( 0. امتیاز از )



پاسخ این است که دیدگاه امام(ره) در این باره، پیش از تصمیم مجلس خبرگان، و موضع ایشان پس از تصمیم خبرگان، باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.

مخالفت ابتدایی امام(ره) با رهبری آقای منتظری

نظر امام پیش از تصمیم مجلس خبرگان نسبت به رهبری آقای منتظری منفی بود. ایشان ضمن نامه 6/1/68 خطاب به آقای منتظری می‌فرمایند: «والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید».(1)

اما اینکه امام نظر خود را به خبرگان منتقل کردند یا نه، داستانی شنیدنی دارد که باید از زبان آیت‌الله محمدی گیلانی که عضو خبرگان بود و اکنون(2) نیز همچنان عضو مجلس خبرگان است، شنید. گفتنی است که ایشان در ملاقاتی با امام قبل از تصمیم خبرگان در مورد قائم‌مقامی آقای منتظری از دیدگاه امام در این باره مطلع شده است.



نظر امام(ره)، یک روز قبل از تصمیم خبرگان

آیت‌الله محمدی گیلانی در تاریخ 6/9/1379 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم(ع) در منزل آقای علی رازینی(2) ضمن سخنرانی گفت: «یک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/4/1364)، ضمن تماس با دفتر امام(ره) کتباً و از طریق آقای توسلی و آقای رسولی، ‌از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا 15 روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلب ضروری و واجبی است که احساس می‌کنم باید به عرض مبارک برسانم».

امام اجازه دادند و خدمتشان رسیدم وگفتم: «فردا قرار است موضوع قائم‌مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود. خواستم به عرضتان برسانم به آقای‌هاشمی بگوئید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم، خدمتشان درس خوانده‌ام؛ ایشان را عابد و زاهد می‌دانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. ایشان از عهده این کار برنمی‌ آید.» امام، گله‌های سوزانی از آقای منتظری را آغاز کردند که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمودند: «احمد هم از او دفاع می‌کند! از منزل سید مهدی‌هاشمی، دست‌نویس‌های او را آورده‌اند. من دیدم نامه‌های آقای منتظری از نوشته‌های مهدی‌هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم!» سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: « آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: امام خیال کرده که آنچه من برایش می‌نویسم، الهام از سید مهدی می‌گیرم!» امام فرمودند: «نامه مرا آورد در جلسه خواند؟!»گفتم: «بله! آقای سید عباس خاتم و سید جعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند.»امام فرمودند:‌«او این طور است!» عرض کردم: «بفرمائید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود.» امام قدری فکر کردند و فرمودند: «احمد نیست، می‌شود شما زحمت بکشید و به آقای‌هاشمی بگوئید بعدازظهر من ایشان را ببینم؟» عرض کردم: «بله؛ اما به آقای‌هاشمی نفرمائید که من آمدم و این جریان را خدمت شما گفتم. به هیچ کس نگوئید. می‌ترسم مرا هم شمس‌آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند!» این را که گفتم، امام «اعلی‌الله‌مقامه» خندیدند و فرمودند: «خاطرتان جمع باشد.»
از دفتر امام، ‌حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان(3). جلسه تمام شده بود. رفتم خدمت آقای‌هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای‌هاشمی بگوئید که من ایشان را ببینم. شب، بعد از نماز مغرب و عشاء،

خانم حاج احمدآقا زنگ زد که حاج‌آقا! امام فرمودند آنچه امروز ما صحبت کردیم، مبادا از شما تجاوز کند.»گفتم: «باشد».

فردای آن روز، آقای‌هاشمی موضوع قائم‌مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که: «پس از این ماجرا، روزی آقای‌هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. ایشان فرمودند: «موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن» گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسیه قبل به آقایان گفته‌ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام مطرح کنیم».

فرمود: «نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته» گفتم: «ما اعلام کرده‌ایم. نمی‌شود...»(5)

چرا امام(ره) نظر خود را اعلام نکردند؟

تامل در آنچه از آقای محمدی گیلانی نقل کردیم، نشان می‌دهد که امام(ره) در مورد طرح قائم ‌مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان،‌ در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بودند؛ اما به هرحال، جای این پرسش باقی است که با آن قاطعیتی که از امام سراغ داریم، اگر واقعا با این امر مخالف بودند، چرا نظر خود را به خبرگان اعلام نکرد؟ بی‌تردید، اگر خبرگان، نظر امام را می‌دانستند، آقای منتظری را به عنوان جانشین او تعیین نمی‌کردند.

آقای منتظری عدم مخالفت امام با قائم‌ مقامی وی را دلیل موافقت ایشان می‌دانست و در پاسخ به این سؤال که «آن وقت احساس شد که حضرت امام هم مخالفتی دارند؟» می‌‌گفت: «من نمی‌دانم. اگر ایشان مخالف بودند، لازم بود همان وقت، ولو با کنایه یا پیغام، به من یا دیگری و یا به خبرگان می‌فرمودند، زیرا مصلحت نظام از همه چیز مهم‌تر بود» پاسخ این سؤال را امام در نامه 6/1/68 فرموده‌اند. متن فرمایش امام، این است: «والله قسم من از ابتدا به انتخاب شما مخالف بودم... والله قسم من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم؛ ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد، نظر دوستان را پذیرفتم».(6)

این سخن به‌روشنی نشان می‌دهد که امام در مورد عدم اعلام مخالفت خود با رهبری آقای منتظری، همان‌گونه عمل کردند که در مورد نخست‌وزیری بازرگان و رئیس جمهوری بنی‌صدر عمل کرده بودند. در همه این موارد، امام به تعبیر خودشان، نظر دوستان را پذیرفته است. این سخن نشان می‌دهد که پس از دیدار آقای محمدی گیلانی، مطالبی به امام گفته شده که ایشان مصلحت ندیدند با اقدام مجلس خبرگان در مورد رهبری آقای منتظری مخالفت کند، چنان که در نامه 8/1/68 به این معنا تصریح فرموده: «هم شما و هم من،‌ از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بود و من نمی‌خواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم.(7)

در اینجا این سؤال پیش می‌آید که دوستانی که امام، نظر آنها را در مورد آقای منتظری پذیرفتند، چه کسانی بودند؟ بی‌تردید، سران قوای سه‌گانه در این موضوع، نقش اساسی داشته‌اند. آقای منتظری، خود در پاسخ به این سؤال که: «احساس می‌فرمایید کسی روی این قضیه عنایتی داشته است؟» می‌گوید: «من نمی‌دانم، می‌گویند آقای‌هاشمی رفسنجانی و آقای خامنه‌ای خیلی دنبال قضیه و مصر بودند. ظاهرا آقایان، حسن نیت داشته‌اند و نظرشان احتیاط برای آینده بوده است».(8)

باید گفت ‌آقایان نه ظاهراً، بلکه واقعا حسن نیت داشتند؛ ‌بلکه آنان در رأس کسانی بودند که در خبرگان، با حسن نیت و به عنوان احتیاط، آقای منتظری را به عنوان رهبر آینده تعیین کردند؛ اما با کمال تأسف، آقای منتظری ابتدا می‌گوید: «ظاهراً آقایان حسن نیت داشته‌اند»، ولی در ادامه، در حسن نیت آنها تشکیک می‌کند و آنان را تا سرحد توطئه‌گری متهم می‌کند که با این اقدام، می‌خواستند زمینه رهبری او را از بین ببرند! متن گفته او این است: «من اگر بدبینانه تحلیل کنم، می‌گویم اصلا شاید آن قضیه، مقدمه جریانات بعد بوده که مسئله را سر زبان‌ها بیندازند و بعد، زمینه را از بین ببرند... از قدیم می‌گفتند اگر می‌خواهید کسی را خراب کنید، به طور غیرطبیعی او را بالا ببرید و بعد، مقدمات سقوط او را فراهم کنید».(9)

شگفت اینکه، کسی چنین سخن می‌گوید که خود را مرجع تقلید می‌داند و معتقد است که تهمت، گناه کبیره است و شگفت‌تر اینکه در ادامه همین مطلب می‌گوید: «البته من که الحمدلله اصلا انتظار مقام و موقعیت نداشتم و ندارم!» (10)

در پاسخ به این سؤال که چرا امام نظر مخالف خود را در مورد رهبری آقای منتظری اعلام نکردند، باید گفت سیره حکیمانه امام در این گونه موارد این بود که تا آنجا که مصالح نظام را در خطر نبینند و احساس تکلیف قطعی نکنند، نظر مسئولان اصلی کشور را که در واقع مشاوران مورد اعتماد ایشان بودند و از آنان به «دوستان» ‌تعبیر می‌فرمودند، بر نظر خود مقدم می‌داشتند.

در مورد رهبری آقای منتظری نیز، تا آنجا که تنها وی را ساده‌لوح و فاقد مدیریت و تدبیر می‌دانستند، با اصرار مدیران ارشد کشور به این جمع‌بندی رسیدند که همراهی و همکاری آنان با وی، خلاء بی‌تدبیری و سادگی او را پر خواهد کرد؛ اما حوادث بعدی ثابت کرد که مشکل بیش از این است و لذا «با دلی پرخون و قلبی شکسته» و با آگاهی تمام، آقای منتظری را از رهبری آینده برکنار کردند.

پانوشت:

1 - ر.ک: صحیفه نور، ج.21، صص 332-330

2- سال 1386

3 - رئیس اسبق دیوان عدالت اداری

4 - در آن تاریخ آقای محمدی گیلانی عضو شورای نگهبان قانون اساسی بوده است.

5 - تلخیص سخنان آقای محمدی گیلانی در تاریخ 6/9/1379. گفتنی است که نگارنده در جلسه سخنرانی حضور داشت و نوار سخنرانی ایشان موجود است.

6 - ر.ک: صحیفه نور، ج. 21، صص 332-330

7 - همان صص335-334

8 - خاطرات آقای منتظری، ص 474.

9- همان.
10 - همان

 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر