( 0. امتیاز از )


بنابر رسالت رسانه‌اي خود تحولات منطقه خاورميانه بويژه نواحي بحران‌زده اين منطقه مانند عراق و افغانستان را رصد مي‌کند. کردستان عراق از مناطقي است که با توجه به آرامش ظاهري فعلي، گاه به تحولات آن به اندازه لازم توجه نشده‌است. تنها چندي پيش با جدي شدن حضور نيروهاي ارتش ترکيه در اين منطقه رسانه‌ها اندکي توجه‌شان به اين موضوع جلب شد. با اين وصف، فارس با ارائه اين مقاله تحليلي کوشيده تا يک بار ديگر به وضعيت کردستان عراق و مخصوصا حضور صهيونيست‌ها به عنوان يک عامل فعال و تعيين کننده در اين منطقه نگاهي بيندازد. متن کامل اين مقاله را در ادامه بخوانيد:

مقدمه :
نياز به امنيت همواره از دغدغه هاي رژيم صهيونيستي بوده و بر اين اساس،استراتژي هاي مختلفي را طرح ريزي کرده است. يکي از اراهبردهاي امنيتي صهيونيستي بهره گيري از پتانسيل هاي بالقوه و بالفعل اقليت هاي ديني و قومي در کشورهاي پيرامون حوزه امنيتي بوده است.
از آغاز شکل گيري دولت صهيونيستي در سرزمين اشغالي فلسطين ،سياست برقراري و ارتباط با اقليت هاي قومي و نژادي و نفوذ درون آنها ،بخشي از اهداف و راهبردهاي صهيونيسم را در خاورميانه تشکيل مي داد و تحريک اقوام و طوايف گوناگون جزئي از توطئه صهيونيسم براي تحديد خطر کشورهاي ناهمسو با اهداف صهيونيستي و ايجاد نزاع قومي در جهان اسلام بود که در چارچوب "استراتژي پيراموني " رژيم صهيونيستي تبلور يافت.
"ديويد بن گورين "اولين رئيس جمهور رژيم صهيونيستي به منظور تامين امنيت دولت تازه تاسيس صهيونيستي در قلب منطقه استراتژيک خاورميانه و خروج از انزواي مطلق در جهان عرب که سياست هاي متاخصمي را عليه دولت عبري در پيش گرفته بودند و همچنين افزايش توان بازدارندگي در قالب اتحاد با کشورهاي و اقليت هاي پيراموني غير عربي ، استراتژي "اتحاد پيراموني " را مطرح ساخت.وي معتقد بود سياست خارجي رژيم صهيونيستي بايد متکي بر کشورهاي پيرامون و غير عرب باشد زيرا اسرائيل به دليل اينکه در محاصره کشورهاي عرب متخاصم قرار دارد امکان توسعه روابط سياسي و اقتصادي را با همسايگان ندارد، لذا بايد با کشورهاي پيراموني يا اقليت هاي موجود در اين کشورها مرتبط شود. در نتيجه ما شاهد هستيم که اين رژيم براي رها شدن از انزوا و محاصره از سوي دول عربي ،در دهه 1950مقدمات شکل گيري اتحاد با کشورهاي پيراموني غير عرب مانند ترکيه ،ايران و اتيوپي را پي ريزي کرد و براي گسترش روابط با اين کشورها گام برداشت و به اقليت هاي نهفته در کشورهاي عربي نظير مسيحيان و دروزي ها در لبنان و اکراد در سوريه و عراق توجه کرد.
در اين راستا ، وجود اقليت کرد در عراق که در زمان حاکميت " رژيم بعث " و نيز در مقاطع پيشين از حضور در عرصه اي سياسي و حکومت داري محروم و همواره به عنوان اقليتي ناراضي مطرح بوده ، زمينه حضور و نفوذ صهيونيسم را براي بهره برداري و استفاده از اين اقليت به منظور مقابله با رژيم بعثي "صدام "و تجزيه سرزميني آن فراهم ساخت .
با حمله نو محافظه کاران "آمريکايي " به عراق و سرنگوني دولت صدام که بر پايه اهداف صهيونيسم و تحريک "لابي صهيونيستي " در سياست خارجي امريکا صورت گرفت ، صهيونيسم فرصت را مغتنم شمرد و از فضاي بي ثبات عراق براي حضور خود در اين سرزمين که ادعاي تاريخي را بر آن دارد سود جست.
با اشغال عراق نگاه و برنامه هاى نوين استراتژيست هاى صهيونيستي به شرايط بين المللى و محيط منطقه اى، الزامات و تعريف ها و مبانى و دستور کارهاى جديدى را پيش روى صهيونيسم قرارداده است چرا که صهيونيسم با سهم خواهي از جنگ خود خوانده خود در عراق ، شمال عراق را که تحت حاکميت دولت خودمختار کردستان است را مرکز ثقل حضور خود در عراق قرار داد و از زمينه سازى هاى گذشته به عنوان بستر اقدامات و برنامه هاى جديد صهيونيستي بهره مند خواهد شد.

در اين مقاله سعي شده با تکيه بر منابع خبري ، گزارشي و تحليلي گسترده اي که در زمينه حضور صهيونيستها در شمال عراق وجود دارد ، به تبيين اين موضوع و تجزيه و تحليل اهداف صهيونيسم از حضور در شمال عراق بپردازذ.

*الف) روابط صهيونيسم با اکراد عراق در گذر زمان :

تاريخ نويسان صهيونيستي معتقدند درجريان مهاجرت يهوديان به عراق، آنان در دوازده منطقه اسکان يافتند که به زاخو (سليمانيه)، موصل، نصيبين، اورقه، اربيل،کرکوک، اورميه، سوندور، چرقيله، عماديه و نيروه اشاره مى کنند. همچنين به عده اى از رهبران دينى و خاخام ها که ازبين عشاير يهودى اين منطقه برخاسته اند، تأکيد مى کنند که از جمله آنها نوادگانى از عشيره بارزانى هستند.()
اگرچه يهوديان در بزرگنمايى تاريخ خود براى اثبات مشروعيت هاى خيالى تلاش زيادى دارند ولى برخى گزارشها نيز بر وجود خاخامهاى يهودى از خانواده بارزانى تأکيد مى کنند. از سوى ديگر روابط قابل توجه ملامصطفى بارزانى و پدرش با يهوديان و رژيم صهيونيستى نيز نکته غيرقابل انکارى است، که بدان مى پردازيم.
بررسي روند تاريخي روابط صهيونيسم و اقليت کرد عراق را بايد در وجود تشابه بزرگ در نقش استمار در برجسته کردن دو مساله صهيونيسم و اکرادو همچنين رابطه ميان تصميم گيرندگان بريتانيايي در آغاز و سپس ايالت متحده امريکا با اهداف صهيونيسم بين الملل و برخورد استمار با مسئله اکراد مورد بررسي قرار داد.
آشکار است رابطه انگلستان با رهبران قبيله اي کرد در ربع نخست قرن نوزدهم ريشه دارد ،در آن هنگام که بريتانيا در نزاع ميان عثماني با دو امارت کردي صوراني و باباني دخالت کرد.ولي رابطه عربها و کردها در عراق تا پايان روزگار عثماني تا اندازه بزرگي مثبت بود ، و در تاريخ آن دو هيچ نشاني از کشاکشي قومي يا نژادي ديده نمي شود.اين نکته اي است که "جلال طالباني " در کتاب خود : "کدستان و الحرکه القوميه الکرديه "بدان اشاره مي کند . بهر حال آنچه در اين مسئله روشن است آنست که رويکرد قومي عربي با حقوق سياسي و مدني مشروع کردها در عراق و بيرون از آن برخورد خصمانه اي نداشت.
عراق در سالهاي آخر امپراطوري عثماني شاهد آغاز تبلور آگاهي قومي عربي بود،در حالي که فراخوان گزيدگان کرد که در آن هنگام در استانبول و قاهره سرداده شد،بازتابي در ميان اکراد عراق نداشت.هويت کردي تنها پس از اشغال عراق توسط انگلستان در سال 1917بود که برجسته شد و شکل يک جنبش سياسي به خود گرفت . انگلسيها در برجسته کردن و تغذيه "خودآگاهي کردي " نقش ويژه خود را داشتند .در يادداشت حکومت قيمومتي بريتانيا به جامعه ملل ،هنگام بررسي مساله "موصل " در سال 1924،اقدامات انگليس در راه پيشبرد زبان کردي و تشويق به کاربردن آن به تفصيل آمده استو همچنين آمده است که انگلستان در استانهايي که اکراد اکثريت بالايي را تشکيل مي دهند ، در دادگاه ها زبان کردي را به جاي زبان عربي -زبان رسمي عراق-به کار گرفته است،بدين سان که هنگامي که دعاوي به دادگاه تمييز در بغداد اجاع مي شدند و ترجه آنها نيز به انها پيوست مي شد.همچنان که در اين يادداشت آمده است که شمار کارمندان کرد در اين شهرستان ها افزايش يافته است و حکومت بريتانيا در پي کاستن شمار کارمندان غير کرد در آنهاست.
بريتانيا براي اينکه براي اهداف و برنامه خود در برجسته کردن "هويت کردي " در عراق مشروعيت بين المللي به دست آورد ،از مسئله موصل براي بدست آوردن تصميمي از شوراي جامعه ملل در 29/11/1924 کمک گرفت که در آن آمده است : "حکومت بريتانيا به عنوان حکومت کشور قيم بدان فرا خوانده مي شود که براي تامين تعهدات مربوط به اداره محلي براي اکراد عراق ،که کميته تحقيق در استنتاج هاي اخير خود بدان توصيه کرده است،تدابير لازم را به شورا عرضه کند ".اين متن با آن جه در تضمين قيموميت بر فلسطين آمده است ،تفاوتي چندان ندارد ،زيرا در آنجا بريتانيا متعهد شده بود "ميهن قومي " يهود را برپا کند ولي انگليس به تعهدات خود به صهيونيستها وفا کرد و به آنچه جامعه ملل در رابطه با کردها توصيه کردهبود،وفا نکرد.
بريتانيا هنگام بالا گرفتن کشکش درباره مسئله "موصل " از کردها بهره برداري کرد،بدين سان که عربها و ترکها را با احتمال برپايي يک کشور "کردي " تهديد کرد ،و حکومت عراق و شوراي مقننه زير فشار تهديد به جداکردن استان "موصل " -معاهده 1922-و همچنين معاهده اصلاحي آن(1924)و پيوست هاي آن و "توافقنامه نفت " که حکومت بريتانيا پيش از جنگ از حکومت ترک بدست آورده بود،را تصويب کردند. هرچند مردم با اين دو معاهده و با توافقنامه يادشده مخلفت مي کردند. در بررسي "معاهده 1924 "در شوراي مقننه 37 نماينده و ازآن ميان نمايندگان "کرد " از استان هاي " سليمانيه " ، "اربيل " ، "کرکوک "و برخي از شهرستان هاي استان "موصل " با آن موافقت کردند و 25 نماينده عرب با آن مخالفت کردند و هشت نماينده و از ميان آن دو نماينده "کرد " از دادن راي خودداري کردند .
حکومت و ادارات بريتانيايي و همچنين امريکايي معمولا با رهبران کرد به شيوه اي جز آنچه با رهبران صهيونيست پيش گرفته بودند ، رفتار مي کردند زيرا معمولا وعده هاي فراواني به کردها مي دادند و هنگامي که به هدف هاي خود مي رسيدند ، وعده هاي خود را فراموش مي کردند.
در تجربه "شيخ محمود برزانچي " و رفتار بريتانيا با وي در فاصله 30-1917نمونه اي تاريخي از واکنش و شيوه کار رهبران کرد و موضع استعمار نسبت به آنها در دست مي باشد.
"برزانچي "در آستانه جنگ اول با انتساب به يک مرد نيکو کار عرب در ميان اکراد کرده بود و در ميان آنان از قدسيتي برخوردار بود ، چونان رهبر درجه اول منطقه در "سليمانيه " ظاهر شده بود.هنگامي که ارتش "ترک " "کرکوک " را تخليه کرد ، فرمانده آن "احسان پاشا " به "برزانچي " پول پرداخت کرد تا در پشت سر خطوط انگليس يک جنگ چريکي سازمان دهد.هنگامي که متارکه اعلام شد ، "احسان پاشا " از فرمانده گردان ترک در منطقه خواست که حاکميت را به برزانچي واگذار کند تا به نام "ترکيه " حکومت کندولي "شيخ محمود " در پي معامله اي با انگليسي ها ،به ازاي انتصاب وي به عنوان حاکم "سليمانيه " به دستياري دو مشاور سياسي و نظامي انگليسي ،افسران ارتش "کرد " را به انگلستان تحويل داد و هنگامي که پس از عقب نشيني ترکها مواضع بريتانيا استوار شد ،يک افسر انگليسي به عنوان فرمانرواي سياسي "سليمانيه " منصوب شدو اختيارات "برزانچي " به تدريج از وي گرفته شد. از اينرو در سال 1919نخستين شورش "کردي " را برانگيختکه پس از آن وي بازداشت و به "هند "منتقل شدو سپس بازگردانده شد تا دوباره و سه باره بشورد . شورش وي در هر بار با امضاي يکي از توافقنامه هاي مورد نظر بريتانيا توسط عراق همراه شد تا اينکه در سال1930امور مالي "برزانچي " تسويه و با خانواده اش از عراق تبعيد شد.
اگرچه اين روابط و همکاريهاى نزديک رژيم صهيونيستى و افسران اطلاعاتى موساد با "ملامصطفى بارزانى " به دهه شصت باز مى گردد و عرصه هاى وسيعى را شامل مى شد، ولى از دهه سىوچهل قرن بيستم، نيز ردپاى رهبران و مسئولين آژانس يهود به کردستان عراق ديده مى شود.
"روبين شيلوح " از مسئولين برجسته بخش سياسى آژانس يهود و مؤسس عمليات ويژه سرويس اطلاعاتى موساد در سال 1934 مذاکراتى با رهبران کُرد در اولين ديدار خود از کردستان عراق داشته و در سال 1942 نيز "بائيرمريدور " در رأس يک هيئت از موساد براى سازماندهى دومين گروه مهاجرين يهودى عراقى، به اين منطقه سفر کرده است.()
اين مناسبات با اقليت هاى يهودى تا قبل از تأسيس رژيم صهيونيستى درقالب ارتباطات فعال يهوديان و آژانس بين المللى يهود به منظور حفظ ارتباط مستمر فى مابين و مهاجرت دادن به عراق انجام مى گرفته ولى در دهه شصت با اهدافى گسترده تر و متأثر از مفاهيم امنيتى و ناامن کردن عقبه کشورهاى مخالف اسراييل سازماندهى شده است.
همين رويکرد و سياست در سوريه و در زمان حکومت "شکرى قوتلى " از طريق حُسنى بارزانى از رهبران کرد سوريه دنبال شده و براى يک اقدام کودتايى جهت اشغال دمشق توسط کردها و حمايت و پوشش اسراييل، هماهنگى کاملى از طريق نماينده کردها، "بديرخان "، انجام گرفت ولى به اجرا در نيامد.
پس از سقوط رژيم هاشمي در عراق در سال 1958 اسرائيل همکاري خود را براي تعليم کردها شروع کرد. اما آغاز روابط نزديکتر به دهه 1960 مي‌رسد زماني که در سال 1963 اسرائيل با ارسال سلاح‌هاي نظامي کمک‌هاي خود را افزايش داد. اسرائيلي‌ها در آن زمان با اعراب در جنگ بودند و سعي مي‌کردند تا جبهه‌اي متحد در پشت جبهه عربي براي خود باز نمايند. روابط ويژه شاه ايران با اسرائيل و مجاورت در منطقه کردستان عراق زمينه همکاري‌هاي مخفي و نظامي را بوجود آورد.
پيوند اسرائيلي‌ها با کردها به طور علني از سال 1964 شروع شد. هنگام که‌ "مئير اميت " به رياست موساد رسيد طرحي را براي افزايش عمليات تهاجمي عليه هدف‌هاي عربي به اجرا درآورد. در همين زمان شيمون پرز که در مقام معاون وزارت دفاع باقي مانده بود به طور پنهاني با "کومران علي بديرخان "، رهبر پير کردها در آن زمان، ديدار کرد. نخستين گروه مأموران آموزشي ارتش اسرائيل براي آموزش پيشمرگان کرد با رمز "مرواد " (قالي) در اوت 1965 وارد منطقه کردستان عراق شدند. اين دوره آموزشي سه ماه ادامه يافت.]
اين دوره آموزشي ويژه در کوهستان‌هاي شمال عراق برگزار شد و افزون بر آن پس از پايان اين دوره اسرائيل کمک‌هاي مالي ماهانه 50 هزار دلار را نيز به کردها اختصاص داد.
در اين سال‌ها (1961) قيام کردها عليه حکومت‌ عراق و سياست‌هاي ضد کردي وقت با هدف استقلال و يا کسب خودمختاري آغاز شده بود و اسرائيل در پي کسب متحد جديدي مي‌گشت که بتواند سياست‌هاي استراتژيک صهيونيست‌ها را در منطقه تقويت کند.
رهبري اين قيام را ملا مصطفي بارزاني برعهده داشت. در سال 1966، "لوي اشکول "، نخست‌وزير وقت اسرائيل از معاون وزارت صنايع و توسعه خواست تا به منطقه کردستان عراق رفته و با ملامصطفي بارزاني ديدار کند.
"اريد ليودائلياف " از راه ايران رهسپار کردستان عراق شد و با اهداء يک بيمارستان صحرايي با همه تجهيزات مدرن و تيم پزشکي حرکتي ديگر را در راه تقويت جبهة کردها برداشت. اين اقدام به درخواست بارزاني صورت گرفت که به کمک‌هاي پزشکي نياز فوري داشت.
در ژانويه 1966 برابر با اوايل ارديبهشت ماه 1341 در جلسه‌اي که با حضور سپهبد نصيري، رئيس ساواک و ژنرال اميت، رئيس موساد در تهران برگزار شد، مقرر گرديد تا شبکه ارتباطي ميان افسران اسرائيلي‌ و فرماندهان اطلاعاتي ملامصطفي بارزاني در شهرها در ستاد مرکزي چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ تشکيل شود. دستگاه‌هاي اطلاعاتي و رهگيري نيز به کردها تحويل داده شد و اين همکاري به مدت 14 سال يعني از سال 1961 تا 1975 که ميان ايران و عراق صلح نامه‌اي امضا گرديد، ادامه داشت. در همين سال ايالات متحده امريکا نيز در چارچوب حمايت از سياست‌هاي شاه، حمايت خود را نيز از کردها متوقف کرد.
روابط ملامصطفي بارزاني با اسرائيل نقطه عطف روابط نزديک‌تر و پيوسته کردها و يهودي‌ها شد. او سنگ بناي روابط با اسرائيل را در همه زمينه‌ها براساس اعتماد پذيري کامل ايجاد کرد. از ملامصطفي بارزاني عکسي وجود دارد که "موشه دايان " را در آغوش کشيده است. ملامصطفي بارزاني معتقد بود که براي ايجاد کردستان آزاد بايد از اسرائيل و ايران، انتظار حمايت داشت و روي کمک‌هاي اين دو حساب ويژه باز کرد.
از جمله کساني که روابط ميان اسرائيل و کردها را تشويق نمود و در اين راه گام‌هاي اساسي برداشت، بنيان‌گذار حزب "Maledet " بود. رهبر سابق اين حزب يعني Rechvan Ze'evi روابط ميان اسرائيل و کردستان را محور سياست‌هاي خاورميانه‌اي حزب قرار داد. Z'evi يک افسر نظامي يهودي طرفدار کردها بود و با ملامصطفي بارزاني که طرفدار همکاري گسترده با اسرائيل بود روابط بسيار نزديکي برقرار کرد.

بااينکه اطلاعات موجود، روابط فشرده و قوى ملا مصطفى بارزانى و اسراييل از سال 1963 تا 1975 را مورد تأکيد قرارداده و مستشاران اسراييلى موساد همواره در کنار وى بوده و در تأمين تجهيزات و مهمات و تسليحات مورد لزوم، در بخشهاى پزشکى و امدادرسانى و خدمات نيز بودجه مستمرى به آنها اختصاص داده اند، ولى در تمامى سالهاى فوق افسران موساد، تشويق کننده تفکر استقلال طلبى در بين کردها بوده اند و بارزانى ها نيز اعلام استقلال کردستان را زيرنظر اسراييل قبول داشتند.
کمکهاى نظامى اسراييل براى ملا مصطفى بارزانى طى آخرين سال حضور افسران اطلاعاتى موساد که با هماهنگى ساواک ايران بوده شامل اقلام زير است:
30 قبضه توپ، 34 موشک انداز، توپ ضدهوايى و موشکهاى استرلا، 260 قبضه بازوکا و توپ 87 ميلى مترى، 170 موشک ساجر، 000/850 عدد مهمات سلاحهاى سبک و 000/75 گلوله توپ، 000/32 موشک (مينى کاتيوشا)، 000/13 موشک ضدتانک و نارنجک دستى و مين، بخشى از کمکهاى فوق، از غنايم جنگى سالهاى 1973 و 1976 بوده است که از ارتشهاى عربى به دست آورده اند.
اين مناسبات درسال 1968 با سفر محرمانه ملامصطفى بارزانى به اسراييل و استقبال قابل توجه و ديدار با کليه مقامات وقت اسراييل در بخشهاى سياسى، حزبى، امنيتى وارد مرحله جديدى شد. ملامصطفى بارزانى در اين سفر، موفق به ديدار دوست يهودى خانوادگى خود، "ديويد جباى " گرديد که در زمان حکومت عثمانى; مقادير زيادى طلا به سلطان امپراتورى هديه داد تا توانست جان پدر ملامصطفى را از اعدام نجات دهد.
اگر چه درسال 1975 بهواسطه ميانجيگرى "هوارى بومدين " رئيس جمهور الجزاير در حاشيه اجلاس "اوپک " ديدار شاه ايران و صدام رييس جمهور عراق به توافقنامه معروف الجزاير منجر گرديد، بعد از آن حمايت هاى ايران و پوشش هاى ساواک بر فعاليت هاى موساد در کردستان عراق پايان يافت.() ولى روابط پنهان اسراييل و کردهاى عراق در اَشکال مختلف از طريق کشورهاى اروپايى و غربى ادامه داشت. روابط ملامصطفي بارزاني با اسرائيل نقطه عطف روابط نزديک‌تر و پيوسته کردها و يهودي‌ها شد. او سنگ بناي روابط با اسرائيل را در همه زمينه‌ها براساس اعتماد پذيري کامل ايجاد کرد. از ملامصطفي بارزاني عکسي وجود دارد که "موشه دايان " را در آغوش کشيده است. ملامصطفي بارزاني معتقد بود که براي ايجاد کردستان آزاد بايد از اسرائيل و ايران، انتظار حمايت داشت و روي کمک‌هاي اين دو حساب ويژه باز کرد.
از جمله کساني که روابط ميان اسرائيل و کردها را تشويق نمود و در اين راه گام‌هاي اساسي برداشت، بنيان‌گذار حزب "Maledet " بود. رهبر سابق اين حزب يعني Rechvan Ze'evi روابط ميان اسرائيل و کردستان را محور سياست‌هاي خاورميانه‌اي حزب قرار داد. Z'evi يک افسر نظامي يهودي طرفدار کردها بود و با ملامصطفي بارزاني که طرفدار همکاري گسترده با اسرائيل بود روابط بسيار نزديکي برقرار کرد.

صدام، معاون البکر در رژيم بعثي عراق، در يک کودتاي آرام حسن البکر را برکنار کرد و در سال 1979 حکومت عراق را در دست گرفت. کردها از سال 1975 تا 1980 با توجه به سرکوب قيام در کردستان عراق و شرايط خاص منطقه روابط خاص خود با شاه ايران و دولت اسرائيل را به نقطه صفر رساندند. اما وقوع انقلاب اسلامي در ايران و حمله نظامي بعث به اين کشور، شرايط ويژه‌اي را در کردستان عراق بوجود آورد تا روابط ميان کردها و اسرائيلي‌ها مجدداً از سر گرفته شود. در همين سال مناخيم بگين روابط مخفي با کردهاي عراق را علناً و رسماً فاش کرد.
نخست‌وزير پيشين اسرائيل تأکيد کرد که اسرائيل نه تنها کمک‌هاي انساني به کردها ارائه کرده است، بلکه سلاح نيز به مناطق کردستان عراق ارسال کرده و به کردها آموزش نظامي نيز داده است.
در اواخر جنگ ايران و عراق که موقعيت صدام در جنگ متزلزل شده بود و نيروهاي نظامي ايران در بخش‌هاي شمالي کردستان عراق به پيشروي‌هاي مهمي تا سد دربندي‌خان عراق دست يافتند و مبارزات چريکي کردها با حمايت ايران قوت گرفت، روابط اسرائيل و کردها کم و بيش ادامه يافت.
دوره دوم تحول در روابط کردها و اسرائيلي‌ها پس از جنگ ايران و عراق و پس از اشغال کويت به وسيله عراق آغاز شد. سرکوب شديد کردها در اواخر جنگ ايران و عراق و پس از آن تا سال 1991، موقعيت خاص کردها را مجدداً مورد توجه مقامات امنيتي اسرائيلي‌ قرار داد. ارتباطات ميان موساد و کردها پس از آنکه منطقه خودمختار در کردستان عراق شکل گرفت و منطقه ممنوعه پروازي در شمال عراق به اجرا درآمد وارد مرحله تازه‌تر و نزديک‌‌تري شد که در واقع آغاز دوره جديد و مستمر روابط اطلاعاتي ميان کردها و اسرائيل نيز به شمار مي‌آيد. [13] زيرا تحت شرايط تحريم عراق به وسيله سازمان ملل و ايجاد مناطق‌ امن در شمال عراق، فضا براي فعاليت عوامل موساد در عراق فراهم شد و رفت و آمد مأموران اسرائيلي با توجه به سفر مقامات اروپايي و غربي و برقراري روابط ويژه با کردها به ويژه امريکا، فرانسه و انگليس و برخي کشورهاي سوسيال دموکرات اروپايي شدت گرفت. طي دهه 1990 موساد با نصب دستگاه‌هاي جاسوسي از منطقه شمال عراق به عنوان سرپل و سايت شنود عليه فعاليت‌هاي ايران و سوريه و حتي جنوب ترکيه استفاده کرده است. در کنار آن حتي تجار اسرائيلي نيز وارد مناطق کردستان شدند و فعاليت‌هاي اقتصادي به تدريج در مناطق خودمختار کردستان آغاز شد. در همين دوره يعني سال 1994 گزارش شد که سفرهاي يهودي‌ها و کردهاي ساکن در اسرائيل به کردستان عراق آغاز شده است. هدف از اين سفرها عمدتاً اطلاعاتي، نظامي و تجاري بوده است.

*ب)اشغال عراق ،گامي به سوي " اسراييل بزرگ ":

پس از سرنگوني رژيم صدام در عراق، صهيونيستها که از ديرباز نسبت به عراق داراي آرزوها و آمال فراواني بودند احساس کردند بهترين موقعيت براي بهره‌برداري آنها از موقعيت، فراهم شده است. جنگ آمريکا عليه عراق، يک گام، صهيونيسم را به سمت تحقق سياست از نيل تا فرات نزديکتر ساخته است. بنابراين عجيب نيست که پس از اشغال عراق توسط آمريکا شاهد حضور صهيونيست‌ها در اين منطقه به اشکال مختلف باشيم. اسرائيل در طول جنگ نيز کمک‌هاي نظامي ولجستيکي فراواني به ائتلاف کرده بود. اسرائيل در تجهيز ارتش آمريکا با انواع و اقسام سلاح‌ها از موشک گرفته تا هواپيما و دستگاه‌هاي کنترل و نظارت تا دستگاه‌هاي مخابراتي در ميدان جنگ مشارکت داشت. اگر آمريکا در جنگ دوم خليج فارس (1991) تأکيد داشت که به لحاظ مسائل سياسي از سلاح‌هاي اسرائيلي استفاده نکند، اين بار به شکلي آشکار و بي‌پروا از سلاح‌هاي ساخت اسرائيل استفاده کرد. حتي نيروهاي آمريکايي، اتيکت روي سلاح‌ها را که ثابت مي‌کرد ساخت اسرائيل است بر نداشتند و آنها را همان‌طور که بود به طرف شهرهاي عراق پرتاب کردند. تلويزيون عراق در چهارمين روز جنگ بود اعلام کرد بقاياي موشکي رژيم صهيونيستي را در بين موشک‌هاي پرتاب شده به سوي بغداد يافته است. تلويزيون عراق با نشان دادن تصاوير مربوط به اين موشک گفت بر روي قطعاتي از آن نوشته است: "ساخت اسرائيل "، پس از اتمام جنگ آمريکا برضد عراق نيز روزنامه اسرائيلي "يوديعوت آحرنوت " برملا کرد که صنايع نظامي اسرائيل گروهي از هواپيماهاي پيشرفته بدون خلبان را دراختيار آمريکا گذاشت. از اين نوع هواپيماها براي گمراه کردن و فريب دستگاه‌هاي رادار و موشک‌اندازهاي ضد هوايي استفاده شد. آريه اجوزي از همين روزنامه نوشت: هواپيماهاي اف 18 آمريکا به‌طور گسترده از اين هواپيماهاي کوچک بدون خلبان استفاده کردند. همچنين هواپيماهاي کوچک اسرائيلي ديگري از نوع "تالد " طي يک معامله تسليحاتي به قيمت 50 ميليون دلار در اختيار نيروي هوايي آمريکا قرار داده است، اين هواپيماهاي اسرائيلي را نيز به قصد گمراه کردن و فريب دادن ضدهوايي‌ها از هواپيما پرتاب مي‌کردند زيرا به‌طور مشابه‌سازي هواپيمايي را بر رادادهاي دشمن نشان مي‌داد.
تالد 182 کيلوگرم وزن دارد و طول آن به 2/24 متر مي‌رسد و برد آن تا 100 کيلومتر است يک مدل پيشرلته تر از تالد، "ايتالد " نام دارد که مجهز به يک موتور مخصوص بوده و بر آن سه برابر مي‌شود. نيروي هوايي آمريکا در عراق مجهز به هواپيماهاي شناسايي مدل "هانتر " نيز بودند که آنها هم ساخت اسرائيل است. نيروهاي آمريکايي وقتي به منطقه خليج‌فارس رسيدند مجهز به موشک‌هاي اسرائيلي مدل "يو.ب.آي " بودند که شرکت اسلحه‌سازي رافايل آنها را توليد مي‌کند. امروزه اين موشک‌ها در آمريکا هم ساخته مي‌شود که زيرنظر يک شرکت مشترک آمريکايي ـ اسرائيلي (بين رافايل و لوکهيد مارتن) توليد مي‌گردد.
تسليحات هوايي آمريکا بر اين موشک‌ها نام "AGM-14 " گذاشته و بمب‌افکن‌هاي غول پيکر ب 52 از اين موشک‌ها استفاده مي‌کنند. براي کسب اطلاعات مخابراتي، ارتش آمريکا از هواپيماهاي بدون خلبان اسرائيلي استفاده کرد که از دو نوع مختلف بود. يکي از همان نوع "هانتر " و ديگري که از آن پيشرفته‌تر بود از نوع "برد اتورش "، هواپيماهاي هانتر ساخت اسرائيل است که طول آن به 6/5 متر و طول بالها به 9 متر مي‌رسد. اين هواپيماها داراي 2 موتور محرکند که امکان 12 ساعت ماندن در فضا را به آنها مي‌دهد و مجهز به دستگاه‌هاي تصويربرداري بسيار پيشرفته است که تصاوير گرفته شده را فوراً به مرکز فرماندهي عمليات ارسال مي‌دارد. چند هفته پيش از شروع جنگ، نيروي هوايي آمريکا تعدادي از هوپايماهاي هانتر را به مأموريت‌هاي شناسايي بر فراز خاک عراق فرستاد. هنگامي که خلبانان آمريکايي به سوي اهداف پراز مي‌کنند از دستگاه‌ ارتباطي خاصي استفاده مي‌کنند که شرکت اسرائيلي "اسپکتر ـ لينک " آنرا توليد مي‌کند. اين دستگاه‌ به خلبان امکان مي‌دهد تا در صورت سقوط هواپيايش به نحوي عمل کند که گروه‌هاي نجات بتوانند به سرعت او را پيدا کنند. همچنين خلبانان آمريکايي مجهز به کلاهک‌هاي مخصوص ساخت اسرائيل بودند که مجهز به دوربين‌هاي ويژه هدايت سلاح‌هاي هواپيما بود. اين کلاه‌ها ساخت شرکت اسرائيلي "البيت احرنوت " است. شرکت تکنولوژي ليزر اسرائيل نيز دستگاه‌هايي را توليد و دراختيار نيروهاي آمريکا گذاشت که با کمک اشعه ليزر مي‌تواند اهداف را تعيين و توپ‌ها را با انداختن نور ليزر بر روي اهداف هدايت کند. در خودروهاي زرهي و نفربرهاي آمريکايي هم ادوات ساخت اسرائيل وجود داشت. حتي نيروهاي انگليسي شرکت کننده در جنگ از اين ادوات استفاده مي‌کردند شرکت‌هاي "رافايل " و "الکترونيک وول " از جمله سازندگان اين ادوات هستند.

اسرائيل نه تنها در تجهيزات آمريکا براي جنگ با عراق، بلکه در زمينه‌سازي و طراحي برنامه عمليات نظامي عليه عراق نيز نقش مؤثر داشته است. به نوشته روزنامه السفير، اصولاً پروژه جنگ عراق توسط سه نفر از يهوديان معروف آمريکايي به نام‌هاي "ريچارد پرل "، مشاور وزير دفاع، پل ولفوويتز و نيز داگلاس فيث پيش برده شد. اين افراد، اهداف جنگ را ترسيم کردند و نقش عمده‌اي در تحريک کاخ‌سفيد براي حمله به عراق ايفا نمودند. علاوه بر اين سه نفر، اليوت ابرامز از شوراي امنيت ملي، آري فيشر از کاخ‌سفيد و حتي "دان کدزر " سفير آمريکا در تل‌آويو نيز در اين زمينه نقش مهمي داشته‌اند. اينها چهره‌هايي هستند که از شارون و جناح افراطي راست در اسرائيل حمايت مي‌کنند، برخي از آنها به زبان عبري تکلم مي‌کنند و گروهي از آنان نيز مشاور بنيامين نتانياهو در زمان نخست‌وزيري بوده‌اند. اين چهره‌ها با کمک و همراهي ديگر غيريهوديان، مثل ديک چني و رامسفلد، واشنگتن را به جنگ واداشتند.

خبرنگاران و مفسرين دوکانال تلويزيوني در اسرائيل بر اين عقيده‌اند که پرل، فيث و ولفوويتز، سه يهودي بودند که يکماه پس از انفجارهاي 11 سپتامبر، در نيويورک، با "افرايم هانيوي " که در آن موقع رئيس موساد بود و در حال حاضر مدير شوراي امنيت ملي اسرائيل است گردهم آمدند. در اين نشست، رئيس جاسوسي نظامي اسرائيل به نام "عاموس مالکا " و جانشين او "آهارون زئيفي " در کنار رئيس بخش پژوهش‌هاي موساد و سرويس اطلاعات نظامي اسرائيل حضور داشتند. هدف از اين نشست طراحي اهداف حمله نظامي و استراتژيکي بود و هر دو گروه بر تشکيل کميته هماهنگي نظامي مشترک موافقت داشتند. براساس اين توافق، اسرائيل هر آنچه را که در زمان جنگ آمريکا به آن نياز دارد تهيه و تدارک خواهد ديد. کميته ديگري نيز براي هماهنگي سياسي به وجود آمد که در رأس هيأت آمريکايي آن "کاندوليزا رايس " مشاور امنيت ملي آمريکا و اعضاي تيم او در شوراي امنيت ملي بودند. در رأس هيأت اسرائيلي دوو وايس گلاس مدير دفتر شارون و بعضي از کارمندان بلندپايه وزارت امورخارجه اسرائيل قرار داشتند در نهايت مقرر شد اين کميته در زمينه ايجاد شرايط مناسب سياسي براي جنگ با يکديگر همکاري کنند. از نکات مهم در اين رابطه کميته نظامي متشکل از برخي ژنرال‌هاي ارتش اسرائيل بود که در کنار هيأت ستاد ارتش آمريکا قرار گرفتند. ژنرال تامي فرانکس فرمانده منطقه مرکزي در ارتش آمريکا که مسئوليت فرماندهي جنگ عليه عراق برعهده او بود نيز از جمله ژنرال‌هاي يهودي تبار آمريکا است. براساس گزارش‌هاي تلويزيون اسرائيل، طبق اعتراف عاموس مالکا، رئيس سابق اطلاعات نظامي اسرائيل، که در حال حاضر مفسر شبکه يک تلويزيون است، وظيفه کميته نظامي را در عراق بر دو نقطه اصلي برشمرد:

1ـ ارائه اطلاعات جاسوسي از اوضاع عراق براي تعيين سرنوشت بغداد در جنگ؛
2ـ کمک به ارائه طرح‌هاي عملياتي براي همکاري در جنگ.

با حمله ايالات متحده و متحدانش به عراق در بهار 2003 موقعيت کردها به عنوان يک متحد شبه‌نظامي براي صهيونيسم در شمال عراق اهميت بيشتري يافت و اين مسئله باعث مي شد تا صهيونيسم به انديشه ديرينه خود در غراق يعني "اسراييل بزرگ "نزديک تر شود .بر اين اساس سيل کمک‌ها، رفت و آمدهاي مقامات صهيونيستي از پاييز و زمستان 2003 آغاز شد و همکاري‌هاي گسترده نظامي، اطلاعاتي و آموزشي بدون هيچ گونه محدوديت شدت بيشتري گرفت. به طوري که کردها مهم‌ترين متحد نظامي امريکا در عمليات عليه عراق در خاورميانه محسوب شدند چرا که براي کردها اين آغاز دوره جديدي بود که مي‌توانست به تشکيل کردستان مستقل احتمالي در آينده‌اي دور منجر شود.
"Kowa brado " از رسانه‌هاي کردي در سپتامبر 2003 مي‌نويسد که از گذشته زمينه‌هاي بالقوه براي روابط نزديک‌ترصهيونيست و کردها و همچنين همکاري ويژه با توجه به دشمن مشترک و احساس هم‌دردي مشترک، همواره وجود داشته است. با اشغال کامل عراق و حضور کامل نيروهاي امريکايي در شمال، مرکز و جنوب عراق، زمينه‌هاي لازم براي همکاري‌هاي دو جانبه فراهم گرديد. بلافاصله پس از اشغال،سرويس جاسوسي صهيونيسم " موساد " آموزش 75 هزار کماندوي کرد موسوم به "پيشمرگان " را برعهده گرفت. اين امر با توجه به موقعيت امريکا پس از دوران اشغال و نگراني از تداوم بي‌ثباتي در عراق مورد توجهصهيونيسم قرار گرفت و شارون طي يک طرح محرمانه و استراتژيک تصميم گرفت موقعيت صهيونيسم را در شمال عراق تقويت کند. اين تصميم " شارون "رئيس سابق دولت صهيونيستي که بار مالي زيادي داشت با نگراني ترکيه نيز روبرو شده است.
طرحصهيونيسم که به "طرح B " مشهور است به وسيله افسران سابق امنيتيرژيم صهيونيستي مطرح شد. اين طرح که شالوده آن کمک بيشتر به کردها بود زماني مطرح شد که تنش ميان ترکيه و اسرائيل بالا گرفت. يکي از افسران سابق امنيتي رژيم صهيونيستي گفته است که در سال 2003 اسرائيل تعليم کردهاي کردستان را آغاز کرده بود. اين آموزش‌ها شامل عملياتي مي‌شد که امريکايي‌ها در آن حوزه مأموريتي نداشته‌اند. جمع‌آوري اطلاعات، برگزاري ملاقات‌هاي مستمر و هماهنگي با رهبران کرد از جمله موارد طرح B در کردستان عراق بوده است. سرويس‌هاي امنيتي موساد نيز فعاليت‌هاي خود را در مناطق کوهستاني گسترش داده‌اند و سرويس‌هاي امنيتي کردها را ياري مي‌دهند. همچنين گفته شده است که مأموران موساد در برخي از عمليات کردها مشارکت داشته‌اند. از سوي ديگر منابع ترکيه گزارش داده‌اند که صهيونيسم در کردستان عراق با تحريک کردها قصد ايجاد يک کشور مستقل را دارد.
در شمال عراق، مأموران " موساد " واحدهاي ضد ترور تشکيل داده و با مأموران کرد در اين زمينه همکاري دارند. در سال 2004 "سيمون هرش "، روزنامه‌نگاري که بسياري از رازهاي محرمانه را افشاء کرده است، در مقاله‌اي تأکيد کرد صهيونيست ها به اين نتيجه رسيده‌اند که امريکايي‌ها در پروژه دموکراسي و ايجاد ثبات در عراق ناموفق خواهند بود و بايد از نتايج چنين ناکامي نگران بود. بنابراين بايستي از تجزيه عراق حمايت کرد و کردهاي عراقي را به اين سمت حرکت داد. اين همان " طرح B "شارون است که در حال حاضر محور اصلي رويکرد صهيونيسم به کردستان عراق مي‌باشد. بنابراين بايد حضور قوي‌تري در شمال عراق داشت و کردها را از هم اکنون در اين جهت آماده کرد. صهيونيسم معتقد است که چريک‌هاي کرد هنوز در منطقه کردستان عراق آمادگي جنگي و نبرد با ارتش ترکيه و عراق را که براي کردها مسئله‌ساز خواهند شد ندارند. بر پايه اين پيش‌بيني احتمال اينکه کردستان عراق يک " سارايوو " ديگر شود، وجود دارد.
پس از سال 2003 اسرائيلي‌ها پايگاه‌هايي نيز در يک منطقه صحرايي و فوق‌العاده محرمانه ايجاد کرده‌اند. اين پايگاه‌ها محل آموزش نيروها و ارسال چندين تن سلاح و ادوات جنگي بوده‌ است و مأموران موساد از راه ترکيه تحت پوشش مهندس و کشاورز و با پاسپورتي غير اسرائيلي وارد اين مناطق شده‌اند. در حال حاضر 1200 مأمور امنيتي اسرائيل در شمال عراق به طور مخفيانه در حال فعاليت‌هاي گوناگون جاسوسي، آموزشي و عملياتي هستند.

*ج)اهداف صهيونيسم در کردستان، شمال عراق :

طرح شعارهاي "اسرائيل بزرگ " ، "سرزمين مقدس نيل تا فرات " قبل و بعد از تشکيل دولت صهيونيستي - يهودي در فلسطين ماهيت ادعاهاي ارضي صهيونيسم و به تبع آن رژيم اسرائيل را آشکار مي سازد. چنانکه اين راهبرد حتي تا به امروز نيز در راس برنامه هاي رهبران رژيم صهيونيستي قرار دارد.جنگ عراق با انديشه تصاحب سرزمين بين النهرين همواره به عنوان يک آرمان در صهيونيسم سياسي و صهيونيسم ديني متبلور بوده است. از سوي ديگر به دليل رسوخ اين تفکر در مکتب پروتستانتيسم و به تبع آن صهيونيسم مسيحي حاکم بر آمريکا، سرزمين عراق به عنوان نقطه مشترک مذهبي در ثقل توجهات استعماري قرار داشته است.وجود لابي هاي قدرتمند صهيونيستي و سازمانهاي صهيونيستي متعدد همانند آيپاک - بناي برث - مجمع ضدافتراء - کنگره يهوديان آمريکا - انجمن هاداسا و... در ايالات متحده آمريکا، طي قرن گذشته از مهمترين نهادهاي موثر بر روابط خارجي و مداخله نظامي اين کشور بوده اند. لذا انديشه سلطه طلبانه صهيونيسم بين الملل به منظور تصرف و مداخله خشونت بار در خاورميانه و بخصوص عراق به طور کاملاً طرح ريزي شده مربوط به آغاز دهه هشتاد ميلادي قرن گذشته مي باشد. دقت در فرازهايي از "استراتژي صهيونيسم در سالهاي دهه 1980 " که توسط سازمان صهيونيسم جهاني در 14 فوريه 1982 در مجله کيوونيم در بيت المقدس به چاپ رسيده است، عمق اهداف صهيونيستي در خاورميانه را آشکار مي سازد: "انفجار و تلاشي سوريه و عراق به مناطقي که براساس معيارهاي قومي يا مذهبي مشخص شده باشند بايد در درازمدت هدف اوليه صهيونيسم باشد و اولين مرحله آن، همانا تخريب قدرت نظامي اين کشورهاست.. عراق، غني از نفت و طعمه درگيريهاي داخلي، در خط حمله دولت صهيونيستي قرار دارد. تجزيه و انهدام آن براي ما از سوريه مهم تر است، چه در کوتاه مدت اين کشور جدي ترين خطر براي دولت صهيونيستي در حاورميانه خواهد بود. اشتعال يک جنگ بين سوريه و عراق، به انهدام اين کشور از درون کمک خواهد کرد، و اين امر، بايد قبل از آن واقع شود که بتواند به حد آغاز يک مخاصمه گسترده عليه ما برسد.
با اشغال عراق توسط آمريکا و متحدانش در جنگ عراق و سرنگوني دولت "صدام " بعنوان محور خطر دول عربي ، موازنه قدرت به نفع صهيونيسم تغيير کرد. نتيجه اين امر، تضعيف موقعيت کشورهايي نظير ايران، سوريه و ترکيه بود. از منظر ديگر، برنده اصلي جنگ عراق، رژيم صهيونيستي بود، زيرا زمينه‌هاي تبديل رژيم صهيونيستي که پادگان نظامي صهيونيسم بين الملل و جهان غرب در منطقه استراتژيک خاورميانه مي باشد به عنوان قدرت برتر منطقه را فراهم نمود. اين امر، موجب نگراني بازيگران مهم منطقه خاورميانه شده، زيرا عرصه بازيگري را بر آنها تنگ کرد. علت مخالفت ترکيه، عربستان و اردن به‌عنوان متحدين آمريکا با جنگ را بايد در همين واقعيت جستجو کرد.
از سوي ديگربا جدي‌تر شدن مسئله " ناسيوناليسم کردي " در شمال عراق، صهيونيسم با بهره جستن ازفضاي بحراني ناشي از "خودمختاري " اقليت کرد در منطقه که کشورهاي "ايران "، "ترکيه "و "سوريه "را به چالش هاي قوميتي مي کشاند، اولا خطر ات ضد صهيونيستي اين دولت ها خصوصا جمهوري اسلامي ايران را تحديد مي کند و ثانيامنطقه را دچار ناامني و بحران مي سازد که اين امر باعث ايجاد فضايي مناسب براي پيگيري اهداف صهيونيستي در منطقه خواهد شد. بهر جهت حضور صهيونيسم در عراق خصوصا شمال اين کشور ، رسيدن به اهداف صهيونيسم بين الملل در منطقه خاورميانه که از قرنها پيش دنبال مي شود تسريع مي گردد. در اين بخش اهداف احتمالي صهيونيسم از حضور پر رنگ خود در شمال عراق مورد بررسي و تحليلرقرار مي گيرد:

1-فدراليسم وکردستان مستقل:
بهترين سناريويي که صهيونيسم در پيامد اشغال عراق به دنبال آنست، تجزيه اين کشور است. در ديدگاه و اهداف صهيونيسم بين الملل تجزيه عراق بايد براساس قوميتهاي نژادي نظيراعراب، کرد وترکمن و گرايش هاي مذهبي نظير شيعه وسني باشد و براساس طرح صهيونيستي تجزيه عراق به سه قسمت دولت کرد در شمال ، دولت سني در مرکز، و دولت شيعه در جنوب تقسيم و خاک اين کشور تجزيه شود. در اين صورت صهيونيستها براي هميشه از تشکيل يک دولت اسلامي در عراق آسوده خواهد شد. با توجه به روابط صهيونيسم با اقليت کرد عراق و همچنين بستر سازي نفوذ صهيونيسم در منطقه اکراد عراق، منطقه کردستان در شمال عراق از مستعدترين و درعين‌حال پراهميت‌ترين مناطق براي حضور و بهره‌برداري صهيونيسم در منطقه خاورميانه است. البته اين بهره‌برداري صرفاً به حوزه اقتصادي محدود نمي‌شود و چه‌بسا امکان بهره‌برداري‌هاي سياسي صهيونيسم در منطقه استراتژيک خاورميانه از استقلال کردستان بيشتر باشد.
استقلال کردستان از يکسو اين پتانسيل را دارد که به‌صورت عامل مشروعيت‌بخش به جايگاه سياسي صهيونيسم مورداستفاده واقع شود، وازسوي ديگر به‌صورت اهرم فشار عليه کشورهايي چون ايران، ترکيه و سوريه عمل نمايد.البته با توجه به وجود چند قوميتي در عراق در اينجا عامل مشروعيت‌بخش استقلال کردستان از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. صهيونيسم بين الملل با سواستفاده از مسئله پراکندگي يهوديان در مقام قومي که دوره‌اي طولاني از پراکندگي و سرکوب را تجربه کرده‌اند، سعي دارند با ابراز همدردي با کردها خود را اين چنين معرفي کنند که بهتر از همه، شرايط آنها را درک مي‌کنند. اگرچه شايد همسان ديدن وضعيت کردها با يهوديان در خاورميانه، امري نابجا و گمراه کننده باشد، اما درهرحال سعي صهيونيسم براين‌ است که با حمايت از استقلال کردستان درراستاي تثبيت جايگاه سياسي خود در منطقه استفاده نمايد و به‌نظر مي‌رسد تأثيرگذاري چنين ايده‌اي دور از انتظار نباشد.
کردهاي عراق که حدود 20 درصد جمعيت عراق را تشکيل مي‌دهند در زمره اولين طراحان فدرالي شدن عراق مي باشند.کردستان عراق با توجه به سابقه مبارزات و درگيزي هايي که احزاب و شخصيت هاي کرد با دولت هاي عراق پس از استقلال و حتي قبل از آن داشته اند ،همواره خواهان به وجود آمدن تشکيلاتي محلي براي خود بوده اند.در دوران فعاليت "ملا مصطفي بارزاني " آنها از خودمختاري کردستان به مرکزيت "کرکوک " دفاع مي کردند،اما پس از جنگ "کويت " و پديد آمدن چارچوب هاي دولت محلي (شبه دولت خودمختار)واژه "فذراليسم " را جايگزين "خودمختاري " کردند.در تمام اجلاس هايي که در دهه 1990ميان گروههاي معارض رژيم "صدام "در "صلاح الدين " و خارج از عراق برگزار شد ،گروههاي کرد بر "فدرالي " شدن عراق به عنوان نظام آينده عراق تاکيد کرده اند.
احزاب کرد عراقي پس از حمله امريکا به عراق و اشغال آن در سال 2003مواضع هماهنگي اتخاذ کردند و اختلافات پيشين را کنار گداشتند،آنگونه که براي شرکت در انتخابات "مجمع ملي عراق " ائتلافي واحد با عنوان "ائتلاف کردستان عراق " تشکيل دادند تا توان چانه زني خود را براي تعقيب خواسته هايشان بالا ببرند. هم انديشي و اشتراک مواضع "بارزاني " و "طالباني " به عنوان دو حزب اصلي اکراد عراق يعني "حزب دموکراتيک کردستان " و "اتحاديه ميهني کردستان " براي تشکيل " دولت اقليم کردستان "سبب شد که بتوانند درخواست مشترکي را درباره فذرالي شذن عراق در جريان مذاکرات و نشست هاي مربوط به تدوين " قانون اساسي موقت " عراق تعقيب کنند در اين قانون براي اولين بار واژه فذرالي شدن عراق مطرح شد،اما رهبران جناح هاي سياسي عراق در اين باره اتفاق نظر نداشتند.در اين وضعيت پا در مياني و فشار آمريکا که تحت تاثير لابي صهيونيستي انجام گرفت سبب شد تا اعضاي "شوراي حکومتي عراق " قانون اساسي موقت را امضا کنند.
"مسعود بارزاني " و "جلال طالباني " رهبران دو حزب اصلي اکراد عراقي پيش از روي کار آمدن دولت موقت "ابراهيم جعفري " از دولت "واشنگتن " تقاضا کردند تا اطمينان دهد که اعضاي ذولت جديد به مفاد قانون اساسي احترام مي گذارند.اين دو رهبر کرد در نامه مشترکي به "جورج بوش " ،رئيس جمهور وقت امريکا اعلام کردند: "اگر قانون اساسي موقت عراق از رسميت بيافتد ، حکومت مناطق "اقليم کردستان " چاره اي جز امتناع از مشارکت در تاسيس دولت مرکزي و نهادهاي وابسته به آن و ممانعت از شرکت در انتخابات سراسري و جلوگيري از ورود نمايندگان دولت مرکزي به کردستان نخواهد داشت. "
اگرچه امروز سياست کلي کردهاي عراق "فدراليسم قومي - جغرافيايي " و پافشاري بر فذرالي شدن عراق در تدوين قانون اساسي "دائم " است ،اما اين تعريف از فدراليسم مورد توافق ساير گروههاي عراقي و حتي اکثريت شيعه عراق نيست به خصوص که تمرکز کرذها بر "کرکوک " و وارد کردن آن جزو "اقليم کردستان " تنش زا بوده است.
درشرايط حاضر اکثر نخبگان صهيونيسم با توجه به تحولات منطقه خاورميانه وظهور و قدرت گرفتن "تفکر شيعي " که در تضاد و تعارض با صهيونيسم مي باشد .صهيونيسم براي نفوذ خود در منطقه و کنترل جريانات فکري در خاورميانه که عراق بي ثبات مي تواند مرکز اين جريانات باشد ، کردستان عراق را بستري امن براي حضور خود مي داند لذا با کمک به تسهيل فرايند فدرالي شدن عراق و "استقلال کردستان " رسيدن به اهداف صهيونيستي در منطقه تسريع خواهد گرديد.

2-تغييرنقشه سياسي خاورميانه :
سقوط حکومت يکي از رهبران برجسته پان‌عربيست جهان‌عرب از يک و جريانات متعاقبي چون مطرح شدن طرح خاورميانه بزرگ، دستگيري و تحقيرآميز صدام، و به‌قدرت رسيدن يک رئيس‌جمهورکرد آن هم در کشوري که از نمادهاي افتخار جهان‌عرب بوده است، ضربات بزرگي به ايده‌هاي پان‌عربيستي اعراب وارد کرد. پان‌عربيست‌هاي منطقه که طي چند دهه شعار وحدت اعراب را سرداده بودند و در مقاطعي چون جنگ ايران و عراق، رژيم صدام را مورد حمايت قرار داده بودند، از يک‌ سو در مقابل واقعيت‌هاي عراق سرتسليم فرود آوردند و از سوي ديگر به انحاء مختلف با موضع‌گيري در برابر اقدامات آمريکا و انگلستان در عراق موجب تشديد نارضايتي آنها از اعراب شدند. امروزه جهان عرب انسجام سابق خود را ازدست داده است و اغلب کشورهاي عرب توجه خود را بر چگونگي تأمين منافع ملي خود بدون اتکا به سازمان‌هايي چون اتحاديه عرب يا شوراي همکاري خليج‌فارس متمرکز نموده‌اند. در چنين شرايطي کردستان عراق از مستعدترين و درعين‌حال پراهميت‌ترين مناطق براي حضور و بهره‌برداري صهيونيسم در منطقه خاورميانه است. البته اين بهره‌برداري صرفاً به حوزه اقتصادي محدود نمي‌شود و چه‌بسا امکان بهره‌برداري‌هاي سياسي صهيونيسم بين الملل از استقلال کردستان بيشتر باشد. به‌لحاظ اقتصادي علاوه‌بر مسئله نفت، عوامل ديگري چون بازار نسبتاً گسترده کردستان مي‌تواند فرصت‌هاي اقتصادي کم‌نظيري را نصيب بنگاه هاي اقتصادي صهيونيستي نمايد. اما فدرالي شدن عراق و "استقلال کردستان "در راهبردهاي سياسي صهيونيسم در منطقه استراتژيک خاورميانه جايگاه ويژهاي خواهد داشت چرا که به‌لحاظ سياسي "استقلال کردستان " از يکسو علاوه بر اينکه موقعيت سياسي صهيونيسم را در منطقه تثبيت مي کند، اين پتانسيل را دارد که به‌صورت عامل مشروعيت‌بخش به جايگاه سياسي رژيم صهيونيستي به عنوان پادگان نظامي صهيونيسم بين الملل مورداستفاده واقع شود، وازسوي ديگر به‌صورت اهرم فشار عليه کشورهايي چون ايران، ترکيه و سوريه عمل نمايد
از آنجايي که کشورهاي منطقه خاورميانه با تنش ها و بحران هاي قومي وفرهنگي روبرو هستند، " فدرالي شدن عراق " و "استقلال کردستان " سبب تغيير نقشه سياسي منطقه خواهد گرديد.صهيونيسم بين الملل که ازسده ها قبل چشم طمع به خاورميانه را داشته و براي اجراي طرح هاي توسعه طلبانه خود پروژه هاي بلند مدتي چون "خاورميانه بزرگ " و "خاورميانه جديد " را دنبال کرده است ، با حمايت از "نظام سياسي فدراليسم " بعنوان ساختار جديد عراق به خصوص در منطقه کردستانات عراق در صدد ترسيم نقشه سياسي جديدي براي منطقه مي باشد بطوريکه در فضاي جديد خاورميانه اهداف سياسي و اقتصادي سران صهيونيستي به بهترين وجه ممکن تحقق يابد.

3-کنترل جريانات فکري در خاورميانه :
سران صهيونيستي با تحريک حمله ايالات متحده امريکا و متحدانش به عراق و اشغال اين کشور،اجراي پروژه تغيير ساختار سياسي عراق را دنبال مي کردند.در اين پروژه صهيونيستي علاوه بر اينکه " دولت‌سازي " در عراق را مورد توجه خود قرار داند به ضرورت " ملّت‌سازي "هم توجه خاصي داشته اند.
با سقوط حکومت رژيم بعث در عراق و جايگزيني يک حکومت مسالمت‌جوي تحت نفوذ آمريکا و انگلستان شرايط استراتژيکي منطقه طبق خواسته مقامات صهيونيستي تغيير کرد، چراکه با تسهيل شرايط حضور عوامل صهيونيستي در عراق و خصوصا در کردستان عراق ، تسلط صهيونيسم بر جريانات فکري و کانون‌هاي اسلامي ضدصهيونيسي در منطقه بيشتر مي‌شود.از آنجايي کشور عراق داراي گرايش هاي اسلامي مختلفي از جمله شيعي و سني مي باشد و منطقه خاورميانه شاهد ظهور و قدرت يافتن تشيع و "گفتمان مقاومت " مي باشد ، در چنين موقعيتي صهيونيسم بدنبال سناريوي است که بتواند جريانات فکري منطقه راکنترل و هدايت کند.در اين راستا صهيونيسم در صدد است تا با تنش زايي و بحران ميان گروههاي اسلامي و ايجاد جبهه بندي در بين آنها با دو محوريت گروههاي "ميانه رو و مسالحه جو " و "بنيادگرايان "، تفکرات و جريان هاي جهان اسلام را از سمت گيريهاي ضد صهيونيستي به منازعات و درگيري هاي دروني در جهان اسلام هدايت نمايد.

4-دستيابي به "نفت " طمع ديرينه صهيونيسم :
عراق از نفت‌خيزترين کشورهاي منطقه است و طبيعتاً با تسهيل شرايط نفوذ صهيونيسم در اين کشور و امن‌شدن مسير ارتباطي دولت صهيونيستي با خليج‌فارس به عنوان بزرگترين منبع نفتي جهان ، قابليت صهيونيسم بين الملل براي تأمين نيازهاي انرژي خود بيشتر مي‌شود. يکي از ترفندهاي اخيرصهيونيسم براي بدست آوردن منابع نفتي عراق حمايت فعالانه ازتشکيل "کردستان مستقل "و فدرالي شدن عراق مي باشد. البته تحرکات عوامل صهيونيسم در کردستان عراق صرفا به خاطر نفت نيست ،اما متغيرنفت تاثيرچشمگيري دارد، چرا که يک دولت مستقل‌کرد در عراق آرزوي ديرينه صهيونيستها براي راه اندازي خط لوله "موصل -حيفا " براي تحقق عيني نزديک تر مي‌شود. در همين راستا احياي خط لوله موصل "شمال عراق " به بندر حيفا "شمال اسرائيل در سواحل درياي مديترانه " به طول 600 کيلومتر که در سال 1934م توسط شرکت IPC عراق وابسته به دولت خودمختار انگليس ساخته شده است، بخشي از طرح کنوني صهيونيسم در عراق پس از صدام به شمار مي‌رود.
اين خط لوله در سال 1935م افتتاح شد تا نفت موصل را براي صدور به بندر حيفا در سواحل درياي مديترانه منتقل نمايد، اما به دنبال جنگ سال 1954م صدور نفت عراق از طريق اين خط لوله متوقف شد و نفت موصل از طريق سوريه به درياي مديترانه منتقل گرديد. از آن زمان تاکنون چندين بار براي احياي خط لوله موصل ـ حيفا تلاش‌هايي صورت گرفته که آخرين آن در طول جنگ عراق با ايران در سال 1980م تا 1988م بود که در آنزمان سوريه با درخواست ايران مبني بر بستن خط لوله نفت عراق به مقصد اروپا، موافقت کرده بود.
طبق اظهارت جوزف پارتيسکي وزير تأسيسات زيربنايي ملي اسرائيل در روزنامه‌ها‌ هاآرتص درمارس 2004 چنين خط لوله‌اي مي‌تواند ضمن تنوع بخشي به منا‌بع انرژي اسرائيل، وابستگي اين کشور به نفت گران‌قيمت روسيه را کمتر کند. از آنجا که اين خط لوله از خاک دولت ضعيف ومنفعل اردن خواهد گذشت، مشکل امنيتي چندا‌ني براي اسرائيل ايجاد نخواهد کرد. البته لازم به‌ذکر است که در دهه 1940 انگليسي‌ها زماني‌که قيوميت بخش‌هاي گسترده‌اي از منطقه را در دست داشتند، پروژه خط لوله فوق‌الذکر را که نفت شمال عراق را از طريق بندر حيفا به مديترا‌نه منتقل مي‌کرد، از خاک سوريه اجرا نمودند، اما در سال 1948 همزمان با تشکيل اسرائيل اين خط بسته شد. حال در شرايط جديد امکان اجراي مجدد اين طرح از طر‌يق خاک اردن فراهم شده است. اگر چه چنين پروژه‌اي هزينه نسبتاً زيادي خواهد داشت، اما دستاوردهاي آن نيز چشمگير خواهد بود.

5-تاکتيک پيشگيرانه صهيونيسم براي جنگ هاي آينده "آب "در خاورميانه:
همانطور که ذکر شد از مهمترين اهداف صهيونيسم درعراق انتقال نفت عراق به دولت صهيونيستي و تسخيربازار مصرف داخلي عراق است.
شايد بتوان گفت مصاديق مذکور براي توسعه طلبي هاي اقتصادي صهيونيسم انتفاع نهايي محسوب مي شوند. اما آنچه به اين رويکرد صهيونيستي در عرصه نگرش اقتتصادي جنبه فرا راهبردي در منطقه خاورميانه مي دهد، اراده سيطره و سلطه برمنابع آبي عراق است. آب به عنوان عنصر کليدي حيات، امنيت و قدرت درآينده خاورميانه از هم اکنون مورد توجه صهيونيسم بين الملل قرار گرفته است. زيرا دولت صهيونيستي به عنوان پادگان نظامي صهيونيسم بين الملل که در قلب بحران آينده "آب "در خاورميانه قرار گرفته است و ازسويي با محدوديت سرزميني با منابع آبي رو به پايانروبرو است لذا نيازمندترين منطقه خاورميانه به عنصر حياتي آب است.
اگر بپذيريم که موضوع جنگهاي آينده خاورميانه آب خواهد بود، آنگاه به روشني علت حضور مؤ سسات تجاري، بازرگاني و صنعتي صهيونيسم رادرمناطق شمالي عراق يعني منابع اصلي آب و سرچشمه هاي آب شيرين درخواهيم يافت. نتيجه اينکه انتقال آب شيرين عراق از طريق کشور (خنثي) اردن در صدر اهداف راهبردي رژيم صهيونيستي قرار دارد. و خريد اراضي مسکوني و کشاورزي بسيار زيادي توسط اين رژيم در کردستان عراق يکي از دلايل اصلي براي اين مقصود ارزيابي مي شود.

*د)فعاليت هاي صهيونيسم در کردستان عراق:

1-فعاليت ها و اقدامات اقتصادي :
بهره برداري اقتصادي ادامه سياست مهار عراق توسط صهيونيسم بين الملل گسترش سيطره و نفوذ آنها را بر ارکان اقتصادي عراق به دنبال داشته است.
بي ترديد کنترل پايه هاي اقتصادي دولت عراق در آينده ابزار بسيار مناسبي براي وابستگي و تسليم اين کشور به سياستهاي سودجويانه صهيونيسم و نماينده خاورميانه اي آن، يعني رژيم صهيونيستي خواهد بود. بي ثباتي موجود در عراق فضاي بسيار مناسبي را براي شناسايي آسيب پذيريهاي اقتصادي عراق توسط جاسوسان و عوامل وابسته سياسي - اقتصاديصهيونيسم فراهم آورده است و آنان توانسته اند حاشيه امني براي بازرگانان يهودي و موسسات صهيونيستي ايجاد کنند. به نحوي که اين شرايط باعث حضور تجار و بازرگانان و مديران شرکت هاي اقتصادي وابسته به سردمداران صهيونيستي در عراق تحت حمايت و راهنماييهاي افسران اطلاعاتي موساد شده است. از جمله دلايل موفقيت اقدامات و فعاليتهاي اقتصادي - بازرگاني صهيونيسم در طي مدت اخير حضور مستقيم عناصر سازمان اطلاعاتي موساد در پوشش موسسات و شرکتهاي تجاري است. در حقيقت صهيونيسم با رويکرد رخنه در ارکان اقتصادي و هدايت شريانهاي مالي رژيم هاي خاورميانه به خصوص عراق در شرايط فعلي از فرصتهاي موجود در منطقه بهترين بهره را مي برد. اين رهيافت سياسي - اقتصادي صهيونيستي حتي در صورت موفقيت نسبي در عراق بازار مصرف بسيار مناسبي را به استعداد 20 ميليون نفر دراختيار کالاهاي صهيونيستي قرار خواهد داد.پس از اشغال عراق و تقويت موضع اکراد در شمال عراق ،حضور "جلال طالباني " در پست رياست جمهوري عراق و همچنين امتيازاتي که کردها از قانون اساسي اين کشور بدست آوردند،شرايط براي حظور اقتصادي و تجاري صهيونيسم در شمال عراق به نحوي مناسبتر و امن تر فراهم گرديد.
-فعاليت شرکت هاي تجاري صهيونيستي در کردستان عراق :
شرکت هاي صهيونيستي يا هماهنگي و حمايت اطلاعاتي سرويس جاسوسي "موساد "و يا حتي به طور مستقل در پي روابط قبلي با اکراد عراقي وارد شمال عراق شدند و تعدادي از آنها بطورمستقل قراردادهايي را با دولت اقليم کردستان عراق امضا کردند.روزنامه صهيونيستي "يديعوت آحرنوت "در اين خصوص مي نويسد:شرکت هاي "موتورولا "و موگال کام " موفق به اخذ قراردادهايي به ارزش چند صدميليون دلار با دولت اقليم کردي شده اندکه ساخت فرودگاه بين المللي "اربيل " از مهم ترين اين قراردادها مي باشد.شرکت بزرگ ديگري به نام "شيوني ميخائيل " شريک کامل تجاري با دولت اقليم کردي شده است و در زمينه هاي اقتصادي و امنيتي همکاريهاي گسترده اي دارد.اين شرکت مشاوره مديريتي به وسيله رئيس سابق موساد "دوني ياتان " تاسيس گرديد. شرکت هاي صهيونيستي به صورت کاملا سري در مناطق صحرايي شمال عراق مستقرندو تاکنون انواع مختلفي از کالاها و تجهيزات از جمله وسائل نقليه موتوري،تراکتور، تجهيزات صنعتي و الکترونيکي و کشاورزي و ... را وارد منطقه کردي شمال عراق کرده اند. همچنين اين شرکت ها در اجراي پروژه هايي در زمينه جاده سازي،پل سازي،ساختماني ،کارخانه هاي صنعتي و کشاورزي در منطقه کردستان فعاليت دارند.
-خريد زمين واملاک:

سران صهيونيستى براي تثبيت موقعيت وحظور خود در شمال عراق از استراتژي هميشگي خود يعني خريد پنهاني املاک و تسخير آن با تکيه بر پيشينه حضور يهوديان در اين منطقه و سابقه همکارى و کمک به اکراد در اين راستا گام بر ميدارند، بطوريکه صهيونيسم به بهانه بازگرداندن تعدادى از 130 هزار يهودى عراقى الاصل که در سال1954توسط عوامل موساد و "ساواک " رژيم معدوم شاهنشاهي به سرزمين هاي اشغالي منتقل شدند ، اقدام به خريدزمين واملاک نموده اند

در اين راستا طبق اطلاعات و اخبار نيروهاي صهيونيستي با يک برنامه از پيش تعيين شده و با همکاري دولت و دستگاه اطلاعاتي (ميت) ترکيه و همچنين با هماهنگي حزب دمکرات کردستان عراق(پارتي) روزانه اقدام به انتقال تعدادي از خانوادهاي کرد عراقي که طي سالها پيش به اسرائيل گريخته بودند از مرز ابراهيم خليل به کردستان عراق مي‌نمايد.
اکثر اين خانواده‌ها داراي گذرنامه اسرائيلي هستند، اما پس از ورود به آنکارا و با هماهنگي سازمان ميت ترکيه،‌ تحت پوشش آوارگان کردستان که خواستار بازگشت به عراق هستند انتقال داده مي‌شوند
بنابه گزارش (خبرگزاري ملي عراق 07/4/82) روزنامه "الاشرق الاوسط " ادعا کرد يک هيأت بلندپايه صهيونيستي در ديدار سري با "مسعود بارزاني " و مسئولين ديگر اکراد درباره خريد زمين‌هاي با وسعت بسيار زياد در شمال عراق گفتگو کرده است.
"ايسنا " به نقل از روزنامه "الشرق الاوسط " نوشت، محور گفتگو با "بارزاني " درباره خريد زمين‌هاي شمال عراق و بازگشت يهوديان کرد به اين منطقه متمرکز بود.
يک منبع موثق که در اين نشست‌ها شرکت کرده بود اظهار داشت، تمام اين فعاليت‌ها و ورود هيأت صهيونيستي به شمال عراق با موافقت امريکا صورت گرفته است.
سران صهيونيستي با هدف تأسيس شهرک‌هاي صهيونيست‌نشين در شمال عراق است اقدام به خريد زمين واملاک مي کنند تا از اين طريق بتواند بر نفت شمال عراق و نبض اقتصادي آن کشور تسلط پيدا کند.بطوريکه بر اساس اخبار منتشره از سوي خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي اينترنتي، در آبان ماه سال 82 بانکي به نام "بانک قرض کردي " با سرمايه‌گذاري يهوديان عراق و با حمايت و پشتيباني دو حزب عمده کردستان "اتحاديه ميهني و پارتي " در سليمانيه تأسيس شده است، اين بانک با ارائه تسهيلات لازم به يهوديان تجار در عراق، آنان را جهت خريد زمين‌هاي اعراب در عراق تشويق مي‌نمايد. يهوديان کرد عراقي که 50 سال قبل،از شمال عراق کوچ کرده‌ بودند مجدداُ توسط عوامل "موساد " به مناطق شمالي عراق کوچ داده مي شوند. کردهاي يهودي ازطريق عناصر پيشمرگ ، کار خريد اراضي وسيعي درکرکوک را با پرداخت 5 برابر قيمت آغاز کرده‌اند. بطوريکه کردهاي يهودي در اردوگاههايي که به شکل موقت ساکن هستند، تا اقدام به خريد زمين در شمال عراق بکنند،اين در حالي است که دو حزب عمده کردستان عراق ماهانه مبلغ دويست دلار براي هر خانواده يهودي که به شهر کرکوک باز مي‌گردد اختصاص داده‌اند. در همن زمينه پرفسور "اوميت اوزداج " رئيس مرکز تحقيقات استراتژيک اوراسيا، نسبت به اصطلاحى که برخى محافل صهيونيستي به کار مى برند هشدار داده و "برگه کردى يهودى " درشمال عراق و برنامه صهيونيسم براى خريد زمين در شمال عراق و منطقه مربوط به "طرح گاپ " در جنوب شرقى ترکيه را تهديدصهيونيستي براي کشورهاي همجار کردستان عراق معرفى مى کند.

-حضور شرکت هاي نفتي صهيونيستي در کردستان عراق:
از آنجايي که که کردها در مقابل عربى کردن کرکوک بعنوانک منبع نفت غني در دوره صدام، سعى مى کنند تا بسيارى از ساکنان شهرهاى اطراف را به اين شهر روانه کنند تا بدين ترتيب از نفوذ بيشترى برخوردار شوند. در همين حال، برخى از سياستمداران عراقى به اقدام سران منطقه کردستان عراق در حفارى چاه نفت در شمال اين کشور اعتراض کرده اند. "تايمز مالى " ديروز با اعلام اين خبر افزود: درحالى که تنها دو هفته به برگزارى انتخابات پارلمانى در عراق باقى مانده، اين اقدام بيانگر احتمال بروز تنشهاى جديد در اين کشور است. اين گزارش مى افزايد: کردهاى عراقى بر اساس بند ييي قانون اساسى عراق اقدام به حفر چاه نفتى کرده اند، چرا که اين قانون به کردهاى عراق اجازه داده که در منطقه کردستان چاه نفت حفارى کنند و براى توسعه ميدانهاى نفتى جديد قرارداد منعقد نمايند.اين امرسبب مي شودکه بستري مناسب براي فعاليت هاي شرکت هاي نفتي صهيونيستي فراهم گردد. در همين راستا احياي خط لوله موصل "شمال عراق " به بندر حيفا "شمال اراضي اشغالي فلسطين در سواحل درياي مديترانه " به طول 600 کيلومتر که در سال 1934م توسط شرکت IPC عراق وابسته به دولت خودمختار انگليس ساخته شده است، بخشي از طرح کنوني صهيونيسم، در عراق پس از صدام به شمار مي‌رود. اظهارات "يوسف پاتيزکي " وزير ساختارهاي زيربنايي اسرائيل درباره راه‌اندازي مجدد خط لوله "نفت موصل ـ حيفا " از مقاصد اسرائيل براي سوء استفاده از اشغال عراق توسط امريکا، پرده برداشت.
اين وزيررژيم صهيونيستي در سخنان خود تأکيد کرد، هدف اصلي واشنگتن از حمله به رژيم بغداد، تصرف عراق و سلطه بر منابع نفتي اين کشور بود که در نتيجه آن رژيم صهيونيستي، هم‌پيمان ديرينه امريکا، جهت حل بحران انرژي خود در اين غنايم هنگفت، سهيم خواهد شد. به ويژه اگر بدانيم که طبق آمارهاي رسمي، صهيونيستها روزانه 250 هزار بشکه نفت به ارزش 25/6 ميليون دلار مصرف مي‌کنند وسالانه 12 ميليون تن نفت، 80درصد از روسيه و بقيه را از مصر و ساير کشورهاي عربي، وارد مي‌کنند و در اين صورت عجيب نيست اگر بدانيم که برخي صهيونيست‌ها در دولت امريکا عامل بروز جنگ و تصرف عراق و منابع نفتي آن جهت خدمت به اهداف صهيونيسم، بودند. برهمين اساس شرکت هاي نفتي صهيونيستي عمده فعاليت خود را در راستاي کشف ذخاير نفت در مناطق نفتي کردستان عراق مانندروستاي حمزه کورچل هويزه و شوريچه ـ خورمره واقع در مسير بين اربيل به کرکوک شروع کرده اند.

2-فعايت ها و اقدامات نظامي -اطلاعاتي:

-برگزاري دوره هاي آموزش نظامي:

صهيوميسم جهت اهداف اطلاعاتي و امنيتي خود در شمال عراق به منظور فشاربر کشورهاي همجوارکردستان از جمله ايران ،ترکيه و سوريه بر پايه اصل جنگ نيابتي " نبرد نامتقارن " اقدام به تربيت و تقويت "پيشمرگه کرد " بعنوان بازوي نظامي دولت اقليم کردي و در نهايت صهيونيسم اقدام نموده است. "سيمورهرش " نويسنده آمريکايي در اين باره مي نويسد: "عوامل اطلاعاتي و نظامي رژيم صهيونيستي اکنون به آرامي در کردستان عراق مشغول فعاليت اند و واحدهاي کماندويي "کرد "را براي انجام عمليات هاي مخفي در داخل مناطق کردنشين ايران ،ترکيه و سوريهآموزش مي دهند. "
به گزارش خبرگزاري مهر به نقل از منابع اسرائيلي فاش کرد که فعاليت گسترده رژيم صهيونيستي درمناطق کردستان عراق به پيش از سقوط رژيم صدام بر مي‌گردد. ، اين منابع فاش کردند که حضور نيروهاي اسرائيل درمناطق کردستان به بيش از سرنگوني رژيم صدام بر مي‌گردد و سران احزاب و گروهها به صهيونيستها اجازه داده‌اند تا در کردستان عراق فعاليت نمايند.
به گفته اين منابع رهبران احزاب کردستان عراق روابط مستحکم ومنحصر به فردي با سران صهيونيستي دارند. همچنين اين منابع اعلام کردند. مربيان واحدهاي مختلف اسرائيلي ماموريت‌هاي ويژه‌اي درمناطق کردستان عراق از اواخر دهه نود ميلادي آغاز کرده‌اند و گروههاي مسلح بزرگ اکراد دوره‌هاي آموزش امنيتي را تحت نظر کارشناسان امنيتي صهيونيستي فراگرفته‌اند.در اين راستا مي توان به آموزش يک گروه 60نفره به نام "مام ريشه " از گروههاى کردى که در زمينه هاى تخريب، ترور، آدم ربايى در رژيم صهيونيستي دوره ديده انداشاره داشت.اين آموزش ها باهدف افزايش توان نظامى ـ امنيتى کردها در مقايسه با توان نظامى گروههاى شيعى صورت گرفته که در دزديدن دانشمندان هسته اى و نظامى عراق و ترور برخى ديگر و ايجاد فتنه و درگيرى درعراق سهم اصلى را داشته اند. همچنين هفته نامه فلسطين در تاريخ 11/6/83 به نقل از منابع صهيونيستي گزارش داد ، عناصر واحد ويژهارتش صهيونيستي متخصص جنگ شهري موسوم به "اگوز " برکار آموزش نيروهاي عراقي نظارت خواهند داشت. اين نيروها در مدرسه ويژه‌اي که اخيراُ در مرکز فلسطين اشغالي براي آموزش شيوه‌هاي جنگ چريکي و افزايش تواناييهاي واحدهاي نظامي تأسيس شد، تجارتي را که ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ عليه لبنان و فلسطين کسب کرده است، در اختيار نيروهاي عراقي قرار خواهد داد.
روزنامه صهيونيستي "يديعوت آحارنوت "در تاريخ( 1 و2/12/2005)اعلام کرد: شرکتهاي صهيونيستي در منطقه صحرائي شمال عراق يک پايگاه محرمانه با رمز(z) برپاکرده که در اين پايگاه مربيان اسرائيلي فارغ التحصيل يگانهاي خودمختار جنگ، مشغول آموزش نظامي کردهاي عراق هستند.

اين مربيان نظامي ارتش رژيم صهيونيستي از سال 2004 با اين عنوان که مهندس راه و کارشناس کشاورزي هستند از طريق مرزهاي ترکيه و با گذرنامه هاي اسرائيلي به عراق تردد مي کنند. اين مربيان در ابتدا سعي مي کردند با گويش به زبان انگليسي هويت خود را پنهان کنند اما با گذشت زمان معلوم شد که اينها اسرائيلي هستند. اين مربيان علاوه بر ايجاد يک پايگاه مبارزه با تروريسم در اين منطقه، کردههاي جنگجو را آموزش مي دادند. بطوريکه اين همکارى نزديک کارشناسان نظامي صهيونيستي با کردها موجب شده تا عناصر صهيونيستي همراه با راهنمايان کرد از مرزهاى ايران عبور کرده و دستگاههاى حساس رهگيرى و شنود در برخى مناطق غربى ايران مستقر نمايند
منابع ترکماني عراق فاش کردند که سازمان جاسوسي اسرائيل باهماهنگي برخي از رهبران اکراد اقدام به تشکيل يک ويژه کماندويي کردي به منظور ترور اشخاص برجسته مذهبي، سياسي شيعه و سني عراق نموده و همه اعضاي آن را اسراييل آموزش داده‌اند.

منابع خبري جبهه ترکمن‌هاي عراق درکرکوک تصريح کردند: سازمان جاسوسي صهيونيسم "موساد " با هماهنگي رهبران کرد عراق واحد کماندويي بانام "واحد ماموريتهاي ويژه در عراق " تشکيل داده است که 60 عضو شبه نظاميان پيشمرگ کرد براي انجام ماموريتهاي سري در اين واحد بکار گرفته شده‌اند تا عمليات ترور و تفرقه افکني ميان شيعه و سني عراق را براي تحقق اهداف ويژه آمريکا و اسرائيل در عراق انجام دهند.

منابع ترکمن تصريح کردند: اين واحد سري در ماه ژانويه گذشته "دي82 " تشکيل شد و اعضاي اين واحد براي گذارندن يک دوره آموزشي ويژه با يک هواپيماي اختصاصي از فرودگاه نظامي کرکوک به شهر نتانيا در اراضي اشغالي فلسطين در (بهمن ماه 82) منتقل شدند.
-افزايش توان نظامي "پيشمرگه هاي کرد ":
سران صهيونيستي برايافزايش توان نظامي و تسليحاتي قواي "پيشمرگه هاي کرد " به تسليح و تجهيز نظامي آنها همت نموده اند. بطوريکه کارشناسان نظامي رژيم صهيونيستي با همکاري دولت اقليم کردي به رياست "مسعود بارزاني " اقدام به تاسيس دانشکده نظامي "صلاح الدين " کرده اند که حتي در اين دانشکده نظامي آموزش فنون جديد جنگي و استفاده از سلاح هاي سنگين آموزش تدريس مي شود.در اين راستا "پيشمرگه هاي کردي " علاوه بر آموزش طرز استفاده از سلاح هاي جديد به اين نوع سلاحها تجهيز خواهند شد.
-فعاليت هاي اطلاعاتي و امنيتي :
دراين بخش که از حساس ترين و مهمترين تلاشهاى رژيم صهيونيستى در جريان است، موساد و شبکه هاى اطلاعاتى و ارتباط با کردها و گروهها و شخصيتهاى همسو و تيم هاى عملياتى، صحنه گردان هستند و فعال تر از گذشته از پوشش آمريکايى ها بهره مند مى شوند. برخى منابع مؤثق معتقدند سفارت رژيم صهيونيستي در عراق از جولاى 2003 فعال است و بيش از 750 عنصر دستگاه اطلاعاتى و ديپلماتهاى آن مشغول به کار هستند. سفر محرمانه "مئيردغان " رئيس سازمان موساد به بغداد، گوياى سطح توجه و اولويتهاى اسراييل در عراق است که منشأ بسيارى از تحرکات طى هيجده ماه گذشته است. براساس گزارشهاى قابل اتکاء و نظر کارشناسان عراق، در بسيارى از حوادث امنيتى مانند ترور، آدم ربايى ردپاى موساد وجود دارد. همچنين روزنامه السبيل اردن به نقل از اسامه عبدالمجيد رئيس دايره تحقيقات در وزارت علوم عراق نوشته است: "موساد اسراييل پرونده دانشمندان عراقى را از آمريکا دريافت کرده و به دنبال مهاجرت دادن آنها از عراق مى باشد و يا روزنامه اردنى الدستور اعلام کرده است که افراد مشکوک که اقدام به ترور دانشمندان عراقى کرده و نزد آمريکايى ها زندانى بوده اند، بدون دليل آزاد شده و پرونده هاى آنان نيز علنى نمى شود. اين گزارش توسط منابع موثق نيز تأييد شده است.
بطور کلي مي توان اهداف فعاليت هاي اطلاعاتي و امنيتي صهيونيسم را در عراق به شرح ذيل برشمرد:

الف) تشکيل تيمهاي عمليات ويژه شامل ( ترور ، ربايش، خرابکاريو...
ب) نفوذ در تشکيلات دولت موقت عراق علي الخصوص وزارتخانه و موسسات دولتي
ج) شناسايي، جذب، بکارگيري و آموزش نيروهاي عراقي واکرد و يهوديان مقيم عراق به منظور جمع آوري اطلاعات و اخبار فعاليت نيروهاي اطلاعاتي ج.ا.ا
د)انجام فعاليتهاي جاسوس تحت پوشش سازمانهاي بين‌المللي ، خيريه، شرکتهاي تجاري و ...
ه)پيگيري مواضع گروههاي اسلامي سني و شيعي.

عمق و گستردگي اقدامات جاسوسيعوامل صهيونيستي در شمال عراق توسط روزنامه البيان چاپ امارات چنين توصيف شده است: "فعاليتهاي اعضاي موساد در شمال عراق گسترش يافته است و بسياري از کارشناسان سياسي و امنيتي اسرائيل با ورود به منطقه شمال عراق به بررسي و برآورد کردن اوضاع داخلي عراق به جهت سوء استفاده از اين اوضاع به سود منافع اسرائيل مشغول شده اند. سازمان اطلاعات اسرائيل دفاتر سري را در شمال عراق تاءسيس کرده است که اين دفاتر در نزديکي مرزهاي ايران و سوريه و ترکيه مستقر شده اند. اين دفاتر در بزرگترين شهرهاي شمال عراق از جمله دهوک، موصل، سليمانيه، اربيل، تاءسيس شده اند. از ديگر مقرهاي عملياتي موساد در شمال عراق مي توان به پايگاه "ساويتا " نزديک به مرز ترکيه اشاره کرد. اين قرارگاه عملياتي موساد در حقيقت به منظور نظارت بر تحولات جنوب ترکيه و اطلاع از وضعيت سياسي سوريه تاءسيس شده است. تاءسيس و راه اندازي چنين پايگاههايي در جوار مرز همسايگان عراق به منظور کنترل ارتباطات و تعاملات اين کشورها با عراق انجام مي شود. به نحوي که تاءسيس پايانه هاي جاسوسي پيشرفته و استراق سمع در حاشيه هاي مرزي ايران و سوريه در راس برنامه هاي موساد و در اولويت اقدامات عناصر اين سازمان در عراق داد. به عنوان مثال "اسرائيل و ايالات متحده در يک جزيره عراق به نام "ام القصر " که در نزديکي خرمشهر قرار دارد يکي از پيشرفته ترين تأسيسات شنود استراق سمع را برپا کرده اند و آنجا تحرکات نظامي و امنيتي حکومت ايران در جنوب آن کشور را زير نظر دارند. اسرائيل و ايالات متحده رادارهاي بسيار پيشرفته اي را در فاصله 800 متري از بندر خرمشهر به روي ستونهايي به ارتفاع 50 متر نصب کرده اند که همه مکالمات تلفني و نظامي را زير نظر دارد و مي تواند امواج صوتي و مخابراتي را تا عمق 50 کيلومتري دريافت کند. علاوه بر پايگاه مذکور بايد به مهمترين مرکز استراق سمع اسرائيل واقع در شهر کرکوک اشاره کرد که توانايي شنود شهرهاي مرزي ايران و ترکيه را دارد. اين پايگاه جاسوسي "پايانه مرکزي شنود رژيم صهيونيستي در شمال عراق است و دفتر فرعي اين پايانه مرکزي براي جذب و برنامه ريزي انتقال 30 نفر به فلسطين اشغالي براي گذراندن دوره هاي آموزشي ويژه طراحي شده است
همچنين در گزارشي که توسط روزنامه "المنار " چاپ بيت المقدس انتشار يافت به وجود پايگاههاي جاسوسي و عوامل وابسته به آن در جدار مرز ايران و عراق که توسط موساد هدايت مي شود اشاره شده است. اين گزارش مي نويسد: يک مقام بلند پايه در موساد تصميم گرفته است بيشترين بودجه را براي هفت ايستگاه اطلاعاتي وابسته به موساد در کشورهاي نزديک به ايران اختصاص دهد و از راه اين مرکز اطلاعاتي، اطلاعات از داخل ايران را جمع آوري و به اتاق عمليات موساد در مقراصليش در اسراييل منتقل کرده تا در آنجا بررسي و تحليل لازم از سوي کادرهاي اطلاعاتي وابسته به موساد و متخصص در امور ايران، انجام شود. براي جمع آوري حداکثر اطلاعات از نيروگاه هسته اي ايران، اخيرا تجهيزات و وسايل پيشرفته که براي اولين بار در جنگ به کار گرفته مي شود به طور سري به يکي از مراکز موساد در يکي از کشورهاي اسلامي نزديک ايران منتقل شده است.به گفته اين منابع "اين بخش مجموعه اي متشکل از 60 تا 80 نفر است که در سطح عالي انواع درگيري و کار در پشت خطوط دشمن را آموزش ديده اند و نفوذ به ايران هدف اساسي اين مجموعه جنگجوي وابسته به موساد است.
فعاليت هاي اطلاعاتي و امنيتي صهيونيستي در کردستان عراق بدانجا پيش رفته است که "مائير دوگان "رئيس موساد در مقرش در رژؤيم صهيونيستي با يک مقام مسئول بلندپايه که بر کار سازمان نظامي حزب جلال طالباني رهبر حزب اتحاديه ميهني کردستان عراق نظارت دارد ديدار کرده است. "مائير دوگان " رئيس سازمان موساد اقدام به توسعه بخش عمليات ويژه در اين سازمان کرده و حجم اين سازمان مذکور و نيز افراد آن را ده ها برابر از زمان قبل از خودش افزايش داده است. اين ديدارها از زمان سرنگوني صدام حسين قطع نشده است و اسراييل به کردها به عنوان عنصر مهمي براي تشکيل خاورميانه جديد مي نگرند و اسراييل و رهبران يهودي در جهان از مطالبات کردها در دستيابي به استقلال در مناطق شمالي عراق حمايت مي کند و تشکيل يک دولت کرد مستقل در شمال عراق براي اسراييل به معناي در اختيار داشتن بزرگترين پايگاه فعاليتهاي امنيتي و اطلاعاتي درمنطقه است.

-فعاليت هاي سياسي:

ازآنجا که صهيونيسم در ساختار فدرالي عراق جديد ،بخصوص درمنطقه کردستان در شمال عراق اهداف بلند مدت و راهبردي را در ابعاد مختلف سياسي ،اقتصادي ،نظامي ،امنيتي و فرهنگي وحتي ديني دنبال مي کند لذا مهم ترين اقدام و فعاليت سياسي صهيونيسم در شمال اين کشور يعني درمنطقه کردستانات عراق ، برقراري ارتباطات با رهبران و عناصر بانفوذ اکراد عراقي و ديدار با مقامات سياسي دولت "اقليم کردي " و برقراري روابط ديپلماتيک با اين دولت و در نهايت جذب و بکارگيري افراد همسو با اهداف صهيونيستي در بدنه سياسي عراق خلاصه مي شود.در همين راستا پايگاه اينترنتي " القنات " صهيونيسم تلاش مي‌کند تا مهاجران "کرد يهودي " نقش عمده‌اي را در عراق پس از جنگ به ويژه در منطقه کردستان واقع در شمال عراق ايفا کنند. صهيونيسم و امريکا به طور مشترک به منظور جذب کردها به مسيحيت از طريق فعاليت‌هاي تبليغي تلاش مي‌کنند. امريکا به منظور تحقق اين هدف در شمال عراق ايجاد اتحاديه‌اي مرکب از 122 نفر از نظاميان تشکيل داده اما به نام اين اتحاديه اشاره نشده است.
يک منبع امنيي ترک در منطقه شيرناک واقع در مرزهاي مشترک با عراق گفت 800 مبلغ مسيحي وارد شمال عراق شده‌اند و کليساي شهر حلب سوريه مرکز مهم براي انتقال مبلغان مسيحي به شمال عراق است.
نيروهاي امنيتي ترکيه در منطقه مرزي اين کشور با عراق نيز بالغ بر 10986 نسخه کتاب زبور را که به منظور ارسال به شمال عراق از "بندرهاتاي ترکيه " در نزديکي مرزهاي مشترک با سوريه به شهرهاي مرزي "شرناق ترکيه " بارگيري و منتقل شده بود، ضبط کردند. همچنين تعداد زيادي کتاب مزبور در شهر سلوپي که در حال انتقال به شمال عراق بود، توقيف شد.

*نتيجه گيري :

بي ترديد برنده اصلي حمله ايالات متحده آمريکا ومتحدانش به عراق و سرنگوني رژيم "بعث صدام " صهيونيسم بين الملل بوده است.اشغال عراق فضا و بستري مناسب را براي اجراي اهداف سلطه طلبانه صهيونيسم در منطقه استراتژيک خاورميانه که نبض حيات صنعت و اقتصاد جهان امروز در آن مي تپد ، فراهم ساخت. منافع و دستآوردهاى صهيونيسم بين الملل از حضور در عراق، قبل از هرچيز در عرصه جلوگيرى و کنترل جريانات فکري و ديني اسلامي ضد صهيونيستي و يا شکل گيري ساختارهاى حکومتى مذهبى خصوصا دولت شيعي و يا ناسيوناليست مطرح مى باشد. در اين سطح، تلاشهاى صهيونيسم بر ممانعت يا تضعيف و حذف توانمنديهاى فکرى، انديشه اي، جريانها و گروههاى اسلامي منطقه که امکان تهديد زايى عليه صهيونيسم را دارند، متمرکز مى باشد. برهمين اساس و بنا به ديگر اظهارات پيشين مقامات صهيونيستى، گزينه هاى مطلوب صهيونيسم در عراق به ترتيب شامل حکومت وابسته و همسو باغرب، تقسيم عراق و تشکيل دولت کردى و حداقل نظام فدراتيو که اختيارات ويژه براى " خودمختارى کردها " را تأمين کند، خواهد شد.
برهمين راستا بانگاهي به اقدامات صهيونيستي در عراق و خصوصا درشمال اين کشور،مي توان به خوبي اين مطلب را دريافت که صهيونيسم قصد داردبا الگو سازي جديد سياسي در اين کشور علاوه براينکه منافع و اهداف خود را در عراق پيگيري نمايد به دنبال آنست تا نقشه سياسي خاورميانه را تغيير دهدتا فضاي سياسي و فرهنگي خاورميانه براي تحقق اهداف بلندمدت اقتصادي و سياسي صهيونيسم بين الملل فراهم شود.

*محقق:مصطفي نظري

*منابع:
1-اسراييل و تحولات اخير عراق،عبدالله قنبرلو،خبرگزاري فارس 30/9/84
2-نگاه اسراييل به عراق،رشيد خشانه ،مرکز اطلاع رساني فلسطين
3-سهم اسراييل از کيک عراق ،حميد ضيايي پرور،گزيده تحولات جهان (34) ارديبهشت 1384
4-آيا کردستان عراق اسراييل دوم خواهد شد،عوني فرسخ ،القدس العربي
5-تداوم بي ثباتي،استراتژي رژيم صهيونيستي در عراق،روزنامه اطلاعات ،14/7/84
6-نفوذ اسراييل در عراق و امکان شکل گيري محور تهران - آنکارا،داود احمدزاده ،کتابخانه ديجيتالي ديد،22/4/83
7-نفوذ گام به گام اسراييل در عراق ،بانک اطلاعاتي موسسه انديشه سازان نور
7-بررسي حضور وفرصت هاي اسراييل در عراق ،هادي محمدي ، فصلنامه روز (13)پاييز 1383
8-جزييات اقدام اطلاعاتي "اسراييل "در استان اربيل عراق ،خبرگزاري فارس 27/9/1384
9-اسراييل در کردستان عراق ،علي پاشا قاسمي ، فصلنامه جهان اسلام شماره 33-34موسسه انديشه سازان نور بهار و تابستان 87
. Israel Should Support the Kurds Against Syria By Ariel Natan Pasko, 24 March 200410
10 On Kurdistan and lsrael Alliance/Goran Nowicki/April 5/2004/Kurdistan Observer.-11
. Israel and Kurdistan: What's the connectionي By Austin Cline, June 25/2005.12

13. The Middle East Media Research Institution, MEMORI, inquiry and Analysis Series, No146 August 26/2003. By Nimrod Raphaeli
14-سيف‌علي حسني، "تهديد ناشي از اتحاد استراتژيک ترکيه و اسرائيل عليه جمهوري اسلامي ايران "، فصلنامه دفاعي استراتژيک شماره هفت زمستان يييي، ص يي
15-رحمن قهرمانپور، "آثار استراتژيک جنگ عراق بر منطقه شامات "، فصلنامه مطالعات دفاعي امنيتي، سال دهم، شماره يي، ص يي

منبع : خبرگزاری قارس

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر