( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: دعاي چهل و چهارم صحیفه سجادیه -که دعاي ورودي ماه رمضان است- و دعاي وداع ماه رمضان، از دعاهای با ارزش و گران‌قدری هستند که براي آشنایی با فضایل این ماه و وظايفي که داريم خوب است آنها را مرور کنیم. دعاي اول بيشتر در باب ماه رمضان و وظايف و تکاليفي است که انسان در اين ماه دارد و دعاي دوم هم عمدتاً اشاره‌اي به فضايل ماه دارد و بهره‌هايي که افراد از اين ماه برده‌اند و تکليف آنهايي که از اين ماه محروم شدند و نتوانستند بهره ببرند.
دعاي اول -که نسبتاً مفصل است- اینگونه شروع مي‌شود «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ» سپاس خداي را که ما را به حمد خودش هدايت کرد و ما را از اهل حمد قرار داد که حامد خدا باشیم، نتيجه‌اش چيست؟ «لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِينَ» تا از اين حمد به مقام شکر از احسان برسيم. «وَ لِيَجْزِيَنَا عَلَي ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِينَ» و در نتيجه پاداش محسنين را به دست بياوريم، از حمد به شکر و سپس به احسان برسیم.

«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَبَانَا بِدِينِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ»، حمد آن خدايي که دين خودش را به ما عطا کرد و ما را مختص به دين خودش قرار داد. انسان گاهي اين ها را جزء نعماتي که احتياج به حمد دارد به حساب نمي‌آورد، در حاليکه اساسي‌ترين نعماتي است که خداي متعال به ما داده است. اين نعمت ها تصادفي به دست نيامده و اينطور نيست که تصادفاً به اين مسير هدايت شديم بلکه تدبير الهي بوده است. در دستگاه خداي متعال امر تصادفي‌اي که بيرون از مشيّت او باشد، اتفاق نمي‌افتد. بنابراين بايد خداي متعال را بر آن حمد کرد.

«وَ سَبَّلَنَا فِي سُبُلِ إِحْسَانِهِ» حمد آن خداي را که ما را در راه‌هايي که منتهي به احسان‌ مي‌شود به حرکت درآورد و در اين مسيرها انداخت، چرا؟ «لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إِلَي رِضْوَانِهِ»، تا با دستگيري و امداد او، از اين راه‌ها سلوک کنيم. هم ورود به اين سبل احتياج به هدايت الهي دارد و هم سیر در اين سبل و سلوک در آن بدون مَنّ الهي ممکن نیست. پايان اين سبل چيست؟ رضوان خدای متعال است. انسان اگر اين سبل احسان را با مَنّ الهي طي کند به مقام رضوان الهي مي‌رسد.

«حَمْداً يَتَقَبَّلُهُ مِنَّا، وَ يَرْضَي بِهِ عَنَّا» آن حمدي که رضاي حق را به دنبال مي‌آورد و مقبول درگاه حق مي‌شود.

بنابراین ابتدائاً خدا را حمد کرديم به اينکه ما را اهل حمد قرار داد و حمد کرديم به اعطای دین و مسیر هدايت به راه‌هاي احسان خودش. در اینجا حمد خاصي دارد برای احسان خاص خدا؛ «و‍َ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ» خدا را ستايش مي‌کنم بر اينکه يکي از آن سبل را ماه خودش قرار داد.گویی که يک حمد اختصاصي دارد که غير از حمدهاي گذشته است.

معرفی ماه رمضان

سپس حضرت اين ماه را معرفي مي‌کنند؛ «شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِيصِ، وَ شَهْرَ الْقِيَامِ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ، هُديً لِلنَّاسِ، وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي‏ وَ الْفُرْقان»(1) شهر قرآن و شهري که در آن هدايت و بيّنات براي مردم فرود آمده کأنّه فقط همان سال اول نزول قرآن هم نيست بلکه استمرار دارد. شهر برخورداري از قرآن و هدايت او و بيّنات او اين ماه است، لذا بهار قرآن ماه رمضان است.

«صيام»، «اسلام»، «طهور» و «تمحيص» و «قيام»، خصوصياتی است که در اين ماه انسان مي‌تواند به آنها راه پيدا کند، مي‌تواند به مقام صائمين برسد. اين صوم هم درجاتي دارد، از صوم از مفطرات و محرّمات است تا صومي که گفتند مخصوص أخصّ خواص است که امساک قلب عن ما سوي الله است. ماه رمضان ماهي است که انسان مي‌تواند به اين مقامات برسد، هميشه اين شرايط مهيّا نيست. طبق نقلي که از نبی اکرم صلی الله علیه وآله شده است، ایشان فرمودند که شهري است که در آن دعوت به ضيافت الهي شدید و ابواب جهنم به روي شما بسته است، درهاي بهشت باز است و شياطين در اين ماه در غُل و زنجيرند.(2) اينها حقايقي است که براي آنهايي که اهل مشاهده‌ي ملکوت عالم هستند قابل شهود است و براي ما چون حضرت فرمودند قطعي است. راه‌هايي که به سوي جهنم ختم مي‌شود در اين ماه مسدود است، از درب بسته بايد وارد جهنم شد! در مقابل راه‌هاي رحمت الهي به سوي انسان باز است. شياطين که دعوت به جهنم مي‌کنند و مانع ورود انسان به رضوان و بهشت و مقامات معنوي هستند، در غُل و زنجيرند. در احوالات مرحوم انصاري همداني(3) نقل شده است که وقت مغرب فرموده بود بلند شويد اذان بگویيد، به او گفتند هنوز مغرب نشده است، فرموده بود: مگر نمي‌بينيد ملائکه روز دارند مي‌روند و ملائکه‌ي شب فرود مي‌آيند. آنهايي که اهل ملکوتند هم عوالم ملکوت را مي‌توانند ببينند و هم ملائکه را.

رمضان، ماه تزکیه و تطهیر

بنابراین اینگونه نیست که در همه‌ي ماه‌ها اين زمينه‌ها وجود داشته باشد، ماه ضيافت است و انسان مي‌تواند در اين ضيافت به صيام و اسلام برسد، که «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ »(4) شايد مقام اسلام، همان مقام تسليم در مقابل خداي متعال و نبيّ مکرم و اهلبيت عليهم السلام است. شهر الاسلام است، شهر الطهور و شهر التمحيص است؛ شهري است که انسان مي‌تواند از همه‌ي رذالت‌ها و‌آلودگي‌هايي که در وجودش است، پاک شود. در منزل، حمام يک مکان مخصوصي است که برای تطهير در نظر گرفته شده است، مکان و وسائل براي شست‌وشو آماده است، همين کار در نقاط ديگر بسيار سخت انجام مي‌گيرد، اينطور نيست که همه‌ جا حمام باشد، اين ماه هم ماه طهور است، شرايط باطني و ملکوتي عالم در اين ماه براي پاک شدن و طهارت انسان کاملاً آماده است.

البته ممکن است انسان از این ظرفیت ها استفاده نکند؛ خدا رحمت کند استادي داشتيم مي گفت ما بچه‌ بوديم با کودکان هم سن اقوام مي‌رفتيم حمام -خزينه‌ي قديم- سه چهار ساعت در حمام مي‌مانديم ولي بازی می کردیم وکشتي مي‌گرفتيم، وقتي از حمام بيرون مي‌آمديم، تازه چرک‌هايمان خيس شده بود! يک دست کتک مي‌خورديم که چرا حمام رفتيد؟! شهر الطهور گاهي اينگونه است و آدم استفاده نمي‌کند، وقتي بيرون مي‌آيد تازه چرک‌هايش خيس خورده است. ولي اگر بخواهد می تواند همه‌ي رذالت‌هاي روحي خودش را در اين ماه تطهير کند، ملکات و مراتب مختلف وجودي نفسش همه تطهير و پاک بشوند.

شهر خالص شدن است؛ خيلي‌از ناخالصي‌های انسان بر خودش هم پوشيده است، اين ناخالصي‌ها را در اين ماه مي‌شود پاک کرد. خداي متعال در ضمن بحث از جنگ احد و شکست‌هايي که به حسب ظاهر براي مسلمان‌ها پيش آمده، مي‌فرمايد: «لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في‏ صُدُورِکُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في‏ قُلُوبِکُم‏»(5) اين جنگ هاي سنگين برای اين است که آنچه در قلب شماست، تمحيص شود. انسان در آن فشارهاي سنگين است که مي‌تواند پاک بشود و تعلقاتی را که نسبت به اغيار دارد، رها کند. شهر رمضان يک چنين شهري است، مثل کوره‌ي جنگ که انسان مي‌تواند در آن تمحيص بشود، اينجا هم همينطور است. طلا ممکن است آلايش‌ها و ناخالصي‌هايي داشته باشد که بايد در کوره و در دماي بالا، اين ناخالصي‌ها را از خودش رها کند. در آن وضعیت است طلاي خالص باقي مي‌ماند و بقيه تعلقات کنده مي‌شود. گاهي ناخالصي‌هاي وجود انسان تعلق زیادی به روح انسان دارد مانند جاذبه‌ طلا و مس که در درجه‌ي خاصي از حرارت کوره رها مي‌شود. ولي در شرايط عادي نمي شود. درون اين ماه يک چنين شرايطي آماده است و انسان مي‌تواند تمحيص شود، هميشه موقعیت براي تمحيص شدن آماده نيست.

شهر القيام است؛ ظاهرش اين است که آدم مي‌تواند در اين ماه شب زنده‌داري کند، ولي شاید بيش از اين باشد؛ انسان در اين ماه است که مي‌تواند به قيام لله برسد. یعنی انسان براي خدا به مرحله‌ي قيام الهي برسد. اینکه انسان همه‌ حياتش قيام لله باشد، کار آساني نيست و در اين ماه ممکن است.

شهري است که انسان می تواند از هدايت و بيّنات قرآن برخوردار شود. هميشه اينگونه نيست که مثل ماه رمضان، قرآن به انسان بهره و بار بدهد، چون خواندن ها و بهره‌مندي‌ها متفاوت است.

«فَأَبَانَ فَضِيلَتَهُ عَلَي سَائِرِ الشُّهُورِ»(6) خداي متعال فضيلت اين شهر را پنهان نکرد. اين هم جزء نعم الهي است، اگر مي‌فرمود همانطور که شب قدر را مخفي کردم، ماه رمضان هم يک ماهي است که خودتان برويد پيدا کنيد، کار مشکل مي‌شد، در این‌صورت انسان اگر مي‌خواست به برکات اين ماه برسد، بايد همه‌ي سال را مراقبه می کرد، ولي الآن خداي متعال اين ماه را معيّن کرده است؛ «بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ، وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ» خدا محرماتي براي اين ماه قرار داد، آن محرمات چيست؟ «فَحَرَّمَ فِيهِ مَا أَحَلَّ فِي غَيْرِهِ إِعْظَاماً، وَ حَجَرَ فِيهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِکْرَاماً»(7) خداي متعال برای اکرام و اعظام اين ماه، اين دستورات را داده است. «وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَيِّناً» آن را معيّن کرده و جابجا نمي‌شود، «لَا يُجِيزُ- جَلَّ وَ عَزَّ- أَنْ يُقَدَّمَ قَبْلَهُ، وَ لَا يَقْبَلُ أَنْ يُؤَخَّرَ عَنْهُ»(8) بايد اين ماه در مواقف خودش احيا شود.

نعمت شب قدر

علاوه بر این ها نعمتي در اين ماه هست -که در بسياري از روایت ها و دعاهاي ماه رمضان تأکيد شده- و آن اين است که «ثُمَّ فَضَّلَ لَيْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَيَالِيهِ عَلَي لَيَالِي أَلْفِ شَهْرٍ»، يک شب اين ماه از شب‌هاي هزار ماه برتر است. اين يک گنج عظيم بي‌حد و اندزه‌اي است که خداي متعال در اين ماه قرار داده است و انسان بايد تلاش کند که اين گنج را به دست بياورد. اگر به دست آورد، تدارک همه‌ي کاستي‌هاي عمر انسان مي‌شود و اگر به دست نياورد، در اين عمر معمولي هفتاد- هشتاد ساله انسان خيلي کاري نمي‌شود کرد.

بر اساس بعضي روايات، شب قدر نعمتی است که خداي متعال در مقابل عمر طولاني‌اي که به امم سابق داده، به امت نبي اکرم صلی الله علیه وآله عطا کرده است. در روايات ذیل سوره‌ي قدر دو شأن نزول براي این سوره آمده است -و هر دو هم ممکن است درست باشد و تنافي‌اي با هم ندارند- اول اینکه حضرت در خواب ديدند که بني تمیم و بني اميه از منبر حضرت بالا رفتند و مردم را به قهقرا برمي‌گردانند. حضرت (ص) محزون شدند که جبرئيل آمد و گفت يا رسول الله چه شده؟ فرمود من چنين خوابي ديدم، عرض کرد من مطلع نيستم بايد بروم از خداي متعال سوال کنم، برگشت و سوره‌ي قدر و يک آيه‌ي ديگر را آورد که ما در مقابل اين دولت طولاني‌اي که به آنها داديم و مردم را به قهقرا برمي‌گردانند به تو شب قدر داديم که شب قدر تو از اين دولت کارگشاتر است. درست است اينها به عقب برمي‌گردانند ولي شب قدر تو همه‌ي آنها را جبران مي‌کند.

در آيات ديگر دارد «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي‏ أَرَيْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآن»(9) ما گفتيم، پروردگارت محيط به مردم است، آنها نمي‌توانند از ملک و حکومت خدا بيرون بروند، خدا احاطه دارد، پس حکمت این شجره ملعونه چيست؟ اين فتنه‌ي الهي است! کوره‌اي است که بايد مردم در اين کوره بروند که يک عده خالص بيرون بيايند و يک عده جدا بشوند. بعضي روايات شجره‌ي ملعونه را به بني اميه تفسير کرده اند. خداوند می فرماید ما در مقابل اين فتنه شب قدر را به تو داديم که تدارک همه‌ي آنها را مي‌کند.

ذيل این آيه روايت ديگري است که معنا مي‌کند و آن اينکه در محضر رسول الله(ص) عرض شد که بعضي از امم سابق فقط 120 سال شمشير روي دوش‌شان بوده و مي‌جنگيدند در حالي که عمر امت حضرت متوسط 60 تا 70 سال است، حضرت به خداي متعال عرض کردند که خدايا در مقابل اين عمرهاي طولاني به امت من چه عطا کرده ای؟ خدا فرمود سوره قدر را داديم که جبران نقص عمر را مي‌کند. چون خود دنيا که موضوعيت ندارد، اين عمري که مي‌دهند براي اين است که انسان بتواند بارش را براي ادامه راه ببندد و إلا هزار سال در اين دنيا باشي يا صد سال موضوعيت ندارد. شب قدري که قرار داديم جبران مي‌کند، اين شب قدر را گویی به احترام حضرت، به امت او دادند.

پيامبر ما غير از حضرت موسي و حضرت نوح و حضرت ابراهيم علیهم السلام است که بايد هزار سال کنارشان باشي تا برسي، در يک عمر کوتاه با حضرت مي‌توان به مقصد رسيد، مانند اينکه يک استاد زبردست که 40 سال سابقه تدریس دارد و از نظر استعداد و توانايي کامل است، با يک استاد معمولی خيلي فرق مي‌کند، ممکن است يک کتاب را با او يک ماهه بخواني ولي با ديگري يک ساله نشود خواند. اين شفاعت حضرت و اهلبيتش علیهم السلام است که راه را کوتاه کرده است، شب قدر اين امت نیز از اين شفاعت به دست آمده است.

حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر

روايت دیگری هست که مرحوم مجلسي در بحار نقل کردند که « اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ»(10) شب قدر ماه رمضان ارتباطي با ولي خدا دارد، من تلقي‌ام اين است که حقيقت شب قدر درک ولي خدا و مقام ولايت الهيه است، انسان اگر به آن محيط أمن ولايت الهيه وارد نشود که «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(11) شب قدري ندارد، خطرپذير است، بايد وارد آن حصن بشود که از مخاطرات نجات پيدا کند، کما اينکه «لا اله الا الله حصني»(12)، «ولايت علي ابن ابيطالب» هم حصن است. روايت سلسله الذهب را قريب به چهار هزار نفر قلم به‌دست در نيشابور مي‌نوشتند، وقتي کجاوه‌ي حضرت حرکت کرد گفتند يک حديث نقل کنيد، حضرت با سند از آباءشان، از نبي مکرم اسلام (ص)، از جبرائيل عن الله تبارک و تعالی نقل کردند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏»(13) و سر را بيرون آوردند و گفتند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، پذيرش ولايت اولياي الهی شرط و مقوّم توحيد است. اگر انسان به محيط ايمن الهي و آن وادي امن وارد نشود، خطر پذير است، شيطان، نفس، ديگران تهديدش مي‌کنند. و من گمان مي‌کنم که حقيقت شب قدر هم همين باشد. اينکه شب قدر در ماه رمضان است، بعيد نيست معنايش اين باشد که درک حقيقت آن مقام ولايت الهيه هم در اين ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادي ايمن و ولي خدا برساند، در کنار او بيش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم که خودش بدود آن کار را نمي‌کند. يک شب که با وليّ خدا سالک باشي و به آن وادي أيمن راه یابی، آن يک شب از هزار شب که خودت راه بروي بهتر است.

درک شب قدر هم غير از بيدار بودن است؛ ممکن است آدم بيدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعاي جوشن کبير بخواند، همه‌ي کارها را بکند ولي به درک شب قدر نرسيده باشد. درک شب قدر امر ديگري است که ورود به آن محيط ايمن الهي استکه در اين روايت مي‌فرمايد: «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ». اين روايت نقشه‌ي گنج است، بعد از یافتن آدرس گنج بايد دنبال گنج‌ياب رفت، انسان باید آستين‌ها را بالا بزند تا پيدا کند، صرف نقشه‌ِ گنج براي رسيدن به گنج کافي نيست؛ «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ». سپس هشدار مي‌دهند که خيال نکنيد به معرفت تام حضرت می رسید « وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا »(14) که در روايت دارد که نام ایشان از طرف خدا بوده است.

در علل الشرايع صدوق روايتي دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت مي‌گويند زهرا؟ فرمود: «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِيَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَة»(15) وقتي اين نور که منشعب از عظمت الهي است، تجلي کرد حجاب ملائکه شد، با اينکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند، خدا فرمود «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي أَسْکَنْتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي»(16)، او را در آن نقطه‌ي آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جای دادم، سپس از مسير رسول الله(ص) به عالم دنيا تنزلش دادم. بنابراین معرفت امام و معرفت صديقه طاهره سلام الله علیها درک حقیقت شب قدر است.

ابتلاء و بلاء حضرت زهرا سلام الله علیها حلقه‌ی اتصال ما با عوالم بالاتر است. حلقه اتصال عالم با نبوت و ولايت است. اگر ابتلاء ايشان نبود فتنه‌هاي شيطان همه را جدا مي کرد. بلاء حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پيوند همه اولياء و همه‌ی خوبان به مقام نبوت و ولايت است. در باطن عالم هر کسي متصل مي‌شود از اين راه متصل مي‌شود، حلقه اتصال باطني است. شايد معناي شب قدر بودن حضرت هم همين باشد.

إخبات و إنکسار، جبران فضیلت های از دست رفته

بعد از اينکه فضيلت‌هاي ماه در دعاي چهل و چهارم بيان مي‌شود، حضرت در دعای چهل و پنجم با رمضان وداع می کنند. حضرت در این دعا یک درس به ما می دهند؛ عده‌اي ماه رمضان را پشت سر گذاشته‌اند و بهره‌هاي اين ماه را برده‌اند خوشا به حالشان، اما در مورد باقی افراد حضرت می فرمایند خدايا ما در مقابل اين ماه که از دست داديم، در مقابل تفريط و کوتاهي خودمان در حق اين ماه مصيبت زده‌ هستيم، منکسر هستيم که چرا ماه خدا آمد و ما نه از شبهايش بهره برديم و نه از روزهايش و این ماه از ما جدا مي‌شود و ديگر بر نمي‌گردد. ماه بعدي که مي‌آيد يک رمضان ديگري است. این روايات را مرحوم شيخ حر در باب جهاد با نفس بيان کرده‌اند که روزي مي‌آيد به آدم مي‌گويد من ديگر تکرار نمي‌شوم، خيال نکني که فردا من هستم! فردا يک روز ديگري است، من مي‌روم و ديگر هم به دنيا بر نمي‌گردم، مواظب باش بهره‌ات را از من ببري. ماه رمضان هم اينگونه است؛ بر فرض انسان زنده باشد، ماه رمضان بعد که اين ماه رمضان نيست. حالا حضرت يک راهي به ما ياد داده‌اند که اگر بتوانيم جبران کنیم؛ البته اين مخصوص روز آخر ماه است. همانطور که انسان باید در ابتدای روز همت کند و مصمم باشد که گناه نکند، آخر روز هم بايد توبه کند که خدايا بالاخره ما در ظرف خودمان تخلف‌هايي داشتيم و بايد از اين تخلف‌ها توبه کند، در ماه رمضان هم اول ماه انسان بايد مهيا بشود براي بهره بردن، آخر ماه بايد اينگونه ازخدا عذرخواهي کند و به فضل خدا اميدوار باشد.

حضرت به ما آموخته‌اند: «وَ اجْبُرْ مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا، وَ بَارِکْ لَنَا فِي يَوْمِ عِيدِنَا وَ فِطْرِنَا»(17)، «اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَة»(18) خدايا ما تو را حمد مي‌کنيم درکار تو نقصي نيست، تو را فقط بايد ستود، تو ماه طهور را قرار دادي، ملائکه‌ات را آماده کرده بودي، شياطين را در غل و زنجير کرده بودي، بنابراين بايد تو را ستود؛ من کوتاهي کردم و از اين ماه بهره‌مند نشدم. حالا هم اقرار به بدي‌هاي خودم دارم و هم اعتراف به تضييع حق تو. حالا در مقابل اين إسائه و إضائه ما چه داريم؟ آنچه که ما داريم براي تو اين است: «وَ لَکَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَم». قلب ما با ندامت گره خورده است، پشيمان هستيم، بي تفاوت نيستيم که شهر الطهور تمام شد. روز آخر ماه است و عده‌اي پاک شدند و موحد شدند، خدا شناس شدند، امام شناس شدند و مقام ولايت الهيه را يافتند و ما دست خالي هستيم.

«وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَار» از جانب زبان ما نیز برای تو عذر حقيقي و صادقانه داريم، نه اينکه بگوييم خدايا تو نخواستي که ما برسيم، نه! کار از طرف تو تمام بود، ما نخواستيم، ما تضييع کرديم.

«فَأْجُرْنَا عَلَي مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنَ التَّفْرِيط»(19)، دعا را بايد از معصوم ياد گرفت؛ خدايا از تفريطهایی که به ما رسيده، مصيبت زده‌ايم! در مقابل اين تو به ما پاداش بده. چه پاداشي؟ «أَجْراً نَسْتَدْرِکُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِيه» اجري که با آن تدارک کنیم فضلي را که از کف رفته است. «وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَيْه» عوض همه آن گنجهايي که بر آن حريص هستیم که ما به دست نياورديم و از کنار آن گذشتيم. يعني انسان مي‌تواند با انکسار و ندامت خودش، با عقد الندم و صدق إلاعتذار از تفريطهاي خودش هم بهره مند بشود.

خدا رحمت کند استادي داشتيم، مي‌گفت بچه را مي‌فرستي قوري را بشويد، مي‌اندازد مي‌شکند؛ دو حالت دارد: يک موقع مي‌آيد سرش را هم بالا مي‌گيرد مي‌گويد شکست که شکست، شما هم تنبيه مي‌کنيد؛ مستحق تنبيه است. يک موقع مي‌آيد مي‌بينيد منکسر است و خجالت زده است، رويش نمي‌آيد که بيايد داخل، شما به او روحيه مي‌دهيد مي‌گوييد چيزي نشده است، قوري مال شکستن است، يک قوري ديگر مي‌خريم. مي‌فرمود اگر انسان از گناهانش هم به إخبات رسيد، اين انکسار بهره مي‌دهد. اما عبادتي هم که سرت را بالا بگيري و بگويي من روزه را که گرفتم، نماز را هم که خواندم، چه کم گذاشته بودم؟! مستحق چوب خوردن است. انسان در درگاه خداي متعال باید هر کاري هم که کرده باشد، از حد تقصير بيرون نرود، خيال نکند که بندگي انجام داده است! انسان وقتي مي‌بيند يک عده‌اي شب تا صبح در سجده و رکوع بوده اند، تازه می فهمد که کاری نکرده است.

اين صدق الاعتذار و عقد الندم تدارک نقص‌هاست. ذيل اين دعا بالاتر از اين هم دارد که خدايا ماه هاي رمضاني مي‌آيد که ما زنده نيستيم بندگان تو مي‌آيند بندگي مي‌کنند، خدايا هر چه به آنها مي‌دهي به ما هم بده. خيلي طمع بزرگي است! اينگونه بايد انسان در کرم خداي متعال طمع کند. إخبات و إنکسار واين رجاء اين دو اگر در انسان پيدا شد، جبران همه کاستي‌هاي انسان را مي‌کند.

اللهم صل علي محمد وآل محمد

پی‌نوشت‌ها:

1- «ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزگی، ماه تصفیه و رهایی از آلودگی ها،که در آن قرآن نازل شده، قرآني که راهنماي مردم است و نشانه آشکار هدايت است و تميز دهنده حق از باطل است.»

2- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُقْبِلُ بِوَجْهِهِ إِلَي النَّاسِ فَيَقُولُ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانَ غُلَّتْ مَرَدَةُ الشَّيَاطِينِ وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ وَ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ وَ غُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَ اسْتُجِيبَ الدُّعَاءُ وَ کَانَ لِلَّهِ فِيهِ عِنْدَ کُلِّ فِطْرٍ عُتَقَاءُ يُعْتِقُهُمُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ يُنَادِي مُنَادٍ کُلَّ لَيْلَةٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ اللَّهُمَّ أَعْطِ کُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ أَعْطِ کُلَّ مُمْسِکٍ تَلَفاً حَتَّي إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَوَّالٍ نُودِيَ الْمُؤْمِنُونَ أَنِ اغْدُوا إِلَي جَوَائِزِکُمْ فَهُوَ يَوْمُ الْجَائِزَةِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا هِيَ بِجَائِزَةِ الدَّنَانِيرِ وَ لَا الدَّرَاهِم‏ (الکافي، ج‏4، باب فضل شهر رمضان، ص:65)


3- محمد جواد انصاری همدانی فرزند ملا فتحعلی همدانی در سال 1281 هجری شمسی در شهر همدان و در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. او از علماء دینی نامدار معاصر ایران است. در سن 7 یا 8 سالگی تحصیلات حوزوی خود را درهمان شهر آغاز نمود تا اینکه در سنین جوانی به درجه اجتهاد رسیدند. در همان ایام بود که بارقه ای الهی نصیبشان گشته و در سلک عارفان درآمدند و عمر خویش را به تربیت جمعی از افراد گذراندن تا سرانجام به سال 1339 شمسی به دیار باقی شتافتند و در قبرستان علی بن جعفر قم به خاک سپرده شدند.

4- آل‏عمران: 19

5- «براي اين است که خداوند، آنچه در سينه‏هايتان پنهان داريد، بيازمايد؛ و آنچه را در دلهاي شما(از ايمان) است، خالص گرداند» آل‏عمران: 154

6- «برتري آن را بر ديگر ماهها آشکار ساخت.»

7- «براي بزرگداشت آن، هر چيز را که در ديگر ماهها حلال داشته بود، در اين ماه حرام کرد. برای گراميداشت آن، هر خوردني و آشاميدني را ممنوع داشت.»

8- «اجازه ندهد پيش انداخته شود و نپذيرد که به تأخير افتد»

9- «(به ياد آور) زماني را که به تو گفتيم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملاً آگاه است.) و ما آن رؤيايي را که به تو نشان داديم، فقط براي آزمايش مردم بود؛ همچنين شجره ملعونه‏ (درخت نفرين شده)» الإسراء:60

10- «الليلة، فاطمه عليها السّلام است، و القدر، خداوند است، پس هر که فاطمه را به واقع بشناسد ليلة القدر را درک کرده است.» بحار الأنوار، ج‏43،ص:19

11- عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص:136

12- بحار الأنوار، ج‏49، ص:120

13- التوحيد للصدوق، ص: 25

14- «به درستی که فاطمه نامیده شد چراکه خلق از معرفت حقیقی او عاجزند.»

15- «زيرا خداوند متعال او را از نور با عظمت خود آفريد، و هنگامي که نورش درخشيدن گرفت آسمانها و زمين به نور او روشن شدند و چشمان ملائکه خيره ماند.» علل الشرائع، ج‏1، ص: 179

16- «خداوند فرمود: اين شعبه‏اي از نور من است که آن را آفريده‏ام و از صلب يکي از پيامبرانم که او را بر ساير پيامبران برتري داده‏ام، خارج مي‏نمايم.»

17- «جبران کن مصیبت ما را (بخاطر از دست دادن فضایل ماه) و براي ما در روز عيد و روز روزه گشودنمان مبارک و نيکو گردان»

18- «تو را است سپاس در حاليکه به بدکرداري اقرار کننده و بتباه ساختن (تقصير در اعمال) اعتراف کننده‏ايم»

19- «پس ما را بر (اعتراف بکوتاهي در اعمال و پشيماني از) تقصير که در آن ماه بما رسيده اجر و پاداش ده»
لبیک
انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر