امام زمان(ع) چه نيازي به دعاي ما دارد؟
صدای شیعه: ممکن است براي بعضي توهم شود که چون امام زمان(ع) وسيله رسيدن برکات به مخلوقات است پس، از مردم بينياز و مستغني است، بنابراين چه نيازي به دعاي مردم هست؟
به اين توّهم به چند وجه ميتوان پاسخ داد:
1. اينکه دعاي ما براي آن حضرت، از باب هديه شخص حقير فقيري به رادمرد بزرگواري است ترديدي نيست که اين، نشانه نياز اين فقير به بخشش آن بزرگ است، و اين شيوه بندگان نسبت به اربابان ميباشد، چه خوش گفتهاند:
اهدت سليمان يوم العيد قبره
برجله من جراد کان في فيها
ترنمّت بلطيف القول ناطقه
إنّ الهدايا علي مقدار مهديها
به عيدي مورچه ران جرادي
نمودي هديه از بهر سليمان
چه خوش گفتا که قدر خويش هرکس
نمايد هديهاي تقديم سلطان
2. آنچه از روايات به دست ميآيد، ظاهراً اين است که وقت ظهور امام زمان(ع) از امور بدائيه است که امکان پيش و پس افتادنش هست. بنابراين شايد جلو افتادن آن به جديت و اهتمام اهل ايمان در دعا کردن براي تعجيل فرج آن حضرت مشروط باشد.
دليل آن حديثي است که از امام صادق(ع) نقل شده، راوي ميگويد:
شنيدم که حضرت ابوعبدالله صادق (ع) ميفرمود: خداوند به ابراهيم وحي فرستاد که برايش فرزندي متولد خواهد شد. آن جناب اين خبر را به ساره داد. ساره گفت: آيا من فرزندي خواهم زاييد در حاليکه پيرزنم؟ پس خداوند به ابراهيم وحي فرستاد که او (ساره) خواهد زاييد و فرزندانش چهارصد سال عذاب خواهند شد به خاطر اينکه سخن مرا رد کرد.
امام صادق (ع) فرمود: وقتي عذاب و سختي بر بنياسراييل طول کشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله کردند، پس خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد که بنياسراييل را خلاص کنند، و از صدوهفتاد سال صرفنظر کرد.
حضرت صادق(ع) افزود: شما نيز همينطور اگر اين کار را بکنيد خداوند از ما فرج ميکند، ولي اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حد خواهد رسيد.1
3. ترديدي نيست که امامان(ع) ـ به مقتضاي وضع انساني خود ـ به بيماريها و غمها و اندوههايي دچار ميشوند که براي دفع آنها وسايلي هست که برخي از آن وسايل از اهل ايمان ساخته است، و از مهمترين وسايل دفع بلا و گرفتاري، جديت و اهتمام در دعا کردن و از خدا خواستن است، چنانکه روايات بر اين معني دلالت ميکنند از جمله:
به درستي که دعا قضا را برميگرداند و پيچيدگي آنرا باز ميکند، چنانکه رشته نخ واتاب شود با اينکه به سختي تابيده شده باشد.2
و نيز از زراره نقل شده که گفت: حضرت ابوجعفر باقر(ع) به من فرمود:
آيا تو را راهنمايي نکنم به چيزي که رسولالله(ص) در آن استثنايي نزده؟ عرض کردم چرا. فرمود: دعا، که قضاي پيچيده سخت را برميگرداند ـ و انگشتانش را به هم فشرد.3
و نيز احاديث ديگري که در جاي خود ذکر شده است. بنابراين هرگاه مؤمن، ابتلاي مولاي خودش را ـ که از جانش عزيزتر است ـ احتمال دهد که امام او به يکي از امور ياد شده دچار گرديده، کوشش و جديت خواهد کرد که به وسيله دعا، آنرا از او دور گرداند، همانطور که وسايل از او دفاع مينمايد.
4. با توجه به اينکه ما هدف ارزندهاي داريم که موانعي جلو رسيدن به آنرا گرفته است، بر ما واجب است که در دفع و رفع آن موانع همت و جديت کنيم، و چون تأخير ظهور مولاي ما صاحبالزمان(ع) به سبب موانعي است که از ناحيه خود ما سرچشمه گرفته، برما است که از خداوند متعال برطرف کردن آن موانع را بخواهيم. پس دعا کردن براي تعجيل فرج امام(ع)، در حقيقت دعا براي خودمان و سودمند به حالمان ميباشد.
خود آن حضرت هم ضمن توقيعي به اين معني اشاره و فرمودهاند:
و بسيار دعا کنيد براي تعجيل فرج، که آن فرج شما است.4
که اشاره به بينيازي آن حضرت از ما ميباشد.
5. فضل و مرحمت و لطف و رحمت الهي را حد و مرزي نيست، همچنين در وجود امام(ع) کمبود و نقصاني که مانع پذيرش فيض الهي باشد، نيست. بنابراين هيچ مانعي ندارد که با دعاي مؤمنين براي مولا و آقايشان، عنايت و لطف مخصوصي به حضرتش برسد.
و اينکه گفتهاند: چون امامان(ع) وسيله و واسطه رسيدن فيض به بندگان هستند، منافات دارد با اينکه به وسيله بندگان به درجهاي نايل شوند، جز استبعاد و تعجب چيزي نيست، و هيچگونه منافاتي ندارد که امامان(ع) علت غائي و هدف از آفرينش مخلوقات باشند، و فيض خداوند به وسيله ايشان به مخلوقات برسد، در عين حال از لوازم و ويژگيهاي بشري نيز برخوردار، و براي زندگي ظاهري خود به آنچه از زمين ميرويد نيازمند باشند ـ همانطور که ساير مردم محتاج هستند.
از آنچه گفتيم اين معني نيز معلوم شد که نتيجه و ثمره درود فرستادن مؤمنين بر پيغمبر و آل پيغمبر(ص)، هم به خود درود فرستادگان برميگردد و هم به کساني که بر آنها درود فرستاده شده، نه از اين جهت که احتياجي به صلوات و درود فرستادن مؤمنين باشد تا اشکالات ياد شده وارد گردد، بلکه از اين جهت که آنها (پيغمبر و آل او(ص)) قابليت و شايستگي دارند، زيرا خداوند بلندمرتبه فيضهائي، که حد و نهايت ندارد، به آن حضرات ارزاني داشته است؛ چرا که هميشگي و استمرار اين فيوضات، از لوازم قدرت کامل و تمام و همگاني و هميشگي خداوند ميباشد.
امکان دارد که ميان فرمان به دعا براي تعجيل فرج و ظهور مولايمان صاحبالزمان(ع) و احاديثي که از تعجيل در ظهور نهي کرده، تناقضي احساس شود. در پاسخ بايد گفت: آن شتابي که از آن نهي شده است، سه گونه ميباشد.
الف. شتابي که موجب يأس و نااميدي از ظهور قائم(ع) شود. زيرا فرد به خاطر کم صبري و ناشکيبايي ميگويد: اگر ظهور، شدني بود، هم اکنون واقع ميشد و به تأخير افتادن آن، فرد را به سوي انکار امام(ع) سوق ميدهد.
ب. آن شتابي که منافي تسليم فرمان خدا و رضا به قضا و حکم خدا باشد. و اينگونه درخواست شتاب براي ظهور، اگر ظهور به عقب افتد، فرد به سوي انکار حکمت آفريدگار بلندمرتبه کشيده ميشود.
از اينرو در دعايي که توسط جناب عثمان بن سعيد عمري روايت شده چنين ميخوانيم :
فصبّرني علي ذلک حتّي لا أحبَّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت و لا کشف ما سترت ولا البحث عمّا کتمت ولا أنازعک في تدبيرک و لا أقول لم؟ و کيف؟ و ما بال وليّ الأمر لا يظهر؟ و قد امتلئت الأرض من الجور؟!
پروردگارا مرا بدان (امر غيبت آن حضرت) صبر و تحمل ده تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاي جلو بيفتد و آنچه را تعجيل بخواهي من به تأخيرش مايل نباشم. و هرچه تو در پرده قراردادهاي افشايش را نطلبم، و در آنچه نهان ساختهاي کاوش ننمايم و در تدبير امور جهان با تو (که همه مصالح را ميداني) به نزاع نپردازم، و نگويم که چرا و چگونه و به چه جهت ولي امر غائب آشکار نميشود و ظهور نميکند در حالي که زمين پر از ستم گرديده است؟! ... .5
اگر گفته شود: بدون شک دعا کردن براي تعجيل ظهور، از محبت و شوق سرچشمه ميگيرد، و اين منافات دارد با فرمايش آن حضرت که:
تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاي جلو بيفتد...
بايد گفت: که از احاديث به دست ميآيد که زمان فرج و ظهور از اموري است که "بداء " در آن راه دارد، بنابراين وقتي يک فرد دلباخته امام عصر(ع) نزديک شدن وقت ديدار و ظهور آن حضرت را ممکن بداند که با کوشش و اهتمام در دعا کردن براي اين مقصود تحققپذير است، تمام تلاش و جديت خود را در اين راه مبذول خواهد داشت، و اين کار هيچگونه منافاتي با تسليم بودن به آنچه در علم الهي تقدير شده ندارد.
البته اگر برفرض، آن وقت معين را که خداوند حتم نموده، و قضاي غيرقابل تغيير و تبديل الهي برآن تعلق گرفته، اگر آن وقت را دقيقاً بداند، ديگر جايي براي دعا کردن نميماند، و بايد به امر پروردگار تسليم شد.
ج. شتاب و عجلهاي که سبب پيروي از گمراهان و گمراهکنندگان و شياطين بدعتگذار شود، که پيش از ظاهر شدن علامتهاي حتمي که از پيشوايان معصوم(ع) روايت شده، اقدام به فريب دادن افراد مينمايند.
به بيان ديگر نيز ميتوان اين گونه پاسخ داد که: عجله کردن بر دو قسم است: ممدوح و مذموم.
عجله مذموم آن است که انسان خواستار انجام گرفتن چيزي، پيش از رسيدن وقت آن، بوده باشد، که عقلاً و نقلاً قبيح و بد است.
و عجله ممدوح آن است که شخص در اولين فرصت ممکن، تحقق يافتن امري را بخواهد.
و چون ظهور حضرت صاحبالامر(ع) از اموري است که ـ به خواست خدا ـ ممکن است جلو بيفتد و منافع آن نيز بيشمار است، هر مؤمني که بر اين باور باشد برخود واجب ميداند که جديت کند تا در اولين زماني که صلاحيت ظهور در آن باشد، خداوند آنرا برساند، در عين حال صبر کند و تسليم باشد تا آن هنگام فرا رسد. اکنون به بيان آثار و فوايد و ويژگيهايي که بر دعا کردن براي تعجيل فرج مترتب است، ميپردازيم. اين دعا، تحقّق فرمايش حضرت ولي عصر(ع) است که فرمود: "و بسيار دعا کنيد براي تعجيل فرج که فرج شما در آن است "؛ سبب زياد شدن نعمتها؛ اظهار محبت قلبي؛ نشانه انتظار؛ زنده کردن امر ائمه اطهار(ع)؛ مايه ناراحتي شيطان لعين؛ و نجات يافتن از فتنههاي آخرالزمان؛ و ادا قسمتي از حقوق آن حضرت، ـ که ادا حق هر صاحب حقي واجبترين امور است ـ . تعظيم امر خداوند و دينش؛ موجب دعاي حضرت صاحبالزمان(ع) در حق دعا کننده؛ ورود در شفاعت آن حضرت در قيامت؛ و نيز شفاعت پيغمبر(ص) است؛ اين دعا، امتثال امر الهي و طلب فضل و عنايت او؛ مايه استجابت دعا؛ و اداي اجر رسالت؛ مايه دفع بلا، و وسعت روزي؛ و آمرزش گناهان؛ و تشرف به ديدار آن حضرت در بيداري يا خواب؛ و رجعت به دنيا در زمان ظهور آن حضرت؛ و به شمار آمدن از برادران پيامبر خدا(ص)؛ و باعث تعجيل در فرج مولاي ما حضرت صاحبالزمان(ع) ميباشد.6
پينوشتها
1 برگرفته از مکيال المکارم در فوائد دعا براي قائم(ع)، سيد محمدتقي موسوي اصفهاني.
2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 131.
3. کليني، اصول کافي، ج 2، ص 469.
4. همو، همان، ج 2، ص 470.
5. صدوق، کمالالدين، ج 2، ص 485؛ طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 284؛ مجلسي، همان، ج 53، ص 181.
6 براي مطالعه تمام آثار مادي و معنوي دعا براي فرج امام عصر(ع) ر.ک: مکيال المکارم، ص146 به بعد مراجعه کنيد.
انتهاي پيام/ممکن است براي بعضي توهم شود که چون امام زمان(ع) وسيله رسيدن برکات به مخلوقات است پس، از مردم بينياز و مستغني است، بنابراين چه نيازي به دعاي مردم هست؟
به اين توّهم به چند وجه ميتوان پاسخ داد:
1. اينکه دعاي ما براي آن حضرت، از باب هديه شخص حقير فقيري به رادمرد بزرگواري است ترديدي نيست که اين، نشانه نياز اين فقير به بخشش آن بزرگ است، و اين شيوه بندگان نسبت به اربابان ميباشد، چه خوش گفتهاند:
اهدت سليمان يوم العيد قبره
برجله من جراد کان في فيها
ترنمّت بلطيف القول ناطقه
إنّ الهدايا علي مقدار مهديها
به عيدي مورچه ران جرادي
نمودي هديه از بهر سليمان
چه خوش گفتا که قدر خويش هرکس
نمايد هديهاي تقديم سلطان
2. آنچه از روايات به دست ميآيد، ظاهراً اين است که وقت ظهور امام زمان(ع) از امور بدائيه است که امکان پيش و پس افتادنش هست. بنابراين شايد جلو افتادن آن به جديت و اهتمام اهل ايمان در دعا کردن براي تعجيل فرج آن حضرت مشروط باشد.
دليل آن حديثي است که از امام صادق(ع) نقل شده، راوي ميگويد:
شنيدم که حضرت ابوعبدالله صادق (ع) ميفرمود: خداوند به ابراهيم وحي فرستاد که برايش فرزندي متولد خواهد شد. آن جناب اين خبر را به ساره داد. ساره گفت: آيا من فرزندي خواهم زاييد در حاليکه پيرزنم؟ پس خداوند به ابراهيم وحي فرستاد که او (ساره) خواهد زاييد و فرزندانش چهارصد سال عذاب خواهند شد به خاطر اينکه سخن مرا رد کرد.
امام صادق (ع) فرمود: وقتي عذاب و سختي بر بنياسراييل طول کشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله کردند، پس خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد که بنياسراييل را خلاص کنند، و از صدوهفتاد سال صرفنظر کرد.
حضرت صادق(ع) افزود: شما نيز همينطور اگر اين کار را بکنيد خداوند از ما فرج ميکند، ولي اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حد خواهد رسيد.1
3. ترديدي نيست که امامان(ع) ـ به مقتضاي وضع انساني خود ـ به بيماريها و غمها و اندوههايي دچار ميشوند که براي دفع آنها وسايلي هست که برخي از آن وسايل از اهل ايمان ساخته است، و از مهمترين وسايل دفع بلا و گرفتاري، جديت و اهتمام در دعا کردن و از خدا خواستن است، چنانکه روايات بر اين معني دلالت ميکنند از جمله:
به درستي که دعا قضا را برميگرداند و پيچيدگي آنرا باز ميکند، چنانکه رشته نخ واتاب شود با اينکه به سختي تابيده شده باشد.2
و نيز از زراره نقل شده که گفت: حضرت ابوجعفر باقر(ع) به من فرمود:
آيا تو را راهنمايي نکنم به چيزي که رسولالله(ص) در آن استثنايي نزده؟ عرض کردم چرا. فرمود: دعا، که قضاي پيچيده سخت را برميگرداند ـ و انگشتانش را به هم فشرد.3
و نيز احاديث ديگري که در جاي خود ذکر شده است. بنابراين هرگاه مؤمن، ابتلاي مولاي خودش را ـ که از جانش عزيزتر است ـ احتمال دهد که امام او به يکي از امور ياد شده دچار گرديده، کوشش و جديت خواهد کرد که به وسيله دعا، آنرا از او دور گرداند، همانطور که وسايل از او دفاع مينمايد.
4. با توجه به اينکه ما هدف ارزندهاي داريم که موانعي جلو رسيدن به آنرا گرفته است، بر ما واجب است که در دفع و رفع آن موانع همت و جديت کنيم، و چون تأخير ظهور مولاي ما صاحبالزمان(ع) به سبب موانعي است که از ناحيه خود ما سرچشمه گرفته، برما است که از خداوند متعال برطرف کردن آن موانع را بخواهيم. پس دعا کردن براي تعجيل فرج امام(ع)، در حقيقت دعا براي خودمان و سودمند به حالمان ميباشد.
خود آن حضرت هم ضمن توقيعي به اين معني اشاره و فرمودهاند:
و بسيار دعا کنيد براي تعجيل فرج، که آن فرج شما است.4
که اشاره به بينيازي آن حضرت از ما ميباشد.
5. فضل و مرحمت و لطف و رحمت الهي را حد و مرزي نيست، همچنين در وجود امام(ع) کمبود و نقصاني که مانع پذيرش فيض الهي باشد، نيست. بنابراين هيچ مانعي ندارد که با دعاي مؤمنين براي مولا و آقايشان، عنايت و لطف مخصوصي به حضرتش برسد.
و اينکه گفتهاند: چون امامان(ع) وسيله و واسطه رسيدن فيض به بندگان هستند، منافات دارد با اينکه به وسيله بندگان به درجهاي نايل شوند، جز استبعاد و تعجب چيزي نيست، و هيچگونه منافاتي ندارد که امامان(ع) علت غائي و هدف از آفرينش مخلوقات باشند، و فيض خداوند به وسيله ايشان به مخلوقات برسد، در عين حال از لوازم و ويژگيهاي بشري نيز برخوردار، و براي زندگي ظاهري خود به آنچه از زمين ميرويد نيازمند باشند ـ همانطور که ساير مردم محتاج هستند.
از آنچه گفتيم اين معني نيز معلوم شد که نتيجه و ثمره درود فرستادن مؤمنين بر پيغمبر و آل پيغمبر(ص)، هم به خود درود فرستادگان برميگردد و هم به کساني که بر آنها درود فرستاده شده، نه از اين جهت که احتياجي به صلوات و درود فرستادن مؤمنين باشد تا اشکالات ياد شده وارد گردد، بلکه از اين جهت که آنها (پيغمبر و آل او(ص)) قابليت و شايستگي دارند، زيرا خداوند بلندمرتبه فيضهائي، که حد و نهايت ندارد، به آن حضرات ارزاني داشته است؛ چرا که هميشگي و استمرار اين فيوضات، از لوازم قدرت کامل و تمام و همگاني و هميشگي خداوند ميباشد.
امکان دارد که ميان فرمان به دعا براي تعجيل فرج و ظهور مولايمان صاحبالزمان(ع) و احاديثي که از تعجيل در ظهور نهي کرده، تناقضي احساس شود. در پاسخ بايد گفت: آن شتابي که از آن نهي شده است، سه گونه ميباشد.
الف. شتابي که موجب يأس و نااميدي از ظهور قائم(ع) شود. زيرا فرد به خاطر کم صبري و ناشکيبايي ميگويد: اگر ظهور، شدني بود، هم اکنون واقع ميشد و به تأخير افتادن آن، فرد را به سوي انکار امام(ع) سوق ميدهد.
ب. آن شتابي که منافي تسليم فرمان خدا و رضا به قضا و حکم خدا باشد. و اينگونه درخواست شتاب براي ظهور، اگر ظهور به عقب افتد، فرد به سوي انکار حکمت آفريدگار بلندمرتبه کشيده ميشود.
از اينرو در دعايي که توسط جناب عثمان بن سعيد عمري روايت شده چنين ميخوانيم :
فصبّرني علي ذلک حتّي لا أحبَّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت و لا کشف ما سترت ولا البحث عمّا کتمت ولا أنازعک في تدبيرک و لا أقول لم؟ و کيف؟ و ما بال وليّ الأمر لا يظهر؟ و قد امتلئت الأرض من الجور؟!
پروردگارا مرا بدان (امر غيبت آن حضرت) صبر و تحمل ده تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاي جلو بيفتد و آنچه را تعجيل بخواهي من به تأخيرش مايل نباشم. و هرچه تو در پرده قراردادهاي افشايش را نطلبم، و در آنچه نهان ساختهاي کاوش ننمايم و در تدبير امور جهان با تو (که همه مصالح را ميداني) به نزاع نپردازم، و نگويم که چرا و چگونه و به چه جهت ولي امر غائب آشکار نميشود و ظهور نميکند در حالي که زمين پر از ستم گرديده است؟! ... .5
اگر گفته شود: بدون شک دعا کردن براي تعجيل ظهور، از محبت و شوق سرچشمه ميگيرد، و اين منافات دارد با فرمايش آن حضرت که:
تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاي جلو بيفتد...
بايد گفت: که از احاديث به دست ميآيد که زمان فرج و ظهور از اموري است که "بداء " در آن راه دارد، بنابراين وقتي يک فرد دلباخته امام عصر(ع) نزديک شدن وقت ديدار و ظهور آن حضرت را ممکن بداند که با کوشش و اهتمام در دعا کردن براي اين مقصود تحققپذير است، تمام تلاش و جديت خود را در اين راه مبذول خواهد داشت، و اين کار هيچگونه منافاتي با تسليم بودن به آنچه در علم الهي تقدير شده ندارد.
البته اگر برفرض، آن وقت معين را که خداوند حتم نموده، و قضاي غيرقابل تغيير و تبديل الهي برآن تعلق گرفته، اگر آن وقت را دقيقاً بداند، ديگر جايي براي دعا کردن نميماند، و بايد به امر پروردگار تسليم شد.
ج. شتاب و عجلهاي که سبب پيروي از گمراهان و گمراهکنندگان و شياطين بدعتگذار شود، که پيش از ظاهر شدن علامتهاي حتمي که از پيشوايان معصوم(ع) روايت شده، اقدام به فريب دادن افراد مينمايند.
به بيان ديگر نيز ميتوان اين گونه پاسخ داد که: عجله کردن بر دو قسم است: ممدوح و مذموم.
عجله مذموم آن است که انسان خواستار انجام گرفتن چيزي، پيش از رسيدن وقت آن، بوده باشد، که عقلاً و نقلاً قبيح و بد است.
و عجله ممدوح آن است که شخص در اولين فرصت ممکن، تحقق يافتن امري را بخواهد.
و چون ظهور حضرت صاحبالامر(ع) از اموري است که ـ به خواست خدا ـ ممکن است جلو بيفتد و منافع آن نيز بيشمار است، هر مؤمني که بر اين باور باشد برخود واجب ميداند که جديت کند تا در اولين زماني که صلاحيت ظهور در آن باشد، خداوند آنرا برساند، در عين حال صبر کند و تسليم باشد تا آن هنگام فرا رسد. اکنون به بيان آثار و فوايد و ويژگيهايي که بر دعا کردن براي تعجيل فرج مترتب است، ميپردازيم. اين دعا، تحقّق فرمايش حضرت ولي عصر(ع) است که فرمود: "و بسيار دعا کنيد براي تعجيل فرج که فرج شما در آن است "؛ سبب زياد شدن نعمتها؛ اظهار محبت قلبي؛ نشانه انتظار؛ زنده کردن امر ائمه اطهار(ع)؛ مايه ناراحتي شيطان لعين؛ و نجات يافتن از فتنههاي آخرالزمان؛ و ادا قسمتي از حقوق آن حضرت، ـ که ادا حق هر صاحب حقي واجبترين امور است ـ . تعظيم امر خداوند و دينش؛ موجب دعاي حضرت صاحبالزمان(ع) در حق دعا کننده؛ ورود در شفاعت آن حضرت در قيامت؛ و نيز شفاعت پيغمبر(ص) است؛ اين دعا، امتثال امر الهي و طلب فضل و عنايت او؛ مايه استجابت دعا؛ و اداي اجر رسالت؛ مايه دفع بلا، و وسعت روزي؛ و آمرزش گناهان؛ و تشرف به ديدار آن حضرت در بيداري يا خواب؛ و رجعت به دنيا در زمان ظهور آن حضرت؛ و به شمار آمدن از برادران پيامبر خدا(ص)؛ و باعث تعجيل در فرج مولاي ما حضرت صاحبالزمان(ع) ميباشد.6
پينوشتها
1 برگرفته از مکيال المکارم در فوائد دعا براي قائم(ع)، سيد محمدتقي موسوي اصفهاني.
2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 131.
3. کليني، اصول کافي، ج 2، ص 469.
4. همو، همان، ج 2، ص 470.
5. صدوق، کمالالدين، ج 2، ص 485؛ طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 284؛ مجلسي، همان، ج 53، ص 181.
6 براي مطالعه تمام آثار مادي و معنوي دعا براي فرج امام عصر(ع) ر.ک: مکيال المکارم، ص146 به بعد مراجعه کنيد.
انتهای پیام