مراحل سلوک زائر در زيارتنامه حضرت زهرا (س)
صدای شیعه: حجتالاسلام سيد محمدمهدي ميرباقري، رييس فرهنگستان علوم اسلامي در مقالهاي با عنوان «مراحل سلوک زائر در زيارتنامه حضرت زهرا (س)» به ابعاد مراحل رشد و حرکت مؤمنان در اين زيارتنامه پرداخته است.
ميرباقري اين مقاله را با متن زيارتنامه حضرت زهرا (س) آغاز کرده است؛
«يا ممتحنه امتحنک الله الذي خلقکِ قبل ان يخلقک فوجدکِ لما امتحنکِ صابره، و زعمنا انّا لکِ اولياء و مصدقون، و صابرون لکل ما اتانا به ابوک صلي الله عليه و آله و اتانا به وصيّه، فأنّا نسئلک ان کنّا صدّقناک إلاّ الحقتنا بتصديقنا لهما، لنبشّر أنفسنا بأنّا قدطهُرنا بولايتکِ»
ميرباقري در اين مقاله به بيان فرازهاي زيارتنامه حضرت زهرا (س) ميپردازد و ميگويد: اين زيارت پنج فراز دارد که در ادامه به شرح اجمالي فرازهاي اين زيارت ميپردازيم.
* فراز اول؛ توجه به بلا و ميثاق و وفاي حضرت زهرا (س)
وي در مقاله خود توضيح ميدهد: فراز اول عبارت است از: «يا ممتحنة امتحنک الله الذي خلقکِ قبل ان يخلقک فوجدکِ لما امتحنکِ صابره»
اي آزموده! تو را آزمود خدايي که تو را آفريد پيش از آنکه تو را بيافريند. پس تو را در برابر آزمايشش شکيبا يافت.
در اين فراز، زائر حضرت، ابتدا به ابتلا و امتحاني که صديقة طاهره (س) داشتهاند توجه ميکند. اين ابتلا و امتحان، بر اساس ميثاقي است که قبل از خلقت ايشان صورت گرفته شده است. زائر در اين فراز، به وفاي به اين ميثاق از سوي حضرت عنايت ميکند و ميگويد: که خداوند شما را در برابر آزمايشش شکيبا يافت و شما اين ميثاقها را به بهترين وجه به سرانجام رسانديد.
وي، حمد بر بلاي اولياء و حضور در متن آن را در مقاله خود عنوان ميکند و مينويسد: البته درجات حمد، متفاوت است؛ دسته اول کساني هستند که اهل حمد نيستند و کمترين مرتبه حمد که حمد خدا بر نعمتها است ـ آن هم نعمتهاي ظاهري در اين دنيا ـ از اين دسته بر نميآيد. اين دسته، نعمتهاي خدا را به خودشان منسوب ميکنند. اگر علم است، اگر تقوي است، اگر شبزندهداري است و اگر حال خوشي وجود دارد و هر چه از زيباييها به آنان اعطا شده است را از خودشان ميبينند و به تعبيري داراي «عُجب» هستند. عجب يعني رابطه نعمت را با خدا قطع کردن و نعمت را به خود نسبت دادن. اين دسته، بديها را به خدا نسبت ميدهند و لذا ايرادهايي به خدا دارند که مثلاً چرا زلزله آمد؟ در حالي که در واقع خودشان مبدأ بديها هستند؛ «الهي من کانت محاسنه مساوي فکيف لا تکون مساويه مساوي». و آنچه خوبي است به باري تعالي بر ميگردد؛ «خيرُک الينا نازل و شرّنا اليک صاعد».
دسته دوم کساني هستند که خوبيها را ميبينند و خدا را به خاطر ثروت، سلامت، اخلاق، تقوي و مانند آن حمد ميکنند. ولي در بلاء نميتوانند شاکر باشند؛ اگر فقير شود، بيمار شود، آبرويش برود و ... ديگر نميتواند حمد کند «تتحبّب الينا بالنعم و نعارضک بالذنوب». در حالي که در مکتب اهل بيت (ع) بايد خدا را هم بر بيماري حمد کرد و هم بر صحت.
دسته سوم، لطف صنع خدا را در بلا ميفهمند و زيبايي صنع خدا را در متن آن ميبينند. ازاينرو، خدا را بر بلاي خودش حمد ميکند. ولي اين دسته هم، از بلاي اولياي خدا غافلند.
دسته چهارم کسانياند که خود را در دستگاه خدا هيچ ميشمرند و حتي ذرهاي به حساب نميآورند! به تعبير دعاي ابوحمزه: «ما خطري هبني بفضلک»؛ يعني من در اين ميان هيچ اهميتي ندارم، پس تو مرا به فضل خودت ببخش! اينها ربوبيت خدا را بر اولياء و انبياء و پيامبر وآلش (ع) ميبينند، آنگاه بلاهاي سنگين بر آنها در اين ربوبيت را لمس ميکنند و در اين بلاء حضور پيدا ميکنند و به تعبير ديگر، مبتلا به بلاي اولياء خدا ميشوند و زبان به حمد بر بلاي آنها ميگشايند!
رييس فرهنگستان علوم اسلامي در بخش ديگري از مقاله خود مينويسد: نقش «ابتلا» در درک فضيلت و کيفيت سلوک با وليالله فراز سوم زائر در زيارتنامه حضرت زهرا (س) است.
کسي که فارغالبال در حاشيه ايستاده، چگونه ميتواند بلاء را درک کند و ضيافت را در متن بلاي ولي خدا ملاحظه کند؟ کسي ميتواند از اين ضيافت بهرهمند شود که بلاي اولياي خدا جان او را بگيرد و عظمت بلا را درک کند. او بعد از درک عظمت بلا و تنزل بلا در جان او و ابتلاء به بلاي اولياء الهي، دو چيز را ميتواند بفهمد: يکي اينکه زيبايي اين بلاء را در ضيافت ببيند و مشاهده کند که در همين گودي قتلگاه ضيافت فوقالعاده اي براي چهارده معصوم (ع) برپاست. سپس پي ببرد که همه عالَم از ملائکه و کروبيون گرفته تا انسان و جن و حيوان و نبات و جماد، از اين ضيافت برخوردار هستند. بنا بر روايات ما حتي انبياء اولوالعزم هم برخوردار از عاشورا هستند.
در ادامه اين مقاله ميخوانيم: اگر کسي مبتلا به بلاي سيدالشهداء (ع) شد، آن وقت ميتواند بگويد: «فأسئل الله بحقّکم و بالشأن الذي لکم عنده ان يعطيني بمصابي بکم أفضل ما يعطي مصاباً بمصيبتة» در اين صورت، بلاء و مصيبت، مهمترين نردبان سلوک انسان است و هيچ چيز مثل بلا انسان را رشد نميدهد و لذا «ان اشدّ الناس بلائاً انبياء ثم الذّين يلونَهم». اين بلاي خدا بر انبيائش، نردبان قرب آنهاست و هيچ وسيله ديگري نميتواند مثل بلا قرب بياورد و بدون قرب هم ادعاي فهم ضيافت و سلوک ولي خدا باطل و اشتباه است.
در بخش ديگري از اين بيانبه آمده است: بنابراين، از مدخل پيوند روحي با عاشورا، تحولات آغاز ميشود و شفاعت شروع ميشود. اينکه در پايان زيارت عاشورا گفته ميشود: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرين لک علي مصابهم» حاکي از آن است که بلاء سيدالشهداء (ع) چنين آدمي را رشد داده است. به همين جهت ميتواند بگويد: «لک الحمد»؛ خدايا عجب مصيبتي! بعد ميتواند در سجده آخر، شفاعت اخروي را درخواست کند؛ «اللهم ارزقني شفاعه الحسين يوم الورود». که نتيجه آن، ثبات قدم با سيدالشهدا (ع) و اصحابش در نزد خداست.
* نقش ابتلاي عباد، در حمد و رضا بر بلاي اولياي الهي
ميرباقري در ادامه مقاله خود مينويسد: در يک تقسيمبندي کلي ميتوان عبادالله را از جهت «کيفيت حمد و رضايشان بر بلاي اولياي خدا» به سه طيف تقسيم کرد.
طيف اول، کساني که مبتلاي به بلا نشدهاند و فقط از دور ناظر ابتلاء بودند و بلکه در اين نظرشان نيز کيفاً و کماً شدت و ضعف دارند. اين دسته چون نميتوانند بلا را درک کنند پس به انتفاي موضوع، هرگز شکر و رضاي حقيقي نيز ندارند.
طيف دوم، کساني هستند که در بلاي خود شاکرند، يعني درجات نهايي حمد را طي کردهاند؛ و بلاي ولي خدا را نيز درک ميکنند و بلکه مبتلاي به بلاي او نيز هستند ولي نميتوانند بلاي ولي خدا را تحمل کنند و راضي باشند! اگر کسي به بلاي اولياي خدا مبتلا شد آن وقتي اين بلا، بيش از بلاي خودش بر او سخت و گران ميشود و آن وقت ممکن است که نتواند پاي اين بلاي سنگين بايستد.
طيف سوم کسانياند که مانند اصحاب سيدالشهداء (ع) در روز عاشورا بلاي ولي خدا را درک ميکنند و راضي و مبتهج به آن هستند. بنابراين، اساس ربوبيت خداي متعالي نسبت به همه عوامل از بستر قضاء او بر اوليايش ميگذرد و اين قضاء بر اولياء هم از بستر بلا و ميثاق عبور ميکند. اين بلا ـ چنانکه گفته شد ـ بلاي اجباري نيست؛ بلکه بلايي است که حضرت حق ـ سبحانه و تعالي ـ ميثاق آن را گرفته و اينها هم پاي آن ايستادهاند. محصول اين بلا هم يکي «فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذکر العلي و الثناء الجلي و اهبطت عليهم ملائکتک و کرّمتهم بوحيک و رفدّتهم بعلمک» است و سپس «و جعلتهم الذريعه اليک و الوسيله الي رضوانک» است. پس همه عالم، مهمان بلاي اولياي خدا هستند؛ يعني ربوبيت خداوند متعال بر عوالم از مجراي بلاي اولياي خدا ميگذرد و هر کس هر چه دستگيرش شود در شعاع بلاي اولياي خداست و همگان ريزهخوار سفره بلاي آنهايند.
* فراز دوم؛ نقش توجه به بلا و ميثاق صديقه طاهره (س) در درک ولايت ايشان و تصديق آن
ميرباقري در باره فراز دوم زيارتنامه حضرت زهرا (س) ميگويد: اين فراز عبارت است از: «و زعمنا انّا لکِ اولياء و مصدقون»؛ و ما پيش خود چنين عقيده داريم که دوستان توييم و باور داريم.
در اين فراز، انساني که به بلاء و وفاي ايشان توجه کرده به دو امر عظيم ميرسد: اوّل «انّا لک اولياء» يعني درک ولايت ايشان، و دوم، «انا لک مصدّقون». در واقع، درک ولايت و تصديق ايشان از مدخل توجه به بلا و ميثاق آنها امکان پذير است. اگر انسان از مدخل بلاي اولياي خدا وارد شد، آنگاه است که ميتواند پاي ولايتشان بايستد و آنها را تصديق کند و گرنه تصديق کردن ايشان کار سهل و آساني نخواهد بود!
در جريان موساي کليم (ع) و خضر نبي (ع) کاملاً مشهود است که با اينکه موسي (ع) با ارشاد و امر خداوند متعال معلمي الهي پيدا کرده و لکن به خاطر سختي آزمايشها و ابتلائات، توان تصديق ايشان را ندارد و از همراهي با خضر نبي (ع) باز ميماند. اين جريان يک نمونه است و قابل مقايسه با سختي درک بلاء صديقه طاهره (س) براي اصحاب نيست. جريان صديقه طاهره (س) باعث شد که عدهاي از تولي و تصديق حضرت دست بردارند. به نظر ميرسد که شيطان در بسياري از موارد با شبههها و وسوسههاي سنگين، کار تصديق را بسيار دشوار ميسازد و اگر انسان متوجه به بلاي اوليا نباشد نميتواند به تصديق برسد. اين افراد که هزاران حديث در فضيلتشان جعل شده، حضرت به تنهايي در برابرشان ايستاده و آنها را غاصب مينامد، و مسلم است که آن صحابهاي که بلاي ولي خدا را درک نکردند، نميتوانستند به تصديق صديقه طاهره (س) برسند.
وي در ادامه نگارش مطالب خود ميافزايد: توجه به بلاي اولياي خداست که شبهات را بر ميدارد. در قضيه عاشورا بسياري از بزرگان مانند «ابن عباس» زمينگير شدند و مثلاً سيدالشهداء (ع) را نصيحت ميکردند که خانواده خود را با خودش نبرد. اين افراد قطعاً چون بلاي حضرت را درک نکردهاند به تصديق حضرت هم نرسيدند. از آن طرف حضرت قمر بني هاشم اباالفضل العباس (ع) نه تنها در اوج تصديق است بلکه در اوج تسليم و محو شدن در سيد الشهداء است؛ «أشهد لک بالتسليم والتصديق والوفاء والنصيحه لخلف النبي صلّي الله عليه وآله». و شايد به جهت همين است که شب عاشورا که اصحابِ باقي مانده، هر کدام جملاتي مفصل در وفاداري به سيدالشهدا (ع) ميگويند؛ قمر بني هاشم (ع) يک کلمه ميگويد و مينشيند! آيا او سخن را بلد نبود يا اينکه خود را به حساب نميآورد و آنچنان تسليم سيدالشهداء بود که باعث ميشد سخني بر زبان نراند.
* فراز سوم؛ پايداري بر نبوت و ولايت پس از درک بلا و تصديق وليالله
رييس فرهنگستان علوم اسلامي در ادامه مقاله خود مينويسد: فراز سوم زيارتنامه حضرت زهرا (س) عبارت است: «وصابرون لکل ما اتانا به ابوکِ صلي الله عليه وآله واتانا به وصيُّة»؛ و شکيباييم به تمام آنچه پدرت صلي الله عليه و آله براي ما آورده، و همچنين آنچه را وصيش آورده است.
اگر انسان توانست اين دو گام را بردارد و از مدخل بلا و ميثاق به مقام درک و تصديق برسد، آنگاه ميتواند پاي نبوت و ولايت الهيه بايستد. اين پايداري و صبر بر دستاوردهاي نبي اکرم (ص) و وصي ايشان، محصول قدمهاي قبلي است. در واقع، انسان زائر با درک و عمل به هر فراز زيارت وارد فراز بعد ميگردد تا به کمال مطلوب در زيارت و در راه قرب الهي و معصوم نائل شود.
وي ادامه ميدهد: اگر انسان به تصديق صديقة طاهره (س) رسيد آن وقت ميتواند پاي دين خدا بايستد. کسي که ميفهمد همه وجود او صدق است و او پاي اين دين ايستاده، فراز سوم وارد خواهد شد: «و صابرون لکل ما اتانا به ابوکِ صلي الله عليه و آله و اتانا به وصيُّة». و همين است که آنان که صديقه طاهره (س) را تصديق نکردند پاي ولايت و نبوت هم نايستادند! و باز همين است که در روايات فرمودهاند: آن کس که ولايت را قبول ندارد در واقع نبوت نبي اکرم (ص) را درک نکرده و نپذيرفته است؛ «ما آمن بي من کفر بک».
*فراز چهارم؛ صديقه طاهره (س) واسطه الحاق عباد به نبوت و ولايت
ميرباقري با اشاره به «فأنّا نسئلک انّ کنا صدّقناک الاّ الحقتنا بتصديقنا»، (اکنون از تو ميخواهيم که اگر بهراستي در آن عقيده به تو راست ميگوييم با همين راستگوييمان ما را به آن دو بزرگوار برساني) که فراز چهارم زيارتنامه حضرت زهرا (س) را شامل ميشود، مينويسد: زائر پس از طي سه فراز گذشته، با «فاي» نتيجه به يک سؤال و درخواست از صديقة طاهره (س) ميرسد و از ايشان ميخواهد که پس از تصديق ـ که در مراحل قبل به آن دست يافته ـ ما را به نبي (ص) و ولي (ع) خدا ملحق سازد. يعني الحاق ما به نبوت نبي اکرم (ص) و ولايت اميرالمؤمنين (ع) (لهما) به وسيلة صديقة طاهره (س) و با تصديق ايشان تحقق مييابد. به بيان ديگر، سيده نساء العالمين فاطمه زهرا (س)، حلقه اتصال همه عالم به نبي (ص) و ولي (ع) هستند.
پس، راه الحاق به نبوت و ولايت، تصديق صديقه طاهره (س) ميباشد که انسان با اين تصديق، قابليت الحاق را مييابد و جزو شعاع وجودي ايشان ميگردد. ازاينرو است که اولين کار دشمنان اسلام اين بود که کوشيدند رابطه عالم را با حلقه اتصالشان به خدا قطع کنند و لکن بلاي صديقة طاهره (س) بود که اين حلقه را دوباره گره زد! بلاهايي که حضرت زهرا (س) تحمل ميکنند بلاهاي سنگيني است که درک آنها به سادگي اتفاق نميافتد.
* فراز پنجم؛ پاک شدن به واسطه دوستي
ميرباقري همچنين درباره پنجمين فراز زائر در زيارتنامه حضرت زهرا (س) عنوان کرده است: فراز پنجم
زيارتنامه حضرت زهرا (س) عبارت از: «لنبشّر أنفسنا بأنّا قد طهُرنا بولايتکِ»
تا مژده دهيم خود را به اينکه ما به وسيله دوستي تو حتماً پاک شدهايم.
زائر در فراز پنجم، به طهارت ميرسد و به وسيله ولايت صديقة طاهره (س) پاک ميشود؛ «قد طهُرنا بولايتک». همچنانکه در روايتي که ذيل آيه نور آمده است؛ حضرت زهرا (س) به مشکاة انوار هدايت الهيه تأويل شده است. يعني اگر ولايت ايشان در جان ما جاري گشت و متولي حقيقي به ايشان شديم آن وقت است که در حوزه انوار هدايت ايشان قرار ميگيريم و واقع شدن در انوار هدايت الهي به معني رسيدن به کمال مطلوب است که لازمهاش طهارت کامل خواهد بود.
حجتالاسلام سيد محمدمهدي ميرباقري، رييس فرهنگستان علوم اسلامي در پايان مقاله خود عنوان ميکند: آنچه گفته شد، چکيدهاي از تفسير اين زيارت عظيم بود. در اين بحث نشان داده شد که زيارتنامه حضرت زهرا (س) مراحل سلوک روحي و عملي مؤمنان در زندگي فردي و اجتماعي را تا مرز طهارت کامل، به خوبي بيان ميکند.
فارس
انتهای پیام