(
امتیاز از
)
تجزیه بحرین ومکتب پانایرانیسم
صدای شیعه: در زمستان سال 1348، محمدرضا پهلوی با توافق پشت پرده با انگلستان، با اعزام هیاتی به بحرین که از استانهای ایران بود، موافقت خود را با برگزاری رفراندومی در این استان برای جدا شدن از خاک ایران اعلام کرد. در آن زمان، حزبی با نام «پانایرانیست» که تظاهر به ایرانپرستی میکرد، بدون مخالفت با شاه، دولت امیرعباس هویدا را مقصر این اقدام معرفی کرد و لفاظیهایش را نه خطاب به شاه بلکه برابر هویدا انجام میداد. برهه تجزیه بحرین از ایران که عملا در 2 خرداد 1349 به سرانجام رسید، زمان خوبی برای مدعیان ایرانپرس
نخستین تکاپوها
در سالهای نخست دهه 1320، پیش از آنکه هوشمندی، دانش و فراست سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چند نوجوان 17-16 ساله دلایل پیوند آنها با مسائل و رخدادهای کشور باشد، شور و احساس و نیز فضای سیاسی، اجتماعی و نظامی ناشی از اشغال کشور توسط متفقین و نیز نابسامانیها و نابهنجاریهای فرهنگی دامنگیر جامعه ایران، آنها را به تحرک واداشت. سرخوردگی و یأس ناشی از فروپاشی و شکست بسیار سریع ارتش رضاخان از نیروهای متجاوز متفقین و مهمتر از آن، اشغال کشور از جمله مهمترین دلایلی بود که گروههایی از نوجوانان و جوانان را به واکنش وامیداشت. در چنین اوضاعی نخستین و مهمترین هسته تشکیلاتی که بعدها به تاسیس حزب پانایرانیست منجر شد، در اواخر سال 1322 و با حضور عدهای از جوانان و نوجوانان پدید آمد.
مکتب پانایرانیسم
در 15 شهریور 1326 محسن پزشکپور، فرید سیاحسپانلو، محمدرضا عاملیتهرانی و پرویز صفییاری بیانیهای انتشار دادند که فیالواقع میتوان آن را «مانیفست» مکتب پانایرانیسم نامید.
مبانی فکری مکتب پانایرانیسم
واقعیت این است که بسیاری از پیشگامان، دستگاه رهبری و دیگر پیوستگان به مکتب پانایرانیسم هر از چند گاه، تغییر موضع داده و در احزاب و گروههای مختلف عضویت مییافتند و حتی در همان سالهای نخست فعالیت چنان تحرکات مشکوکی از خود بروز داده و تضادهایی با هم پیدا کردند که به سختی میتوان از مکتب، تشکل و احیانا حزب متحد و یکدست پانایرانیسم سخن به میان آورد یا احیانا شعائر، ایدئولوژی و آرمانهای ولو تند و غیرعادی آنها را برآمده از اعتقاد و ایمان قلبی ارزیابی کرد. در توضیح و تشریح مبانی مکتب پانایرانیسم آمده است: «مکتب ناسیونالیسم گزیده نیاز ملی ماست. احکام مکتب ناسیونالیسم درباره ملت ایران زاییده تاریخ ما و حاوی آرمان ملی ما و رهبر اجتماع ماست. ملت ایران در حال فترت و تجزیه نیازمند وحدت است... ناسیونالیسم جهانبینی ماست». در بند دوم از بخش نخست بنیاد هم آرمان پانایرانیسم در اهداف زیر خلاصه شده است: «نجات شما در ایجاد ایران بزرگ است. این راهنمای تاریخ جهان به ملت کهنسال ایران است؛ ایران بزرگ آرمان بزرگ میخواهد. این حکم تاریخ ما بر ملت ماست: فلات ایران از آن ایرانیان است و قدرت ملت ایران بسته به وحدت فلات. پس این است خواست و نیاز ملت ایران: فلات ایران به زیر یک پرچم».
پیاده نظام سیاستهای شاه
رهبری حزب پانایرانیست نیک دریافته بود که تبعیت بدون چون و چرا از سیاستها و نقطهنظرات شاه، تنها راه تضمین تداوم فعالیت آنها در عرصه سیاسی کشور خواهد بود. محسن پزشکپور فرصتطلبانه ادعا میکرد که مخالفان داخلی و خارجی رژیم پهلوی «دشمنان ملت ایران» هستند که «ترقیات ایران در زمینه امور اجتماعی و اعتقادی» که ناشی از اجرای اصول انقلاب سفید شاه است، آنها را بشدت عصبانی و نگران کرده و «وظیفه دستگاههای مسؤول» میدانست تا «مردم را در جریان گذارده و حقایق را به ملت ایران بگویند تا همه در راه پیروزی و بهروزی کشور گام بردارند». از آنجا که علمای دین و روحانیون از سرسختترین مخالفان اصلاحات آمریکایی انقلاب سفید بودند، گاه در جلسات حزب پانایرانیست مطرح میشد: «دشمنان ما از مقام روحانیت سوءاستفاده میکنند ولی با اجرای اصول انقلاب ششگانه شاهنشاه آریامهر، کاری از پیش نخواهند برد». محسن پزشکپور بعدها تا آنجا پیش رفت که در جریان میتینگ حزب پانایرانیست تقریبا به صراحت علما و اسلامگرایان مخالف اصلاحات انقلاب سفید شاه را که حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی در راس همه آنها جای داشتند، مورد حمله قرار داده و «در مقابل صحن حضرت معصومه(س) اظهار داشت، کسانی بودند که با اصلاحات (انقلاب سفید) ایران مخالفت میکردند و از بین رفتند و اکنون نیز کسانی هستند که مخالفت میکنند».
تجزيه بحرين
شاید بتوان گفت، از هنگام شکلگیری نخستین هستههای انجمن و سپس مکتب پانایرانیسم تا زمان تجزیه بحرین از ایران در اوایل سال 1349، مهمترین شعار و آرزوی پا نایرانیستها و از جمله همین حزب پانایرانیست تحت رهبری محسن پزشکپور، تحقق حاکمیت ایران بر این سرزمین جداافتاده از مام وطن بود که بهرغم تمام توطئهها و سیاستهای استعماری بریتانیا اسناد و مدارک مسلم تاریخی از حکومت دیرپای ایران بر آن حکایت داشته است. شاید نیازی به توضیح نباشد که مخالفت با تجزیه بحرین، صرفا به پانایرانیستها محدود نمیشد و قاطبه ملت ایران از اقشار و گروههای مختلف در جایجای این سرزمین پهناور، همواره خواستار حاکمیت مطلق ایران بر سرزمین بحرین بودهاند و توطئه تجزیه این بخش جداافتاده از خاک وطن، مردم ما را در اندوهی فراموشناشدنی فروبرد. با توجه به پیشینه طولانی پانایرانیستها در طرح شعار «حق حاکمیت مطلق و بدون چون و چرای ایران بر بحرین»، این تصور در رژیم حاکم وجود داشت که با طرح تجزیه این منطقه از خاک ایران، در مجلس و بیرون از مجلس با مخالفتهای این حزب مواجه شوند و به رغم حرفشنوی و تبعیت تمام و کمال از سیاستهای حاکمیت، با رضایت خاطر به عملی شدن این طرح توطئهآمیز تن درندهند. به همین دلیل از ماههای پایانی سال 1348 در برخی از استانها و شهرهای مختلف، مقامات دولتی و نیز حزب ایراننوین، رقبای کوچک خود در حزب پانایرانیست را تحت فشار قرار دادند و پانایرانیستها مستقیم و غیرمستقیم دچار محدودیتهایی شدند که نشان میداد دولت و حاکمیت میخواهند در آستانه طرح تجزیه بحرین در مجلس، حزب پانایرانیست برای اعتراض و انتقاد احتمالی نسبت به توطئه فوق از ابتکار عمل چندانی برخوردار نباشد. چنانکه پیشبینی میشد، با طرح موضوع تجزیه بحرین از خاک ایران در روزهای نخست سال 1349 که مقرر شده بود با عنوان گزارش دولت به مجلس ارائه شود، فراکسیون 5 نفره پانایرانیستها در مجلس شورای ملی، نسبت به این «گزارش» دولت واکنش نشان داد و هرچند ساواک در مذاکره با تکتک این افراد تلاش کرد آنان را قانع کند با گزارش دولت مخالفتی ابراز نکنند، با این حال بویژه شخص محسن پزشکپور تصریح و تاکید کرد، آشکارا و بدون محابا در برابر این اقدام دولت (و نه محمدرضاشاه) خواهد ایستاد و به خاطر آن دولت را استیضاح خواهد کرد. چنانکه قبل از طرح رسمی گزارش مذکور در مجلس، هویدا طی ملاقاتی با پزشکپور تلاش کرد مانع مخالفت او و فراکسیون کوچکش شده و موضوع جداسازی بحرین از ایران بدون سر و صدا عملی شود. ولی پزشکپور به همراه 4 نماینده پانایرانیست مجلس شورای ملی، هویدا را استیضاح کردند که البته با رای اعتماد مجدد مجلس شورا به وی، موفق نشدند.
تسلیم
پانایرانیستهای پزشکپوری در ماجرای بحرین فرصتی پیدا کردند تا با
های و هوی و جنجال بر سر موضوعی که میتوانست افکار عمومی و حمایت مردم را به دنبال داشته باشد، از این نمد کلاهی برای خود بدوزند. پزشکپور حتی از ایجاد محدودیتهایی برای دفاتر حزب و توقیف روزنامه و اخراج یکی از «نمایندگان عضو حزب پانایرانیست» از مجلس، ابراز شادمانی میکرد؛ به این امید که مردم تصور کنند آنچه در جریان است جنگ زرگری نیست و مکتب پانایرانیست را جدی بگیرند. غافل از اینکه در نظام شاهنشاهی آریامهری، مردم چنان به همه رفتارهای حاکمیت بیاعتنا و بدبین بودند که حتی اتخاذ مواضع به حق و به نفع حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور را عینا «جنگ زرگری» برای سرگرم کردن مردم میدانستند؛ بویژه که «مخابره تلگرام به پیشگاه شاهنشاه» بخشی از این فعالیتها بود. البته از آنجا که بحرین به دستور انگلیس و با اجرای محمدرضاشاه از ایران تجزیه میشد و نهتنها هویدا– نخستوزیر– بلکه خود شاه نیز کارهای نبود، امید حزب پانایرانیست به حل مشکل به دست «شاهنشاه» امیدی واهی بود. در روز چهاردهم فروردینماه 1349 و در جمع اعضای حزب پانایرانیست، یکی از مسؤولان این حزب به شرح زیر سعی کرده بود شخص شاه را از اتهام موافقت با طرح تجزیه بحرین از ایران مبرا جلوه داده و اظهار امیدواری کند که سرانجام هم او مانع از عملی شدن آن طرح خائنانه شود:
درست است که طبق قرارداد گلستان نیز قسمت دیگری از خاک میهن ما باز تجزیه شد ولی این مسائل (مربوط) به زمان حکومت ضعیف قاجاریه بوده اما امروز که سیاست مستقل ملی ایران ملاک عمل است نباید قطعه دیگری از خاک ما تجزیه شود. شاهنشاه فرمودهاند از وجب به وجب شنزارها و آب شور دریاها با ناخن و چنگال دفاع میکنیم. باید بدانیم دولت فعلی از فرمایشات شاهنشاه چه استنباطی دارد. مفهوم واقعی رفراندوم این است که مردم در آزادی کامل بتوانند اظهارنظر کنند نه زیر نفوذ شیخ غاصب بحرین... شما پیچ هر کدام از این رادیوها و فرستندههای کشور را باز کنید در این شرایط سخت و غمانگیز هیچ سخنی از بحرین شنیده نمیشود. از عملیات فداییان فلسطین و گواتمالا و ویتنام و آمریکای لاتین و غیره و غیره از رادیوها صحبت است ولی چرا از مبارزات دلیرانه هممیهنان ما در بحرین سخنی گفته نمیشود؟ همانطوری که رهبر حزب سرافراز و دلیر ما محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی گفت، گورستانهای بحرین جسد هزار ایرانی وطنپرست را که به جرم ایراندوستی جان از کف دادهاند دربر گرفته است و بدنهای آنها با گلولههای استعمار مشبک شده و به غل و زنجیر کشیده شدهاند ولی باز هم گفتهاند ایران ما. امیدواریم که دست توانای رهبر مملکت از آستین بیرون بیاید و مانند گذشته که در مواقع حساس با قاطعیت مسائل را حل و فصل میفرمودند، امروز هم این مساله را به نفع ملت ایران و حاکمیت ایران حل فرمایند. ما این امید را بسیار داریم
.
این قبیل اظهارات در حالی بود که همچنانکه گزارش ساواک نشان میدهد، محسن پزشکپور بیش از هر کس دیگری از موافقت شاه با انتزاع بحرین از ایران مطلع بوده و از همان آغاز نومیدانه میکوشید بلکه جهت عملی نشدن آن طرح آخرین تلاشهای خود و حزبش را ولو به طور صوری و تبلیغاتی به کار بندد:
رونوشت گزارش خبر شماره 8142/20 هـ1-7/2/49 – منبع 167
موضوع: قرائت اعلامیه ارتش شاهنشاهی درباره بحرین توسط محسن پزشکپور و پدرش. دیروز قبل از پاسخ دولت به استیضاح گروه پارلمانی حزب پانایرانیست، پدر محسن پزشکپور اطلاعیه ارتش شاهنشاهی مبنی بر پشتیبانی از مساله بحرین را به همان صورتی که دولت میخواست و در روزنامه آیندگان چاپ شده بود قرائت کرد و خطاب به محسن پزشکپور گفت، به نظر من حل مساله بحرین به این صورت با نظر شاهنشاه آریامهر بوده و دلیل بزرگ آن هم تایید ارتش میباشد. در این وقت محسن پزشکپور مجددا اعلامیه مزبور را قرائت کرد و بلافاصله گفته پدر خویش را تایید کرد و اظهار داشت، اکنون معلوم شد که خواست شاهنشاه میباشد و تصمیم گرفته شد که محسن پزشکپور دیگر در مجلس سخنرانی مخالف نکند بلکه دکتر محمدرضا عاملی صحبت کند و بهطور مستدل و آرام از مخالفتی که شده پشتیبانی کند اما نه شدید چون تا آن روز نمیخواستند قبول کنند که خواست شاهنشاه آریامهر است بلکه میگفتند که ممکن است شاهنشاه را در محظور یا عمل انجام شدهای قرار داده باشند. قرار شد که نظریات خود را تعدیل دهند و دیگر مخالفت صریحی نکنند. محسن پزشکپور سپس بیان کرد برای اینکه افراد نگویند که چرا گروه پارلمانی حزب پانایرانیست سکوت کرد اولا باید گفت که چون شاهنشاه از این امر مطلع هستند و معظمله به هر حال در کوران مبارزات سیاسی بینالمللی قرار دارند. ثانیا باید اظهار کرد که در همان روز پاسخ به استیضاح، نمایندگان حزب ایراننوین در موقع سخنرانی پزشکپور میخواستند سر و صدا کنند و نگذارند که وی صحبت کند.
این موضوع موجب شد دستگاه رهبری حزب پانایرانیست حتی برای قانع کردن اعضای حزب راه مفری پیدا نکند. ماموری از ساواک این موضوع را از جریان پاسخگویی محمدرضا عاملیتهرانی، قائممقام اول پزشکپور و نماینده وقت مهاباد در مجلس بیست و دوم به یکی از اعضای حزب در تاریخ دهم اردیبهشتماه 1349 استخراج کرده بود.
محسن پزشکپور نیز در اواخر خردادماه 1349 [تنها 3 هفته پس از تجزیه بحرین از ایران(!)] ناچار شد تجاهل را به کناری نهاده و برای خوشایند شاه و در امان ماندن خود و حزبش از آماج حملات بدون محابای هویدا و ساواک مدعی شود:
در جریان مساله بحرین من فکر میکردم اصل موضوع را شاهنشاه آریامهر خبر ندارند؛ روی این اصل گروه پارلمانی حزب ما اقدام به استیضاح از دولت نمود تا به این وسیله معظمله از موضوع مطلع شوند ولی بعدا متوجه شدم که شاهنشاه در جریان کلیه امور میباشند.
نظریه منبع– محسن پزشکپور به اشتباه خود در مورد مخالفت با دولت درباره بحرین و جریان استیضاح پی برده است.
نظریه رهبر عملیات– با توجه به دسترسی منبع به هدف [به] صحت اظهارات وی میتوان اعتماد نمود.
تظاهر پزشکپور به تجاهل از نظر شاه در حالی عنوان میشد که بسیاری از اعضای حزب پانایرانیست آگاه بودند هر چه هست زیر سر شخص «شاهنشاه» است. این معنا البته در محافل و گفتوگوهای خصوصی اعضای حزب به وضوح گفته میشد. از جمله در سیزدهم تیرماه 1349 چند تن از اعضای حزب پانایرانیست با اشاره به رخدادهای مذکور درباره بحرین و فشارهای وارده بر حزب به یکدیگر گوشزد میکردند:
«در این موقع آقای علی عارفیان وارد بانک شد و هنگامی که با آقای چیانی مشغول صحبت بود آقای نظری خطاب به ایمانی گفت: سعی کن در محافل اسمی از شاه نیاوری و ما همه میدانیم که تمام این کارها زیر سر اوست، این را همه میدانند. منظور این است که گرفتاری برای حزب درست نشود تا ببینیم چه میشود».
در سالگرد ششم بهمن 1349، برخلاف سالیان گذشته، هویدا به دلیل آنکه پانایرانیستها در پی تجزیه بحرین، وی را مورد حملات لفظی قرار داده بودند، حزب پانایرانیست را به مراسم ششم بهمن دعوت نکرد.
ساواک در باره اصرار رهبران حزب پانایرانیست برای تجلیل از انقلاب سفید شاه و این اقدام تحقیرکننده هویدا در حق پانایرانیستها چنین گزارش کرده بود:
اخیرا متن اظهارات محسن پزشکپور، نماینده مجلس شورای ملی و رهبر حزب پانایرانیست در مجلس شورای ملی پیرامون مساله نفت و نیز سخنرانی دکتر محمدرضا
عاملی تهرانی، قائممقام حزب مزبور درباره انقلاب تاریخی ششم بهمن به منظور آگاهی اعضای علاقهمند حزب به این مطالب به اهواز ارسال شده و به طور خصوصی در اختیار بعضی از اعضای حزبی قرار گرفته و سپس از آنان مسترد شده است. ضمنا بین برخی از وابستگان حزب مذکور گفته شده محسن پزشکپور از عدم دعوت از حزب مزبور جهت شرکت در مراسم سالگرد انقلاب ششم بهمن اظهار ناراحتی و گلایه کرده و گفته به خلاف تمایل و علاقه ما از حزب پانایرانیست که تنها حزب شرکتکننده در تصویب ملی ششم بهمن و این انقلاب تاریخی است، مقامات دولتی برای شرکت در مراسم سالگرد و تجلیل از آن دعوتی به عمل نمیآورند.
نظریه یکشنبه – ارسال متن سخنرانیهای مذکور به اهواز جهت اطلاع افراد حزبی از آنها و نیز انتشار مطلب منسوب به پزشکپور به شرح بالا بین پارهای از اعضای حزب صحیح به نظر میرسد.
با این حال کارگردانان و مسؤولانی از حزب پانایرانیست در برخی شهرهای کشور با ترتیب دادن مراسمی به تجلیل مکرر از انقلاب سفید شاه پرداختند. از دیگر مراسمی که باز برخلاف سالیان گذشته هویدا اجازه نداد از رهبران حزب پانایرانیست دعوت به عمل آید، سالگرد وقوع کودتای 28 مرداد بود. با این حال پزشکپور از مسؤولان و دیگر اعضای حزب پانایرانیست در شهرهای مختلف خواست حتیالمقدور در سالگرد آن روز مراسمی درخور برگزار کنند. در خود تهران هم پزشکپور شخصا در حضور اعضا و هواداران این حزب سخنرانی غرایی در تمجید از کودتا ایراد کرد. همچنین بهرغم تمایل پانایرانیستها برای شرکت موثر در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و حتی ارائه برنامه، دولت هویدا باز هم آنها را کنار گذاشت.
سرانجام رهبری حزب پانایرانیست برای در امان ماندن از مانعتراشی بیشتر دستگاههای دولتی از شخص شاه استمداد طلبید. شاه که از فضولی حزب در قضیه بحرین ناراحت بود، با بیمیلی دستور داد از کار حزب جلوگیری نشود. این دستور شاه موجب شد از دامنه فشارهای دولت و مراجع انتظامی و امنیتی بر مجموعه فعالیتهای اعضای حزب پانایرانیست در شهرهای مختلف کاسته شود.
دور باطل سرخوردگی و چاپلوسی
بنا بر شواهد و اسناد، موضوع بحرین مجموعه اعضا و مسؤولان حزب پانایرانیست را دچار بحران و رکودی روزافزون ساخته بود، چنانکه وقتی تعدادی از اعضای حزب پانایرانیست در 29 فروردینماه 1349 از حافظ کهوائی جویای موقعیت فعلی و تکلیف آتی حزب شدند، پاسخ داد:
مسلما در سطح عالی مملکت مسائلی هست که ما به آنها واقف نیستیم و فکر میکنم تنها راه فعلا سکوت است. چون با موقعیت فعلی مملکت، ما حتی نباید کوچکترین سر و صدایی راه بیندازیم. به طور کلی پانایرانیستها با ناامنی و هو و جنجال در مملکت مخالف هستند.
نظریه منبع– روحیه و طرز فکر حافظ کهوائی، مسؤول تشکیلات نسبت به گذشته تفاوت محسوسی نموده است، به طوری که شخصا دست از فعالیت برداشته و اخیرا چنین استدلال مینماید که با توجه به شرایط کنونی کشور بهترین و اصلحترین کار این است که حزب پانایرانیست سکوت نماید.
نظریه رهبر عملیات – با توجه به اظهارات کهوائی و نظریه منبع چنین استنباط میشود که حافظ کهوائی در مسافرت 2 روزه خود به خوزستان دستوراتی مبنی بر عدم فعالیت اعضا و سکوت در مقابل جریان بحرین از سران و مسؤولان تشکیلات این حزب در آبادان یا اهواز اخذ نموده باشد.
آنانی که فرصتطلبتر بوده و شناخت دقیقتری از روحیات و علایق دستگاه رهبری حزب پانایرانیست داشتند، با مشاهده اوضاع بحرانی سایه افکنده بر حزب پانایرانیست استیضاح دولت توسط سران حزب عضو مجلس را «کار بیجایی» تلقی میکردند که بهزعم آنها «جز اینکه خود را از اطمینان و امتیاز دولت انداختهاند کار دیگری از پیش نبردهاند و در آینده هم در مجلس راه نخواهند یافت». یکی از مسؤولان محلی حزب به اعضای اندک و در عین حال مغموم آن هشدار میداد: «من به آقایان توصیه میکنم که به هیچوجه در محیط خارج حق اظهارنظر در هیچ موردی را ندارند. اگر احیانا در منطقه موردی اتفاق افتاد که به حزب هیچ ربطی نداشت، چنانچه عموم مردم درباره آن اظهارنظر نمودند، باز شما دوستان در آن مورد هیچگونه صحبت و یا بحثی نکنید و کاملا ساکت باشید. مسلما تکلیف حزب در عرض یکی، دو ماه آینده روشن خواهد شد و اگر قرار باشد دوباره حزب فعالیت را از نو آغاز کند که هدف خود را دنبال خواهیم کرد و اگر هم بایست مثل سابق فعالیت نداشته باشد ما هم همانطور عمل خواهیم نمود». بدین ترتیب طی چند ماه پس از طرح انتزاع بحرین از ایران در مجلس از دامنه اعتماد و اعتقاد اعضای میانی و عادی حزب پانایرانیست به رهبران این حزب و نیز حاکمیت بشدت کاسته شد.
انتهای پیام