( 0. امتیاز از )


صدای شیعه : آيت‌الله شيخ محمد حسين اصفهاني موسوم به غروي و مشهور به "کمپاني "، از شعراي نامدار معاصر است که از درجه علمي اجتهاد برخوردار بوده است. بدين سبب به او "کمپاني " گفته‌اند که در ميان اشعارش، تنوع و گوناگوني ويژه‌اي وجود دارد و به تعبير گذشتگان، مانند يک کمپاني، همه جور محصولي در آن ديده مي‌شود.
آيت‌الله شيخ محمدحسين پسر حاج حسن پسر علي اکبر پسر آقابابا پسر آقا کوچک پسر حاج محمد اسماعيل پسر حاج محمد حاتم نخجواني. حاج محمد اسماعيل از نخجوان به اصفهان مهاجرت کرد و به همين دليل، آيت‌الله فقيد به اصفهان انتساب يافت.
شيخ در دوم محرم سال 1296 هجري در خانواده‌اي کريم و شريف پا به دنيا نهاد. پدرش حاج محمدحسن از تجار معروف کاظمين مردي پارسا و به پارسايي معروف بود و با اينکه بازرگان بود علم و علماء را دوست مي‌داشت. آيت الله در آغوش چنين مرد دانش‌پژوه و پاکدامني پرورش يافت.
آيت‌الله اصفهاني در خانواده خود با تنعم و تمکن بسر مي‌برد. پدرش حاج محمدحسن براي او ميراث هنگفتي گذاشته بود و اين ميراث خوشبخت و مبارک هم در راه تحصيل آيت الله به مصرف رسيد.
از آنجايي که او ميان نعمت و ثروت پرورش يافته بود، مردي منيع‌الطبع و أبي‌النفس بار آمده بود. پدر شادروان و روشنفکرش راه تحصيل معارف و کسب مکارم را در پيش پايش باز گذاشته بود.
شيخ که فطرتاً مستعد ارتقاء و اعتلا بود، از موقعيت خود به خوبي استفاده کرد و نبوغ فطري خود را در همان دوران کودکي آشکار ساخت. هنوز طفلي نورس بود که مي‌توانست با زيباترين طرزي خط بنويسد و چون در آن روزگار صنعت خط از صنايع ظريفه و جميله شمرده مي‌شد، اين کودک نوسال ميان اهل ذوق و علم شهرتي به کمال يافت.
آيت‌الله غروي کمپاني در سنين نزديک به 20 سالگي از کاظمين به نجف اشرف مهاجرت کرد. وي در اين هنگام در تحصيلات مقدماتي خود کامل بود. بنا بر اين مي‌توانست به تحصيل فقه و اصول بپردازد.
وي در نجف اشرف محضر درس آيت‌الله العظمي شيخ محمد کاظم خراساني معروف به "آخوند " را درک کرد و تا سال 1329 از آن محضر مقدس کسب مکارم و معالم مي‌کرد تا "آخوند " وفات يافت. او از مشاهير شاگردان آخوند شمرده مي‌شد. 13 سال تمام شاگرد آخوند خراساني بود و طي اين مدت حاشيه‌اي نيز به "کفايةالاصول " استاد خود نوشت.
وي در فقه، شاگرد علامه محقق سيدمحمد اصفهاني بود و ديري نپاييد که استاد اصفهاني او نيز وفات يافت.
آيت‌الله شيخ محمدحسين اصفهاني از سال 1329 که آخوند ارتحال يافت، مستقلا به تدريس پرداخت و چندين بار دوره‌هاي اصول و فقه مکاسب را تدريس فرمود.
در مکتب عالي او عده زيادي از علماي مشهور عصر تربيت يافتند که پس از او هر کدام مدرس نويني براي تعليمات علوم اسلامي به وجود آوردند. آخرين دوره اصول را که طولاني‌ترين دوره‌هاي تدريس او به شمار مي‌رود در سال 1344 آغاز و به سال 1359 به پايان رسانيد.
وي در اين دوره 15 ساله بسياري از غوامض و معضلات اصول را تحليل و تحقيق کرد و بر اصول، تعليقات و حواشي سودمندي نگاشت و جزء اول اين تعليقات به چاپ هم رسيد. ولي با اين جزوه چاپ شده نمي‌توان از آن همه تعليقات حواشي بي‌نياز ماند و همچنان طي اين مدت رساله‌هاي کوچکي هم تقرير کرد که از آن جمله، رساله گرفتن اجرت از عمليات واجبه را مي‌شود نام برد.
اين رساله از آن قبيل رساله‌هاست که نظيرش از نظر دقت در تحقيق و اداي مطلب نوشته نشده است.
استاد دوره جديدي را در اصول آغاز کرد. هدفش در اين دوره جديد تهذيب علم اصول و تنقيح و اختصار و تنظيم ابواب و "کلاسه کردن " مطالبش بود. اين فکر فکري بود که تا آن وقت سابقه نداشت. وي با شهامت و اقدام شگرفي به کار گذشتگان دست اصلاح پيش برد. بسياري از "مبادي " را که به جاي "مسائل " گذاشته شده بود به جاي خود برگردانيد و مسائل را در جاي مبادي قرار داد. او اصول را خلاف آنچه معمول بود به چهار قسمت تقسيم کرد و يک باره به اختلاطاتي که ميان مباحث پديد آمده بود، خاتمه داد و مباحث چهارگانه‌اي که براي اصول تنظيم فرمود، از اين قرار است:
1ـ مبحث الفاظ
2ـ مبحث ملازمات عقليه
3ـ مباحث حجت
4ـ مباحث اصول عمليه
آيت‌الله غروي کمپاني به همين روش به تصنيف کتابي در اصول اقدام کرد. اهل علم به خود مژده داده بودند که با انتشار اين کتاب طرز تعليم و تعلم اصول به ساده‌ترين وضعي عوض خواهد شد و همه انتظار مي‌کشيدند که چه وقت استاد از اين اقدام عظيم فراغت خواهد يافت.
اما افسوس که اجل مهلتش نداد و اين کتاب را که يک سال هم در تنظيمش زحمت کشيده و وقت صرف شده بود به پايان نرسانيد.
آيت‌الله شيخ محمدحسين غروي کمپاني سپيده دم روز پنجم ماه ذيحجه سال 1361 از دنيا رفت.
او مردي بود که در علوم و دانش‌هاي گوناگون مقامي شامخ داشت: در فلسفه حکيمي عرفان مشرب بود. در اخلاق مخزن اسرار بود. در تخليه و تحليه و سير و سلوک به مقام شهود رسيده بود. در فقه و اصول امام حجت بود. در ادبيات فارسي و عربي نيز استاد بود.

* شخصيت علمي
او از آن گوهرهاي گرانبها بود که از اقيانوس خلقت کمتر به دست خواهد آمد. وي عنصري بود که بايد روزگارها بگذرد تا مادر دهر نظير او را به دنيا بياورد.
اگر دست تقدير او را بر کرسي مرجعيت و رياست عامه مي‌نشانيد و زمان روحانيت را به کف با کفايت او مي‌کاشت ديده مي‌شد که چه تحولات عظيمي در تشکيلات روحاني اسلام به وجود مي‌آيد و چگونه مجراي تاريخ عوض مي‌شود و حتي اگر فاجعه رحلت او چند سالي به عقب مي‌افتاد اين حرکت عظماي علمي آشکار مي‌شد، ولي افسوس که مشيت الهي به امضاي دعوت او تعلق گرفت و اين ثلمه جبران‌ناپذير در بنيان روحانيت پديدار گشت.

* جايگاه او در فلسفه‌
آيت‌الله غروي کمپاني درس فلسفه را در مکتب فيلسوف عرفاني معروف ميرزا محمدباقر اصطهباناتي فرا گرفت. وي در درياي فلسفه و عرفان آنچنان فرو رفت که عقايد و آثار فلسفي او را در تمام نوشته‌هاي او خواهيد يافت. مثلا کساني که حاشيه او را بر کفايه آخوند مي‌خوانند، طغيان معلومات فلسفي او را در مباحث اصلي به صورتي مي‌بينند که گمان مي‌کنند دارند يک کتاب فلسفه را مطالعه مي‌کنند.
وي در ارجوزه‌هايي که در مدح رسول اکرم و ائمه اطهار (س) انشا کرده، آنچنان با لحن فلسفي سخن مي‌گويد که گويي دارد يک مبحث حکمي را تحقيق و تحليل مي‌کند و در عين حال آراي فلسفي او درباره معصومين (ع) از حدود احاديث و اخبار آنان تجاوز نمي‌کند، يعني آنچه را که حق مدح و ستايش است به جا مي‌آورد. مشعشع‌ترين آثار فلسفي او "تحفة‌الحکيم " است که منظوم است و بايد اين اثر بديع را آيتي از آيات هنر شمرد.

* معلومات ادبي
شيخ محمدحسين غروي در ادبيات عرب استاد بود، زيرا عمر گرانمايه‌اش در کاظمين و نجف گذشت. از آثار منظوم او در عربي که به صورت قصيده انشا شده بود و مسلما از بدايع آثار ادبي عرب بود، اکنون چيزي در دست نيست، ولي ديوان فارسي او که مشحون از مدايح اهل بيت (ع) و غزل‌هاي عرفاني است امروز شعرا و ادباي ايران را در برابر خود مبهوت مي‌دارد.

* تأليفات
قلم تصنيف و تأليف رواني داشت. تا آنجا براي تقرير و تحرير مسائل آماده بود که نيازي به بازنويسي آثارش نداشت. همان نسخه اول که از زيردستش درمي‌آمد، آماده چاپ بود. حتي به يک بازديد هم نيازمند نبود.
اکنون آنچه از قلم گرانمايه‌اش به يادگار مانده است، اينهاست:
1ـ حاشيه بر کفاية‌الاصول که جزء اولش در ايران به طبع رسيده و جزء دومش هم چاپ شده است.
2ـ حاشيه بر مکاسب.
3ـ حاشيه بر رساله "قطع " شيخ انصاري قدس الله سره.
4ـ رساله بزرگ در اجاره.
5ـ رساله‌اي در اجتهاد و تقليد.
6ـ رساله‌اي در نماز مسافر.
7ـ رساله‌اي در طهارت.
8ـ رساله‌اي در نماز جمعه.
9ـ رساله‌اي در تحقيق حق و حکم. در کتاب بيع مکاسب به صورت حاشيه نوشته شده.
10ـ رساله‌اي در اجرت گرفتن بر اعمال واجبه.
11 و 12ـ دو رساله در مشتق.
13ـ رساله‌اي در قواعد تجاوز و فراغ و اصالت صحت و اصالت يد.
14ـ رساله‌اي در صحيح و اعم.
15ـ ساله‌اي در موضوع علم.
16ـ رساله‌اي در معاد.
17ـ منظومه تحفة الحکيم در فلسفه.
18ـ منظومه‌اي در 24 رجز در مدح رسول الله و مراثي ائمه (ع).
19ـ منظومه‌اي در روزه.
20ـ منظومه‌اي در اعتکاف.
21ـ ديوان شعر فارسي و غزل‌هاي عرفاني.
22ـ ديوان شعر در مدايح و مراثي اهل بيت (ع).
23ـ رساله عمليه در فقه به فارسي و عربي.
24- رساله‌اي در مشرک.
25- رساله‌اي در حروف.

* نفوذ اجتماعي
علاقه عاشقانه‌اي که شاگردانش به وي داشتند آنقدر شديد بود که جالب توجه بود. شاگردانش وي را تا حدود تقديس احترام مي‌کردند و بايد دانست که اين محبت مقدس بي‌جهت نبود. شاگردان او را به دو دليل شايسته اين همه احترام و عشق مي‌شمردند:
1- مقام شامخ او در علوم و فکر بلند او در پرواز و ذوق دقيق او در اصلاحات محافل روحاني و مناعت و ابا و عزت نفس او حقا مستحق تمجيد و تقديس بود.
2- مهرباني پدرانه او که در حقيقت او را براي شاگردانش نمونه‌اي از يک پدر رئوف و يک استاد عطوف نشان مي‌داد.
3 ـ لطف بي‌ريا و صميمانه‌اي که نسبت به بزرگ و کوچک به کار مي‌برد وي را محبوب بزرگ و کوچک ساخته بود.

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر