( 0. امتیاز از )



صدای شیعه: حجت الاسلام و المسلمين قائم مقامي از اساتيد حوزه و دانشگاه و از دوستان قديمي محمد نوري‌زاد در نامه‌اي با بيان چگونگي انحراف وي از او خواست به راه گذشته خود يعني دفاع از نظام، انقلاب و ولايت برگردد.
متن کامل اين نامه که در اختيار خبرگزاري فارس قرار گرفته به شرح زير است:

بسم الله الرحمن الرحيم
برادر سابق آقاي محمد نوري زاد
با سلام اينجانب در تاريخ 9/2/1381 و به دنبال مطالعه سلسله مقالات ارزشمند شما در روزنامه ي کيهان تحت عنوان "جهان پس از آمريکا " نامه اي در ستايش و تشکر از شما خطاب به شما نوشتم لکن آن را در آن تاريخ به هر دليل نه براي شما فرستادم و نه به هيچ نشريه و پايگاه خبري دادم و اين مقاله هم چنان نزد اينجانب بود تا رسيديم به سال هاي اخير و جريان کج رفتن ها،اعوجاج ها و فاصله گرفتن هاي شما از انقلاب و دين و حقيقت و نزديک و نزديک تر شدن شما به اردوگاه ضد انقلاب و ضد دين و حقيقت.
اکنون مايلم نخست بخش هايي از آن مقاله را در اين جا بياورم و آنگاه در چند و چون اين تحول نا مبارک و اين به اصطلاح تولد نوين که چيزي جز تولد در عالم اوهام و نفسانيت و خود بنيادي نيست، سخن بگويم.

* هنوز مقاله‌هاي جهان پس از آمريکاي شما را از ياد نبرده‌ايم

آن هنگام که شما هنوز مستقيم بوديد و با بينه و نور سخن مي گفتيد، خطاب به شما اينگونه نوشتم: مدتي بود مي خواستم به خاطر سلسله مقالات جهان پس از امريکا از شما تشکر کنم، به راستي اين مقالات سخن روح ماست، آفرين بر قلم ساده و زيبا و روان شما که با آن دين خدا و کلمة الله نصرت داده مي شود و جز در جهت رضاي خداوند و اولياي او جريان ندارد. آفرين بر شما که اينگونه عاشقانه و رند و لا ابالي در خدمت حق قرار گرفته ايد و زمام قلم خود را به دست حضرت دوست سپرده ايد تا از آن جز حقيقت و خير و زيبايي و انصاف صادر نشود.
آري در آن دوران و قبل از آغاز انحراف ها و اعوجاج ها که از اواخر دوران پر محنت اصلاحات شروع شد و در جريان فتنه شيطاني اخير به اوج خود رسيد و کار شما را به شکستن آخرين حريم منجر ساخت، قلم ساده، زيبا، روان و عالمانه ي شما که نعمتي عظيم از جانب خداوند به شما بود، در خدمت حق و حقيقت و در جهت اعلاء کلمة الله و نصرت دين و ياري تنها حکومت برآمده از دين حق قرار داشت و مراد از ياري دين و حکومت ديني نيز تنها ستايش جنبه هاي مثبت نيست بلکه اين ياري شامل نقد جنبه هاي منفي عملکرد مومنان و انقلابيون و حکومتگران نيز مي شود که شما درآن مقطع اينگونه و به خوبي دين را ياري مي داديد.
در آن جا نوشتم: در اين مقالات نگاه شما به جهان بسيار دقيق و عالمانه است زيرا که شما هم زشتي و پلشتي موجود را با تمام اطراف و جوانبش و با تمام جزئيات و کلياتش مي بينيد و مي شناسيد و هم زيبايي و نيکي پنهان را که درحال طلوع و تجلي است، مشاهد ه مي کنيد. نه زشتي زوال پذير موجود شما را از توجه به زيبايي حقيقي و مطلوب باز داشته و نه آن زيبايي پنهان در حال ظهور شما را از ديدن زشتي موجود در حجاب قرار داده.

* گفته بوديد اگر از اسلام و ولايت و حقيقت فاصله بگيريم غرق خواهيم شد

بعد گفته ام: قلم شما که به راستي مي توان آن را قلم شيعه ناميد، ذوالفقار وار با دو لبه ي تيز خود در آن واحد به بدي هاي چپ و راست و خطاهاي مومنين و کفار حمله مي کند. اين بسيار مهم است که شما در حاليکه به امريکا و اسرائيل حمله مي کنيد و سروري کنوني امريکا به عنوان بزرگترين نماد تباهي زمان را امري نابود مي دانيد در همان حال به حق و درستي به ما هشدار مي دهيد که اينگونه نيست که سروري آينده در هر حال و با هر عمل و رفتاري از آن ما باشد و در هشدار شما اين نکته حکيمانه وجود دارد که همانگونه که امريکا در طوفان هاي آخرالزماني و در سيلاب عظيمي که به راه افتاده غرق خواهد شد، ما نيز اگر از اسلام و ولايت و حقيقت فاصله بگيريم و از کشتي نجات ولايت خارج شويم، غرق خواهيم شد و کسي وجود و بقاء ما را تضمين نکرده است.
در آن مقطع شما با احساس و عاطفه‌اي قوي که به واسطه آن همواره دوستدار خوبي ها و زيبايي ها و عدالت ها و بيزار و متنفر از بدي ها و زشتي ها و ظلم ها بوده ايد، همراه با تعقلي نيرومند که به واسطه ي آن مي توانستيد امور را به درستي تحليل کنيد، به اوضاع مي نگريستيد و در عين نقد صريح بدي ها و زشتي ها به دليل همان تعقل نيرومند که عين دينداري و تقوا نيز هست همراه با ساير برادران مومن و انقلابي و روشنفکر خود در کنار نظام اسلامي و محور نوراني و آسماني و بر حق آن يعني ولايت فقيه و در برابر زشتي ها و پلشتي ها و انحرافات و تقصيرها قرار داشتيد.

*تعقل و دينداري شما مغلوب احساسات تحت سيطره نفسانيت و منيت و غرور شد

لکن با تأسف بسيار و اندوهي دردناک با سپري شدن زمان شما براين موضع بر حق باقي نمانديد و رفته رفته تعقل و دينداري و تقواي شما مغلوب احساس و عاطفه اي شد که اين بار نه تحت حاکميت عقل و شريعت بلکه تحت سيطره نفسانيت و منيت و غرور، نگاه مي کرد و سخن مي گفت.
در سال هاي اخير سمت و سوي نقدهاي شما چه در جلسات حضوري که بعضا اينجانب نيز در آن ها شرکت داشتم و چه در آثار مکتوب شما به ويژه در پايگاه خبريتان، از نقد بدي هاي عارض بر حکومت اسلامي که بايد همراه حکومت، روحانيت صالح و انقلابي و ولي فقيه زمان در برابر آن ها موضع داشت به نحوي کاملا عاميانه و جاهلانه به نقد نفس حکومت ديني و نقد نهاد روحانيت و سرانجام نقد و اعتراض به ولي فقيه زمان، تغيير جهت يافت و موضع به حق و هشدار دهنده و انشائي شما که از عقلانيت و نوعي تفقه در دين سرچشمه مي گرفت و سرشار از حقيقت و اميد بود به موضعي باطل و توصيفي و سرشار از يأس و سياهي و برخاسته از نفسانيت و توهم مبدّل گرديد و در اين سير نامبارک که همراه دست زدن ها و هورا کشيدن هاي اردوگاه کفر براي شما بود و نتيجه اي جز اعتقاد به ناکارآمدي تنها حکومت ديني جهان نداشت، تيزي زبان و قلم شما متوجّه روحانيت، آن هم نه برخي روحانيون ناصالح و فاسد و منحرف بلکه متوجّه نهاد و کليت روحانيت که به زعم شما مسئول جميع خرابي ها و ناکارآمدي هاي موجود است، شد.

*يادتان هست يک مطايبه را دليل عقب ماندگي و بي‌خبري روحانيت عنوان مي‌کرديد؟

در جريان اين نقادي از انواع اهانت‌ها و اتهام ها نسبت به روحانيت به طور کلي و نسبت به برخي از علما و فقها و مراجع به طور مشخص و با اسم، دريغ نشد به گونه اي که در مورد مطايبه مشهوري پيرامون مرحوم آيت الله العظمي بروجردي با اين مضمون که وقتي به اطّلاع ايشان مي رسانند که فلان شخص کارش دزديست و معمولا نيمه هاي شب به دزدي مي رود و آن مرحوم با تعجّب پرسيده بوده است که پس اين شخص نماز شبش را چه موقع مي خواند، شما با عقلانيتي کاملا وارونه اين مطايبه را علامت و دليل بي خبري اين طايفه از اوضاع اجتماعي قلمداد کرده و روحانيت را متهم به عقب ماندگي، بي خبري و قدرت طلبي نموديد.
در مورد ديدگاه هاي شما در نقد و اعتراض به حکومت اسلامي و اعتقاد به ناکارآمدي بالفعل آن، اينجانب يک بار در منزل يکي از دوستان که به افطار دعوت بوديم و شما نيز حضور داشتيد طي مباحثه اي طولاني به شما در مورد ضرورت جدا نشدن از عقل جمعي مومنان در تحليل و نقد حکومت اسلامي و به ويژه در نقد نهاد روحانيت، تذکر و هشدار دادم و شما نيز ظاهرا به دليل مقداري احترام که براي اينجانب قائل بوديد، تا حدودي مطالب را پذيرفتيد لکن با تأسف بسيار مدتي بعد که هر دو ما در مجلس سالگرد يکي از شهدا شرکت داشتيم و پي از منبر اينجانب شما به منبر رفتيد و در حضور اينجانب مجددا در مورد ناکارآمدي حکومت اسلامي و عليه روحانيت سخن گفتيد و پس از سخن شما و به دنبال اعتراض برخي از حاضران و اعتراض اينجانب به شما و اين هشدار که شما چنان چه در زمان حاکميت پيامبر اکرم(ص) نيز بوديد به آن حضرت اعتراض مي کرديد، شما در اين مقطع که هنوز ظاهرا پاسدار حريم مقدس ولايت بوديد، صدايتان را بلند کرديد و با فرياد گفتيد که نخير! من به پيامبر(ص) اعتراض نمي کردم بلکه به شما اعتراض مي کردم.

*فتنه، رگ غيرت اومانيستي شما را متورم ساخت و از کنار ولايت به اردوگاه نفسانيت پرتاب نمود

به هرحال سير انحرافي و اعوجاجي و فاصله گرفتن هاي شما از عقلانيت جمعي مومنان و از قله اين عقلانيت که در کانون مقدس ولايت فقيه متجلي است، هم چنان ادامه پيدا کرد تا رسيديم به آزمون بزرگ الهي در سال گذشته و ماجراي انتخابات و حدوث فتنه کذايي و جريان شورش ضد انقلاب در برابر انقلاب که شما را مانند بسياري از غافلان و ساده لوحان ديگر به هيجان آورد و رگ غيرت نفساني و اومانيستي شما را متورم ساخت و شما را از کنار ولايت و روحانيت به اردوگاه عداوت و نفسانيت پرتاب نمود و در اين برهه ي حساس به خيال خود براي هدايت و نصيحت ولي فقيه زمان، دست به قلم شديد و در نصرت باطل و تضعيف حق و با بي پروايي تمام مطالبي را به زبان جاري ساختيد در حالي که وظيفه شما همچون وظيفه هر انسان صالحي اين بود که اگر با تعقل و استدلال نمي توانيد قضايا را تحليل کنيد و به لحاظ عقلي و برهاني قادر نبوديد در کنار ولايت بمانيد مي بايست تعبدا اين کار مي کرديد و با تعبدي که خود منشا عقلاني دارد در اين فتنه پر شبهه که معرکه رجوع به ولايت است، در کنار ولايت باقي مي مانديد و به جاي نامه نگاري به ولي فقيه و نکوهش ايشان، به سران و رهبران فريب خورده فتنه که دست کم ناخودآگاه در جريان يک انقلاب رنگين و ننگين و کاريکاتوري قرار گرفته بودند، نامه مي نوشتيد و آنان را هدايت و نصيحت مي کرديد.

*در اين فتنه نه تعقل کرديد و نه تعبد ورزيديد

آري در اين فتنه، شما نه تعقل کرديد و نه تعبد ورزيديد بلکه سرخود و نفساني و من عندي شروع به تحليل و سخن گفتن کرديد و خيال مي کرديد و شايد اکنون نيز خيال مي کنيد که هم چنان از موضع يک انقلابي و ولايي و اصولگرا سخن مي گوييد، درحالي که ملاک انقلابي و ولايي و اصولگرا بودن در قضاياي حکومت و سياست، امتثال حکم الله است با وقوف بر مناط حکم و اگر آن نشد امتثال حکم است بدون وقوف بر مناط آن و مراد ما از معيت تعقلي و تعبّدي با ولايت که تنها راه نجات و خلافش، راه هلاکت است همين است.
اينجانب اکنون به عنوان برادري قديمي که با شما ساليان بسيار در يک سنگر فکري و فرهنگي و اعتقادي بوده ام، به شما نصيحت مي کنم که از اين راه خطا که بطن و ظهرش چيزي جز عدم تحمل حاکميت خداوند نيست بازگرديد و در يک بازنگري شجاعانه و محققانه در مواضعتان و با ترک تکبر و لجاجت و قبل از در افتادن به سجن ابدي خداوند و قبل از دچار شدن به ضرب و شتم ملائکه ي موکل بر قبض روح انسان خطاکار، اعلام کنيد که دچار اشتباه و توهم بوده ايد و از خداوند و پيامبر اکرم(ص) و ائمه ي اطهار(ع) و از علما و فقهاي بزرگ و از روح مطهر امام خميني رضوان الله عليه و از وجود پر برکت مقام معظم رهبري که اگر هيچ دليلي بر حقانيت ولايت ايشان جز همين مديريت بي نظير و الهي ايشان در فتنه اخير نبود، کفايت مي کرد، و از ارواح طيبه ي شهداي اسلام پوزش بخواهيد و بدانيد که تحقق حاکميت کامل خداوند که حاکميت تمام ارزش ها و خوبي ها و زيبايي هاست و شما نيز خواهان آن هستيد، به تعبيري عاميانه همچون هلوي پوست کنده نيست که قلفتي در گلوي انسان بپرد! بلکه فرايندي است طولاني که نياز به جهادي مستمر و صبري عميق و استقامتي عظيم و از همه مهم تر نيازمند عقلي نوراني و عشقي سوزان است.

*اميدوارم برادر نوري زاد به مواضع حق سابقشان باز گردند

انتظار ما از برادر نوري زاد اين است که همچون برخي از غافلان و ساده لوحان که پس از انقلاب مبارک اسلامي و تشکيل حکومت ديني، تنها نگاهشان به برخي حوزه هاي مفتوحه به روي شيطان و جريان شيطاني است و از ديدن صدها و هزاران حوزه مفتوحه به روي اسلام و ايمان، غفلت مي کنند نباشد و بدانند که حکومت اسلامي هر چند با کمال مطلوب حاکميت کامل خداوند بر زمين که حاکميت کامل احکام و ارزش هاي الهي است فاصله ي بسيار دارد لکن به لحاظ برنامه و وظيفه و مأموريت خود که همانا بيدار سازي بشريت، رساندن پيام انقلاب و تمهيد و زمينه سازي حاکميت الهي است، بسيار موفق بوده است. اميدوارم برادر نوري زاد همچنان به مواضع حق سابقشان که سرشار از اميد و ايمان و در عين حال همراه با نقادي نقايص و هشدار به مومنان و انقلابيون بود باز گردند و با تقاضاي عفو از خداوند و بنده صالح و متواضع خداوند يعني مقام معظم رهبري، اين فرصت پديد آيد که قلم زيبا، روان و هنرمندانه نوري زاد که زماني با آن خداوند و دين و حاکميت خداوند نصرت داده مي شد همچنان اين گونه باشد.
والسلام.
سيد محمد قائم مقامي
5/3/1389
فارس


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر