( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: از شگفتي‌هاي روزگار:
مجاورت آرامگاه بهترين خلق خداوند با قبر بدترين مردم، در سرزمين طوس است‌.
دکتر حسين رزمجو (دانشگاه فرودسی مشهد)

قبرِ امام هشتم و سلطانِ دين رضا(ع)
از جان ببوس و بر درِ اين بارگاه باش(1)
امّا به قبر هارون آن جانيِ شرير
لعنت فرست و دور از اين ظلم­ خواه، باش‌
دعبلِ خزاعي - ابوعلي ابن رزين - (246-148 هƒ . ق) که از مشاهيرِ شعراي نامور عرب و مداح اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و از اصحاب حضرت رضا(ع) است، و اشعارش: "در غايتِ وجاهت و ملاحت و نهايت فصاحت و بلاغت سروده شده است"(1) از مردان شجاع ظلم ستيز تاريخ تشيع علوي نيز به شمار مي رود. زيرا با کمال شهامت و بي باکي -در سراسر عمر پربرکت خود- با قلم و قدم، از حريم پاک خاندان پيامبر(ص) و ائمه معصومان(ع) دفاع کرده و دشمنانشان را تقبيح نموده و اين جمله باقيمانده از او که پيوسته اظهار مي کرده است: "پنجاه سال است که چوبۀ دارِ خود را بر دوش مي کشم و در سراغ کسي هستم که مرا به پاي اين دار ببرد، ولي چنين مردي را پيدا نمي کنم"(3) خود نموداري روشن از طرز تفکر و شخصيت والاي وي تواند بود. ارادت مخلصانه و مقدس این شاعر توانا و متعهد را به حضرت ثامن الحجج (ع) از «قصیده تائیه» معروفش که يکصد و بيست بيت است، و موضوع آن مصائب اهل بيت عصمت(ع) مي باشد و با اين مطلع به سلک نظم درآمده، مي توان شناخت:‌
"مدارسُ آياتٍ خَلَت مِن تلاوه`ٍ
وَ مَنزِلُ وحيٍ مُقفِر العَرَصات"(4)
[مدرسه هايي که در آنها قرآن تلاوت و تدريس مي‌شد، اکنون از طالبان معارف الهي خالي ست. و جاي فرود آمدن وحي چون بياباني بي آب و علف باير مانده است.]
 هنگامي که دعبل اين قصيده را به پيشگاهِ امام(ع) عرضه مي دارد: و برايشان مي خواند و "به دريافت صله اي که شامل ده هزار درهم و خلعتي از لباس هاي ايشان است، نائل مي گردد، او قصيده مذکور را بر پارچه احرامي مي نويسد و با آن حج مي گزارد، و وصيت مي کند که آن را با لباس اهدايي حضرت رضا(ع) در کفنش بگذارند و با وي دفن کنند."(6)
چون معرفي ديگر آثار غرّا و زيباي باقيمانده از اين شاعر ولايتمدار، از حوصله نوشتار حاضر خارج است؛ ناگريز به اثر ممتاز ديگر او که انگيزه نگارنده در نوشتن مقاله حاضر گرديده بسنده مي کنيم و آن چکامه اي ست در بزرگداشت امام همام - حضرت علي ابن موسي الرضا عليه آلاف التحية و الثناء که اين مديحه - بويژه در ابيات ذيل - او درباره پايگاه رفيع روحاني و معنويِ هشتمين پيشواي عاليقدر تشيع داد سخن داده و از ايشان با عنوان "بهترينِ خلق خدا" ياد کرده و از "هارون الرّشيد عباسي"(6) با تعبير شريرترين و بدترين مردم نام برده است. و از آن جا که حضرت رضا عليه السلام و اين خليفه غاصب عباسي در کنار هم - در حرم مطهر رضوي - مدفون هستند، گوينده، در اثر خويش اين نتيجۀ آموزنده و هشياري بخش را گرفته است، که قربِ جوار ظاهري با چنین امام زکی بزرگوار، هیچ تاثیری در زدودن ناپاکی ها از دامن جان هارون نخواهد داشت، چنانکه در ابيات ذيل به موضوع مذکور چنين تصريح دارد:
"قَبرانِ في طوسَ خيرًُ النّاسِ کُلُّهُم‌
وَ قَبرُ شَرُِّهمُ هذا مِنَ العِبَرِ
ما ينفعُ الرّجسَ مِن قُربِ الزّکيِّ ولا
علي الزکّيِ بقُربِ الرّجس من ضَرَرِ
هيهاتَ کلُّ امريءِ رَهن­ بِما کََسَبَت­
له يداهُ فَخُذ­ ما شئتَ او قَدَر"(7)
[دو قبر در طوس است: يکي از آنِ بهترين خلق خدا (آرامگاه امام علي ابن موسي الرضا(ع)) و ديگري متعلق به شرورترين يا بدترين مردم (گور هارون الرّشيد عباسي) و اين موضوع سبب شگفتي و عبرت گرفتن بسيار است. زيرا براي شخص پليد هيچ سودي نخواهد داشت از اين که قبرش در مجاورت يا نزديک آرامگاه پاکترين انسان ها باشد، و براي آدم مطهر پاکيزه نيز که نزديک قبر ناپاکي دفن شده هيچگونه ضرر و زياني ندارد. پس تو اگر مي خواهي اين واقعيت را بپذير و اگر مايل نيستي آن پليد را واگذار و رها کن - حق همين است که گفته شد.]
نکته اي را که دعبل در اشعار مذکور يادآور گرديده، از اصول اعتقادي اسلام راستين است. چه در برنامه هاي تکاملي آن به منظور ارتقاي معنوي انسان تکيه بر سعي و عمل و خودسازي افراد در سايه داشتن تقوا و بندگي مخلصانه خداست، و مؤيد اين ارزش ها مضمون آياتي چون: "کُلُّ نَفسٍ بما کَسَبَت رَهينَة"(8) و: "ليس لِلاِنسانِ اِلاّ ما سَعي و اِنَّ سعيهُ سُوفَ يُري"(9) يا: "اِنّ اَک­رَمَکُم عِنداللّهِ اتقکُم"(10) و... است، که خود بر پايه اصول دقيق اخلاقيِ: "فَمَن يَعمََل مِثقالَ ذرّة خيراً يَره و مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرّه شَرَّاً يَرَه"(11) يا عدالت و نظام احسن آفرينش استوار است. و مالاً اگر بنده اي خود را از طريق پرهيزکاري و اجتناب از گناهان مهدّب نکرده باشد، عامل ديگري نمي تواند مددکارش­ در رستگاري باشد، يا به گفته شيخ اجل سعدي:
"پرهيزکار باش که دادارِ آسمان‌
فردوس جايِ مردمِ پرهيزکار کرد
نابرده رنج گنج ميسر نمي شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
هرکو عمل نکرد و عنايت اميد داشت‌
دانه نکشت ابله و دخل انتظار کرد"(12)
و از سوي ديگر، مکمل نکته ظريف و پر رمز و راز "دعبل" در بحث اثر نداشتن مجاورت يا قرب مکان ناپاکاني چون هارون با نيکاني پاکيزه نظيرِ حضرت رضا(ع) - از لحاظ دگرگوني حال يا کيفرشان - اين است: که برخي با قياسي مع الفارق(13)، جهان معني و عالم عُقبي را با جهان مادي مي‌سنجند و تصور مي‌کنند، همانطور که در عالم خاکِ بدونِ ادراک و اخلاق، در پاره‌اي موارد و مواقع: روابط با شخصيت‌هاي - بويژه با صاحبان زر و زور و تزوير - در پيشبرد کارها و حل مشکلاتشان مؤثر است، و يا مي پندارند حَسب و نسب و پيوندهاي خانوادگي يا همبستگي هايِ حزبي و سياسي و رفاقتهايِ خاص، رهگشا و سهل الوصول‌تر - براي تحقق خواستها و آرزوهايشان مي باشد؛ و مآلاً دستگاهِ آفرينش هدفدار و منظم خداوندي و مکتب هاي برآمده از حکمت و خردورزي انبياء اولوالعزم و اولياي عظام او را نظير سازمانهای اداری و دولتی یا دربار پادشاهان تصور مي کنند و غافل از اين نکته‌اند: که امور دنيا - در اغلب موارد بسته به اتفاق و مبتني بر تصادف است و امور آخرت بر استحقاق و شايستگي و داشتن سرمايه هاي نيک ارزش سنجي مي شود و ضوابط­ ملاک اصلي داوري‌هاست نه روابط.
وانگهي با فراموش کردن اين که خداوند متعال ضمن آيه 101 سوره مبارکه المؤمنون / 23، اين گونه روشن و به تصريح­ بيان فرموده: "فَاذا نُفِخَ في الصُّورِ فلا انسابَ بينَهُم يومئذٍ ولا يتسائلون" [زماني که رستاخيز­ فرا مي رسد، هيچگونه نسبي ميان مردم نخواهد بود. و بدين دليل از يکديگر تقاضاي کمک نمي کنند (چون کاري از کسي ساخته نيست.) و پروردگار متعال ضمن آيات 102 تا 104 همين سوره مبارکه، بر اين واقعيت تکيه مي کند که: "فمَن ثَقُلَت موازينُهُ فأولئکَ هُم المُفلِحون. وَمَن خَفَّت موازينُهُ فَاولئکَ الّذينَ خَسِروا انفُسَهُم فی جهنم خالدون] کسانی که ترازوهای سنجشِ اعمالشان سنگين است، آنان رستگارانند و کساني که ترازوهاي رفتارشان از کارهاي پسنديده سبک مي باشد، از زيانکاران هستند. زيرا سرمايه وجودي خود را از دست داده اند و در جهنم جاودانه خواهند ماند.] ‌
با توجه به آنچه گفته شد، پشتوانه اصليِ مؤمنان رستگار در آخرت­ اعمال صالحه اي ست که ايشان با سرمايه تقوي و تهذيب نفس، در دنيا انجام داده‌اند. و به عنوان "برگ عيشي" براي خويش اندوخته‌اند، تا موازين حسابرسي شان در رستاخيز­ سنگين تر و آبرومندتر باشد. ناگزير حَسَب و نَسَب و تعينّاتِ ظاهري و قدرتهاي دنيوي تأثيري در ارتقايِ معنوي آنان در آخرت ندارد و همگي شان از هر نژاد و زبان و مليّت و از هر طبقه اي از طبقات اجتماعشان باشند، در برابر اجراي عدالت خداوندي برابرند. چنانکه حضرت امام زين العابدين(ع) در اين مورد فرموده است: "خَلَقَ اللّهُ الجَنَّةَ لِمَن اطاعَ و اَحسن ولو کانَ عبداً حبشياً و خلق النّارَ لمن­ عصاه وَلَو کانَ وَلداً قُرَشياً."(14) [خداوند بهشت را براي کسي آفريده که اطاعتِ فرمان او کند، هرچند برده اي سياه از حبشه باشد و  دوزخ را برای کسی خلق فرموده که نافرمانی او را نماید ولو فرزندي از قبيله قريش باشد.]‌
بنابراين مطالعه مضمون ارزنده ابياتي که از دعبل خزاعي - شاعرِ ستم ستيز و شجاع اهل بيت عصمت(ع) - نقل شد، حقير را بر آن داشت تا قصيده ذيل را در تأييد انديشه و جهان بيني او در بزرگداشت حضرت رضا(ع) به سلک نظم در آورد و با نيايش توسل گونه‌اي به چهارده معصوم (ع) به پايان رساند و آن را به عنوان هديه اي ناقابل - به مناسبت ايام فرخنده اي که مقارن با ميلاد مسعود ثامن الحجج(ع) است به خوانندگان سخن سنج دين باور تقديم کنم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد؟!
دو قبر است در مشهدِ هشتمين پور حيدر:
"رضا" آن امام همام و وليّ دلاور
بُوَد اولين گور­ از وي که باشد به رتبت:
مِهين عالِمِ آلِ احمد(ص) چو مهر منوّر
علي بن موسي که خورشيد تابان ببوسد:
همه صبح­ خاکش­ چو طالع شود از افقگاه خاور
بود درگه‌ش قبله مستمندانِ محروم:
چه او هست­ مستضعفان را مددکار و ياور
ولايش به محشر­ چو آبي ست بر نار دوزخ‌
شفاعت­ ورا بهر يارانِ دين­ رکن و محور
*
و قبرِ دگر: از شريري گندکار و ظالم:
‌ز نسلي پليد و به دين­ غاصباني ستمگر
ز عباسيان آن اميران خونريز بي رحم‌
همه مکر­ ورزان طماع و دارنده زر
که نامش بود شهره "هارونِ" غدّار خائن‌
کسي کاو بکشت­ با جفا "مُوسيِ اِبنِ جعفر"
پس از سالها بند و زندان و تبعيدِ جانکاه‌
به زهر ستم کرد اين مظهر غدر و بدنامِ در شر
شهيد، کاظم آل عصمت­ و باب الحوائج‌
اسامي که باشد به شيعه چو رائد(15)و سرور
از اين قبرهاي ِ دوگانه که مابينشان هست بس­ فرق‌
براي کسي کاوست­ استاد و دانا به معبر
محلي که سالک­ گذر مي کند تا درآيد:
ز واديِ نيستيِ ذلّت­، به اعلي مکان­ فوق و برتر
همي بخشدش عبرت­ از اين که بيند، ندارد:
اثر­ "رجس" را از قرابت به پاکيزه گوهر
لذا از تقرُّب به جا و مکان هيچ گاهي نگردد:
پليدي منزّه­ به کردار و آلوده مَخ­بر(17)
شفيعش نگردد براي خطابخشي او به عُقبي‌
که يابد رها زآتش­ آن زارِ مُضطر!
و گردد خلاص از غمِ جرم و حرمان:
نجاتش نبخشد زترسِ سوال و زکيفر
پس اي جانِ من­ اينک با خويشتن توشه بردار
برايِ گذشتن ز آفاتِ ره سوي داور(18)
ز کار نکو وز پندار و گفتار نيکت؛
پس انداز کن زاد­ راهي به عزّت و با شوکت و فَرّ
ز تقوا و دانش ز بهرِ خودت مايه اي ساز
که ز آن بال و پرهات­ گردد بسانِ کبوتر:
که پَرّي ز خاک و روي تا کران هاي افلاک‌
به زير پرت­ گيري ابعادِ کيهان­، سراسر
مُسخر شوي جمله مُلکِ هستي به نيرويِ همّت‌
نهي پاي خود بر سر ماه و خورشيد و اختر
برآيي ز چاه حضيض دنائاتِ دنيا:
زني آتشِ خشم­ بر نفسِ امّاره دون کافر
که تا گيري از دست مَه­ چهرگانِ فلک­ جام‌
بنوشي ز صهبايِ(19) باقي جنت تو ساغر!
*
.. خدايا به شأن و به والايي مصطفايت‌
حبيبت و تاج سر و فخر خير پيمبر!
به اخلاص مولا علي مرتضا­ شاه مردان‌
اميرِ شجاعان دين فاتح بدر و خيبر
به پاکي زهراي اطهر­ مهين دختِ احمد(ص)
که چون او نباشد به عالم­ و در زير اين چرخ اخضر(20)
به اولاد پاکش دو گوهر جوانان جنّت‌
حسين و حسن تلو(21)و در ذات و گوهر و برابر
به سجاد و باقر­ امامان فرزانهِ رادّ
به صادق­ و موسي بن جعفر که مهريست اَزهِر­(22)
"رضا" آن غريب شده­ دفن در قرب "هارون"
جواد الائمه و هادي و آن ماهِ منسوب عسکر(23)
حسن­: مهدي(عج) و قائم­ به فرمانِ يزدان:
لباس اميري به ختم امامت­ به اندام و در بر
تو ما را به دنيا و عقبا حراست کن با لطف و فضلت‌
ز امّاره نفس و ز آفاتِ ابليس اکبر!
پي نوشتها:
1- منسوب است به خواجه شيراز - لسان الغيب حافظ؛
2و3- رک - ريحانة الادب في تراجم المعروفين بالکُنية او اللقب، اثر: محمدعلي تبريزي خياباني (مدرس)، چاپ اول، تهران، 1324 ش، ج 1‌، صص 185 و 386
4 و 5- رک: مأخذِ پيشين، صص 386 و 387
6- هارون الرشيد (193-148 هƒ. ق) بزرگترين خليفهِ عباسي است که در سال 170 هجري پس از <هادي> به خلافت رسيد. او مردي متعصب و در عين حال عياش و خوشگذران بود. تجمل و جلال دارالخلافهِ او در بغداد مشهور است، وي نسبت به علويان کينه‌اي شديد داشت. در سال 178 هƒ . ق يحيي بن خالد برمکي را به وزارت برگزيد، ولي بعداً چون قدرت يحیي و فرزندانش: جعفر، فضل، محمد و موسي زياد شد او را بيمناک کرد چنانکه تصميم به نابودي آنان گرفت. جعفر را کشت و ساير برامکه را به زندان انداخت. هارون حضرت موسي بن جعفر(ع) را روز هشتم يا بيست و پنجم رجب سال 183 هƒ . ق با زهر مسموم کرد.
7- رک عيون اخبار الرضا، تأليف: شيخ صدوق، ابن بابويه، ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين قمي (متوفاي 381 هƒ . ق) ترجمه: حميدرضا مستفيد - علي اکبر غفاري، چاپ اول تهران 1372 ش، ناشر: دارالکتب الاسلاميه، ج 2، ص 617
8-  سوره مبارکه المدَّثر / 74، آيه 38
9- سوره مبارکه النجم / 53، آيات 39 و 40
10- سوره مبارکه الحُجُرات / 49، آيه 13
11- سوره مبارکه الزلزله / 99، آيات 7 و 8
12- کليات اشعار شيخ سعدي، با تصحيح کامل: محمدعلي فروغي، چاپ اول، تهران، 1330 ش، بخش قصايد فارسي، ص 439
13- قياس مع الفارق: دو چيز را با يکديگر سنجيدن و مقايسه کردن بدون مناسبت و علت و اشتراک، لغت نامه دهخدا، ذيل واژه قياس.
14- رک - تفسير نمونه - زير نظر آيه` الله ناصر مکارم شيرازي - با همکاري جمعي از نويسندگان - چاپ دوازدهم، تهران، 1372 ش، از انتشارات: دارالکتب الاسلاميه، ج 14، صص 331 و 332‌
15- رائد: رسول، راهنما
16- رجس، به کسر اول: پليدي، زشتي، کُفر
17- مخبر؛ به فتح اول و سکون دوم: باطن، درون، مقابل منظر. آلوده مخبر: کسي که باطني ناپاک و سيرتي ناپسند دارد.
18- داور، قاضي، حاکم، از اسامي الهي ست.
19- صَهبا، به فتح اول: شراب، صهباي باقي و جاودان: مقصود <شراباً طهورا>ست که بنا بر مضمون آيهِ 21 سوره مبارکه الانسان / 76: <.. وَ سَقاهُم ربُّهم شَراباً طهوراً> [آشاميدني بهشتيان است که خداوند بر آنان مي نوشاند.]
20- چرخ اخضر: گردونه سبز فام، آسمان‌
21- تِلو: به کسر اول و سکون دوم: پي، دنبال، پس رو
22- ازهر: به فتح اول: روشن، درخشان‌
23- منسوب به عسگر (اردوگاه نظامي) عسگري: لقب حضرت امام حسن(ع) يازدهمين امام شيعيان است، چون مدتي از عمرشان را در اردوگاه نظامي عباسيان در حومهِ شهرِ سامرا، تبعيد و زنداني بودند.
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر