تکانههایی که از وقوع انقلاب اسلامی در همه ارکان جامعه - از جمله شعر و ادبیات- ایجاد شد، ادبیات معاصر در یک دگردیسی ناگزیر، به هویت جدیدی دست یافت. هویتی منبعث از جهانبینی توحیدی و مبتنی بر آموزههای دینی و قرآنی. نسل شاعران جوان و نوجوی انقلاب نیز با درک این ضرورت که جامعه به ادبیاتی متجانس و همگون با دین و ارزشهای دینی نیاز دارد، به تکاپو افتادند تا با بهرهگیری از میراث بیبدیل و ماندگار «قرآن و عترت»، دست به خلق و آفرینش آثار فاخر ادبی زده و با رویکردی اجتهادگونه به تبیین و تحلیل مضامین بلند دینی بپردازند. از همین رو، رفته رفته نگاه شاعران به شعر آیینی معطوف شد که مرکز ثقل این گونه ادبی «بزرگان دینی» بودند. در نتیجه، شعر و ادبیات دینی دوران مستوری و مهجوری را پشت سر گذاشت و مرحله جدیدی از سیر تکوینی و روند تکاملی خویش را آغاز کرد.
شعر آیینی، انتخابی افتخارآمیز
این روند رو به رشد در دهه اول انقلاب- بویژه در دوران دفاعمقدس - بخوبی ادامه داشت تا اینکه با پذیرش قطعنامه و پایان یافتن جنگ تحمیلی، شعر انقلاب دچار رکودی ناخواسته شد و از تب و تاب افتاد. شاعران آرمانگرای انقلاب نیز که تا پیش از این در سایهسار امن شعر «دفاعمقدس» روزگار میگذراندند و با الهام از حماسهآفرینیهای رزمندگان جان بر کف اسلام مضامینی چون «ایثار» و «شهادت» را به مدد طبع سرشار خویش به نظم میکشیدند، به یک باره در برزخ بیمضمونی هبوط کردند و تا مدتی از راه بازماندند. از همین رو نسل دوم و سوم شاعران انقلاب ناگزیر به انتخاب راهی جدید شدند؛ گروهی در خط مقدم شعر انقلاب ماندند و حسرتزده زبان به اعتراض گشودند، عدهای عاشقانهسرایی را پیشه خود کردند، جمعی با اقتدا به بعضی از شاعران موجزده و تجددگرای قبل از انقلاب، دل به فرم سپردند و به نحلههایی چون «شعر زبان» و «متفاوتسرایی» رو آوردند و گروهی از شاعران نیز برای ایفای رسالت اجتماعی و انسانی خویش «آیینیسرایی» را برگزیدند؛ انتخابی افتخارآمیز که اگر بدرستی از ایفای این رسالت پیامبرگونه برآیند، سعادت و رستگاری دنیا و آخرت را نصیب خواهند برد.
«شعر آیینی» و اسوههای حسنه
شعر آیینی انقلاب بعد از شکلگیری و در نخستین گامها، با الگوبرداری از شاعران مجاهد و روشناندیشی چون سیدعلی موسویگرمارودی، طاهره صفارزاده، حمید سبزواری، علی معلمدامغانی، محمدعلی مجاهدی، سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، قادر طهماسبی(فرید)، حسین اسرافیلی و... که براستی و درستی باید از آنان به عنوان «اسوههای حسنه» نام برد، سرشار از مضامین متعالی انسانی و آموزههای اصیل قرآنی و به دور از هر گونه کژتابیهای مضمونی و اعتقادی بود؛ شعری متاثر از گفتمان سیاسی - اجتماعی انقلاب اسلامی که جامعه را به «اندیشهورزی» و «بیداری» فرا میخواند و در مسیر تبلیغ و ترویج گزارههای انسانساز عرفانی و حماسی گام بر میداشت. شاعران آیینی بعد از انقلاب نیز با خلق آثار ادبی فاخر و مانا، نقش مؤثری در غنابخشی به این گونه از ادبیات داشتهاند و امروز نیز این میراث نادر و بیبدیل را با آفرینشها و زایشهای جدید، چون جان عزیز گرامی میدارند. امروز با گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، این مولود خجسته که دوران کودکی و نوجوانی خود را با سربلندی پشت سر گذاشته و با نام «شعر و ادب آیینی» در فضای ادبیات معاصر ایران قامت برافراشته است، به عنوان یک گونه ادبی مستقل و ارجمند، به رسمیت شناخته شده و به همت شاعران مؤمن و دینباور، همچنان در مسیر باروری و بالندگی به راه خود ادامه میدهد.
گفتمانی متأثر از «فرهنگ فاطمی»
این واقعیتی ملموس و غیرقابلانکار است که شعر فاطمی نیز همچون دیگر زیرشاخههای شعر آیینی در سالهای اخیر به برکت توصیهها و رهنمودهای راهبردی و دلسوزانه رهبر معظم انقلاب و پیران و پیشکسوتان این عرصه - در 2 بُعد کمی و کیفی - روند رو به رشدی داشته است. شاعران و ذاکران اصیل نیز با شناخت فرصتها و تهدیدها و با پالایش ساحت شعر آیینی از تحریفات و خرافات، در پاسداری و صیانت از این سرمایه معنوی گامهای بلندی برداشتهاند. نسل شاعران انقلاب که با حضور حماسی در کوران حوادث و وقایع سرنوشتساز سالهای انقلاب و دفاعمقدس بالیده بودند، به خاطر برخورداری از معرفت اصیل دینی و آشنایی با سنت و سیره عملی خاندان رسالت (علیهمالسلام) - بویژه حضرت فاطمه زهرا - و درک حضور عالمان و عارفان کامل و عاملی چون حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و همچنین شاگردی در مکتب انسانساز اسلاماندیشان فرهیختهای چون علامه طباطبایی، استاد مطهری، شریعتی، طالقانی، بهشتی، مفتح و ... از صورت دین به سیرت دین راه یافته و حقیقت محمدی(ص) را براستی و درستی دریافته بودند. از همین رو گفتمان ادبی و دینی آنان، گفتمانی متاثر از فرهنگ علوی و فاطمی و مبتنی بر گزارههای عرفانی و حماسی بود. از این منظر، به جرات میتوان گفت قرائت معرفتشناسانه از دین و بزرگان دینی و فاصله گرفتن از قرائت تراژیک و ماتمی صرف، یکی از وجوه تمایز شعر دینی قبل و بعد از انقلاب است. به خاطر برخورداری از جوهر اندیشه، حکمت و معرفت دینی، بدون هیچ اغراقی، شعر اصیل دینی و آیینی ما شعر انقلاب، دفاعمقدس و پایداری است. شعری رسالتمند و اصالتمند و به دور از کژتابیهای مضمونی و اعتقادی که از سرچشمه «قرآن و عترت» آب میخورد. تاکید بر این نکته از آن جهت ضروری است که در سالهای اخیر عدهای با استناد به اینکه کار اصلی شاعر آیینی چیزی جز مدیحهگویی و مرثیهسرایی نیست، اراده کردهاند خرج «شعر آیینی» را از «شعر انقلاب» جدا کنند. بدیهی است که این تفکیک، تبعات جبرانناپذیری برای انقلاب دارد که کمترین آن انفعال و بیتفاوتی نسبت به مسائل داخلی و جهان اسلام و سرودن شعر خنثی و بیخاصیت است. اگر با این توطئه مقابله نشود، بدون شک شعر آیینی ما در برزخ «سکولاریسم» هبوط میکند و از ایفای رسالت انسانی، اجتماعی و دینی خود که انسانسازی و جامعهسازی است باز میماند. البته در این امر مهم آنچه که مورد نظر است، نه سیاستبازی و سیاستزدگی، بلکه پیروی دقیق و هوشمندانه شاعران و ذاکران آیینی از سیره سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) است، نه چیزی کمتر یا بیشتر.
سرفصلهای فاطمی در شعر انقلاب
تاثیر شخصیت معنوی حضرت فاطمه زهرا(س) بر شعر انقلاب از زوایای گوناگون قابل بررسی است. شاعران انقلاب برای تبیین و تحلیل جایگاه انسانی زن و بازتعریف نحوه مشارکت و حضور او در عرصههای اجتماعی و بیشتر از این منظر که حضرت فاطمه(س) میتواند الگویی شایسته برای «زن مسلمان» روزگار ما باشد، به بازشناخت ابعاد مغفول مانده شخصیت جامعالاطراف این بانوی بزرگوار پرداختهاند. یعنی معرفی حضرت زهرا(س) به عنوان یک «اسوه» قابل پیروی، نه یک «اسطوره» ماورایی و ملکوتی صرف. در شعر انقلاب و فاطمی، ویژگیها و فضایل حضرت زهرا(س) در سرفصلهای زیر با زبان شعر مورد تامل و واکاوی قرار گرفته است: خودشناسی و خداشناسی، جلوههای عبودیت و بندگی، انس با قرآن، عشق به نماز، حقیقت امابیهایی، همراهی و همدلی با حضرت رسول اکرم(ص) در پاسداری از نهال نوپای اسلام، مبارزه با خرافات، تحریفات و سنتهای جاهلی، بررسی گفتمان سیاسی- اجتماعی با تحلیل خطبههای حکیمانه و جسورانه حضرت، سیمای علمی حضرت با بررسی و تفسیر روایات به یادگار مانده از حضرت، دشمنشناسی، حقجویی و عدالتخواهی، مظلومنوازی و ظالمستیزی (با تبیین این حقیقت که مادر قیام حسینی و حماسه عاشورا حضرت زهرا بوده است)، آزادگی و آزادمنشی، تلاش در مسیر احیای فضیلتهای اخلاقی و کرامتهای انسانی، بازنمایی مهارتهای ادبی و هنری(از جمله فن خطابه، سخنوری و شاعری)، حضور شجاعانه در صحنه دفاع از امامت و ولایت، تلاش در مسیر احقاق حقوق زنان، ترسیم الگوی ازدواج فاطمی و بازنمایی سیمای فاطمه(س) به عنوان یک همسر و مادر نمونه، بررسی مدل تربیتی فاطمی با واکاوی لالاییهای آن حضرت، قناعت و سادهزیستی (زندگی در یک خانه کوچک گِلی کنار مسجد پیامبر)، معرفی فاطمه زهرا به عنوان اسوه صبر و شکیبایی در برابر مصائب (بویژه برای مادران، همسران و خواهران شهدا)، حجاب و عفاف (رو گرفتن از مرد نابینا)، انفاق و ایثار (که نمونه بارز آن بخشش لباس عروسی به زن فقیر در شب عروسی است)، دستگیری از ایتام و مساکین (حضرت امیر و حضرت فاطمه 3 روز روزه گرفتند و هر سه روز، غذای افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. تا آنجا که خداوند سوره «هل اتی» (انسان) را در ستایش از این اقدام ایثارگرانه نازل کرد) و... . با عنایت به تجلیات فاطمی در شعر انقلاب، میتوان گفت «شعر فاطمی انقلاب» شجره طیبهای است که ریشه در حقایق و معارف ناب اسلامی و قرآنی دارد و از چشمه فیاض «حقیقت» و «بصیرت» آب میخورد. شاعران فاطمی نیز سینه خود را کشتزار محبت و معرفت آلالله (علیهمالسلام) قرار دادهاند و همواره در طول تاریخ رسالتی پیامبرگونه برای خود قائل بودهاند. رسالت این شاعران، بیان حقایق و معارف دینی، مبارزه با مظاهر کفر و شرک و نفاق، مقابله با جهل و خرافه و تحریف و بدعت، افشای مظالم و مفاسد حکومتهای غاصب و نامشروع، به تصویرکشیدن مظلومیت خاندان رسالت و ذکر مصائب آنان، مدح و منقبت بزرگان دینی و در یک کلام «بیدارگری» بوده است.
فاطمی سرودههایی بدیع و امروزین
برای تبیین دایره تاثیرگذاری بانوی کوثر در جان و جهان شعر انقلاب و کاربردیتر شدن بحث، آوردن نمونههایی از شعر شاعران شاخص ضروری است. قیصر امینپور از چهرههای شاخص و ماندگار شعر انقلاب، در شعرهای آیینی خود نگاهی زیبا و معرفتشناسانه به بزرگان دینی دارد. قیصر در غزل فاطمی زیر به شیوهای غیرمستقیم و هنرمندانه و با بیانی صمیمی و به دور از تکلف، ضمن اشاره به فضایل و کرامات کوثر قرآن، از سیمای روشن و نورانی این بانوی بزرگوار پردهبرداری کرده است:
صدایی به رنگ صدای تو نیست/ به جز عشق نامی برای تو نیست/ شب و روز تصویر موعود من/ در آیینه جز چشمهای تو نیست/ تن جاده از رفتنت جان گرفت/ رگ راه جز رد پای تو نیست/ مزار تو بیمرز و بیانتهاست/ تو پاکی و این خاک جای تو نیست/ به تشییع زخم تو آمد بهار/ که جز سبز، رخت عزای تو نیست
حسین اسرافیلی که در دهه اول انقلاب با «چارپاره»های بدیع و باطراوت خود در کالبد این قالب ادبی روحی دوباره دمید، از آیینیسرایان پرآوازه روزگار ما است. شاعر صاحبنامی که لحن و لهجه چارپارههایش - بهرغم چارپارههای پیش از انقلاب که بیشتر رمانتیک و احساسی بودند- حماسی و برانگیزاننده است. در آیینه چارپارههای غرورآفرین خالق مجموعه شعر«تولد در میدان» میتوان سیمای حماسی و باشکوه بزرگان دینی را بخوبی به نظاره نشست؛ چنان که در قاب چارپاره فاطمی زیر، میتوان سیمای نورانی حضرت زهرا(س) را از زاویهای بدیع و امروزین به تماشا نشست. اسرافیلی در این چارپاره از کلیگوییهای رایج و «طبق معمول» در شعر فاطمی فاصله گرفته و به مضمون بدیع و کاربردی «تکریم والدین» پرداخته است:
فاطمه! کوثر زلال بهشت! / که تو را مادر پدر خواندند/ گاه کفار و گاه اهل نفاق/ بارها، بارهات رنجاندند
*
وقتی از کوچههای مکه، پدر / باز میگشت خسته و غمگین / روح، آزرده حال کفر قریش / پای، از سنگ مشرکان خونین
*
دستهای تو، طراوت مهر/ خون پای پیامبر میشست/ چهرهاش را به شوق میبوسید/ گرد از جامه پدر میشست
*
عصر تبعید و شعب بوطالب/ که بلا و شراره میبارید/ همره مادر و کنار پدر/ دست تو التیام میبخشید
*
در همه عرصههای سخت و بزرگ / سایه با سایه پدر بودی / شانه با شانه مثل مادر خود / با پدر یار و همسفر بودی
*
دستهای ظریف و کوچک تو/ مرهمی بود زخم آینه را / تو چنان مادر پدر بودی/ تا نماند به موج غم، تنها
*
حرمت والدین در دل تو/ ریشه در باور و یقینات داشت / گر چه دشمن وقیح بود و پلید/ بر شما، پاس حرمتی نگذاشت
*
دستهای تو التیامآور/ چشمهای تو منتظر بر در/تا بگیری ز دست پیغمبر(ص)/ هم کنی حفظ حرمت مادر
*
گر چه تو کوثر خدا بودی / لیک در خانه همدل مادر / با تمام مصائبش همراه /با همه ندبههاش، همسنگر
تماشای سادهزیستی و بیتکلفی بانوی کوثر در آیینه غزل فاطمی زیر که اثر طبع شاعر نامآشنای روزگار ما سودابه امینی است نیز خالی از لطف نیست. به روشنی پیداست که شأن نزول این غزل، جاذبه معنوی و فضایل اخلاقی حضرت زهراست و شاعر تحت تاثیر این تاثیرپذیری شعر خود را سروده است. تلاش شاعر در واگویه هنرمندانه فضایل انسانی حضرت زهرا(س) به عنوان یک اسوه حسنه در این غزل فاخر قابل ستایش است:
نبض قرآن میزند در سوره پیشانیات
روح یاسین میوزد در جشن نرگس خوانیات
آسیاب جان ما در حسرت دست شماست
دانه دل میرسد در حلقه حیرانیات
تار و پود روح تو شرح دو دریا میکند
هرچه گوهر در صدف دارد جهان ارزانیات
در چراغ هر شکوفه نام تو روشن شده
میدمد هر دم بهاری از دم روحانیات
وصله بر پیراهن خود میزنی، در آسمان
سوزن خورشید سرشار از نخ نورانیات
از تنور خانهات نان تا قیامت میبرند
هر دو عالم ریزهخوار سفره مهمانیات
شد معما ماه رویت خفته در امواج خاک
رمز و راز هر چه گندم در دل بارانیات
در تپشهای دل مولا به زهرا میرسد
خون دل پیچیده در شیدایی پنهانیات
یا علی شوریبگیر از لطف دست فاطمه
تا بر آید شهد گل از شوق عطر افشانیات
در ادامه، زمزمه چارپارهای دیگر که میتواند نمونه یک شعر فاخر فاطمی و تاثیرگذار با تمام مولفههای مورد اشاره باشد، خالی از لطف نیست. این چارپاره که محور آن «سادهزیستی» است، محصول طبع بلند سیداکبر میرجعفری از شاعران خوب و روشناندیش روزگار ما است. شعری عاری از کژتابیهای مضمونی و اعتقادی که «حرفی از جنس زمان» دارد و با «نگاهی بدیع و نو» سروده شده است. چارپارهای ارجمند، کاربردی و به دور از کلیشههای رایج و تکراری شعر فاطمی؛ فدک، دیوار و در، بیتالاحزان، مزار پنهان حضرت زهرا(س). چارپارهای که میتواند سرمشق خوبی برای سرودن شعر فاطمی فاخر و بیرون آمدن از «بن بست دیوار و در» باشد:
عطر ریحانه و نماز تو/ شب و تصویر تازهای از زن/از تو و آه تو که سرشار است/ شب چگونه است؟ چشم ما روشن!
*
بس که محبوبههای این عالم/ به تو ای عطر ناب منسوباند/ نزد پیغمبر(ص) از جهان ما/ زن و عطر و نماز محبوباند
*
آه! اما تو در جهان ما/ به نمازی نشسته دل بستی/ و برای تو مثل دستاسات/ سادهتر چرخ میخورد هستی
*
سادهتر از تو اشکهایت بود/ - هرچه زخمت عمیق و کاری شد -/ قطره قطره به خاک افتاد و/ آسمان روی خاک جاری شد
*
شیوه چشم تازهات باید/ غوطه در اشک و نو شدن باشد/شاید ای خوب! در نگاه تو/ زیستن هم گریستن باشد
*
این چه حسی است ناگهان در ما/ گندمیم و اسیر دستاسات/ اشتیاق شدید خرد شدن/ مثل هر دانه زیر دستاسات
*
شب میان فرشتگان بودی/ بال در بال روشن آنها /روز اما کسی نمیفهمید/ راز تنهایی شگفتات را
*
از سپید و سیاه؛ از دنیا/ جامه سادگی است تن پوشات/ چشمه آفتاب مقصد تو/ تسمه مشک تشنه بر دوشات
*
و پدر رفت و جای خالی او/ چشمهای تو انتخاب شدند/ از جوار تو نور نوشیدند/ پسرانت که آفتاب شدند
*
زخمهایت نهان نمیمانند/ دم به دم تازه میشوند آنها/ من و گریه مترجم زخم ایم/ به زبانهای زنده دنیا
*
ای که دنیا به تو نمیآید/ مرگ از جان تو چه میخواهد/ تا ابد هم که مرگ جان بکند/ چیزی از بودنت نمیکاهد
*
ما که در خیل دوستدارانت/ در صف آخرین ایشانیم/ «هرچه گفتیم جز حکایت دوست/ در همه عمر از آن پشیمانیم»
حلقه وصل شعر فاطمی و دفاع مقدس
همچنان که اشاره شد یکی از سرفصلهای درخشان شعر فاطمی، معرفی این بانوی نمونه به عنوان اسوه صبر و شکیبایی برای مادران، همسران و خواهران شهداست. سرفصلی که میتوان از آن به عنوان حلقه وصل شعر فاطمی و دفاعمقدس نام برد. امروز نیز بانوان مسلمان، صبر جمیل در شهادت همسر و فرزند را در مکتب انسانساز بانوی آب و آیینه میآموزند. بانوان بصیر ایرانی با الگوبرداری و پیروی از سیره سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س)، همچنان که ناملایمات و سختیهای دوران انقلاب و 8 سال دفاعمقدس را به جان خریدند، امروز نیز با اقتدا به کوثر کثیر قرآن و با حضور حماسی در صحنههای انقلاب، شرنگ ناکامی در کام دشمنان انقلاب میریزند. شاعران انقلاب نیز همگام و همدوش امت شهیدپرور ایران، با افتخار و غیرتمندی تمام، حضور باشکوه و حماسی بانوان مسلمان را بر بوم شعر به تصویر کشیده و در چشم جهانیان به تماشا میگذارند. پیوند شعر دفاعمقدس با شعر آیینی(فاطمی) در غزل معروفی که سیدحسن حسینی با مطلع «میروم مادر که اینک کربلا میخوانَدَم» در سالهای خاطرهانگیز دفاعمقدس سروده است، بخوبی محسوس است. حسینی در این غزل با بیانی وصفی - روایی، داستان وداع یک رزمنده با مادر خویش را با سادگی تمام روایت کرده است. خواننده هنگام خوانش شعر، حضور معنوی حضرت فاطمه زهرا(س) را در مصرع به مصرع این غزل حس میکند. هر چند خطاب شاعر در ظاهر با مادر خویش است ولی با توجه به اینکه شاعر خود از خانواده سادات است، درک اینکه روی سخن شاعر با حضرت زهراست، کار چندان مشکلی نیست:
میروم مادر که اینک کربلا میخوانَدَم
از دیار دور یار آشنا میخوانَدَم
مهلت چون و چرایی نیست مادر، الوداع
زان که آن جانانه بیچون و چرا میخواندم
وای من گر در طریق عشق کوتاهی کنم
خاصه وقتی یار با بانگ رسا میخواندم
بانگ «هل من ناصر» از کوی جماران میرسد
در طریق عاشقی روح خدا میخواندم
میروم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون
جاودان تاریخساز کربلا میخواندم
ذوالجناح رزم را گاه سحر زین میکنم
میروم آنجا که نای نینوا میخواندم
یا علیگویان سرود لا تَخف سر میدهم
کز نجف آنک علی مرتضی میخواندم
هیمه سردم که کانون شرر میجویدم
آیه دردم که قانون شفا میخواندم
مطلع شعر بهارانم که در گوش چمن
هر سحر باد صبا تا انتها میخواندم
قصه خونین عشقم من که نسل عاشقان
بعد از این در برگ برگ لالهها میخواندم
جواد هاشمی در غزل زیر با تقید به ادب و آداب شعر فاطمی و محبت و معرفتی قابل ستایش، از سیمای مادرانه حضرت زهرا(س) به شیوهای هنرمندانه رمزگشایی کرده است:
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبه داور بخوانمت
دیدم رسول، ام أبیهات خوانده است
گفتم کم است دخت پیمبر بخوانمت
دیدم تویی هر آینه، آیینه علی
گفتم عجب بجاست که حیدر بخوانمت
دیدم قیامت است درِ خانه شما
گفتم رواست بانوی محشر بخوانمت
گفتم مفصل است سخن، مجملش کنم
جبریل گفت سوره کوثر بخوانمت
ای مادر حسین و حسن! مام زینبین!
من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟
بیت آخر
با وجود تمام درخششها و برجستگیها در کارنامه شعر فاطمی انقلاب و تربیت نسلی از شاعران بصیر و دینآگاه آیینی، باید صادقانه اعتراف کنیم که در حوزه شعر فاطمی هنوز به نقطه مقبول و مطلوب نرسیدهایم و این گونه ادبی همچنان از کاستیهایی رنج میبرد. برای برطرف کردن کاستیها و زدودن آسیبها از ساحت شعر فاطمی، باید پیش و بیش از هر چیز در صراط «اخلاص» گام برداشت و با افزودن بر دانش و بینش دینی خود و نصبالعین قرار دادن توصیههای راهبردی رهبر معظم انقلاب و همچنین پیران و پیشکسوتان دغدغهمند شعر آیینی به این مهم مبادرت ورزید. این حقیقتی غیر قابل انکار است که ما در معرفی بسیاری از بزرگان دینی- بویژه حضرت فاطمه زهرا(س) - به عنوان «اسوه و الگو»، در مواردی ناکام بوده و به بیراهه رفتهایم. اعتراف تلخی است ولی باید شجاعت این اعتراف را داشته باشیم که با کمال فروتنی بگوییم ما نتوانستهایم این انسان کامل را آنگونه که شایسته و بایسته است، به نسل امروز معرفی کنیم. ما خاندان رسالت علیهمالسلام را به نسل هوشمند و کمالجوی امروز با صفات و تعابیری که با روح فرهنگ شیعی در تضاد و تقابل است، «بد» معرفی کردهایم. یعنی با خروج از دایره اعتدال و در پیش گرفتن راه افراط و تفریط، گاهی از بزرگان دین «اسطوره» ساخته و آنان را تا آسمان «ربوبیت» و «الوهیت» بالا بردهایم و گاهی در قالب «زبان حال»، گویی این انسانهای کامل را چنان بر زمین زدهایم که ــ العیاذبالله ــ به موجوداتی مظلوم و قابل ترحم تبدیل شدهاند. بدیهی است که هیچ کدام از این دو شیوه مورد تایید اسلام و قابل انطباق با آموزههای اصیل دینی نیست. درباره حضرت فاطمه زهرا (س) نیز این افراط و تفریط به گونههای دیگری تکرار شده است. البته از حق نباید گذشت که در کنار خیل مولودیهها و مرثیههای سست و ضعیف، شاعران دینآگاه و روشناندیشی نیز داریم که در بیان فضایل این بانوی بزرگوار سنگ تمام گذاشته و اشعاری بسیار ارجمند و فاخر سرودهاند که قابل تقدیر و ستایش است. بد معرفی کردن حضرت زهرا به خاطر «توقف در منزل محبت» و راه نبردن به ملکوت«معرفت» و به تعبیر سادهتر عدم شناخت کامل زندگی و فضایل ایشان است. تلفیق و ترکیب «محبت و معرفت» است که باعث «تبعیت و پیروی» عملی میشود؛ چنان که رهبر انقلاب فرمودند:«باید هر حرف و کلمه و هر اشارهای در زندگی این بزرگوار[حضرت فاطمه] برای ما یک سرمشق باشد. به محبت دورادور و احساس محبت اکتفا نکنیم؛ این احساس را در زندگی پیاده نماییم. اگر محبت نباشد، این رابطه عملی به وجود نمیآید. در سایه آن محبت میشود این پیوند و پیوستگی عملی را به وجود آورد. اما بدون این پیوستگی و پیوند عملی، اصل آن محبت زیر سؤال خواهد رفت: «قل ان کنتم تحبّونالله فاتّبعونی یحببکم الله»؛ دنباله محبت باید اطاعت و متابعت باشد». (17/10/1369)
نگاه تکبعدی و جزیرهای است که منجر به ارائه تصویری غیرواقعی و مسخ شده از حضرت زهرا میشود. برای ارائه تصویری تمام رخ و کامل از «کوثر کثیر قرآن»، در نخستین گام ضروری است که زندگی آن حضرت را با مراجعه به منابع اصیلی چون قرآن، آیات و روایات، خطبهها و کتابهای مرجع مورد مطالعه قرار دهیم و از استناد صرف به «گفتهها و شنیدهها» بپرهیزیم. جان کلام آنکه برای صیانت از حقیقت دین و ارائه تصویری کامل از بزرگان دینی -بویژه حضرت فاطمه زهرا - باید به عنوان شاعر و ذاکر آیینی به سایهسار قرآن و عترت پناه ببریم تا هر کلامی که بر زبان میآوریم مطابق و منطبق با آموزههای اصیل قرآنی و وحیانی و منبعث از معرفت ناب اسلامی باشد، چرا که القای عقاید شعری به جای باورهای دینی، مُنکری بزرگ است که باعث هبوط مخاطبان در برزخ کفر و شرک و گمراهی میشود. یادمان باشد مرامنامه شعر دینی و شاعر آیینی، آیات 224 تا 227 سوره شعراست. شایسته است به عنوان یک شاعر مسلمان، سلوک ادبی خود را بر پایه این مرامنامه الهی تنظیم کنیم و به صفاتی متصف شویم که خداوند برای شاعران هدایت یافته برشمرده است؛ صفاتی چون: ایمان، عمل صالح، ذکر کثیر و انتصار:
«وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ «224» أَلَمْ تَرَ انهم فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ «225» وَ انهم یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ «226» إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا الله کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ «227»
شاعران را گمراهان پیروى مىکنند. آیا ندیدى که آنان در هر وادى سرگشته مىروند؟ و مطالبى مىگویند که به آن عمل نمىکنند؟ مگر آنان (شاعرانى) که ایمان آورده و کارهاى نیکو انجام داده و خدا را بسیار یاد مىکنند و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفتند (به دفاع از خود) یارى مىطلبند (و با شعر از مظلومیت خود دفاع مىکنند) و کسانى که ظالمند، بزودى خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت.