( 0. امتیاز از )


صدای شیعه : جنبش حوثي، نخستين بار در سال 1990 به عنوان جنبش يا سازماني فکري سياسي و مسلح ابراز وجود کرد. تا پيش از اين، فعاليت اوليه اين جنبش، محدود به ارائه آموزش هاي ديني به جوانان و تربيت و کادرسازي مي شد، طبعاً فعاليت هاي اين جنبش مطابق مذهب زيدي بود که مذهب اکثريت مردم يمن است.
سازمان جوانان مؤمن (الشباب المؤمن) دو مرحله را پشت سر نهاد. مرحله تاسيس و شکل گيري که از سال 1990 و کمي پس از اعلام وحدت دو يمن در برخي از مناطق استان صعده - در شمال پايتخت (صنعا) - آغاز شد. مراکز حوثي ها کعبه آمال بسياري از جوانان شد که از نقاط مختلف و استان هاي مشهور به گرايش زيدي هادوي به صعده مي رفتند. رفته رفته دامنه فعاليت حوثي ها از استان صعده به استان ها و شهرستان هاي ديگري کشيد که صبغه زيدي اشان قوي بود. تا اين که شمار دانشجويان اين مرکز در استان صعده به پانزده هزار تن و بنا به اعلام بيانيه اي به نام شيعيان اثني عشري يمني به هجده هزار تن رسيد.
مرحله دوم، که مرحله رويارويي مسلحانه و يا سازمان دهي مسلحانه علني - معروف به جامعه الحوثي - است، از سال 2004 آغاز شد. از اين مقطع زماني به بعد، جماعت حوثي به گروه ها يا ميليشياهاي نظامي اي تبديل شد که داراي بعد ايدئولوژيک بود. اين گروه هاي نظامي طي 4 سال پنج جنگ مسلحانه را با ارتش يمن سامان دادند. آغاز اين دوره چهار ساله 18/6/2004 و پايان آن 17/7/2008 بود. البته ميان هر جنگ و جنگ بعدي، دوره استراحتي فاصله افکند.
دامنه عمليات جنگ پنجم البته گسترده تر بود و در مناطق صعده محدود نماند و به مناطقي کشيده شد که به طور سنتي، گرايش زيدي هادوي دارند. يکي از اين مناطق، شهرستان بني حشيش يکي از نزديک ترين شهرها به صنعاء است. اين جنگ به شدت ارتش يمن را به خود مشغول کرد.
با اين که ارتش يمن اعلام کرده که وضعيت را در کنترل خود دارد، اما بعيد به نظر مي رسد که اين درگيري ها در آينده تکرار نشود، چنان که در درگيري هاي پيشين نيز هر بار بيانيه هاي ارتش حکايت از خواباندن نزاع را داشت. ريشه اين درگيري ها را بايد به ريشه هاي ايدئولوژيک اين جماعت و در هم تنيدگي عوامل ايدئولوژيک و مذهبي با عوامل سياسي و اجتماعي و اقتصادي پيوند داد.

بستر تاريخي
براي درک پديده جماعت حوثي بايد به اين دو حقيقت اشاره کرد :
نخست، اين که دو مذهب اصلي مردم يمن يعني شافعي و زيدي است که مردم يمن در سايه اين دو مذهب تاکنون برادرانه زيسته اند.
اگرچه امام زيد، نخستين مؤسس زيديه در يمن است، اما وي شرط نسبي يا خانوادگي و حتي افضل بودن را براي انحصار خلافت در خاندان علوي مطرح نکرد و در امر خلافت، مصلحت مسلمانان و عدالت والي را شرط کرد؛ هرچند چنين چيزي را امامت مفضول با مراعات شرط کفايت و عدالت ناميد و از فرض هاي اتوپيايي دوري جست. اما اين شيوه نظري، خلاف نظري است که پس از آمدن امام هادي در سال 284 ق به يمن - براي بار دوم - شايع و رايج شده است. از آن زمان تاکنون، وي مؤسس نخستين دولت زيديه در يمن شد و در ايام حکومت امام هادي، در پاره اي مناطق يمن، ايده انتساب به امام حسن و امام حسين(ع) شکل گرفت و به عنوان پيش شرط براي هر کسي که در خود شايستگي حکومت را مي ديد مطرح شد.
دوم، اين که امام زيد نه تنها نسبت به بزرگان صحابه اهانت روا نمي داشت، بلکه خلافت شيخين را پذيرفته بود و از کساني که به آنان اهانت مي کردند دوري مي جست و همين رفتارش سبب شد تا غالب سپاهيانش از او روي گردان شوند و در جنگ با ارتش هشام بن عبدالملک تنها 218 تن با او ماندند.

عوامل ظهور
عوامل ظهور جنبش حوثي را مي توان به عوامل دروني و عوامل خارجي تقسيم کرد. با اين حال بايد اذعان کرد که نمي توان اين دو دسته عوامل را کاملاً از هم تفکيک کرد، زيرا نوعي تداخل ميان اين دو دسته عوامل وجود دارد که در همين مقاله آشکار خواهد شد.
عامل نخست عامل داخلي و ريشه هاي سياسي تشيع است. فرقه زيديه يکي از فرقه هاي تشيع به شمار مي آيد که ميان ديگر فرق شيعه به تسنن نزديک تر است. اگر از اختلافات مذهبي ميان شيعه اثني عشري و شيعه زيدي - و از جمله هادوي - چشم بپوشيم و نگاه ها را به سمت واقعيت سياسي موجود توجه دهيم، نزديکي آشکاري ميان فرقه زيديه هادويه و زيديه جاروديه از سويي و ميان فرقه مشهورتر شيعه يعني شيعه اماميه اثني عشريه از سوي ديگر مشاهده خواهيم کرد. زمينه اين تقريب، بستر تشيع است.
مي خواهيم نتيجه بگيريم که بستر تشيع که ميان مذهب اثني عشري و زيدي هادوي مشترک است، به نزديکي ديدگاه هاي دو مذهب در ابعاد سياسي کمک کرده است.
با اينکه از شروع مقرر شده براي حاکم در انديشه سياسي زيديه، منتسب بودن به امام حسن و امام حسين است اما برخي از شخصيت هاي جريان حوثي معتقدند که اين مسئله، مسئله اي تاريخي است و اکنون، تنها قانون اساسي مي تواند مرجع رابطه ميان حاکم و مردم باشد. اين امر قابل توجه است، اما با سخنان صريح بالاترين مسئولان جنبش حوثي که مرجع اعلاي شيعه زيدي هماهنگ نيست. بدرالدين امير الحوثي - پدر حسين - در پاسخ به روزنامه نگاري که از وي پرسيده بود: بنا به فتواي شما حکومت هر کس - هر چند از اهل بيت نباشد - جايز است؟ چنين گفته بود: ما دو نوع حکومت داريم که يک نوع آن، امامت است و اين ويژه اهل بيت است نوع ديگر احتساب (حسبه) ناميده مي شود که هر مؤمن عادلي از اين باب مي تواند حاکم شود، در صورتي که حساب دين خدا را بکند (حسبه) و از اسلام حمايت کند و به نيکي امر و از بدي نهي کند، اگرچه از سلاله امام حسن و امام حسين نباشد.
روزنامه نگار پرسيد، چگونه اين دو الگو را با هم آشتي مي دهيد؟ حوثي پاسخ داد : تعارضي وجود ندارد؛ هرگاه امامت ممکن نباشد، احتساب (حسبه) خواهد بود.
اين موضع گوياي آن است که در حقيقت، همان گونه که شيعه اثني عشري امامت را منحصر به دوازده امام مي داند، شيعه زيدي هادوي، امامت را منحصر به نسل امامين الحسنين - که از آن تعبير به بطنين مي کنند - مي داند و اين مطلب از اين سخن بدرالدين حوثي برمي آيد که: انتخاب و دموکراسي يک راه است، اما امامت راه ديگري است.

تکوين علمي، فکري و ايدئولوژيک
با توجه به اين که در انديشه سياسي حوثي تعريف خاصي از مشروعيت سياسي شده است، وي کوشيده تا پيروان خود را براساس مباني نظري اي تغذيه فکري کند که بر بخشي از مفهوم سنتي مشروعيت متکي است. پارادوکس اين جاست که حسين و پدرش بدرالدين حوثي، در برابر پاره اي انديشه هاي افراطي که در بخش هايي از سنت بر آن تصريح شده، همداستان بوده اند، اما اين موضعشان مورد نقد و تحفظ مرجع اعلاي شيعيان زيدي، مجدالدين المؤيدي قرار گرفته است و آن دو کوشيده اند تا وي را اقناع کنند که اين نقد و تحفظ را پس از تاييد بدرالدين حوثي به کناري نهد.
اما چيزي نگذشت که اختلافي ديگر ميان دو طرف پديدار گشت. سردسته يک طرف حسين حوثي و سردسته طرف ديگر محمد يحيي سالم عزان. يک دسته خواهان گشودگي به روي ديگران و گفت وگو و نوانديشي بود و دسته ديگر متمايل به تکرار دوباره موضوع فرهنگي و فکري و تمرکز بر قضاياي سنتي قديمي، و حسين حوثي از اين گروه بود.

ريشه يابي روح انقلابي گفتمان حوثي
روح سرکش و انقلابي گفتمان حوثي به دو عامل اصلي برمي گردد :
نخست: اين روح و روحيه، خروجي يا برون داد طبيعي تربيت زيدي - هادوي است. اين تربيت، ارزش نظر و تفکر را بسيار بالا مي برد و به شخصي که به مرتبه اجتهاد دست يافته، حق اعمال نظر اجتهادي اش را مي دهد. گويا حسين حوثي در خود اهليت اجتهاد را ديده که از برخي آراي حاکم و رايج در مذهب زيدي شانه خالي کرده است. اين کار او، خشم بعضي از برجسته ترين علماي مذهب زيدي را برانگيخت.
عامل دوم به اين نقطه برمي گردد که بخشي از تکوين فکري و سياسي حوثي، ريشه در مباني انديشه سياسي زيدي دارد که اصل پنجم را امر به معروف و نهي از منکر برشمرده و لازمه ايمان به اين اصل را رد و سرکشي و سرپيچي و شورش و محاربه و خونخواهي از هر حاکمي مي داند که به فسق و فساد او باور حاصل مي شود.
اختلافات دروني سبب شد تا سازمان شباب المؤمن زودهنگام اعلام موجوديت کند و تحولاتي نمايشي رخ دهد که يکي از دو طرف را به سطح برساند و سپس به گزينه فعاليت مسلحانه بکشاند. اوج اين اختلافات شديد دروني، جدايي و انفصال طرفين بود و در پايان کار جناح حسين حوثي بر جريان مسلط شد. آغاز اختلاف، اجمالاً ابراز تحفظ و نقد برخي مراجع بزرگ تقليد مانند مجدالدين مؤيدي بود که اعلام کرد پاره اي از آنچه در جلسات و تجمعات حوثي بيان مي شود خلاف عرف و انديشه مذهب زيدي است. اين موضع گيري سبب شد تا دروس حسين حوثي يک دوره متوقف شود، اما پس از وارد شدن بدرالدين حوثي و بازنگري وي در مواد و محتواي اين دروس و قانع کردن المؤيدي به درستي اين دروس، بار ديگر از سر گرفته شد. با اين حال اختلاف آنها آشکار شد و به گوش رييس جمهور هم رسيد.
عزان که يار غار قديمي حسين حوثي بود و سپس از وي بريد، سال 1999 را نقطه آغاز ظهور اختلاف دروني اين مؤسسه مي داند. گروه تحت تاثير عزان اولويت را به توسعه ابعاد علمي و مطالعه جسورانه ميراث فکري و پاسخ به پرسش هاي دانشجويان پيرامون مسائل اختلافي، در فضايي آزادانه مي دادند، در حالي که گروه ديگر که محمد بدرالدين در راس شان بود، به بعد روابط ميان دانشجويان و تربيت معنوي و تقيد آنان به ميراث فکري و تاکيد بر نقاط جدايي و تمايز ميان مذاهب اولويت مي دادند.
اما در اواخر سال 2000 م حسين بدرالدين حوثي به نفع برادرش محمد وارد ماجرا شد و از ترجيح ايده تقديس سنت و خودداري از نوسازي و گشودگي فکري دفاع کرد و نوسازي فکري را خطر و تباه کننده مذاهب شمرد.
اما از عوامل خارجي اي که به ظهور پديده حوثي تا اين حد کمک کرده است عبارتند از :
بزرگداشت روز غدير؛ شيعيان اثني عشري روز هجدهم ذي الحجه هر سال را که به روز غديرشناخته شده، جشن مي گيرند. ريشه اين مناسبت به حديثي برمي گردد که هم شيعه و هم اهل سنت آن را اساساً صحيح مي دانند و تنها بر سر کمي و زيادي برخي الفاظش اختلاف دارند. نسايي هم حديث "من کنت مولاه فعلي مولاه " را نقل کرده است.
اما بحث بر سر اين است که جشن روز غدير در يمن از چه زماني آغاز شده است؟ آيا اين جشن، پديده جديدي است که حوثي ها در سال هاي اخير باب کرده اند و يا از شعائر قديمي است که زيدي هاي يمن در گذشته آن را بزرگ مي داشته اند؟ يکي از کارشناسان در اين زمينه معتقد است که اين شعاير در قرون گذشته با توجه به حضور زيديه در يمن گرامي داشته مي شده است.
اما مساله بزرگ داشت روز غدير به يکي از نشانه ها و شعارهاي اساسي حوثي ها تبديل شد و به شکلي درآمد که آنان هيچ انعطاف يا کوتاه آمدني را در برابر آن از خود نشان ندادند و جالب توجه است که در ضمن هر گونه توافق نامه اي و يا مذاکره اي با دولت، بندي را به آزادي بزرگ داشت روز غدير اختصاص مي دهند.
شعارهاي جديد؛ داستان شعار جديد حوثي ها شايسته درنگ و ژرف کاوي است: الله اکبر، الموت لامريکا، الموت لاسراييل، اللعنه علي اليهود، النصر للاسلام.
تبار اين شعار به آغاز انقلاب اسلامي ايران برمي گردد؛ به زماني که امام خميني، چنين شعارهايي را در برابر شاه سر داد و تاثير شگرفي بر دل هاي مردم نهاد. اين شعارها در ايران هم سن و سال خود انقلاب است و هنوز هم در مساجد سر داده مي شود و به لبنان هم به تناسب حضور پررنگ شيعيان انتقال يافته است.
در سال 2002 حسين حوثي از سالن مدرسه امام الهادي در مران صعده اين شعارها را سر داد و در فضايي عاطفي و آميخته با مطالبه اقدام به کاري در مقابل استکبار امريکايي، از حاضران خواست اين شعارها را تکرار کنند.
در زماني که حسين حوثي از پيروان خود مي خواست تا به فلسفه و برآيند و تاثير اين شعار بينديشند، تاکيد مي کرد که امريکايي ها از طرح چنين شعارهايي خشمگين شده و اقدام به پاک کردن شعارها از در و ديوار صعده و صنعا کرده اند و از سر دادن آن جلوگيري مي کنند، زيرا با برنامه هايشان تناقض دارد و توطئه هايشان را کشف مي کند. اگرچه سفير امريکا در صنعاء اين اقدام را چنين توجيه کرد که امريکا نمي خواهد، نزاع ديني ميان اين کشور و جهان اسلام پديد آيد.
از آن زمان تاکنون، اين شعار به بخشي از مراسم اساسي حوثي در هرگونه فعاليت فرهنگي تبديل شده است، زيرا در ميانه سخنراني ها و درس ها و گاه در پايان آنها و نماز جمعه سر داده مي شود.
اين شعار براي حوثي ها شعاري مقدس است. پس از گذشته بيش از يک ماه از درگيري ميان ارتش و حوثي ها، حسين حوثي به يکي از راديوهاي عرب زبان درباره عوامل و اسباب جنگ چنين گفت که اين شعار برجسته ترين دليل شعله ور شدن اين جنگ است. وي اشاره کرد که رييس جمهور علي عبدالله صالح حدود دو ماه پيش از شروع اين جنگ به وي پيغام داده که اين شعار را متوقف کنند. اما وي به دليل وعده و وعيدهايي که همراه اين هشدار طرح شده، آن را نپذيرفته است.
اگر منطق دولت يمن که به شعاري که شکل و درون مايه آن وارداتي است و از سوي جماعت حوثي شيوع يافته، حساسيت نشان مي دهد، قابل درک باشد، ادله حوثي هم که بر تداوم و تکرار شعار خود اصرار مي ورزد نيز قابل بحث و تامل است. حوثي هم براي کار خود ادله اي دارد؛ از جمله اين که اين روش ساده ترين و بي زيان ترين روش و ابزار براي رويارويي با طغيان گري امريکا و صهيونيسم است.
حوثي ها مي گويند همين آزردگي امريکا از اين شعار و درخواستش از مقامات يمن براي متوقف کردن اين شعار و دستگيري سردهندگان آن دليل تاثير و نشانه قدرت آن است، در حالي که حرف هاي ديگران تنها مصرف داخلي دارد. اما مخالفان حوثي ها معتقدند که اين شعارها، حقيقتاً ايالات متحده را آزار نداده است و استناد مي کنند به سخنان برادر حسين حوثي، يحيي که به يکي از پايگاه هاي عربي گفته است: حکومت يمن در آغاز کار برادرش حسين را به سر دادن شعارهايي ضد امريکايي تحريک کرد و کوشيد فضاي مناسبي را در اين زمينه فراهم آورد، تا توجه امريکا را به دشمني فرضي در يمن جلب کند.
به هر روي حوثي تاکيد مي کند که زيدي هاي يمن با هيچ کس سر عداوت ندارند و در طول تاريخ خود در يمن ميان مسيحيان و يهوديان زيسته اند، بي آن که کوچک ترين آزاري به آنان برسانند.
آنچه در اين نوشته آمد، بخشي از شرايط و اوضاع ظهور و تکوين پديده حوثي ها در يمن و تحليل ابعاد سياسي و فکري و سازماني آن بود.
نويسنده: محمد احمد دغشي ، استاد دانشگاه صنعاء (يمن)
منبع: هفته نامه پگاه حوزه شماره 270

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر