( 0. امتیاز از )


همچنين نبايد فراموش کرد حتى آن زمانى که همه ما يک آرمان واحد داشتيم، در واقع ملل ما در آن زمان با معضلات زيادى روبرو بودند؛ نه يک معضل واحد، ولى عملا تمام توجه‌ها روى يک قضيه واحد يعنى قضيه فلسطين متمرکز بود. اين مانع از آن نبود که ما قضاياى ديگرى که هم‌وزن يا شاخه‌اى از قضيه اصلى باشد، نداشته باشيم؛ زيرا همواره ملل عربى با مسائل رشد و شکوفايى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى روبرو بوده است. اصولا چند دستگى حاکم بر ملل عربى قضيه واحدى براى همه ملل عربى است که هر کدام داراى گرايش‌ها و توجهات خاص به خود نيز هستند. آفت چند دستگى مصيبتى است که هم از لحاظ فکرى و هم از لحاظ فرهنگى باعث شده که مرجعيت‌هاى ملل عربى نيز متنوع باشند. اختلافات گروهى در واقع يکى از چهره‌هاى اين قضيه واحد هزار چهره است که يک جدايى وهمى و مصنوعى بين فرقه‌هاى مختلف دينى و مذهبى ايجاد مى‌کند. اين امر در بحران‌هاى ايجاد شده بين مسلمانان و مسيحيان و بين مسلمانان اهل سنت و مسلمانان شيعه نمود يافته است.

در گذشته همه سخنان در مورد يک قضيه واحد بود که همانا فلسطين بود؛ ولى اکنون تلاش شده دو قضيه رو در رو را مطرح کرده و وانمود کنند که اولويت بخشيدن به يکى با اهتمام و توجه به ديگرى در تعارض است. اين دو قضيه، يکى قضيه فلسطين است و ديگرى قضيه حفظ وحدت ملل عربى است به اين معنى که نبايد اقدامات ما در راستاى مقاومت و حمايت از قضيه فلسطين، موجب اخلال در وحدت ملل عربى و يکپارچگى آنها گردد.

در واقع اين دو موضوع تاثير متبادلى بر يکديگر دارند و همه اين قضايا با يکديگر مرتبط هستند. فلسطين يکى از قضاياى وحدت ملى است. عراق يک نماد ديگر آن است و لبنان نيز بعد ديگرى از ابعاد جغرافيايى اين قضيه است. ما چاره‌اى نداريم جز اينکه قبل از هر چيزى تلاش کنيم ريشه‌هاى فتنه در اين ملت را خشک کنيم. البته اگر ملل عربى نتوانند وحدت خود را در اين راستا بدست بياورند و قضيه فلسطين را در جايگاه حقيقى خود که اولويت اول است قرار ندهند، در نهايت مطمئنا به يک راه حلى خواهند رسيد.

بدين جهت چند دستگى در بين ملل عربى و اختلافات دينى و مذهبى خواه بين مسلمانان و مسيحيان و خواه بين شيعه و اهل سنت بايد هدف فورى و اساسى همه اين ملل باشد. اين طرز فکر کاملا بر خلاف طرز فکرى است که اکنون در ميان نخبگان عرب حاکم است. آنها بر اين باور هستند که عراق بايد اولويت اول کشورهاى عربى باشد و بايد همه اهتمام مردم اين کشورها به موضوع عراق معطوف شود و نه موضوعات ديگر مانند فلسطين و لبنان. در حالى که موضوع کاملا برعکس است. به عنوان مثال، اختلافات نژادى بين اعراب و کردها روز به روز بيشتر مى‌شود. جدايى و تنش بين اهل سنت و شيعيان در جهان عرب بيشتر مى‌شود و با اين وجود هيچ يک از کشورهاى عربى مدعى توجه کافى به عراق ندارند. نه در کنفرانس‌هاى عربى و نه در اجلاس‌هاى اتحاديه کشورهاى عربى، هيچ توجه کافى به عراق نمى‌شود. اين کشورها که سعى مى‌کنند بحران عراق را اولويت اول جهان عرب قرار بدهند تا کنون در هيچ يک از صحنه‌هاى تصميم‌گيرى عربى کارى نکرده‌اند.

هيچ مبالغه‌اى در اين سخن نيست که قضيه عراق يک قضيه ساختگى است که اشغالگران آمريکائى آن را ساختند و پرداختند، ولى آنچه را که بايد ديد و متاسفانه کمتر مورد توجه قرار مى‌گيرد اين است که در پشت سياست آمريکا در عراق، سياست‌هاى اسرائيل پنهان شده است. در واقع کاملا به نفع اسرائيل است که اهتمام ملل عربى بين مسائل متعددى توزيع گردد و اسرائيل و به همراه آن آمريکا تلاش دارند به جاى فلسطين، ملل عربى را به قضاياى ديگرى معطوف دارند.

بدين ترتیب است که مى‌توان به اين نتيجه مهم رسيد که اسرائيل در وراى همه فتنه‌ها و مشکلات پراکنده جهان عرب است و جهان عرب هيچ اقدامى براى عدم انفجار اوضاع عراق تا کنون انجام نداده است. در واقع کسى که عراق را در آستانه انفجار قرار داده، خواهان بحرانى شدن لبنان نيز هست و اين امر تنها به نفع اسرائيل است.

اختلافات مذهبى در کشورهاى عربى، مسئله جديدى نيست؛ ولى آنچه که جلب توجه مى‌کند اين است که در دهه‌هاى اخير اين اختلافات داخلى رشد زيادى کرده است. به عنوان مثال در جريان حوادث سال 1958 و در جريان حوادث سال 1975 تا 1990 تعصب‌هاى مذهبی بسيار اوج گرفت. از آن به بعد هم اين تعصبات مذهبى و اختلافات فرقه‌اى رشد صعودى و نگران کننده‌اى دارد.

به نظر مى‌رسد در سايه اوضاع عراق و لبنان، اختلافات فرقه‌اى، استراتژى صهيونيسم است که کابينه کنونى بلکه همه کابينه‌ها به آن اهميت زيادى داده‌اند. به نظر مى‌رسد دولت جديد اوباما نيز به اين استراتژى ويرانگر روى آورده است و تمايل نگران‌کننده اوباما به سياست‌هاى سازشى و صلح‌آميز در واقع نشان از اين دارد که وى در عمل به دنبال اين استراتژى است. اوباما تصميم خود را بر سياست‌هاى سازش‌کارانه گرفته است ولى هنوز در اين راستا تلاش نکرده با کاهش جلوه‌ى نژادپرستى، اسرائيل را نيز به اين سياست‌ها بکشاند.

به نظر مى‌رسد که لبنان هر دو قضيه عربى را در خود دارد، هم از يک طرف قضيه فلسطين را بر دوش مى‌کشد و هم از طرف ديگر قضيه عراق را در دل خود جاى داده است و از آنجا که با سرزمین‌های اشغالی مرز مشترک دارد، هم‌رنج با فلسطين است. علاوه بر اين صدها هزار پناهنده فلسطينى در لبنان جاى دارند که با توجه به جميعت لبنان و با توجه به وضعيت معيشتى آنها يک معضل اساسى به حساب مى‌آيند. بدين جهت است که لبنان هم در قضيه فلسطين و هم در قضيه عراق کشور فعالى به حساب مى‌آيد، هر چند که دولت لبنان در اين راستا به وظيفه خود عمل نکرده است و بايد منتظر شويم و ببينيم کابينه جديد بعد از انتخابات پارلمانى در اين دو صحنه سياسى چه کار خواهد کرد.
سلیم الحص ـ السفیر

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر