( 0. امتیاز از )


8 - س: در اینجا به نظر می رسد که آشنائی مختصر با پاپ جدید، «بندیکت شانزدهم» بی مناسبت نباشد؟

ج: ژوزف آلوس راتزینگر در سال 1927 م در منطقه باواریای آلمان به دنیا آمد. پدرش یک ژاندارم بود... «ژوزف» در کودکی به کشاورزی پرداخت و در 14 سالگی به سازمان جوانان حزب نازی هیتلری پیوست! و عنصر فعال سازمان بود و در 16 سالگی مدتی هم به عنوان خدمه پدافند هوائی آلمان تحت آموزش نظامی قرار گرفت و در سال 1944 م رسما به ارتش آلمان پیوست و در جنگ دوم جهانی، حضوری فعال داشت!... وی پس از پایان جنگ در شهر مونیخ به تصحیلات مذهبی خود ادامه داد و به مقام کشیش رسید و در سال 1958 م با داشتن عنوان دکتری، عازم واتیکان شد و پس از طی مراحل، به کاردینالی رسید و از مشاوران نزدیک ژان پل دوم بشمار می رفت. ولی او از همان اول به عنوان یک بنیادگرای تندرو محسوب می شد و علیرغم روش ظاهری پاپ ژان پل دوم، روش ویژه ای در مقابله با مخالفان عقیدتی خود داشت تا آنجا که همه کشیشانی را که خواستار تجدیدنظر در امر ازدواج کشیشان بودند، از کار برکنار و بایکوت کرد و در مورد هواداران کاتولک «الهیات رهائی بخش» خشونت بیشتری از خود نشان داد و حتی آنها را «مرتد» و «کمونیست» نامید..

ژوزف که حالا دیگر باید او را کاردینال بندیکت شانزدهم بنامیم!، در مورد اسلام و مسلمانان هم موافق سند شورای واتیکان دوم نبود و با پاپ ژان پل دوم در این رابطه هماهنگی نداشت و حتی وقتی ژان پل دوم، در دمشق از مسجد اموی دیدن کرد، او حاضر نشد پاپ را همراهی کند و قبل از آن هم در مصاحبه های خود یا مقالاتی که منتشر می کرد، به انتقاد غیرعقلانی از اسلام می پرداخت... مثلاً در سال 1996 در مقاله ای نوشت: «اسلام با دموکراسی و دنیای مدرن سازگار نیست»! سپس رهبران مذهبی مسلمان آلمان را متهم ساخت که جوانان را به سوی «نوعی بربریسم جدید»! سوق می دهند؟!.

بدین ترتیب جناب ژوزف عضو سازمان جوانان نازی هیتلری، در واقع رگه های فاشیستی خود را در دوران کشیشی و کاردینالی، حفظ کرد و حتی در مورد پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا در مصاحبه ای با روزنامه فرانسوی «فیگارو» صریحا اعلام داشت: «ترکیه مسلمان بهتر است که همچنان عضو کشورهای آسیائی باقی بماند و منطقی نیست که با آن ساختار اسلامی خود به قاره اروپا که هویتی مسیحی دارد، بپیوندد»! کاردینال بندیکت در مورد گفتگو با مسلمانان هم عقیده دارد که «فقط از سر نصیحت و تبشیر به دوری از خشونت قابل قبول است»!!از آخرین افاضات او در سخنرانی رسمی در دانشگاه الهیات اگزنبرگ آلمان، همه آگاه هستیم که چگونه در کمال بی ادبی و بی منطقی به بهانه بحث درباره «ایمان و عقل»! با نقل نامه ای از یک امپراطور قرون وسطائی، به اسلام حمله کرد و آن را دینی مخالف عقل و منطق نامید و سپس در اوج بیشرمی گفت: «پیامبر اسلام هیچ چیزی جز جنگ و شمشیر نیاورد و ایمان و دین اسلام تنها به زور شمشیر بر مردم مستولی شده است»!

در اینجا ما قصد بررسی حملات غیرمنطقی و غیرعقلانی پاپ بندیکت را نداریم ولی با یادآوری آیه ای! از «انجیل»، به جناب پاپ، نشان می دهیم که چه کسی «شمشیر» و «آتش افروزی» و «تفریق» را برای مردم جهان به ارمغان آورده است: در انجیل متی می خوانیم «گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم؟، نیامده ام تا سلامتی بگذارم، بلکه شمشیر را..» (انجیل متی باب دهم آیه 34)

و در انجیل لوقا اضافه می کند: «من آمدم تا آتشی در زمین افروزم.. آیا گمان می برید که من آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم، نی! بلکه به شما می گویم تفریق را.» (لوقا، باب دوازدهم آیه 49 و 51).

در مقابل اشاره می کنیم که خداوند می فرماید ما محمد(ص) را برای رحمت و آسایش و آرامش مردم جهان فرستاده ایم: و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین (قرآن، سوره انبیاء آیه 107)

9 - س: علت تغییر روش پاپ بندیکت شانزدهم، نسبت به اسلام و مسلمانان چیست؟ و اصولاً چه عواملی باعث شده که کلیسا و بطور کلی غرب، اینگونه به اسلام و پیامبر اعظم اسلام(ص) حمله کند؟

ج: با توجه به سابقه دشمنی کلیسا و دستگاه پاپی با اسلام و مسلمانان، و با توجه به سابقه گرایش های فاشیستی و نژادپرستانه پاپ جدید: بندیکت شانزدهم، حمله او و دیگر ارباب کلیسا به اسلام و مسلمین، موضوع تازه یا غیرمنتظره ای نیست... اصولاً غرب در کلیت خود، ماهیت نژادپرستانه ای دارد.. و اکنون پیشرفت مسلمانان و توسعه و گسترش نفوذ اسلام در اروپا و آمریکا و گرایش اندیشمندان و روشنفکران غربی به اسلام، به اضافه اسلام آوردن مستمر انبوهی از افراد عادی مسیحی در غرب و آفریقا و آسیا... رشد و ازدیاد جمعیت مسلمان در اروپا و آمریکا، و عواملی از این قبیل، باعث شده که آنها نگران نفوذ و سلطه مسلمانان شده و به آغاز جنگ صلیبی جدید روی آورند و البته این ساده لوحانه است که ما بگوئیم جرج بوش در گفته خود – جنگ مقدس – دچار لغزش زبان! شده بود و یا پاپ بندیکت هم در سخنرانی خود، به اشتباه مطلبی را نقل کرده و یا شناختی از اسلام نداشته است؟!.. در واقع باید گفت که بوش و غرب، بخش سیاسی – نظامی تهاجم بر ضد مسلمانان را اداره می کنند و پاپ و کلیسا مأموریت هجمه فرهنگی – مذهبی بر ضد مسلمانان را عهده دار شده اند... نشر کاریکاتورهای اهانت آمیز در جرائد غربی و نمایش فیلم های زننده بر ضد پیامبر اعظم(ص) نشان دهنده عمق توطئه ای است که غرب در کلیت خود، بر ضد اسلام و مسلمانان تدارک دیده است... و متأسفانه موضع گیری های اخیر پاپ و سخنرانی وی، نشان داد که او، هم اکنون «سخنگوی غیررسمی امپریالیسم غرب و شیطان بزرگ» شده است...

جالب است بدانیم که جناب پاپ در زمان حمله وحشیانه 33 روزه نیروهای صهیونیستی با بمب های آمریکائی بر ضد مردم بی گناه و مسلمان لبنان، «سکوت مطلق»! را پیشه کرد! ولی اخیراً به مناسبت سخنی از لزوم تحقیق درباره «هولاکاست» و ادعای قتل عام یهودیان، توسط همشهریان جناب بندیکت و یا دیگر غربیان مسیحی، و همزمان با ملاقات «اولمرت» – نخست وزیر اسرائیل – وی رسماً اعلام داشت: «دنیا باید در مقابله با کسانی که در مسئله هولاکاست شک و تردید دارند، بطور جدی وارد عمل شود»!! ملاحظه می فرمائید که جناب پاپ در چه موردی سکوت کامل دارد و در چه موردی، دنیا را به کمک می طلبد!... روش پاپ فعلی، استمرار روش های قبلی ارباب کلیسا است که به درخواست سرمایه داری و امپریالیسم غرب، از نو ظهور یافته است...

10 - س: در قبال این دشمنی غرب با اسلام چه باید کرد و چگونه می توان دیدگاه منفی رایج در غرب مسیحی را نسبت به اسلام تغییر داد؟

ج: به نظر می رسد که مسلمانان با مشکلات عدیده ای در داخل و خارج روبرو هستند: از سوئی «حاکمیت های موجود وابسته» در سرکوب مسلمانان می کوشند، و در مقابل و در واکنش به این سرکوب «افراط گرایان تکفیری» به اقدامات غیرانسانی و ضداسلامی دست می زنند.. از سوی دیگر عملکرد برخی از مسلمانان در داخل و خارج، موجب پیدایش این توهم می گردد که این نوع اقدامات و رفتارها، نتیجه آموزش های دینی است ... علاوه بر این نکات، دهها مورد مشابه دیگر نیز موجب شده که دشمنی امپریالیسم غرب با همکاری کلیسا، علیه اسلام و مسلمانان بیشتر و گسترده تر و علنی تر گردد... و متأسفانه وسائل تبلیغاتی ما هم مطابق مقتضیات و خواست «زمان» نیست... وسائل ارتباط جمعی مسلمانان، کتابها و نشریات، روزنامه ها و مجله های ما، عمدتاً برای خودمان چاپ و منتشر می گردند و مطلقا توزیع و نشر در سطح جهان ندارند، چون به زبان مردم دنیا چاپ نمی شوند!..

یا ما اصولاً از وسائل تبلیغی ماهواره ای، در واقع استفاده نمی کنیم و در برابر چند هزار تلویزیون ماهواره ای به زبان های مختلف، واکنش مناسبی از خود نشان نمی دهیم و حتی حاضر نیستیم که با استفاده از ابزار و وسائل جدید مانند اینترنت و کامپیوتر و غیره.. و همکاری کارشناسان به میدان بیائیم و ظاهراً فقط مشغول درگیری با خود هستیم!.

از نظر من، تا ما در داخل کشورهای اسلامی خود را اصلاح نکنیم و یا مفاهیم اسلامی را، آنطور که مناسب زمان و مکان است، تبیین و اجرا نکنیم، نمی توانیم در خارج نقشی در رفع اتهامات و گرایش های ضداسلامی داشته باشیم... یعنی بطور خلاصه باید بگویم اگر خود یک جامعه اسلامی «الگو و نمونه»ای ارائه ندهیم و فقط به «شعار» و «تظاهر» بپردازیم، نمی توانیم در تغییر موضع و یا جلب توجه غربی ها و مسیحیان – و یا دیگران – موفق شویم... و حتی ما هم اکنون در داخل اغلب کشورهای اسلامی، نسل جوان خود را نمی توانیم حفظ کنیم... بهترین راه این است که کارشناسان و پژوهشگران آشنا به زمان و مکان و تناسب های آن، در یک بررسی و ارزیابی جمعی و گروهی، راه کارهای اساسی را در این رابطه پیدا و ارائه نمایند تا جهان اسلام به رسالتی که در این راستا به عهده علما و دانشمندان گذاشته است، بتواند جامه عمل بپوشاند!..

11 – س: نظر شما درباره گفتگوی مذاهب و ادیان چیست؟ آیا به نظر شما این سمینارها و جلسات، در کشورهای مختلف، و گردهمائی علمای اسلام و مسیحیت نتیجه مثبتی هم دارد؟

ج: من اشاره کردم که پیشنهاد گفتگو با مذاهب در سند منتشر شده «شورای واتیکان دوم» مطرح شده و بعدها، پاپ ژان پل دوم، آن را به جریان انداخت، اما باید دید که هدف نهایی از این امر چیست؟ آیا واقعاً واتیکان علاقه ای به گفتگوی مثبت با مذاهب دیگر را دارد؟

به نظر من پاسخ منفی است. من در ملاقاتی با کاردینال کازارولی که در واقع نخست وزیر واتیکان بود، گفتم که اگر هدف همکاری و تعاون در راه نشر اخلاق و معنویت در جامعه بشری است چرا کلیسا، بطور کلی، هدف اصلی تبشیر خود را در دنیای اسلام و به ویژه کشورهای فقیر اسلامی قرار داده و در جوامع مسلمان متمرکز ساخته است؟ شرط اول یک گفتگوی مثبت آن است که ما نخست عوامل چالش و اختلاف را از میان برداریم و بعد بگوئیم که بیائید گفتگو کنیم و قرآن این موضوع را 1400 سال پیش مطرح ساخته است: قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم، ان لا نعبد الّا الله... بیائید در مسئله ای که در آن وجه مشترک داریم دور هم جمع شویم و جز خدا کسی را نپرستیم...

کاردینال کازارولی ضمن تقدیر از این دیدگاه قرآنی، در واقع پاسخی برای سئوال من و تمرکز تبشیر در بلاد اسلامی نداشت... و من افزودم که بهتر است کلیسا نخست تبشیر خود را در خود جهان غرب مسیحی گریزان از مذهب و سپس در دنیای بت پرست ها – که صدها میلیون انسان را به دور خود جمع کرده اند – تمرکز بخشد... وگرنه در جهان اسلام که همه اهل توحید هستند و حضرت مسیح(ع) را هم به پیامبری قبول دارند...

به هر حال من در چند سمینار و گفتگوی مذاهب در ایران و خارج شرکت کرده ام، به نظر هدف اینها اولاً «سرگرم» ساختن مسلمانان و تظاهر به دوستی است و ثانیاً نفوذ عملی، از این طریق در کشورهای اسلامی است و در مرحله سوم، آوردن خاخامهای یهودی اسرائیلی به این سمینارها است که آغاز آن متأسفانه در مصر انجام شد و خاخام بزرگ اسرائیل را به عنوان شرکت در گفتگوی مذاهب!، به قاهره آوردند و متأسفانه با جناب شیخ الازهر هم ملاقات کرد و البته من در آن سمینار، اصلً شرکت نکردم... و هدف دیگر رسمیت بخشیدن به آئین های ساختگی مانند «بهائیگری» است که متأسفانه در بعضی از این سمینارها حضور دارند..

به هر حال: این کلیسای کاتولیک!... اما کلیسای شرق که بعضی ها به آن دل بسته بودند، پس از جریان قتل عام مسلمانان در گراژده بوسنی، این اسقف های کلیسای شرق، به ژنرال مسئول قتل عام، «مدال فاتح»! اهداء کردند... و عجب آنکه، همین ها بعد در سمینار ادیان در تهران حضور یافتند که من در سخنرانی خود و در حضور همه آنها، گفتم که نمی توان هم سخن از دوستی و تفاهم و گفتگوهای مثبت گفت و هم به ژنرال آدمکش صرب، مدال افتخار داد!.. که البته باز آقایان!! پاسخ منطقی نداشتند و فقط گفتند: آنها که مدال دادند ما نبودیم!!

حالا واقعاً واتیکان و کلیسا در درون، چگونه می اندیشند... بگذارید از مجله تایم برای شما نقل کتم: مجله تایم چاپ آمریکا، مورخ 27 نوامبر (یک ماه قبل) در مورد سفر پاپ به ترکیه مقاله ای منتشر ساخته و ضمن اعلام اینکه روش این پاپ در قبال مسلمانان همیشه انتقادی و تند بوده!، در پایان مقاله چنین آورده است: «.. بعید به نظر می رسد که پاپ موضوع خشونت در اسلام این کشف بزرگ خود را رها کند همانطور که یکی از مقامات بلندپایه واتیکان اظهار داشت: پاپ در سخنرانی خود نظر واقعی خود را بر زبان رانده است و حتی اگر مجبور شود که لحن خود را تغییر دهد، هرگز جهت گیری خود را تغییر نخواهد داد»!

این موضع پاپ است و آن هم موضع کلیسای ارتدکس شرق!.. حالا چگونه می توان با اینها به تفاهم رسید؟، من نمی دانم!.. در الهیات و مسائل کلامی که هرگز ما با «خدای پدر و پسر و روح القدس» سازگار نیستیم و در مسائل سیاسی هم که آنها تابع سیاست کلی غرب و استعمارگران هستند و در مسائل فقهی! هم آنها «طلاق را حرام مؤبد»! اعلام کرده اند! و همچنان «ازدواج کشیشان را حرام» می دانند و متأسفانه در اثر این نوع فتاوی غلط و غیرمنطقی، دهها میلیون زن و مرد کاتولیک را که به هر دلیلی از همسر خود جدا می شوند، وادار به ارتکاب «عمل حرام» می کنند و در مورد انحراف کشیشان هم، همه ساله علاوه بر آبروریزی مذهب، دهها میلیون دلار به شاکیان مورد آزار قرار گرفته پدران روحانی!، غرامت و جریمه می پردازند که آخرین نمونه آن پرداخت 40 میلیون دلار به گروهی از نوجوانان آمریکائی است که پس از شرکت در مراسم کلیسا!، مورد تجاوز پدران! قرار گرفته اند...

به هر حال من هنوز وجوه اشتراک گفتگوی ادیان را نیافته ام!.. امید که دوستان هوادار این نوع گفتگوها، موضوع را بطور شفاف تبیین کنند!

12 - س: در مورد دو کتاب منتشر شده از سوی شما درباره مسیحیت و واتیکان، اشاره ای در مقدمه گفتگو به عمل آمد، آیا توضیح بیشتری در این زمینه ندارید؟

ج: قبل از رساله «دو مذهب» که به سال 1342، پس از چاپ در سالنامه «مکتب تشیع» – چاپ قم – بطور مستقل چاپ شد و تاکنون هم بیش از 25 بار تجدید چاپ شده است، اینجانب در سال 1335 خلاصه ترجمه کتاب «التوضیح فی بیان ما هو الانجیل و من هو المسیح» تألیف مرحوم آیةالله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء – چاپ شده در قاهره و بغداد به سال 1912 میلادی – را توسط کتابفروشی «سروش» در تبریز منتشر نموده بودم و پس از چندین بار تجدید چاپ، سرانجام ترجمه مجموعه کامل هر دو جلد این کتاب را تحت عنوان: «پژوهشی درباره انجیل و مسیح» در سال 1370، به ضمیمه رساله جدید – در 70 صفحه اضافی – بنام «اندیشه مسیحیت» از قم منتشر ساختم..

چاپ بیست و پنجم «دو مذهب» نیز شامل رساله دیگری تحت عنوان: «کلیسا و استعمار» است که به هنگام اقامت موقت در آلمان در مرکز فرهنگی – اسلامی آخن به سال 1347 آن را نوشتم که نخست در نشریه «اسلام، مکتب مبارز» – ارگان انجمن های اسلامی دانشجویان – چاپ اروپا شماره چهارم، درج شد و سپس در چاپ جدید «دو مذهب» برای تکمیل بحث، عینا نقل گردید.

در سال 1365 هم به هنگام اقامت در ایتالیا – واتیکان – از سوی مرکز فرهنگی اسلامی اروپا – رم که تأسیس کرده بودیم، ترجمه کامل «انجیل برنابا» را به انگلیسی: The Gospel of Barnubas منتشر ساختم. این ترجمه از روی نسخه خطی ایتالیائی آن به وسیله اسقف LONS DALE و همکارش بانو LAURA RAGG به انگلیسی ترجمه شده و در سال 1907 م در آکسفورد به چاپ رسیده بود و ما از روی همان نسخه، آن را در ایتالیا – با مقدمه ای – تجدید چاپ کردیم.

نکته ای که قابل توجه است این است که مسیحیان کلیه اناجیل به قول خودشان غیرمعتبر یا «اپوکریفا» را جمع آوری و در چند مجلد چاپ کرده اند ولی از چاپ انجیل برنابا حتی اگر معتبر هم نباشد! خودداری کرده اند زیرا که در آن بشارت هائی درباره ظهور پیامبر اسلام آمده است و مسیحیان مایل نیستند که خود ناشر این انجیل باشند... البته این انجیل را فقط یکبار چاپ کرده اند که نسخ آن نایاب است و من فقط دو نسخه از آن را در کتابخانه های وین و لندن دیده ام...

همانطور که اشاره شد نسخه خطی ایتالیائی این انجیل در کتابخانه وین – اتریش – نگهداری می شود و به درخواست اینجانب، در سفری به اتریش به سال 1351 ش، مرحوم دکتر اسماعیل بالیچ DR. SMALL BALIC مسلمان یوگسلاوی الاصل و مسئول مرکز اسلامی اتریش صفحات اول و آخر این نسخه خطی به زبان ایتالیائی را عکسبرداری و در سال 1352 ش به اینجانب – مرکز بررسیهای اسلامی قم – ارسال نمود که این نمونه ها، جهت اطلاع علاقمندان در همینجا آورده می شود.

*** آخرین کتابی هم که اینجانب و این بار به زبان ایتالیائی و در «رم» منتشر نمودم، ترجمه مجموعه ای از بحث های استاد علامه طباطبائی در تفسیر المیزان درباره حضرت مسیح و حضرت مریم است که تحت عنوان «مسیح و مریم در قرآن» GESU E MARIA NEL CORANO در سال 1369 باز به هنگام اقامت سه ماهه موقت در «رم»، منتشر گردید.

تاریخ در آینه پژوهش: استاد از اینکه وقت خود را در اختیار مجله قرار دادید و بحث های جالبی را مطرح کردید، از شما سپاسگزاریم.

ج: اینجانب نیز به نوبه خود از اینکه این فرصت گفتگوی کوتاه را فراهم نمودید از شما و همه همکارانتان در مجله تشکر می کنم.

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر