( 0. امتیاز از )


در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مرکزى ايران در خانواده‌اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام‌الله عليها، روح‌الـلـه المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاکدان طبيعت نهاد.
او وارث سجاياى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدايـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشيـده‌انـد.
پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيت‌الـله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـن مرحـوم آيت‌الـلـه العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض)، پـس از آنکه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نايل آمـده بـود بـه ايـران بازگشت و در خمـيـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود.
در حـالـيکه بيـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى‌گذشت، طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـيهايشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسير خمـيـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد.
بستگان شهيـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد
بديـن ترتبيب امام خـميـنى از اوان کـودکى با رنج يـتـيـمى آشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد.
وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است؛ همچنيـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد .

*هجرت به قـم، تحصيل دروس تکميلى و تدريس علوم اسلامى
اندکـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الکريـم حايرى يزدى ـ رحـمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينى نيز رهـسپار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تکميلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتيد حـوزه قـم طـى کرد. که مـي‌تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بيان ) نزد مرحوم آقا مـيـرزا محمـد علـى اديب تهرانـى و تکميل دروس سطح نزد مرحـوم آيت‌الـله سيد محمد تقـى خـوانسارى و بيشتر نزد مرحـوم آيت‌الـله سـيـد عـلى يثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعيـم حـوزه قـم آيت‌الـله العظمى حاج شيخ عبدالکريـم حايرى يزدى ـ رضـوان الـلـه عليهـم نام برد.
پـس از رحلت آيت‌الله العظمـى حـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نـتيچـه رسـيـد و آيت‌الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـيـم حـوزه عـلمـيـه عازم قـــم گـرديـد.
در اين زمان، امام خمينـى به عـنـوان يـکـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحب رأى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى‌شد.
حضرت امام طى سال‌هاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فيضيه، مسجـد اعظم, مسجـد محمـديه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـيت و فـقـه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستـيـن بار مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولايت فـقيه بازگـو کرد.

*امـام خمينـى (ره) در سنگـر مبـارزه و قيــام
روحيه مبارزه و جهاد در راه خـدا ريـشـه در بينـش اعـتـقـادى و تربـيت و محيط خانـوادگى و شرايط سـيـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است.
مـبارزات ايـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـيـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ايـشان از يکـسـو و اوضاع و احـوال سياسـى و اجتماعى ايـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى ديگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه يـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ايالـتى و ولايـتى فرصـتـى پـديـدآورد تا ايـشان در رهبـريت قـيام و روحـانيـت ايـفاى نقـش کنـد و بـديـن تـرتـيـب قـيـام سراسرى روحانيت و ملت ايـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ويـژگـى برجستـه يعنى رهـبرى واحد امام خمـيـنى و اسلامـى بـودن انگـيـزه‌ها و شعارها و هدف‌هـاى قيام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـويـن مـبارزات مـلـت ايران که بـعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمـيـنـى خاطـره خـويـش از جنـگ بيـن‌المـلل اول را در حاليکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى‌کند:
مـن هـر دو جـنـگ بـيـن‌المللـى را يادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتـيـم در خـمـيـن, مـن آنجا آنهـا را مى ديـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـديـم در جـنـگ بيـن المـلـل اول.
حضـرت امام در جايى ديگر با ياد آورى اسامى بـرخى از خوانيـن و اشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نواميـس مردم مى‌پرداختند مى‌فـرمايد: مـن از بچگى در جـنـگ بـودم... ما مـورد زلقـى‌هـا بـوديـم، مـورد هـجـوم رجـبعلـي‌ـهـا بــوديـم و خـودمان تفنگ داشتيـم و مـن در عيـن حالى که تـقـريـباً شـايـد اوايـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ايـن سنگـرهايى که بـسـتـه بـودنـد در مـحل ما و اينها مى‌خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند، آنجا مى‌رفـتـيــم سنگرها را سرکشـى مى‌کرديـم کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاريخـى و غـير قابـل خـدشـه بـوسيله انگليـس‌ها حـمايت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوايـفـى خـوانيـن و اشـرار پـارکنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان ديکتاتـورى پديد آورد که در سايـه آن هـزار فامـيـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ايـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهايى عهـده دار نقـش سابق خوانين و اشرار گرديد.
در چنينـى شرايطـى روحانيت ايران که پـس از وقايع نهـضـت مشروطيت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگليسى از يکـسو و دشمـنيهاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى ديگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـوديت خـويـش بـه تکاپـو افـتاد.
آيت‌الـلـه العظمى حاج شيخ عـبدالـکريـم حايرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ايـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـميـنى که با بـهـره گيرى از استعداد فـوق العاده خـويـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علميه را در خـميـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکيـم موقعيت حـوزه نـو تاسيـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته اين حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آيـت‌اللـه العظمى حايرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهـديد مى‌کرد؛ عـلماى مـتـعهـد به چاره‌جويى برخاستند.
مدت 8 سال سرپرستى حـوزه علمـيـه قـم را آيات عـظـام :
سيد محمد حجت، سيد صدر الديـن صدر و سيـد محـمـد تقـى خـوانسارى ـ رضوان الـلـه عليهـم ـ بر عهده گرفتند.
در ايـن فاصله و بـه خصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد.
آيت‌الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته‌اى بـود کـه مي‌تـوانست جانشين مناسبـى براى مـرحوم حايرى و حفـظ کيان حـوزه بـاشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيـت‌الـلـه حايرى و از جمله امام خـمـيـنـى به سرعت تعقيب شـد.
شخص امام در دعـوت از آيـت‌الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطـير زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمينـى که با دقـت شـرايط سياسـى جامعه و وضعـيـت حـوزه ها را زير نظر داشت و اطـلاعات خـويش را از طريق مطالـعه مـستمر کتب تاريخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آيت‌الـلـه مـدرس تکـميل مى‌کرد دريافـته بـود که تـنها نقـطـه امـيـد بـه رهـايـى و نجات از شـرايط ذلت‌بارى که پـس از شکست مشروطيت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پديد آمده است، بيدارى حوزه‌هاى عـلمـيـه و پيش از آن تضـميـن حيات حوزه‌ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانيت مـي‌بـاشـد.
امام خمينى در تعقيب هدف‌هاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با هـمـکارى آيـت‌الـلـه مـرتضـى حايـرى تهـيـه کرد و بـه آيـت‌الـلـه بـروجردى ( ره) پـيشـنهاد داد.
ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مـورد اسـتقبال و حمايت قرار گرفت .
اما رژيـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن کريـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کانديـداها تغيير مـى‌يافت در 16 مهـر 1341 ه ـ ش به تصـويب کـابـيـنـه اميـر اسـدالـلـه علـم رسيـد.
آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفهاى ديگر بـود.
حذف و تغيير دو شـرط نخـست دقـيـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهايـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نـيـز اشاره شد پـشتـيـبـانى شـاه از رژيـم صهـيـونيـستـى در تـوسعه مناسبات ايران و اسرائـيل شرط حمايتهاى آمريـکـا از شـاه بـود.
نـفـوذ پـيـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائـيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امام خمـيـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند.
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطير علما و حـوزه‌هاى علمـيـه در ايـن شـرايـط بـسيـار مـوثـر وکارساز بـود.
تلگراف‌ها و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمـيز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمايـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـيـنـى به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود.
در يکـى از ايـن تلگرافها آمده بـود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت مى‌کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهيد واز عواقب وخـيـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلميـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسيد وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نـيـنـدازيد و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقيـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد.
بديـن ترتـيـب ماجراى انجـمن‌هاى ايـالـتى و ولايـتـى تجربـه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بـويژه از آنجهـت بـود کـه طى آن ويـژگي‌هاى شخصيتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شايسته بـود. باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمريکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه يافت.
شـاه در ديـماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خويـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمينى بار ديگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جويى دوباره فراخواند .
با پيشنهاد امام خمينى عـيـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد.
در اعلامـيه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـيـد شاه بـه انقـلاب سـيـاه تعـبـيـر و هـمـسـويـى شـاه بـا اهـداف آمريکا و اسرائيل افـشا شده بود . از سـوى ديگـر, شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـيـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـيـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسيار گران مي‌آمد.
امام خمـيـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنايات و هـمـپـيـمان بـا اسـرائـيـل ياد مـى کـرد و مـردم را بـه قـيام فرا مـى خـوانـد.
او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـرورديـن 1342 شديـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فرورديـن 42 ) اعلامـيـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تأثير شگـفت پـيـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبـيـنـش که تا مرز جانـبازى پيـش مـى‌رفت را بايـد در هـمـيـن اصـالت انـديشه، صلابت راى و صـداقت بـى‌شـائبه‌اش بـا مـردم جستجـو کـرد .
سال 1342 با تحريـم مراسـم عـيـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـريکـا اصـرار مـى ورزيـد و امام خـمـيـنى بر آگاه کردن مردم و قـيـام آنـان در بـرابـر دخـالت‌هاى آمـريکـا و خيـانت‌هاى شاه پـافـشـارى داشـت.
در 14 فرورديـن 1342 آيـه الله العظمـى حکيـم از نجف طـى تلگـراف‌هايى بـه علما و مراجع ايران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. اين پيشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کيان حـوزه ها مطرح شده بود.
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ايـن تهـديـدها، پاسخ تلگـراف آيـت‌الـلـه العـظـمى حکيـم را ارسال نمـوده و در آن تاکيـد کرده بـود کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست.
امام خميـنـى در پيامـى بـه تايخ 12 / 2 / 1342 به‌مناسـبـت چهـلـم فاجعـه فـيـضـيـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ايران در رويارويـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائيل غاصب تـاکيد ورزيد وپيمانهاى شـاه و اسـرائيل را محکـوم کرد .

*قيام 15 خرداد
ماه محرم 1342 که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهـايت اسـتفاده را در تحـريک مردم بـه قيام عـليـه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد.
امام خمينى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى 13 خرداد 1342شمسى در مـدرسه فيضـيـه نطق تاريخـى خـويـش را که آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد کرد.
در هميـن سخنرانى بـود که امام خمـيـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود: آقا مـن به شما نصيحت مـى‌کنـم، اى آقاى شـاه‌! اى جنـاب شاه! مـن به تو نيصحت مى‌کـنم دسـت بـردار از اين کارها، آقا اغـفـال مى‌کنند تو را. مـن مـيل ندارم کـه يـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شکر کـنند... اگر ديکـته مى‌دهند دسـتت و مى‌گـويند بخـوان، در اطـرافـش فکـر کـن .... نصـيحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بـيـن شـاه و اسرائيل چيست که سازمان امنيت مـى‌گـويد از اسرائـيـل حرف نزنـيـد ... مگر شاه اسـرائـيلـى است؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قـيـام را صادر کـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز, منزل حضرت امـام را محاصره کردند و ايشان را در حاليکه مشغول نماز شب بـود دستگيـر و سـراسـيـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه 15 خـرداد خبـر دستگيرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران, مـشهـد, شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد .
نزديکترين نديم هميشگى شاه, تيمـسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بکارگيرى تجربيات و همکارى زبـده ترين ماموريـن سـياسى و امـنيـتى آمريکا براى سرکـوب قـيام و هـمچنيـن از سراسـيمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواک در ايـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضـيح داده است که چگـونه شـاه و ژنـرالهـايـش ديـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مى‌کردند.
امام خمينـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .
با دستگيرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42, قيام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمـينى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـويان، با شهـامت و اعلام ايـنکه هـيـئـت حاکمه در ايـران و قـوه قضائيه آنرا غـير قـانـونـى وفـاقـد صلاحـيت مـى‌داند، اجتـناب ورزيـد. در شامگاه 18 فـرورديـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى‌شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشکـوهى در مـدرسه فـيـضـيـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى‌شـود.
اوليـن سالگـرد قـيام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مـشتـرک امام خمـيـنـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علمـيه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمـينـى در هـمـيـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بـيانـيـه اى انقلابـى صادر کرد و در آن نـوشـت:
دنـيا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت ايـران و مـلـل مسلمـيـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـريکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريکـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـريکـاست که از اسـرائيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى‌کنـد.
آمريکاست که به اسرائيل قـدرت مـى‌دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام عليه تصـويب لايحه کاپيتـولاسيون، ايران را در آبان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد.
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران, مـنزل امام خمـيـنى در قـم را محاصره کـردنـد.
شگـفـت آنـکه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود؛ حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نيروهاى امـنـيـتى مـستقيما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا يک فـرونـد هـواپـيـماى نظامى کـه از قبل آماده شـده بـود, تحت الحـفـظ مامـوريـن امـنيـتى و نظامى بـه آنکارا پـرواز کـرد. عـصـر آنـروز سـاواک خـبـر تـبـعـيـد امـام را بـه اتهام اقـدام عليه امنيت کشـور! در روزنـامه‌ها مـنتـشـر سـاخت.
عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراض‌ها بـه صـورت تـظاهرات در بـازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه‌‌ها و ارسال طومارها و نامـه‌ها به سازمان‌هاى بيـن‌المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه‌گـر شد.
اقامت امام در ترکيه يازده ماه به درازا کشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى‌سابقه‌اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شکـست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريکا پـسند زد.
اقـامت اجباري در تـرکيـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدويـن کتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز کند.

*تبعيـد امـام خمينـى (ره) از تـرکيه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آيت‌الله حاج آقا مصطفـى از ترکيه به تبعيدگاه دوم، کشـور عراق اعزام شدند.
امام خمينى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زيارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظميـن، سامـرا و کـربلا شتـافت ويک هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت کرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمـينى در نجف در شرايطى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدوديـتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـرکيه وجـود نـداشت اما مخالفـت‌ها و کارشکنـي‌ها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رويارو بـلکه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرايط مبارزه در ايـن سالها بـه تلخى تمام ياد کرده است. ولى هـيچ‌يـک از ايـن مصـائب و دشـواري‌ها نـتـوانـست او را از مـسيــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.
امام خمينى سلسله درس‌هاى خارج فـقه خـويـش را با همه مخالفت‌ها و کارشکني‌هاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت.
حوزه درسى ايشان به عنـوان يکى از برجسته تريـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ کيفيت و کميت شـاگـردان شنـاخته شـد .
امام خمينـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه‌ها و پيک‌ـهايى بـه ايران، ارتباط خويـش را بـا مـبارزيـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قـيام 15 خـرداد فـرا مى‌خواند.
امام خمينى در تمام دوران پـس از تـبـعـيد, عليرغـم دشواريهاى پديد آمـده، هيچگاه دست از مبارزه نـکـشيـد وبـا سخنـراني‌ها و پيام‌هاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى‌داشت.
امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفـتـح فـلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خويش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح کرد و در همين مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد .
اوايل سال 1348 اختلافات بـيـن رژيـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت.
رژيـم عراق جمع زيادى از ايـرانـيان مقيـم اين کشـور را در بـدتريـن شرايط اخراج کرد. حزب بـعث بـسـيار کوشيد تا از دشمـنى امام خمـيـنى با رژيـم ايـران در آن شرايط بـهـره‌گيرد.
چهار سال تـدريس, تلاش و روشنگرى امام خمـيـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد.
اينـک در سال 1348 علاوه بر مبارزين بي‌شمار داخل کشور مخاطبين زيادى در عراق، لبـنان و ديگر بـلاد اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمينى را الگـوى خويـش مى‌دانستند.

*امـام خمينـى (ره) و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )
نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد.
امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديداً اقدامات ايـن رژيـم را محکـوم نمود.
حضرت امام در اعتراض به شرايط پيـش آمـده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بـغداد بـا آگـاهـى از پيـامدهاى هجـرت امـام در آن شـرايط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد، مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود.
فريادهاى درود بر خمينـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهـاى چـريکـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهى و سياسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژيم بودند .
شاه در ادامه سياست‌هاى مذهـب ستيز خود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى کشـور را از مـبداء هجرت پيامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغـيير داد.
امام خمينى در واکنيشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايـه شاهنشاهـى داد.
تحريـم اسـتفـاده از ايـن مبداء موهـوم تاريخى هـمانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقـب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد .

*اوجگيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مـردم
امام خمينـى که بـه دقت تحـولات جارى جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـايت بـهـره بـردارى را کـرد.
او در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام کرد: اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـکاس جنايات رژيـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که بايد مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمن‌هاى اسلامى در هر جايـى درنگ از آن استفاده کنند و بى‌پرده بپا خيزند.
شهادت آيت‌الله حاج آقا مصطفى خمـينى در اول آبان 1356 و مراسم پر شکـوهـى که در ايران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خيزش دوباره حـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهـبى ايران بـود. امام خمـينى در همان زمان به گـونه اى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفـيـه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله‌اى تـوهـيـن آمـيـز عـليـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت.
اعتراض بـه ايـن مـقـاله, بـه قـيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد کـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشيـده شـدند . شاه عليـرغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله‌هاى افروخته شده را خاموش کند.
او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بـه عنـوان تنها راه باقيمانـده در شرايط دست زدن آمريکا بـه کـودتاى نظامـى ارزيـابـى مى‌کرد.

*هجرت امام خمينى (ره) از عراق به پاريس
در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نـيـويـورک تصـمـيـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـدانعکاس ايـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران, عراق و ديگـر کشـورها مـواجه شـد.
روز 12 مهر، امام خمينى نجف را به قصد مرز کـويت ترک گـفـت؛ دولت کويـت با اشاره رژيـم ايـران از ورود امـام بـه ايـن کـشـور جلوگـيـرى کـرد. قـبـلاً صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان (حجت‌الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى) تصميـم بـه هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهـر ايشان وارد پاريس شدند.
و دو روز بعد در منزل يکى از ايرانـيـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاريـس ) مستقـر شـدنـد. مأمـوريـن کاخ اليزه نظر رئيـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالـيـت سـياسـى بـه امام ابلاغ کـردنـد.
ايـشـان نيز در واکـنـشــى تنـد تصـريح کـرده بـود که ايـنگونـه محدوديت‌ها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ايـن کـشـور بـه آن کـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد کشيـد .
امام خمـيـنى در ديـماه 57 شـوراى انقلاب را تکشيل داد. شاه نيز پـس از تشکيل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى کـابـينه بختيار در روز 26 ديـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ايران پيجيد و مردم در خيابان‌ها به جشـن و پايکـوبى پرداختند

*بازگشت امام خمينى (ره) به ايران پس از 14 سال تبعيـد
اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام در بازگشت بـه کـشور منتشر شد. هرکس که مى‌شنيد اشک شوق فرو مى‌ريخت. مردم 14 سال انتظار کشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـش را گرفته و طى پيام‌هايى به مردم ايران گـفـته بـود مى‌خـواهد در ايـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطير در کنار مردمـش باشد.
دولت بخـتـيار با هماهنگى ژنرال هايزر فـرودگـاههاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نـيـاورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد.
استقبال بـى سـابـقـه مـردم ايـران چنـان عـظـيـم و غـيـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاري‌هاى غربـى نيز ناگزير از اعـتـراف شـده و مستـقـبـليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد کردند.

*رحلت امام خمينى(ره) وصال يار، فراق ياران
امام خمينى هدف‌ها و آرمان‌ها و هـرآنچه را که مـي‌بايــست ابـلاغ کنـد، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدف‌ها بـکار گرفته بـود.
اينک در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى کرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده و چشـمانش جز براى او گريه نکرده بـود.
سروده‌هاى عارفانه اش همه حاکى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود و اينک ايـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او و جانــکاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش فـرا مـي‌رسيد.
او خـود در وصيتنامه‌اش نـوشـته است: با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى‌کنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى‌خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند .
ساعت 22:20 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از کار ايستـاد که ميليـون‌ها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـياء کرده بـود.
بــه وسيله دوربين مخفـى‌اى که تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه‌هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نيست. لب‌ها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حاليکه چنديـن سرم به دستهاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى‌کرد.
در ساعات آخر، طمانينه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـى‌کـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد.
وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است، بغض‌ها تـرکيـد و سرتاسر ايران و همـه کانـون‌هايـى کـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــکپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصيف کند.
مـردم ايـران و مسلمانان انقلابى، حق داشتـند اينـچنيـن ضجه کـنند و صحنه‌هايى پديد آورند که در تاريخ نمونه‌اى بـديـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداريـم.
آنان کسـى را از دست داده بـودند کـه عـزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانده بود، دست شاهان ستمگر و دست‌هاى غارتگران آمريکايى و غربـى را از سرزمينشان کـوتاه کرده بود، اسلام را احــياء کـرده بــود، مسلمـيـن را عــزت بـخـشـيـده بـــود، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا کـرده بـود، رو در روى همـه قـدرت‌هاى جهـنمـى و شيـطانـى دنـيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح کـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت کرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى کرده بـود که در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت که آشکارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى‌شـد.
مردم، رهبر محبـوب و مرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند.
شايـد کسانـى که قـادر به درک و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد، اگـر حالات مردم را در فيلم‌هاى مـراسـم توديع و تشييع و خاکسپارى پيکر مطهر امام خمينـى مشاهده کنـنـد و خـبر مرگ ده‌ها تـن که در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمـل نيـاورده و قـلبـشان از کار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيکرهايى که يکـى پـس از ديـگرى از شـدت تـاثـر بيهوش شـده، بر روى دسـت‌ها در امـواج جمعـيت به سـوى درمانگاه‌ها روانه مى‌شـدند را در فيلم‌ها و عکس‌ها ببيننـد، در تفسير ايـن واقعيت‌ها درمانده شوند.
امـا آنـانکه عشـق را مـى‌شنـاسنـد و تجـربـه کـرده‌انـد، مشکلـى نـخواهند داشت. حقيقـتاً مردم ايران عاشق امام خمينى بـودند و چـه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخاب کرده بـودند که :
عشق به خمينـى عشق به همه خوبي‌هاست .
روز چهاردهم 1368، مجلس خبرگان رهـبـر تشکيل گرديـد و پـس از قرائت وصيتنامه امـام خمينى تـوسـط حضرت آيـت‌الله خامنه‌اى که دو ساعت و نيـم طـول کشيد، بحث و تبـادل نظر براى تعييـن جانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سـرانجام حضرت آيـت‌الله خامنه‌اى ( رئيـس جمهور وقت ) که خود از شـاگـردان امـام خمينـى ـ سلام الله عليه ـ و از چهره‌هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از يـاوران قيـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشيب‌ها در جـمع ديگـر يــاوران انـقلاب جـانبـازى کرده بود، به اتفاق آرا براى ايـن رسالـت خطير بـرگـزيده شد. سال‌ها بـود که غـربيـ‌ها و عوامل تحت حمايتشان در داخل کشـور که از شکست دادن امـام ماءيـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى‌دادند.
اما هـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خـبرگان و حمايـت فـرزنـدان و پيـروان امـام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پايان راه او نبـود بلکه در واقع عصر امام خمينـى در پهـنه‌اى وسيعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود. مگر انديشه و خـوبى و معنويت و حقيقت مى‌ميرد؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 ميلون‌ها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى که از شهرها و روستاها آمـده بـودند، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع کردنـد تـا بـراى آخـريـن بـار با پيکر مطهر مـردى که بـا قيـامش قـامت خميـده ارزش‌ها و کرامت‌ها را در عصر سياه ستـم استـوار کرده و در دنـيا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز کرده بود، وداع کنند.
هيچ اثرى از تشريـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چيز، بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيـکر پاک و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه ميليـون‌ها نفـر از جمعيت مـاتـم زده چـون نگينى مى‌درخشيد. هرکس به زبان خويـش با امامـش زمـزمه مى‌کرد و اشک مـى‌ريخت.
سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود.
پـرچم‌هاى عزا بـر در و ديـورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراکـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى‌رسيـد.
شـب کـه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى که امـام افـروخـته است، در بـيابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد.
خـانـواده‌هـاى داغدار گرداگرد شمع‌ها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فرياد يا حسيـن بسيجيان که احساس يتيمى مـى‌کـردنـد و بــر سـر و سينه مـى‌زدنـد فـضا را عـاشـورايـى کرده بـود . بـاور اينـکـه ديـگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد؛ طاقت‌ها را بـرده بـود؛ مـردم شـب را در کـنار پيـکـر امـام بـه صبـح رسانيدند.
در نخستنى ساعت بامداد 16 خــرداد، مـيـلـون‌هـا تـن به امامت آيت‌الله العظمـى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشکبار برپيکر امام نماز گذاردند.
انبـوهى جمعيت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـينى به کشـور در 12 بهمـن 1357 و تـکـرار گسـتـرده‌تـر ايـن حماسـه در مـراسـم تشييع پيکر امام، از شگفـتي‌هاى تـاريخ اسـت.
خـبرگـزاري‌هاى رسمـى جهـانـى جمعيت استقبال کننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مــراسـم تشـييـع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالى بـود که طى دوران 11 سـاله حکومت امام خمينى بـواسطه اتحـاد کشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحميل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه ديـگـر آنـان، مردم ايـران سخـتي‌ها و مشکلات فـراوانـى را تحـمـل کرده و عزيزان بى‌شمارى را در ايـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى‌بـايـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اينچنيـن نشـد.
نسل پرورش يـافـته در مکتب الـهى امام خمينى به ايـن فرمـوده امام ايـمان کامـل داشـت که: در جهـان حجـم تحمل زحمت‌ها و رنج‌ها و فداکاري‌ها و جان نثـاري‌ها و محروميت‌ها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى و علـو رتـبـه آن است پـس از آنـکه مراسـم تـدفيـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نيافت، طـى اطلاعيه‌هاى مـکرر از راديـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه‌هايشان بازگردند، مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد.
براى مسئوليـن تـرديـدى نـبـود که هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه‌مندان ديگر امـام کـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده‌اند نيز بر جمعيت تشييع کننـده افـزوده خـواهـد شـد، ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفـين بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد کـه گـوشـه‌هـايـى از اين مـراسـم بـوسـيـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدين‌سان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منـشاء بيـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا کـه او حقيـقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير .

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر