( 0. امتیاز از )



صدای شیعه: بحث ما راجع به تربیت بود و گفته شد اولین محیطی که به طور غالب انسان در او ساخته می­شود محیط خانوادگی و رابطه تنگاتنگ پدر و مادر با فرزند است؛ و در سه رابطه فرزند تربیت می­شود چه از نظر دیداری، چه شنیداری و چه کرداری.

جلسه گذشته وارد این بحث شدم که آن چیزی که در باب تربیت نقش زیربنایی و اساسی دارد، مسئله حیا است. یعنی پرده­داری که در مقابل آن پرده­دری است و حیا هم یک غریزه انسانی است. یعنی هر انسانی مفطور به حیاء است و مابه­الامتیاز انسان از سایر حیوانات همین است.

بالاخره در آخر جلسه به روایاتی که وارد شده بود (که هم عامه داشتند، هم خاصه) در گفتار انبیا اشاره کردم که «إِذا لَم تَسْتَحِ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ» اگر حیا را از دست دادی آنجاست که دست به هر جنایتی می­زنی. و روایتی از علی (ع) که می­فرماید: « أَلحَیاءُ یَسُدُّ عَنِ الفِعلِ القَبیحِ»، حیا است که مانع می­شود انسان دستش آلوده به کار زشت و قبیح نشود؛ چه قبحِ شرعی باشد، چه قبح عقلیِ عملی باشد.

بحث من راجع به اولین محیطی بود که انسان در آن محیط ساخته می­شود (که محیط خانوادگی است) و ایام طفولیت که در این مقطع زمانی سریع در طفل اثر می­کند هم دیداری­، هم شنیداری و هم رفتاری؛ و عمیق هم اثر می­کند. جلسه گذشته بحث را در باب تربیت، بر این محور قرار دادم که آنچه نقش اساسی دارد عبارت از حیا است و در مقابل آن وقاحت است. آن پرده­داری و این پرده­دری است.

در باب محیط خانوادگی در ارتباط با اطفال می­روم سراغ آیاتی که در قرآن هست. در سوره نور است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ. وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَْذِنُواْ کَمَا اسْتَْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ لَکُمْ ءَایَتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»

خطاب به مؤمنین است، ای کسانی که ایمان آورده­اید باید مملوک­های شما (چون مملوکات محرم بودند) و کودکان نابالغ شما در سه وقت اجازه وارد شدن بگیرند. (یعنی هنگامی که می­خواهند در اتاق­های شما وارد شوند شما را آگاه کنند. کودکان نابالغ منظور است! حرف­های مرا گوش کنید بعد اینها را کمی توضیح می­دهم)

اول: پیش از نماز صبح. دوم: هنگام نیمروز که جامه­های خویش را می­نهید. سوم: بعد از نماز عشاء (وقتی که آماده خواب می­شوید) بعد می­فرماید: « ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ » اینها، سه وقتِ خلوت شماست « لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ » در غیر این سه وقت بر شما و آنها باکی نیست که بدون اجازه و آگاه ساختن، سرزده بر شما وارد شوند. چون آنها و شما با یکدیگر زیاد می­گذرید (اشاره به رابطه تنگاتنگ داخل خانه بین فرزند و پدر و مادر است) در ادامه: خداوند آیات را چنین بیان می­کند، خداوند دانا و حکیم است. آیه بعد: «وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ» چون کودکان شما به حدّ بلوغ رسیدند، باید مانند دیگران اجازه ورود بگیرند. دیگر فرق نمی­کند بین آنها و دیگران.

سه مطلب را که مربوط به بحث من است می­گویم: اول: آیۀ شریفه می­گوید: در سه نوبت فرزندان شما اگر بخواهند وارد شوند در اتاق­های شما کسب اجازه کنند. این هم که من تعبیر می­کنم اتاق، جهت آن این است به اینکه چون در آیات قبل آن می­فرماید که:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلکم خَیرٌ لَکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ» که مسئله آگاه ساختن و اجازه گرفتن در وارد شدن است. «حتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها» شما سرزده وارد نشوید. در آیه «بیت» داریم، بیت آن موقع به اتاق اطلاق می­شده و «دار» خانه است که صحنِ حیات دارد.

آیه بعدی آن این است: « فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى‏ لَکُمْ» که پیغمبر اکرم هم خودشان به همین عمل می­کردند که هیچ وقت سرزده وارد نمی­شدند، این را هم شما زیاد شنیدید که حتی وقتی می­خواست وارد خانه فرزندش یعنی یگانه دخترش بشود، می­آمد درب خانه می­ایستاد و می­فرمود: « السّلامُ علیکم یا اَهلَ بَیتِ النُّبوة» اگر اجازه ورود می­دادند داخل می­شد، اگر نه، بار دوم می­فرمود، اگر اجازه ورود نمی­دادند بار سوم... اگر می­دید اجازه نمی­دهند پیغمبر برمی­گشت. سرزده وارد نمی­شد این آیه هم به همین شیوه اشاره می­کند. عرض کردم اینکه تعبیر کردم اتاق جهت آن این است که آیات قبل آن بیوت دارد، مراد از «بیت» هم اتاق است، ولی «دار»، خانه است. جای این بحث­ها اینجا نیست و من خیلی نمی­خواهم طلبگی­اش بکنم، می­خواهم فقط به آن اندازه­ای که مربوط به بحثم است اشاره کنم.

اینجا سه نوبت برای وارد شدن فرزندان مطرح می­کند: صبح، ظهر، شب. اما در اینجا این خطاب به بچه­ها نیست، خطاب به بزرگ­تر­هاست، به پدر، مادرها است. می­فرماید: «یا أَیُّها الَّذینَ آمَنوا» ندارد یا أَیُّها الأطفال. آی پدرها و مادرها! بچه­هایتان باید در سه نوبت که در اتاق شما وارد می­شوند از شما اجازه بگیرند و شما را آگاه کنند که می­خواهند وارد اتاق شوند. سه نوبت چه وقت است؟ صبح، ظهر، شب. در اینجا شاید کسی بگوید آخر چرا؟ بچه­ام است، آن هم بچه نابالغ (صریح آیه است: «وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ»، بچه کوچک­هاتان، یعنی هنوز بالغ نشده است، او باید اجازه بگیرد و تو باید این روش تربیتی را به او بدهی) می­گوید چرا باید اجازه بگیرد؟ در آیه راجع به ظهر (یعنی وسطی­اش) توضیح می­دهد. و بعد از توضیح، صبح و شب آن را هم می­فهمی، در وسطی که راجع به ظهر است (« وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَه » این مربوط به ظهر است) چه می­گوید؟

من اینجا یک توضیحی بدهم: این آیات در حجاز نازل شده، و حجاز منطقه حاره است. نیم­روز که می­شد وقتی اینها از سر کار برمی­گشتند به خانه­، چون هوا گرم بود چه می­کردند؟ لباس رو را در می­آوردند و تخفیف می­دانند، گرمشان بود دیگر. کأنّه نیمه­عریان می­شدند.

« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلکم خَیرٌ لَکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ»، همین کاری را که پیغمبر می­کرد، در خانه دخترش می­رسید سلام می­کرد دیگر: « السّلامُ علیکم یا اَهلَ بَیتِ النُّبوة» سرزده داخل نمی­شد. «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى‏ لَکُمْ »، بدون اجازه وارد نشوید « وَ إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا » الآن در یک حالی نیست که بتواند تو را بپذیرد.

بعد در آنجا وقتی یک سنخ احکام را مطرح می­کند، در آخر کار حتی نسبت به آن کسانی را که در باب ازدواج امید ازدواج آنها نیست، مثل عجوزه­ها (پیرزن­ها)، می­گوید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً» روی عفت دارد دور می­زند« وَ لْیَسْتَعْفِفِ » عفّت را برای آن کسانی که دیگر عجوزه شده و دیگر امید اینکه او ازدواج کند نیست. می­گوید او هم عفّت! هم از بچه عفّت، هم از پیرزن عفّت.

اسلام بر محور پرده­داری است که پرده­داری امری است فطری برای انسان، مابه الامتیاز انسان از حیوانات است، روی این تکیه می­کند، همسو با او. نکند یک کاری کنی آنچه را که من در نهاد او گذاشتم به عنوان ودیعه الهیه که حیاست، این پرده را توِ پدر و مادر بدری! بچه نابالغ را می­گوید. بالغ شد که هیچ! وای به حال آن کسانی که این بچه­های نابالغ را نیمه­عریان در ملأ عام بیاورند، وای به حالتان! می­گوید در خانه­ات، در اتاقت که می­خواهد بیاید ـ ای پدر، ای مادر ـ به او بگو خواستی بیایی، به در بزن. وای به حال تو ای پدر و مادر! که ـ نعوذ بالله ـ خودت بخواهی اینگونه در ملأ عام بیایی، تو مسلمانی!؟ تو دنباله­رو فاطمه(س)هستی؟! آیه ­خواندم برای تو، من اهل خطابه و شعار نیستم ها!! می­گوید اینها در این سه نوبت اجازه بگیرند. چون آن سه نوبت که در اتاقت هستی خلوتگاه تو است، نیمه­عریانی. با لباس خواب هم تو را نبیند، پرده حیای او دریده می­شود.

همه شما شنیدید دیگر وحفظ هستید که پیغمبر اکرم راجع به زهرا (س): فرمود « فاطِمَةٌ بَضعَةٌ مِنّی » فاطمه پاره تن من است. می­دانید این را چه جاهایی گفته است؟ اکثر مواردی که پیغمبر گفته است این پاره تن من است کجا بوده است؟ در چه رابطه­ای گفته است؟ این تعبیر متواتر است، عامه و خاصه نقل کرده­اند، در این هیچ شبهه­ای نیست، یک نفر شبهه نکرده که این را پیغمبر اکرم نگفته است، من چند مورد آن را می­گویم:

اول: داریم پیغمبر اکرم خودشان نشسته بودند و اصحابشان هم بودند، سؤال کرد: « ما خَیرُ للنِّساءِ؟» بهترین زن­ها کیست؟ راوی می­گوید: « وَ لَم نَدرِ ما نَقوُل» گفتیم نمی­دانیم چه بگوییم، « فَصارَ عَلِیٌّ إِلی فاطِمَة فَأَخبَرَها بِذلِک» دارد آنجا امیر­المؤمنین علی (ع) رفت و وارد منزل شد و قضیه را گفت. گفت یک همچنین سؤالی پیغمبر کرده همه در جواب آن مانده­اند، زهرا (س) گفت: بهترین زنان، آن زنی است که به مرد نامحرم نگاه نکند و مرد نامحرم هم او را نبیند. علی (ع) برگشت، به پیغمبر جواب را گفت. پیغمبر رو کرد و گفت: « فَقالَ لَه: مَن عَلَّمَکَ هذا؟ »، بگو ببینم چه کسی این را به تو یاد داد ؟ « قال: فاطمة » گفت: فاطمه. اینجا بود پیغمبر فرمود: « قال: إِنَّها بَضعَةٌ مِنّی » یک مورد اینجا.

دوم: روایت از امام هفتم  است که این را شنیدید و شاید منبری­ها برای شما نقل کرده باشند، من اینها را می­گویم چون من در اینها نکته دارم، یک شخص نابینایی آمد و اجازه گرفت که وارد بشود، و زهرا (س) بلافاصله رفت و پوشش را بر تن کرد. ما می­گوییم چادر. هرچه بود.. پیغمبر رو کرد به او و گفت چرا رفتی چادر سرت کردی؟! اینکه کور است!! البته این را پیغمبر عمداً گفت، برای اینکه این مطلب به من و تو برسد. (ای مادرها! توجه کنید) گفت این که تو را نمی­بیند « فَقالَتْ إِنْ لَمْ یَکُنْ یَرانِی فَإِنّی أَرَاهُ وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ فَقَالَ رسوُلُ الله(ص) : أَشْهَدُ أَنَّکَ بَضعَةٌ مِنّی» زهرا عرضه داشت: او من را نمی­بیند من که او را می­بینم!! او بوی من را استشمام می­کند. من نشنیدم که زهرا (س) مثلا آن موقع عطر زده بوده است. اینجا پیغمبر فرمود: من گواهی می­دهم تو پاره تن منی.

سوم: پیغمبر راجع به زن از اصحابش سؤال کرد و بعد گفت: « مَتی تَکوُنُ أَدنَی مِنْ رَبِّها» در چه حالتی است زن به پروردگارش خیلی نزدیک­ می­شود؟ نزدیک­ترین جا به پروردگارش کجا است؟ قرب الی الله تعالی مراتب دارد، درجات دارد. آنجایی که خیلی نزدیک می­شود به خدا؟ «فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ (س) ذلِکَ قالَتْ: أَدْنَی مَا تَکوُنُ أنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِها» وقتی زهرا(س) شنید با یک جمله کنایه­ای فرمود: آن حالتی که خودش را از نامحرم می­پوشاند، نزدیک­ترین حالت است به خدا. نه نماز! نه سجده! نه روزه! آن وقت می­دانی پیغمبر چه گفت؟ « فَقال رُسولُ الله: إِنَّ فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّی »

خیلی داریم من این موارد را فقط گفتم. کجاها گفت؟ در چه رابطه­ای گفت؟ مربوط به چه خصوصیت او بود که پاره تن اوست؟ آنجایی را که پرده­دار است نه پرده­در. من مقصدم این بود. ما بسیاری از احکامی که در شریعت داریم چه در بُعد اجتماعی، چه در بُعد فردی بر محور حیاست. در بُعد اجتماعی و فردی مثال می­زنم:

در بُعد اجتماعی: شما خیلی می­گویید امربه معروف نهی از منکر، البته این روزها لَق­لَقه زبان شده است ولی عملاً خبری نیست. شوخی هم می­کنند، نمی­خواهم حرف­هایی را بزنم. این پرده­داری است و پرده­دری در سطح جامعه. اینکه نهی از منکر واجب است برای همین است. می­خواهد پرده­دری کند در جامعه، پرده­دری است، جلوی پرده­دری در جامعه را می­خواهد بگیرد، می­گوید نهی از منکر واجب است.

نهی ازمنکر واجب. چرا؟ چون پرده­دری است در جامعه، پُررو کردن مردم است نسبت به خدا، حریم الهی را شکستن است، حیای من الله را از بین بردن است، بیاورم در قالب اصطلاح، چون جلسه گذشته گفتم حیا من الله، حیا من الخلق، حیا من النفس. بالاترین حیا، حیا من الله است. این می­خواهد پرده­دری کند. لذا اینجا نگاه کنید مسئله این است، دوباره حیا محوریت دارد، بحث پرده­داری است و پرده­دری است.

مثال در بعد فردی: غیبت حرام است. چرا؟ چون پرده­دری است، عیب دیگران را فاش کردن و بازگو کردن حرام است. این پرده­دری است. می­گوید حرام است. باید پرده­دار باشی نه پرده­در.

حالا اگر خودش پرده خودش را درید، خودش سوا است می­گوید اینجا دیگر رهایش کن

« قَالَ رَسوُلُ الله (ص): مَن أَلْقَی جِلْبَابَ الْحَیاءَ فَلا غِیْبَةَ لَهُ» کسی که خودش پرده حیا را زد کنار، اینجا غیبت او اشکال ندارد. حتی پیغمبر در روایت پرده مصرف می­کند. خودش، خودش را بی­آبرو کرده، نگاه کنید من به عنوان مثال گفتم، غالب احکام شرعیه ما که می­بینیم بر محور حیاست. من نمی­خواهم وارد این بحث   شوم، این بحث خودش، بحث مفصلی است، چه فردی آن، چه اجتماعی آن، محورْ حیا و پرده­داری است و در مقابل پرده­دری است که حرام است. پرده­داری واجب، پرده­دری حرام.

بگذرم می­خواهم توسل پیدا کنم. حق داشت پیغمبر، آنگونه که روایات معتبره هم نقل می­کند، هنگام وفاتش که می­شود ابن عباس نقل می­کند، می­گوید دیدیم بارها و بارها پیغمبر گریه می­کند، گریه هم به گونه­ایست که اشکهایش روی محاسنش سرازیر می­شود، همه هم تعجب کردیم، سؤال کردیم: یا رسول الله سبب گریه شما چیست؟ چرا اینقدر گریه می­کنید؟ جواب: گریه می­کنم برای فرزندانم و آنچه را که این امت بعد از من به آنها روا می­دارند، به تعبیر من این کلی بود.

دومی آن: می­دانی چه؟ اسطورۀ عصمت و حیا را می­کوبند. بَضعَةٌ مِنّی را. یعنی زهرا (س)، اسطوره عصمت و حیا را می­کوبندش. می­گوید «کَأَنّی بِفاطِمة». اسم می­برد دیگر. گویا می­بینم دخترم فاطمه را، می­بینم، که به او ستم شده است، منِ بابا را صدا می­کند، می­گوید « یا أَبَتاه »، منِ پدر را صدا می­کند، احدی از این امت او را اجابت نمی­کند، کمک او نمی­کند، این چه وقت بود؟ می­گویند موقعی که زهرا بین در و دیوار قرار گرفت، صدای او بلند شد « یا أَبَتاه » ...
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر