( 0. امتیاز از )



صدای شیعه:
در اين نوشتار، درباره ارتباط ميان حضرت زهرا (س) و حضرت مهدى (عج) و همانندى هاى آن دو بزرگوار، مطالبى را که از قرآن و روايات بيان مي کنيم.

حضرت زهرا (س) نور اهل آسمان و حضرت مهدى (عج) نور اهل زمين است

الف) حضرت زهرا (س) نور اهل آسمان است

در بخشى از يک حديث طولانى و زيبا، پيامبر اکرم (ص) فرمود:

ثم أظلمت المشارق و المغارب، فشکت الملائکة إلى الله تعالى أنْ يکشف عنهم تلک الظلمة. فتکلم الله جلّ جلالُه کلمةً فخلق منها روحا ثُمّ تکلَّم بکلمةٍ فخلق من تلک الکلمة نورا، فأضاءت النور إلى تلک الروح و أقامها مقامَ العرش فزهرت المشارق و المغارب فهي فاطمة الزهراء و لذالک سميت الزهراء لأنَّ نورها زهرت به السماوات.(1)

چون به واسطه نور او، آسمان ها روشن شد.

ب) حضرت مهدى (عج) نور اهل زمين است

مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق (ع) شنيدم که فرمود: «ربّ الأرض» در آيه «وأشرقت الأرض بنور ربّها»(2) يعنى امام الارض «مراد امام زمين است.» پرسيدم: «وقتى حضرت خروج کند چه مى شود؟».

فرمود: «در آن روز، مردم، از نور خورشيد و ماه، بى نياز مى شوند و به نور امام(ع) اکتفا مى کنند.(3)

خورشيد و ماه بى نياز مى شوند.(4)

دليل اين مطلب، روايتى است که باز خود مفضل بن عمر از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:

إذا قائمنا قام، أشرقت الأرض بنور ربّها و استغنى العباد عن ضوء الشمس و ذهبت الظلمة....(5)

خورشيد بى نياز مى شوند و ظلمت به طور کلى از بين مى رود.

حضرت زهرا (س) خيرة الأحرار و سيدة النساء، مادر حضرت مهدى (عج) خيرة الإماء

جابر جعفى مى گويد: از امام باقر (ع) شنيدم که فرمود: عمر بن خطاب به اميرالمؤمنين (ع) عرض کرد: «اسم مهدى (ع) چيست؟». حضرت فرمود: «رسول خدا (ص) از من تعهّد گرفتند که نام او را بيان نکنم تا خداوند، به او، اجازه قيام بدهد».

عمر گفت: «پس اوصاف او را بگو». حضرت فرمود: «او، جوانى است ميانه، صورتش بسيار زيبا، با موهاى زيبايى که بر شانه هايش مى رسد و نور صورتش بر سياهى محاسن و موهاى سرش غلبه دارد».

آن گاه حضرت فرمود: «پدرم فداى فرزند بهترين کنيزان(6)».

عبدالرحيم قيصر مى گويد: به امام باقر (ع) عرض کردم: «اين جمله اميرمؤمنان (ع): "بأبي ابن خيرة الإماء" آيا منظور، فاطمه است»؟ حضرت فرمود: «همانا فاطمه بهترين و برگزيده زنان آزاده است(7)».

يخفى على الناس ولادته...(8)؛ آن، فرزند سرور کنيزان است که تولدش بر مردم مخفى مى ماند».

امام صادق (ع) با معرفى حضرت مهدى (عج) مى فرمايد: هو الخامس من ولد ابني موسى ذالک ابن سيدة الإماء....(9)

او، پنجمين امام پس از پسرم موسى کاظم است. او، فرزند سرور کنيزان است.

بنابرآن چه گفتيم، حضرت زهرا(س) خيرة الأحرار و حضرت نرجس خاتون(س) خيرة الإماء و سيدة الإماء است.

سخن گفتن حضرت زهرا(س) و حضرت مهدى(عج) هر دو در شکم مادر

الف) حضرت زهرا(س) با مادر سخن مى گويد:

امام صادق (ع) مى فرمايد: «وقتى حضرت خديجه (س) با پيامبر (ص) ازدواج کرد، زنان مکه از او کناره گيرى کردند، (و او تنها شد) تا اين که به حضرت زهرا (س) باردار شد. در آن زمان بود که فاطمه، با او سخن مى گفت و از او مى خواست که صبر کند.(10)

ب) سخن گفتن حضرت مهدى(عج) در شکم مادر:

حضرت حکيمه خاتون، وقتى قضيّه شب تولّد را نقل مى کند، مى گويد:

امام عسکرى (ع) فرمود: «سوره قدر را بر نرجس خاتون بخوان.». شروع کردم به خواندن سوره قدر. پس آن طفل، در شکم نرجس خاتون، با من همراهى مى کرد و مى خواند آن چه من مى خواندم و بر من سلامى کرد. من ترسيدم.

امام، صدا زد: «اى عمه! از قدرت الهى تعجب نکن، که حق تعالى کودکان ما را به حکمت گويا مى گرداند و ما را در بزرگى، در زمين، حجت خود مى گرداند(11)».

حضرت زهرا (س) و حضرت مهدى (عج) هر دو شفيع مؤمنان در قيامتند.

الف) حضرت زهرا(س) شفيع روز قيامت است:

روايات دلالت کننده بر مقام شفاعت زهرا(س) متعدد هستند(12). در اين جا، به برخى از آن ها اشاره مى شود.

پيامبر اکرم(ص) فرمود: اى فاطمه! بشارت باد بر تو! نزد خداوند مقام محمودى دارى. در آن مقام، براى دوستداران و شيعيان خودت، شفاعت مى کنى و شفاعت تو پذيرفته مى شود.(13)

بلال بن حمامة مى گويد: يک روز پيامبر اکرم(ص) بر ما وارد شد در حالى که نور صورتش مثل ماه درخشان بود و خوش حال بود. عبدالرحمان بن عوف عرض کرد: «اى رسول خدا! اين نور چيست»!؟ فرمود: «از طرف خداوند، بشارتى در مورد برادرم و پسر عمويم (على «ع») و دخترم آمد که به واسطه آن دو، مردان و زنان امّتم از آتش جهنم نجات پيدا مى کنند».(14)

شفاعت براى مادر شماست».(15)

ب) حضرت مهدى (عج) هم شفيع روز قيامت است:

در حديثى، امير مومنان على (ع) و جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا (ص) نقل مى کنند که پيامبر (ص) مقامات ائمه (ع) را در روز قيامت بيان فرمود. مقام حضرت مهدى (عج) را اين گونه بيان مى فرمايد: امام مهدى (عج)، شفيع مؤمنان در روز قيامت است؛ چرا که اذن شفاعت، از طرف خداوند داده نمى شود مگر به کسى که خداوند بخواهد و به آن راضى باشد.(16)

مظلوميت حضرت زهرا(س) و حضرت مهدى(عج)

الف) ستم ديدگى حضرت زهرا(س):

در زيارت آن حضرت مى خوانيم: «السلام عليک أيتها المعصومة المظلومة(17)؛ سلام بر تو اى پاک ستمديده».

و «اللهم صل... و صلّ على البتول....المظلومة المقهورة»(18).

امير مؤمنان على (ع) در ترسيم مظلوميّت همسرش مى فرمايد:

إنَّ فاطمة بنت رسول الله (ص) لم تزل مظلومة، من حقها ممنوعة....(19)

فاطمه، دختر پيامبر خدا (ص)، همواره ستم ديده بوده و از حق خود محروم شد.

ب) او (عج) ستمديده است:

امير مؤمنان على (ع) در ترسيم مظلوميت و غربت فرزندش مهدى (عج) مى فرمايد: «صاحب هذا الأمر الشريدُ الطريدُ الفريدُ الوحيد(20)؛ صاحب اين امر، همان رانده شده دور شده يگانه و تنها است».

در حديث ديگرى حضرت على (ع) تصريح مى کند به اين که او غريب است:

سيأتى الله بقوم يُحِبُّهُم و يُحِبُّونَهُ و يَملِکُ مَن هو بينهم غريب....(21)

کسى که در ميان آنان غريب است، بر آنان حکومت مى کند.

امام کاظم (ع) مى فرمايد: «هو الطريد الوحيد الغريب(22)؛ او، همان رانده شده يکه و تنهاى غريب است».

حضرت، به حدّى مظلوم است که امام باقر (ع) مى فرمايد: «اگر او را مى شناختند، او را تکه تکه مى کردند»(23).

همانند اذيت و آزارهايى که بر پيامبر (ص) پيش آمد، بر ايشان نيز وارد مى آيد و بلکه بيش تر.(24)

مى گردند.(25)

فرزندش را مظلوم معرفى مى کند.

مرحوم ميرجهانى مى گفت: در عالم رؤيا، مادر مظلومم حضرت فاطمه صديقه(س) را ديدم و ايشان سه بيت شعر فارسى خواند، وقتى بيدار شدم فقط يک بيت را به ياد داشتم و آن بيت اين گونه است:

دلى شکسته تر از من در آن زمانه نبود  در اين زمان دل فرزند من شکسته تر است(26)

و بالأخره خود حضرت مهدى (عج) خود را مظلوم ترين فرد عالم معرفى مى کند.

حجة الاسلام حاج سيّد اسماعيل شرفى مى گويد:

به عتبات مقدّسه مشرف شده بودم و در حرم مطهر حضرت سيد الشهداء (ع) مشغول زيارت بودم. چون دعاى زائرين در قسمت بالا سر حرم مطهر امام حسين (ع) مستجاب است، در آن جا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولايم حضرت مهدى،ارواحنافداه، مشرف گرداند و ديدگانم را به جمال بى مثال آن بزرگوار روشن کند.

مشغول زيارت بودم که ناگهان خورشيد جهان تاب جمالش ظاهر شد. گرچه در آن هنگام، حضرتش را نشناختم، ولى شديدا مجذوب آن بزرگوار شدم. پس از سلام، از ايشان پرسيدم: «شما کيستيد؟». آقا فرمود: «من، مظلوم ترين فرد عالم هستم.»! من، متوجّه نشدم و با خود گفتم: «شايد ايشان از علماى بزرگ نجف هستند و چون مردم به ايشان گرايش پيدا نکرده اند، خود را مظلوم ترين فرد عالم مى داند». در اين هنگام، ناگهان متوجّه شدم که کسى در کنارم نيست. اين جا بود که فهميدم، مظلوم ترين فرد عالم، کسى جز امام زمان، أرواحنا فداه، نيست و من نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.(27)

بياييد با هم، اين دو مظلوم را از مظلوميت بيرون بياوريم.

علاقه پيامبر (ص) به حضرت زهرا (س) و حضرت مهدى (عج)

علاقه و محبّت رسول خدا (ص) به حضرت زهرا (س) را در اين نوشتار نمى توان بيان کرد و فقط به ذکر چند روايت بسنده مى کنيم:

حضرت رسول اکرم (ص) در حديثى، خطاب به اميرمؤمنان (ع) فرمود:

سفارش هايى به دخترم فاطمه کردم و به او گفتم آن ها را به شما بگويد. آن ها را حتمى بدان؛ چرا که او شديدا راستگو هست.

سپس پيامبر (ص) او را به نزديک خود خواند و سر او را بوسيد و فرمود: «اى فاطمه! پدرت، فداى تو باد»!(28)

در حديث ديگر فرمود: «پدر و مادرم فداى تو باد»!(29)

صميم قلبه و فلذة کبده...و حبيبة المصطفى.(30)

محبوبه مصطفى.

علاقه پيامبر (ص) به حضرت مهدى (عج)

پيامبر (ص) با معرفى حضرت مهدى (عج) مى فرمايد:

بأَبي و أُمّي سَمِيِّي و شبيهي و شبيهِ موسى بن عمران، عليه جُيُوبُ النُّورِ يَتَوقَّدُ من شُعاعِ القُدسِ.(31)

از نور گرداگرد او را فرا گرفته. اشعه انوار قدسى از او ساطع است».

اى گل محبوب خاتم، با خدا همراه و محرم  با دلى سوزان ماتم، بهر مادر گشته پرغم

سوزد از هجر تو عالم، اى گل زهرا کجايى؟  بيا اى زاده زهرا، تويى نور دل طه(32)

پيامبر اکرم (ص) در حديثى ديگر مى فرمايد:

طوبى لمَنْ لقيه و طوبى لمَنْ أحبّه و طوبى لمَنْ قال به.(33)

خوشا به حال کسى که به او معتقد باشد!

آن قدر او محبوب پيامبر (ص) است که در دعاى عهد بعد از دعاهاى متعدد براى وجود مقدس او و براى فرجش، مى خوانيم: «اللّهُمَّ و سُرَّ نبيَّکَ محمّداً بِرُؤيَتِه(34)؛ خدايا! خوش حال کن پيامبرت محمد را به واسطه ديدار وجود مقدس حضرت مهدى».

عبدالله بن عمر نقل مى کند: پيامبر(ص) فرمود:

خداوند در شب معراج، به من فرمود: «چه کسى را در زمين بر امّت ات جانشين کرده اى؟» عرض کردم: «برادرم را». فرمود: «على ابن ابى طالب(ع) را؟» عرض کردم:«بلى». فرمود: «نظرى بر زمين کردم، پس تو را انتخاب کردم....نظر ديگرى کردم و على (ع) را انتخاب کردم و او را وصى تو قرار دادم...».

اى محمد!، على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه را از يک نور خلق کردم. سپس ولايت آنان را بر ملائکه عرضه داشتم. هر کس آن را پذيرفت، از مقرّبان شد و هر کس آن را رد کرد، به کافران پيوست.

اى محمد! اگر بنده اى، مرا چندان پرستش کند تا رشته حياتش از هم بگسلد، ولى در حالى که منکر ولايت آنان است، با من رو به رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند.

اى محمد! آيا مايلى آنان را ببينى؟». عرض کردم: «بلى». فرمود: «قدمى پيش گذار!» من، قدمى جلو نهادم، ناگاه ديدم، على ابن ابى طالب و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّد بن على و علىَّ بن محمّد و حسن بن على و حجت قائم را که در ميان آنان، همانند ستاره اى درخشان (کوکب درى) بود. گفتم: «اينان چه کسانى اند»؟ گفت: «اينان، امامان هستند و اين ايستاده (قائم)، کسى است که حلال مرا حلال مى کند و حرام مرا حرام و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. اى محمّد! او را دوست بدار؛ چرا که من او را دوست مى دارم و هر کس او را دوست بدارد نيز دوست دارم.(35)

عنايت هر دو (ع) به زائران حسين (ع)

الف) عنايت حضرت زهرا (س) به زائران حسين (ع):

يکى از ويژگى هاى حضرت زهرا(س) اين است که به زائران فرزند شهيدش امام حسين (ع) عنايت ويژه اى دارد. هنگامى که آنان به زيارت امام حسين (ع) مى روند، حضرت زهرا (س) حاضر مى شود و براى آنان طلب آمرزش و دعا مى کند.

روايات متعددى بر اين مطلب دلالت مى کند. برخى از آن ها را به شرح زير است:

1. امام صادق (ع) مى فرمايد:

إنُّ فاطمة بنت محمد، تحضر لزوّار قبر ابنها الحسين فَتَستغفُر لَهُم ذُنُوبَهُم.(36)

حضرت حسين(ع) حاضر مى شود، سپس براى گناهان آنان طلب آمرزش مى کند.

2. امام صادق (ع) به معاويه بن وَهَب فرمودند:

زيارت حسين(ع) را ترک مکن! آيا دوست دارى که خدا، تو را در زمره کسانى ببيند که حضرت رسول و على و فاطمه و ائمه(ع) در حقشان دعا مى کنند؟(37)

3. سليمان اعمش مى گويد:

در کوفه، شب جمعه اى نزد شيخى بودم. به او گفتم: درباره زيارت امام حسين(ع) چه مى گويى؟» گفت: «بدعت است و هر بدعتى، گمراهى است و هر صاحب گمراهى در آتش است». ناراحت شدم و رفتم.

نيمه هاى شب آمدم، درِ خانه او را زدم. همسرش گفت: «او به زيارت امام حسين(ع) رفته است».

سليمان مى گويد: من هم به طرف حرم امام حسين (ع) رفتم. وقتى داخل حرم شريف شدم، ديدم شيخ در حالى که به سجده افتاده، گريه و ناله مى کند و از خداوند طلب مغفرت و توبه مى کند. بعد از مدّتى طولانى سرش را بلند کرد. گفتم: «اى شيخ! ديروز آن جمله را گفتى، پس الان چه گونه به زيارتش آمدى؟» گفت: اى سليمان! مرا سرزنش نکن! ديشب، در خواب...، شترى از نور ديدم که کجاوه اى از نور، بر روى آن شتر بود و داخل آن دو خانم بودند. گفتم: «اين دو خانم بزرگوار کى اند؟» گفت: «يکى، حضرت خديجه (س) و ديگرى حضرت سيدة النساء فاطمة زهرا (س) است.». گفتم: «اين جمع به کجا مى روند؟» گفت: «به زيارت حسين که در کربلا از روى ظلم شهيد شد، مى روند».

به آن هودج نگاه کردم. ديدم اوراقى از آن به پايين مى ريزد. پرسيدم: «اين اوراق مکتوب چيست؟» گفت: «در اين ورق ها نوشته شده هر کس در شب جمعه، به زيارت قبر حسين (ع) بيايد، از آتش جهنم ايمن خواهد بود»(38).

منبرى ها جريان سليمان اعمش را مى گويند. آيا اين حديث صحيح است»؟ فرمود: «آرى، راست و صحيح است». گفتم: «سيدنا! صحيح است که مى گويند: هر کس زيارت کند حسين (ع) را در شب جمعه، براى او امان است»؟ فرمود: «آرى، والله!» و اشک از چشمان مبارکش جارى شد و گريست.(39)

ب) عنايت حضرت مهدى (عج) به زائران حسين (ع):

قضاياى زيادى بر اين مطلب دلالت دارد. يکى از آن ها، قضيّه معروف جعفر نعل بند است که مرحوم نهاوندى آورده است.(40)

بيعت کسى بر آن دو بزرگوار نيست و از کسى تقيّه نمى کنند(41)

بودند، امّا بعضى از معصومان چنين بيعتى بر گردن نداشتند.

الف) بيعت و تقيه نکردن حضرت زهرا(س):

دشمنان، پس از غصب خلافت، سعى کردند از همه مردم، به ويژه صحابه خاصّ پيامبر اکرم(ص) خاصّه خاندان رسالت (حضرت على و حضرت زهرا(ع)) براى خود بيعت بگيرند تا افکار عمومى را به خود جلب کنند، ولى حضرت زهرا(س)، همه مصيبت ها را تحمل کرد و تا زنده بود، با غاصبان حکومت بيعت نکرد، بلکه براى بازگرداندن خلافت به مسير اصلى اش، مبارزه نمود و حتى مانع بيعت حضرت على(ع) شد.(42)

ب) نبودن بيعت احدى از ستمگران بر گردن حضرت مهدى (عج) و تقيّه نکردن آن حضرت:

پيشوايان معصوم ما، اگر با کسى پيمان مى بستند، (گر چه از روى مصلحت و تقيه)، به آن پاى بند بودند. بهترين گواه، اين است که امام حسين (ع) تا زمانى که معاويه زنده بود، به خاطر احترام به صلح برادرش قيام نکرد. حضرت مهدى (عج) به دليل اين که براى ريشه کن کردن ستم و ستمگران آفريده شده است و اگر ظاهر و آشکار بود، سکوتش به معناى رضا به ستمگرى ستمگران و ترک نبرد با آنان بود (گرچه از روى تقيّه) در پس پرده غيبت به سر مى برد تا بيعت کسى بر گردنش نباشد. همين، يکى از علل غيبت آن حضرت شمرده شده است.

حضرت على(ع) مى فرمايد:

....إنَّ القائم منّا إذا قام لم يکن لأحد في عنقه بيعة فلذلک تخفى ولادته و تغيب شخصه.(43)

مخفى مى شود و از ديده ها پنهان مى شود.

حضرت مهدى(عج) فرمود:

إنّه لم يکن لأحد من آبائي (ع) إلاّ و قد وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه و إنّى أخرج حين أخرج و لابيعة لأحد من الطواغيت في عنقي.(44)

سرکشى بر گردنم نيست.

در زمان آن حضرت تقيه اى در کار نيست:

حضرت على(ع) در تفسير آيه شريفه «وعد الله الذين ءامنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم(45)...» فرمود:

در امن و امان مرا بپرستند، بدون هيچ ترس و واهمه اى، و نياز به تقيّه احساس نکنند. اين آيه، در حق قائم (عج) نازل شده است. منظور از «کسانى که ايمان آورده اند»، در اين آيه، پيشوايان معصوم (ع) هستند.(46)
27. دورى هر دو از مردم و ستمگران

الف) دورى حضرت زهرا (س) از مردم:

بعد از آن تلاشى که حضرت زهرا(س) براى هدايت مردم و برگرداندن ولايت به حضرت على(ع) کرد، و مورد بى مهرى و ستم قرار گرفت، از مردم فاصله گرفت و در خانه مشغول عزادارى و گريه بر فقدان پدر شد، امّا اين بار هم مورد بى لطفى قرار گرفت و جمعى از بزرگان به حضور اميرالمؤمنين على(ع) آمدند و عرض کردند:

فاطمه(س) شب و روز گريه مى کند. شب از گريه آن حضرت خواب نداريم و روز براى ما آرامش نيست تا بتوانيم به امور معاش خود بپردازيم. ما از تو تقاضا مى کنيم که به آن حضرت بگويى، يا شب گريه کند و روز آرام باشد و يا روز گريه کند و شب آرام باشد.

حضرت على(ع) نزد فاطمه(س) رفت و او را هم چنان گريان ديد. کمى که آرام گرفت، به او فرمود: «از من تقاضا کردند که شما، يا شب گريه کنى يا روز». فاطمه(س) گفت: «من به زودى از ميان آنان مى روم. دست از گريه ام برنمى دارم تا به پدرم ملحق شوم».

سپس حضرت على (ع) براى فاطمه (س) سرپناهى به نام «بيت الأحزان» دورتر از خانه هاى مردم در قبرستان بقيع ساخت.

فاطمه (س) هر روز صبح حسن و حسين(ع) را در پيش روى خود به سوى بقيع روانه مى کرد و گريان به بيت الأحزان مى رفت. وقتى که شب فرا مى رسيد، حضرت على (ع) نزد او مى آمد و همراه آن حضرت به خانه مراجعت مى کرد.(47)

امام صادق (ع) مى فرمايد: «هر روز از مدينه خارج مى شد و کنار قبرهاى شهيدان مشغول گريه بود»(48).

و بر مردانتان خشمناکم»(49).

رفت.(50)

ب) دورى حضرت مهدى (عج) از مردم و ستمگران:

حضرت مهدى (عج) از هنگام ولادت، از مردم و به ويژه ستمگران، مخفى بود. در آغاز ولادت، بعضى به صورت محدود مى توانستند خدمت آن حضرت برسند. اين محدوديت، در زمان غيبت صغرى بيش تر شد و در زمان غيبت کبرى به اوج خود رسيد و از مردم دورى مى فرمود.

امام باقر(ع) مى فرمايد:

«إذا غضب الله تبارک و تعالى على خلقه، نحّانا عن جوارهم.

هنگامى که خداى تبارک و تعالى بر مردمان خشمگين شود، ما را از مجاورت آنان دور مى سازد(51).
(52)(53)

نمى بينند، او در موسم حج حاضر مى شود و مردم را مى بيند اما مردم او را نمى بينند.(54)

خود حضرت مهدى (عج) در توقيع شريف به شيخ مفيد مى فرمايد:

اگر چه ما در مکان دور دستى زندگى مى کنيم، مکانى که از خانه هاى ستمگران به دور است، به جهت مصلحتى که خداوند براى ما و شيعيان ما ديده در اين دورى، امّا ما از خبرهاى شما آگاه هستيم(55)....

حضرت به على بن ابراهيم بن مهزيار فرمود:

پدرم امام عسکرى(ع) با من پيمان بسته که در کنار گروهى که مورد غضب و نفرين خداوند قرار گرفتند، زندگى نکنم و به من دستور داده که تنها در کوه هايى که عبور از آن دشوار است و زمين هاى ويران، مسکن گزينم(56)....

آزادى از تعلّقات دنيايى

دختر اشرف مخلوقات عالم، همسر برترين مردمان و سرور زنان دو عالم، در نهايت زهد و دورى از دنيا و حتّى ابتدايى ترين نيازهاى يک زندگى ساده و عادى مى زيست.

در زيارت آن حضرت مى خوانيم: «حليفة الورع و الزهد(57)؛ بريده از دنيا و فانى در ذات احديت بود».
(58)

از زهرا(س) نبود».

حضرت مهدى(عج) نيز با اقتدا به مقتداى خويش، در نهايت زهد و سادگى زندگى مى کند.

حضرت صادق(ع) مى فرمايد:

فوالله! ما لباسه إلا الغليظ و لا طعامه إلا الجشب.(59)

نيست.

بندگى خداوند

حضرت زهرا (س) به حدّى خالصانه خداوند را عبادت مى کرد که خداوند با او بر ملائکه مباهات مى کرد و مى فرمود:

بنگريد به بهترين بنده من فاطمه! او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمامى وجودش مى لرزد و با تمامى حضور قلب، به عبادت من روى آورده است(60).

امام حسن(ع) مى فرمايد:

مادرم، در شب هاى جمعه، در محراب به عبادت مى ايستاد و مدام رکوع و سجده مى کرد تا صبح طلوع مى کرد.(61)

حضرت، به قدرى عبادت مى کرد که قدم هايش ورم کرد.(62)

حضرت مهدى (عج) هم به قدرى عبادت خداوند را مى کند که رنگ رخسار مبارکش متمايل به زرد است.

امام کاظم (ع) مى فرمايد: «مهدى، بر اثر تهجّد و شب زنده دارى، رنگش به زردى متمايل مى شود».(63)

مبارزه با انحراف ها و بدعت ها

زهرا (س) فداى رسالت و ولايت شد تا دين بماند، بدعت ها و انحرافات از بين برود و تلاش هاى پدرش به ثمر برسد. درباره مبارزات آن بزرگوار با انحرافات، سخن فراوان است. خطبه فدکيه و خطبه هاى ديگر آن بانوى پهلو شکسته و مصيبت ديده، گوياى مبارزه حضرت است.(64)

کرد.

امام صادق (ع) مى فرمايد: «بدعتى نمى ماند جز آن که از بين مى برد و سنّتى نمى ماند جز آن که بر پامى دارد».(65)

حضرت على (ع) مى فرمايد: «هر چه از کتاب و سنّت، متروک مانده، زنده خواهد کرد».(66)

در دعاى شريف ندبه مى خوانيم:

أين المؤمل لإحياء الکتاب و حدوده؟ أين محيي معالم الدين و أهله؟ أين المدّخر لتجديد فرائض و السنن؟(67)

دين و اهل دين؟ کجا است آن ذخيره الهى براى تجديد واجبات و سنت هاى اسلام؟
31. غم خوارى و توجه به امور مسلمانان، به ويژه شيعيان

يکى از علت هايى که فاطمه (س) را به ميدان آورد و آن همه مصايب و آزارها را تحمّل کرد، همّ و غمّ آن حضرت نسبت به امّت پدرش و شيعيان شوهرش و مصايبى که دامن گيرشان خواهد شد بود.

حضرت، همراه اشک ها و ناله هايش، در فراق محبوبش به پدر بزرگوارش عرضه مى دارد:

يا أبتاه! مَن للأرامل و المساکين؟ و مَنْ للأمّة إلى يوم الدين؟(68)

امّت، چه کسى پس از تو، تا قيامت خواهد بود؟

حضرت، تا بدان جا نسبت به امور امّت پدرش اهتمام مى ورزد که شب تا صبح را پيوسته در رکوع و سجود و قيام و دعا مى گذراند و همواره، مؤمنان را دعا مى کند و از براى خود دعايى نمى کند. وقتى فرزند دل بندش حسن (ع) علّت را جويا مى شود؟، مى فرمايد: «الجار ثم الدار»(69).

ملاقات هاى فراوان، بر اين مطلب دلالت مى کند.

حضرت، در توقيعى مى فرمايد:

... به من رسيده است که گروهى از شما، در دين، به ترديد افتاده ايد و در دل، نسبت به اولياى امر خود، دچار شک و حيرت شده ايد! اين، مايه غم و اندوه ما شد. به خاطر شما و نه به خاطر خودمان و درباره شما ناراحت شدم نه درباره ى خودمان.... ما بر احوال شما آگاهيم و اوضاع شما بر ما پوشيده نيست. ما در رسيدگى و توجّه به شما، کوتاهى نکرده ايم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم. اگر جز اين بود، مشکلات و گرفتارى ها بر شما روى مى آورد و دشمنان شما را نابود مى کردند.(70)

ايثار و انفاق

از خود گذشتگى و انفاق حضرت زهرا (س) مطالب بسيارى دارد و بحث مستقلى را مى طلبد. گذرا، به برخى از آن ها اشاره مى کنيم.

هر کس از هر کجا نااميد مى شد، به دَرِ خانه زهرا مى آمد و با حاجتى روا شده برمى گشت. مکرّر، اين اتفاق مى افتاد که پيامبر(ص) محرومان را دَرِ خانه او مى فرستادند. حضرت پيراهن شب عروسى و گردن بند خويش را به نيازمندان بخشيد. او حتى طعام و قرص نان و دست بند و گوشواره و حتّى پرده و فرش منزل خويش را به سائل داد. بخشندگى وى بدان مرحله مى رسد که در کتاب خداوند ثبت مى شود: «ويطعمون الطعام على حبّه مسکينا و يتيما و أسيرا».(71)

حضرت مهدى (عج) فرزند مادرى اين چنين است. از اين رو، پناه محرومان و درماندگان است.

امام باقر(ع) فرمود: «مهدى، بخشنده اى است که مال را به وفور مى بخشد و بر بينوايان بسيار رئوف و مهربان است.»(72)

تلاش

حضرت زهرا(س) از همان اوان کودکى، در راه دين مجاهده مى کرد. هر زمان پيامبر را خطرى تهديد و مصيبتى آزار مى داد، زهرا(س) به ميدان مى آمد. پيامبر را از توطئه قتلش آگاه کرد.(73) خاکستر از روى پدر سترد. در جنگ احد، آن گاه که دندان مبارک پيامبر(ص) شکست و پيشانى اش مجروح شد و سر و صورت حضرت، غرقه در خون گشت، او به مداواى پيامبر مشغول شد.

حضرت، در راه ولايت آن قدر تلاش و مجاهدت کرد تا در اين مسير، جان عزيزش را فدا کرد. او شب ها به همراه على (ع)، دست حسنين را مى گرفت و به خانه ى مهاجران و انصار مى رفت و آنان را به ياد بيعتشان در عقبه و غدير مى انداخت و فضايل على را يادآورشان مى شد. با اين هدف والا که امام زمان شان را به آنان بشناساند و آنان را از مرگ جاهليّت برهاند و ياورانى براى امام زمان خويش فراهم کند.

حضرت مهدى(عج) نيز براى تحّقق آرمان هاى والاى پيامبر و در ادامه مسير حرکت زهرا(س) همواره مشغول مجاهدت و سازندگى است.

امام رضا(ع) مى فرمايد: «او، شتابنده به سوى نيکى ها و بزرگوارى ها و تلاش گرى سخت کوش است».(74)

1 بحار الانوار، ج 40، ص 44؛ فاطمة الزهراء(س) بهجة قلب المصطفى(ص)، ص 177.

2 زمر: 69. (زمين (در آن روز) به نور پروردگارش روشن مى شود)

3. تفسير نورالثقلين، ذيل آيه، ح 121. (محدث نورى (ره) چند روايت از تفسير على بن ابراهيم و ارشاد مفيد و غيبت طوسى و کمال الدين صدوق و کفاية الاثر شيخ خرّاز و غيبت فضل بن شاذان نقل مى کند و مى گويد به قرينه حديث اول، معلوم مى شود مراد، نور ظاهرى است وگرنه ممکن است گفته شود مراد نور معنوى است که نور علم و حکمت و عدل باشد؛ نجم الثاقب، جمکران، خصلت بيست و نهم، ص 168.)

4. البته ممکن است اين روايت، يک تفسير باطنى هم داشته باشد که تمام ظلمت ها مى رود حتّى ظلمت هاى نورانى يا پيشرفت هاى علمى مى شود که به نور خورشيد و ماه نياز نباشد. (بايد تأمل کرد).

5. شيخ طوسى، الغيبة، ح 484، ص 467؛ المحجة فيما نزل في القائم (عج)، ذيل آيه، ص 748؛ تفسير نورالثقلين، ج 4، ذيل آيه، ح 122.

6. همان، موسسه معارف اسلامى، ح 487، ص 470؛ کشف الغمة، ج 3، ص 263؛ عزيز آل ياسين(ع)، ص 48 (به نقل از مهدى منتظر در نهج البلاغه، ص 114).

7. نعمانى، الغيبة، عربى، ص 151، و نشر صدوق، ص 323.

8. منتخب الاثر، باب، أنّه ابن سيّد الإماء، (به نقل از کفاية الاثر و کمال الدين).

9. همان، باب أنّه ابن سيد الإماء، (به نقل از کمال الدين) ر.ک: معجم احاديث إلامام المهدى(عج)، ج 3، ح 691، ص 165.

10. امالى صدوق، مجلس 87، ح 947/1. بحارالانوار، ج 43، ص 25. فاطمة الزهراء(س) بهجة قلب المصطفى(ص)، ص 129 به نقل از عامه و خاصه.

11. کمال الدين، ب 42، ح 2؛ نجم الثاقب، ط جمکران، باب اول، ص 39؛ اثبات الوصيه، ص 249؛ تفسير نورالثقلين، ج 5، ذيل سوره قدر، ح 19، ص 616.

12. ر.ک: به بحارالانوار، ج 43، صص 62، 64 و 225 و ج 8، ص 53.

13. فاطمة الزهراء(س) بهجة قلب المصطفى(ص)، ص 743 (به نقل از کنزالفوائد، ح 1، ص 150).

14. مقتل خوارزمى، چاپ انوارالهدى، ج 1، ح 25، ص 101.

15. فاطمه الزهراء(س) بهجة قلب المصطفى(ص)، ص 10 (به نقل از کشف الغمة، ج 1، ص 506).

16. مناقب ابن شهر آشوب، چاپ دارالاضواء، ج 1، ص 355.

17. سيد بن طاووس، اقبال، عمل روز بيستم جمادى الاخرة؛ در مفاتيح الجنان: «السلام عليک أيتها المظلومة المغصوبة».

18. همان، عمل روز بيستم جمادى الاخرة؛ مفاتيح الجنان، زيارت دوم حضرت زهرا(س).

19. شيخ طوسى، امالى، ص 156، ضمن ح 258.

20. معجم احاديث الامام المهدى(عج)، ج 3، ح 595، ص 43.

21. روزگار رهايى، ج 2، ص 608 (به نقل از ينابيع المودة، ج 3، ص 131).

22. کمال الدين، باب 34.

23. معجم أحاديث الإمام المهدى(عج)، ج 3، ح 752، ص 229.

24. همان، ج 3، ح 833، ص 297، و ح 1072، ص 500.

25. همان، ج 4، ح 1098، ص 20؛ و کمال الدين، باب 58، ح 25.

26. عنايات حضرت مهدى(عج) به علما و طلاب، ص 176، (پاورقى).

27. همان (به نقل از: شيفتگان حضرت مهدى(عج)، ج 3، ص 160).

28. فاطمة الزهراء (س) بهجة قلب المصطفى (ص)، ص 198، (به نقل از بحارالانوار، ج 22، ص 491).

29. همان، ح 6، ص 109 (به نقل از احقاق الحق، ح 10، ص 185) و ر.ک: بحارالانوار، ج 36، ح 110، ص 288.

30. مفاتيح الجنان، زيارت حضرت فاطمه زهرا (س)، مقتل خوارزمى، ج 1، ح 21، ص 99.

31. چهل حديث پيرامون نور يزدان، ص 14 (به نقل از: کفاية الأثر، ص 159).

32. نغمه هاى فاطميه(س)، ص 24.

33. با دعاى ندبه در پگاه جمعه، ص 16 (به نقل از عيون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 47؛ کمال الدين، ج 1، ص 268).

34. مفاتيح الجنان، دعاى عهد.

35. مکيال المکارم (فارسى) ج 2، ص 218 و (عربى) ج 2، ص 160 (به نقل از کتاب غاية المرام، سيد محدث بحرانى(ره) ص 189 باب 23 ح 105؛ به نقل از غيبت نعمانى، نشر صدوق، ح 24، ص 133).

36. کامل الزيارات، پيام حق، 1377، باب 40، ح 4، ص 386.

37. همان، پيام حق، 1377، باب 40، ح 4، ص 386؛ مفاتيح الجنان، فصل هفتم، مقصد اول (به نقل از ابن قولويه و کلينى و سيد بن طاووس و ديگران).

38. بحار الأنوار، ج 45، ح 12، ص 401؛ النجم الثاقب، مسجد مقدس جمکران، 1380، چاپ چهارم، ص 495.

39. النجم الثاقب، مسجد مقدس جمکران، 1380، چاپ چهارم، ص 489؛ مفاتيح الجنان، تشّرف حاج على بغدادى.

40. ر. ک: خلاصة العبقرى الحسان، ص 34؛ العبقرى الحسان، ج 2، ص 80.

41. در مجله انتظار، شماره 7 گفتيم، به بيست و پنج مورد از شباهت هاى اين دو بزرگوار اشاره مى کنيم، ولى به موارد ديگرى برخورد کرديم. مواردى هم برادر ارجمند آقاى لطيف زاده تحقيق کردند، از اين روى برخى از آن ها را ذکر مى کنيم.

42. ر.ک: صحيح بخارى، دارالکتاب العلمية، ج 3، باب 40، باب غزوة خيبر، ح 4240 و 4241، ص 80.

43. کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، باب 26، ح 14؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 109.

44. همان، ج 2، باب 45، توقيع 4.

45. نور: 55.

46. روزگار رهايى، ج 2 ص 607.

47. ر.ک: چشمه در بستر، ص 255؛ فرهنگ فاطميه، ص 140 (به نقل از بحار الانوار، ج 43، ص 177).

48. بحار الأنوار، ج 43، ص 35.

49. ر.ک: چشمه دربستر، ص 434، و بحارالانوار، ج 43، ص 158؛ عوالم العلوم، ج 11، قسمت دوم، ص 814؛ أعلام النساء، ج 4، ص 128.

50. صحيح بخارى، دارالکتب العلمية، باب غزوة خيبر، ح 4240 و 4241، ص 80.

51. روزگار رهايى، ج 1، ص 191، (به نقل از کافى، ج 1، بابٌ في الغيبة، ح 31 و به نقل از بحارالأنوار، ج 52، ص 90).

52. کافى، ج 1، بابٌ فى الغيبة، ح 25.

53. همان، ح 13 و 30.

54. همان، ح 12؛ الغيبة نعمانى، ح 13، 14، 15 و 16، ص 251.

55. احتجاج، دارالاسوه، ج 2، ص 597.

56. طوسى، الغيبة، معارف اسلامى، ص 266.

57. مفاتيح الجنان، زيارت حضرت زهرا.

58. خوارزمى، مناقب، ج 3، ص 141.

59. الغيبة، نعمانى، ص 222؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 354.

60. بحار الأنوار، ج 43، ص 172.

61. همان، ص 81 و 82.

62. همان، ج 43، صص 76 و 84.

63. همان، ج 86، ص 81.

64. ر.ک: چشمه در بستر، صص 355 و 434.

65. ينابيع المودة، ج 3، ص 62؛ الزام الناصب، ص 223.

66. نهج البلاغة، فيض الاسلام، خطبه 138.

67. مفاتيح الجنان، دعاى شريف ندبه.

68. بحار الأنوار، ج 43، ص 176.

69. همان، ج 43، ص 81.

70. احتجاج، ج 2، ص 497؛ ر.ک: امام زمان(عج) و سيد بن طاووس، ص 175، دعاى حضرت مهدى (عج) براى شيعيان.

71. دهر: 21.

72. روزگار رهايى، ج 2، ص 598.

73. بحارالأنوار، ج 18، ص 60.

74. جمال الاسبوع، ص 310؛ صحيفه مهدويه، ص 290.

حوزه


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر