خادم واقعی حرمین شریفین سید حسن نصرالله است
حرمین شریفین در نزد مسلمانان از احترام و جایگاهی برخوردار است که هیچ امری جز خون مسلمان بر آن برتری ندارد و این حرمین تضمین کننده وحدت، همبستگی، گذشت و توافق نظر میان تمامی گروههای اسلامی است؛ همانطور که حرمین شریفین در تحکیم گفتگو، تفاهم و همکاری با ادیان دیگر و عقاید آنها نقش دارد.
حرمین شریفین نماد وجود امت اسلامی، آزادی، عزت و کرامت آن است و همچنین دربردارنده مهمترین تجلیهای ایمان، عبادت، خیر و صلح است و نه تنها میراث مسلمانان و عقیده آنها را شامل میشود، بلکه تاریخ تمامی ادیان ابراهیمی را در بردارد. از اینجا، نقش خادم حرمین شریفین تلاش برای تحقق تمامی این ارزشها میشود و اگر هدف آن حقیقتاً خدمت به این حرمین باشد در وهله نخست باید امنیت حرمین را حفظ کند. با تحقق این نقش گسترده، مفهوم خادمین حرمین جایگاه بزرگی را در نزد عربها و مسلمانان و در مقابل تمامی جهانیان به دست میآورد و وجهه آن آیینهای از اقتدار و اصالت امت و نماد مقدس بودن و پاکی برای ملتهای آن میشود.
اما دنبال کردن رخدادهای منطقهای و بین المللی در حال حاضر ثابت میکند که این صفات بر پادشاه عربستان و نظام پادشاهی او انطباق ندارد، چراکه نظام سعودی ریختن خون مسلمانان در یمن را مباح میداند، در حالی که خون مسلمانان حرمت بیشتری نسبت به کعبه دارد. عربستان همچنین در خرابیها در سوریه و تخریب عراق و حمایت از تروریسم تکفیری که جان مسلمانان، مسیحیان و ایزدیها را گرفته، نقش داشته است. همچنین بذر فتنه و نزاع را با کشورهای همسایه همچون ایران، ترکیه و قطر کاشته است. نظام سعودی علیه ملتهای منطقه و جنبشهای مقاومت توطئه چینی کرده و در نابودی مساله فلسطین از طریق معامله قرن مشارکت داشته است. سیاستهای این نظام امنیت حرمین شریفین را عملاً تهدید میکند، چراکه موضع خصمانهای در قبال کشورها و ملتهای عربی و اسلامی داشته و همچنین تواناییها و امکانات سرزمین نجد و حجاز و حتی ثروتهای شبه جزیره عربستان را تقدیم ایالات متحده کرده است تا جایی که آمریکا امنیت کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله امنیت حرمین شریفین را در کنترل خود دارد و از عربستان به صورت آشکارا و اهانت باری سوء استفاده میکند. در اینجا روش دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا برای تحقیر نمادین خادم حرمین شریفین و در نتیجه خدشه زدن به وجهه این مقام با روشی تمسخر آمیز به حدی رسیده است که صرف ذکر عبارت "پادشاه سعودی" از زبان ترامپ مایه خنده مردم آمریکا میشود و در واقع ترامپ از این طریق به دنبال این است که حرمین شریفین را مورد اهانت قرار داده و هدفش با تحقیر نقش "خادم حرمین شریفین" این است که در اصل، حرمین شریفین را تحقیر کند و صفت قداست را از آن بستاند. اما با این وجود، شاهد هیچ گونه اعتراضی از سوی سعودیها به این رفتار تمسخر آمیز یا خودبرتربینانه آمریکا نبودهایم و الزاماً این سکوت تبانی ضمنی علیه وجهه و امنیت حرمین است؛ هرچند اگر ناشی از ناتوانی و ترس باشد.
بنابراین، اینکه عربستان بر آمریکا برای حفظ امنیت عربستان و حرمین حساب باز کرده است، دیگر مساله درستی نیست به ویژه اینکه ایالات متحده روشی را در پیش گرفته است که عربستان را تهدید میکند و ریاض را اینگونه خطاب قرار میدهد که اگر حمایت آمریکا از آن نباشد، سریعاً سقوط میکند. به همین دلیل شاهد این هستیم آمریکایی که ظاهراً ضامن امنیت حرمین است، خودش امنیت آن را تهدید میکند و خطری را بر جایگاه آن ایجاد میکند، به ویژه زمانی که درک میکنیم که ژئوپلیتیک اسرائیلی که مورد حمایت آمریکا است، "شامل مکه و مدینه" نیز میشود. اسرائیل نظریه پردازیهای ژئوپلیتیکی خود را بر مبنای "اسرائیل بزرگ" ترسیم میکند که مرزهایش میان نیل و فرات کشیده میشود و در پی آن "اسرائیل بزرگی" شکل میگیرد که به دنبال سیطره بر تمامی اراضی شبه جزیره عربستان و مشخصاً مدینه منوره با ادعای حق تاریخی یهودیان در ملکیت آن است. بنابراین ژئوپلیتیک اسرائیل مبنی بر ایدئولوژی یهودی است و این امر تمرکز اسرائیل بر جغرافیای فرات در سوریه و عراق را تببین میکند تا آنها را تحت کنترل و نفوذ خود درآورد و سپس آنها را تحت تملک خود درآورد. علاوه بر آن، کنترل اسرائیل بر سرچشمههای رود نیل و تسلیم کردن کشورهای آفریقایی میشود که این رود از این کشورها میگذرد. اراضی شبه جزیره عرب در چارچوب حساب و کتابهای نظریه پردازی ژئوپلیتیکی اسرائیل وارد میشود؛ به ویژه مدینه منوره که یهودیان آن را شهر یثرب به حساب میآورند و علاوه بر آن، تیماء، خیبر، دوس، الیمامه، دومة الجندل، نجران، فدک، وادی القری، یمن و بحرین شامل این طرح میشوند.
زمانی که اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه به لبنان حمله کرد تا مقاومت و حزب الله را از بین ببرد، این هدف را دنبال میکرد تا گام اساسی در طرح ژئوپلیتیکی و عقیدتی خود بردارد چراکه حزب الله مانع محکمی را برای تحقق خواستههای اسرائیل ایجاد کرده بود و باید از بین برده میشد. همانطور که هدف بزرگ رژیم اسرائیل از جنگ سوریه نیز تلاشی برای محقق کردن طرح توسعه اشغالیگریهای خود تا کرانه رود فرات و پس از آن به شهرهای "نجد و حجاز" بود. اینجا یک چالش خطرناک مطرح میشود: اگر نظریه ژئوپلیتیکی اسرائیل پیروز میشد، جایگاه ایالات متحده آمریکا کجا چه میشد؟ آیا آمریکا ضامنی برای حفاظت از امنیت حرمین شریفین باقی میماند؟ یقیناً نه. ایالات متحده تمامی استراتژیهای خود در خاورمیانه را بر اساس تمایل اسرائیل میچیند و هدف اصلیاش حفظ امنیت اسرائیل است. دولت آمریکا که جولان اشغالی را حق اسرائیل به حساب آورد و قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل اعلام کرد، هیچ مانعی برای تقسیم عربستان و دادن شهرهای حجاز به اسرائیل نخواهد داشت. به همین دلیل، ایالات متحده که مدعی حفاظت از امنیت کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله حرمین شریفین است، در واقع اولین طرفی است که امنیت آنها و منطقه را تهدید میکند. به همین دلیل، اگر طرح صهیونیستی از طریق مسائل ژئوپلیتیک در سوریه و لبنان، عراق، و یمن پیروز میشد، یقیناً آمریکا مستقیماً از جایگاه یک طرف تضمین کننده امنیت حرمین به جایگاه تضمین کننده ژئوپلیتیک اسرائیل تغییر موضع میداد.
پیروزی حزب الله در جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ این طرح خطرناک را متوقف کرد، همان طرحی که آمریکا و اسرائیل از طریق منهدم کردن سوریه برای اجرای آن تلاش میکردند، و این امر دبیرکل حزب الله را به این سمت سوق داد تا در رویارویی با محور معتدی به جغرافیای سوریه مقابله کند. پیروزیهای حزب الله بر اسرائیلیها و ابزارهای تکفیری آنها عاملی اصلی در حفاظت از منطقه و در نتیجه شبه جزیره عرب و مقدسات منطقه بوده است. این گونه است که سید حسن نصرالله تضمین کننده واقعی امنیت حرمین شرفین و مدافع حرمین به حساب میآید، چراکه آنها را از خطر ژئوپلیتیکی اسرائیل و رویای استراتژیک آمریکا حفظ کرد. ما همواره شاهد این هستیم که سید حسن نصرالله بر وحدت و گفتگو و همبستگی میان ملتهای اسلامی تاکید دارد و برای همکاری ومشارکت میان آنها در رویارویی با دشمنان تلاش میکند و همواره به جلوگیری از ریختن خون مسلمانان دعوت میکند. با تکمیل این اهداف و محقق شدن این نقش و آن جایگاه، سید حسن نصرالله عملاً خادم حرمین شریفین به حساب میآید.