(
امتیاز از
)
از عبدالبهاء تا سايمون گس ؛ انگلستان چه کساني را سر ميکند؟
صدای شیعه: ملکه کشور سلطنتي انگلستان در حالي به تازگي با اعطاي لقب "سر " به سايمون گس سفير اين کشور در ايران، از وي تقدير کرده است که تاريخچه اعطاي اين نشان بهخصوص به افرادي که مرتبط با موضوع ايران هستند، نشاندهنده آن است که در اعطاي اين لقب بيش از هرچيزي حجم خباثتها و پيگيري سياستهاي استعماري توسط يک فرد، ملاک اعطا قرار ميگيرد و اغلب کساني که اين نشان را دريافت کردهاند جزو افرادي بودهاند که بيشترين خيانتها را در قبال کشورمان مرتکب شدهاند.
به عنوان نمونه يکي از نمونههايي که فرد دريافت کننده لقب "سر "، ماهيت اين نشان را نمايش ميدهد، عباس افندي ملقب به عبدالبهاست.
عباس افندي فرزند مؤسس فرقه ضالّه بهاييت که پس از فوت پدرش جانشين وي شد، به دليل جاسوسيها و خدمات بزرگي که براي دولت استعماري انگليس انجام داده بود نشان عالي " پهلواني " و لقب " سر " دريافت ميدارد!
عباس افندي نيز با دريافت اين نشانه و لقب " لياقت " ! براي " خيانت " ! و " جاسوسي " ! عليه اسلام و امت مسلمان، دست بر دعا برميدارد و اينگونه براي پادشاه انگليس تقاضاي توفيقات رحمانيه! ميکند: "بارالها، سراپرده عدالت در اين سرزمين برپا شده است و من تو را شکر و سپاس ميگويم . . . پروردگارا، امپراطور بزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحمانيت مؤيد بدار و سايه بلندپايه او را بر اين اقليم جليل (فلسطين ) پايدار ساز! ".
دولتمردان انگليس نيز پس از مرگ عباس افندي نميتوانند احساسات خود را نسبت به خدمات و ماموريتهاي استعماري اين مهره مطيع و خاضع و گوش به فرمان پنهان دارند و به همين دليل براي تسلي خاطر بازماندگان و تشويق و ترغيب آنان به تداوم راه او، نمايندگان اين دولت از جمله " هربرت ساموئل " حضور يافتند و مرگ او را به اين طريق تسليت گفتند: " وزير مستعمرات حکومت اعليحضرت پادشاه انگلستان مستر وينستون چرچيل . . . تقاضا نمود مراتب همدردي و تسليت حکومت اعليحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائي ابلاغ نمايد . . . و ايکونت النبي نيز . . . اعلام نمود به بازماندگان فقيد سر عبدالبها عباس افندي و جامعه بهائي تسليت صميمانه امرالله ابلاغ نماييد . . . فرمانده کل قواي اعزامي مصر جنرال کنگرويو نيز تلگراف ذيل را مخابره کرد: متمني است احساسات عميقه مرا به خاندان فقيد سرعباس بهائي ابلاغ نماييد. " (4 )
* سر جان ملکم
سر جان ملکم نيز از جمله افراد انگليسي مرتبط با موضوع ايران است که موفق به دريافت لقب "سر " شده است.
سر جان ملکم، از کارگزاران مهم دوره ميانه استعمار بريتانياي بود، وي در خانواده کشاورز اسکاتلندي بهدنيا آمد. 1783ـ م در آن زمان نوجوانان انگليسي گرسنه و بيچاره را در کشتيها به کار ميگرفتند. از 1792 در کمپاني هند شرقي مشغول به کار شد، ماموريتهاي مختلف و مهم استعماري در هندوستان پيدا کرد و در همين سالها به آموختن زبان فارسي پرداخت زيرا ميدانست کليد حفظ هندوستان و قدرت استعماري انگلستان در تاريخ ايران است، لذا در مدت کوتاهي زبان فارسي را ياد گرفت و به عنوان سفير از جانب دولت انگليس به دربار فتحعليشاه قاجار فرستاده شد. گرچه اين سفر جنبه سياسي داشت اما در راه خدمتش به استعمار کتاب تاريخ ايران را به زبان انگليسي نوشت و در بمبئي به پشتوانه مالي کمپاني هند شرقي به فارسي ترجمه و چاپ شد که به تاريخ ملکم معروف ميباشد. جان ملکم John Malcolm که يک ديپلمات نظامي بود به پاس خدماتش به دولت متبوع خود انگلستان لقب سر گرفته است.
وي از سال 1800 ميلادي تا 1810 سه بار به ايران مسافرت کرد، نتيجه اين مسافرت و گردش در ايران بهدست آوردن بسياري اطلاعات جاسوسي است. ملکم مدتي که در ايران بود موفق به جمعآوري کتابهاي خطي از قبيل: تاريخ طبري، روضة الصفا و شاهنامه شد، که همه آنها را به موزه انگلستان هديه کرد! بار اول به عنوان مترجم سفارت به ايران فرستاده شد، بار دوم هنگامي بود که ناپلئون و پل اول تزار روسيه قصد داشتند متفقاً از راه ايران به هندوستان لشکر بکشند. در اين هنگام لرد ولسلي فرمانرواي انگليسي هندوستان که متوجه اين خطر شده بود سر جان ملکم را به تهران فرستاد و ملکم در مذاکرات خود با دربار ايران توفيق يافت و از طرف فتحعلي شاه اطمينان کافي به دست آورد. بار سوم در سال 1808 از طرف حکمران انگليسي هندوستان به ايران فرستاده شد، اما بين او و سر هارفورد جونز که از طرف دولت انگليس به عنوان سفير به تهران فرستاده شده بود اختلافاتي بروز کرد که منجر به خروج سر جان ملکم از ايران شد.
انگيزه او در نوشتن کتاب تاريخ ايران، جمعآوري و پردازش دروغهاي تاريخي است، که بگويد ايراني قوي است ولي شکست خورده، که مفهوم خاصي را ميرساند، دو تير و يک نشان به نفع استعمار انگلستان. بخشهايي از کتاب بهويژه آنهايي که درباره منش ايرانيان ميباشد، دهها سال به عنوان راهنماي دولتهاي استعماري به کار رفته و جهت امور جاري استعماري از آن استفاده ميبردند.
* شاپور ريپورتر!
شاپور ريپورتر جاسوس انگليسي که در کودتاي 28 مرداد 1332 نيز نقش اساسي داشت، از جمله افرادي است که به دريافت لقب "سر " مفتخر شده است!
شاپور ريپورتر در 26 فوريه 1921 در تهران متولد شد و در سن 12 سالگي پدر خود (اردشير) را از دست داد او سپس به دانشگاه کمبريج رفت و از آنجا فارغ التحصيل شد و در جريان جنگ دوم در دهلي نو گوينده اخبار بيبيسي و کارشناس جنگ رواني در آن کشور بوده و پس از پايان جنگ و احتمالا تجارب مفيدي که در زمينه اطلاعاتي موفق به کسب آن شد در سال 1947 و با کارت خبرنگاري به ايران آمد. از فعاليتهاي او در سالهاي ابتدايي حکومت محمدرضا پهلوي اطلاعاتي در دست نيست اما به نظر ميرسد او در جريان مقابله با نهضت ملي براي نفت فردي موثر و کليدي بوده باشد. يکي از اين دلايل اين است که از ورود او به ايران قبل از کودتاي 28 مرداد هيچگونه اثري در پاسپورت او وجود ندارد و اين مسئله بيانگر استفاده او از يک پاسپورت ديگر است. همچنين او به همراه اسدالله علم گردانندگان شبکه جاسوسي بدامن (BEDAMN) در ايران بودند که در اسناد CIA اين دو نفر با نامهاي رمز نرون و سيلي معرفي شدهاند.
هدف از ايجاد اين شبکه بر دو محور استوار بود
1- عمليات نفوذي سياسي
2- عمليات تبليغي فرهنگي
اين شبکه در سطحي وسيع در ساختارسياسي و احزاب ايران مانند حزب توده و احزاب ملي رخنه نمود و مقدمات کودتاي 28 مرداد را فراهم کرد.
اسناد تاريخي بسياري در دست است که نقش شاپور ريپورتر را در کودتاي 28 مرداد اثبات ميکند. عکسي که در دادگاه محاکمه دکتر مصدق گرفته شده است با يک جمله از شاپور ريپورتر امضا گرديده است. او در پايين عکس نوشته است: "ماموريت با موفقيت انجام شد. " بهراستي او چه ماموريتي در ايران داشت؟
همچنين شاپور جي (ريپورتر) بر اساس خاطرات فردوست کسي بود که بسياري از تحولات اقتصادي و سياسي را به محمدرضا ديکته مي کرد. همچنين او با ويکتور روتشيلد يک مهره اطلاعاتي يهودي در انگلستان داراي پيوند و روابط بسيار نزديک بوده است. روتشيلد با مقامات صهيونيسم داراي ارتباطات نزديکي بود. با پيروزي انقلاب ايران شاپور جي از ايران گريخت و بسياري که او را ميشناختند نيز مانند او گريختند و عده اي هم اعدام شدند اما فردوست تا سال 1364 دستگير نشد و در اين سال پس از دستگيري ماهيت اين فرد و بسياري ديگر را که پشت پرده سياست ايران استتار کرده بودند افشا نمود. سرانجام شاپور ريپورتر در اسفند 1383 در شهر ساحلي کارپاس در آرژانتين بر اثر سرطان پروستات درگذشت.
* سلمان رشدي
سلمان رشدي مرتد نيز از جمله افراد مرتبط با موضوع مسلمانان و به خصوص ايران است که وي نيز به دريافت لقب "سر " از دولت سلطنتي انگلستان نايل شده است.
"سلمان رشدي " مسلمان هنديتباري بود که تبعه "بريتانياي کبير " محسوب ميشد و "آيات شيطاني " پنجمين رمان اين نويسنده بود. "سلمان رشدي " کتاب مذکور را به سفارش "گيلون ريتکن " (رييس يهودي انتشارات وايکينگ) با دستمزد بيسابقه 850 هزار پوند به رشته تحرير درآورد. کتاب آيات شيطاني کتابي داستاني است بلند در 9 فصل که شخصيتهاي آن را حضرت رسول اکرم (صلوات الله عليه)، همسرانش و صحابي شناخته شده اش و حضرت جبرئيل (فرشته وحي) تشکيل مي دهند. در طول اين رمان تمامي اين شخصيت ها، العياذ بالله افرادي فاسد و گرفتار انحرافات اخلاقي معرفي مي شوند و انواع تحقير و اهانتهاي بيشرمانه نسبت به آنان انجام ميگيرد.
امام خميني(ره) به دليل نگارش کتاب آيات شيطاني، با صدور اطلاعيهاي حکم ارتداد سلمان رشدي را صادر کرد.
* و اينک "سايمون گس "
اما سايمون گس سفير انگليس در تهران نيز که علاوه بر پشتيباني اقدامات خرابکانه دولت متبوعش در جريان فتنه سال 88، به تازگي نيز به دليل انتشار يادداشتي سراسر توهين آميز در خصوص کشور ميزبانش ايران لقب "سفير گستاخ " را از مردم کشورمان دريافت کرده بود، مفتخر به دريافت لقب "سر " از ملکه انگليس شده است تا اين امر به وضوح روشن شود که براي دريافت لقب "سر " در عالم سياست و به خصوص براي عمال انگليسي مرتبط با ايران چند ويژگي کافيست: "گستاخي "، "مبارزه با اسلام "، "اقدام براي کودتا "، "خيانت و جاسوسي ".
فارس
انتهای پیام