(
امتیاز از
)
حکمت و فايده حجاب براي زنان از منظر عرفان اسلامي
صدای شیعه: مسأله حجاب (ستر و پوشش) بانوان در اسلام، حکمتها و فوايد فراواني به همراه دارد که هر کس به فراخور بينش و دانش خود، ميتواند به آنها علم پيدا کند. در اين مطلب يکي از حکمتهاي مهم حجاب (پوشش زنان) از منظر عرفان نظري اسلامي مورد تحليل قرار ميگيرد.
* حقيقت عالَم با حقيقت انسان مرتبط است
نکته اول: در نگاه عرفان اسلامي، عالَم، نسخه باز شده انسان بوده و انسان، نسخه کوچک شده عالَم ميباشد.
يعني اگر عالَم و جهان آفرينش را جمع کنيم و به صورت شکلي خاص در آوريم به شکل انسان در ميآيد و اگر انسان را باز کنيم و به صورت تفصيلي، نگاهش کنيم به شکل عالَم و جهان آفرينش خواهد بود.
به قول شبستري در گلشن راز:
جهان انسان شد و انسان جهاني / از اين پاکيزه تر نبوَد بياني
به تعبير سادهتر رابطهاي حقيقي بين انسان و جهان آفرينش وجود دارد؛ انسان، مجموع حقايق عالم را يکجا در اختيار دارد و اگر به خود و تواناييهايش معرفت پيدا کند ميفهمد عالَم و جهان بزرگي است.
هر آنچه در جهان از زير و بالاست / مثالش در تن و جان تو پيداست
تو آن جمعي که عين وحدت آمد / تو آن وحدت که عين کثرت آمد
به همين جهت در روايات اسلامي به معرفت نفس و شناخت آن، بسيار اهميت داده شده چنانکه فرمودهاند: من عرف نفسه فقد عرف ربه (هر کس خود را بشناسد پروردگارش را ميشناسد) ، معرفة النفس انفع المعارف (پر منفعتترين شناخت، معرفت نفس است)، افضل المعرفة معرفة الانسان بنفسه (با فضيلت ترين شناخت، معرفت انسان به خودش مي باشد ). (براي مطالعه بيشتر: به کتاب «ميزان الحکمه» ماده «ع ر ف» مراجعه کنيد)
تويي تو نسخه نقش الهي / بجو از خويش هر چيزي که خواهي
پس انسان، اين حقايق را بالقوه داراست و براي به فعليت رساندن آنها نيازمند برنامه، تلاش و کوشش است و پيامبران الهي و اوصياي آنها که انسانهاي کاملي هستند و اين حقايق را بالفعل دارند، براي شکوفايي و به فعليت رساندن اين استعدادها آمده و برنامه رشد و ترقي ارائه کرده اند.
*حقيقت عالَم، با حقيقت قرآن کريم مرتبط است
نکته دوم: نظام تکويني عالَم يعني مجموع جهان آفرينش، اگر به صورت کتاب در آيد، قرآن کريم خواهد شد. يعني بين عالم آفرينش (نظام تکوين) و قرآن کريم (نظام تشريع) ارتباط حقيقي و واقعي برقرار است و قرآن کريم، نسخه کتبي اين جهان مي باشد لذا احکام تشريعي به طور دقيق با حقايق تکويني در ارتباط است.
*حقيقت انسان با حقيقت قرآن کريم مرتبط است
نکته سوم: همچنانکه همه حقايق عالَم در انسان به صورت يکجا جمع شده است ( در برخي بالقوه و در برخي بالفعل) و همچنانکه اگر حقايق عالم، به صورت کتاب درآيد، قرآن کريم نام مي گيرد؛ همچنين، حقيقتِ انسان با قرآن کريم به طور کامل در ارتباط است.
يعني بين انسان و قرآن رابطه اي حقيقي و واقعي برقرار بوده و لذا اگر قرآن کريم را به صورت انسان در آوريم، وجود پيامبر اکرم (ص) و ائمه معصومين (ع) خواهد شد و اگر وجود پيامبر اکرم (ص) و ائمه معصومين (ع) را به صورت کتبي در نظر بگيريم، قرآن کريم خواهد شد. چرا پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) انسانهاي کامل اند.
از اين نکته، سرّ بسياري از حقايق، معلوم مي شود مانند اينکه: 1.معصوم، قرآن ناطق است. 2.معصوم، عِدل قرآن است. 3. قرآن و عترت از هم جدايي ندارند. 4. هر دو به عنوان ثقلين مطرح اند. 5. انسان، به اندازه اي که قرآن را در خود پياده مي کند حقيقتا انسان است 6. همه حقيقت قرآن، در معصومين محقق شده است.
* جهان آفرينش و تک تک موجودات، آيات و نشانههاي خداوند است
نکته چهارم: کل نظام آفرينش، اسمهاي خداوند مي باشد، حق، اوست و ديگر موجودات، حق نما هستند، ظاهر اوست و ديگر مخلوقات، مظاهر اويند، وجود حقيقي اوست و موجودات ديگر، همه در ذات و صفات و افعال وابسته به او هستند. به تعبير فلسفي: ديگران، عين ربط هستند و از خود چه در ذات، چه در صفات و چه در افعال، کوچکترين استقلالي ندارند.
خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد: هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليم (اوّل و آخر و پيدا و پنهان اوست و او به هر چيز داناست.) (حديد/3)
در اين آيه شريفه که از غُرر آيات معرفتي است، چهار اسم مهم خداوند که از امّهات اسماء الهي محسوب مي شوند، يعني اول بودن، آخر بودن، ظاهر (پيدا) بودن و باطن (پنهان) بودن، ذکر شده است.
هر يک از اسماء الهي، در جهان آفرينش، مظاهر و نمونه هايي دارند، به تعبير ساده تر، هر يک از اين اسمها نشانه هايي دارد که به عنوان مثال مي توان گفت: يکي از مظاهر و نشانه هاي اسم الظاهر (پيداي) خداوند، جهان ماده و طبيعت است.
انسانها نيز همانند ساير موجوداتِ عالَم آفرينش، مظهر و نشانه اي از اسماء الهي هستند و با آن اسماء در ارتباطند.
اين چهار نکته مقدماتي که به صورت اجمالي توضيح داده شد براي عارفان الهي، مشهود بوده و لذا در علم عرفان نظري اسلامي، به صورت مفصل تبيين ميشود.
*جنس مردها با اسم «الظاهر» و جنس زنها با اسم «الباطن» خداوند بيشتر مرتبط است
اسماء الهي که در عالم ظهور ميکنند، هر يک مظاهر و نشانه هايي دارند لذا اسم شريف «الظاهر» که ظهور مي کند يکي از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبيعت، جنس مرد مي شود و اسم شريف «الباطن» که ظهور مي کند يکي از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبيعت، جنس زن مي شود.
به همين جهت، مردها بيشتر با اسم «الظاهر» (پيداي) خداوند در ارتباطند و زنها با اسم «الباطن» (پنهان) او مرتبطند و به تعبير ديگر، اسم «الظاهر» در مردها بيشتر تجلي کرده و اسم الباطن در زنها بيشتر جلوه کرده است و به تعبير ساده تر، مردها نشانه اسم «الظاهر» خداوند هستند و زنها نشانه، آيت و مظهر اسم شريف «الباطن» خداوند مي باشند. پس مردها بيشتر طبق اسم «الظاهر» خداوند آفريده شده اند و زنها بيشتر مطابق اسم «الباطن» او خلق شده اند.
مي توان چنين گفت که اسم شريف «الظاهر» در مردها و اسم شريف «الباطن» در زنها بيشتر غلبه دارد.
بنابراين همه انسانها آيت و نشانه خداوند متعال هستند با اين تفاوت که در گروهي، اسم «الظاهر» و در گروهي، اسم «الباطن» بيشتر تجلي يافته است.
تا اينجا مشخص شد که دختر و زن، نشانه و آيت اسم الباطن (پنهان) خداوند بوده و با آن اسم الهي، بيشتر مرتبط است و چون اسم الباطن خداوند، مستور و پوشيده است، حقيقت وجودي زن نيز بايد از ديگران و اغيار، پوشيده باشد و چون بدن دنيوي زن، جلوه اي از حقيقت وجودي زن است، آن هم بايد مستور باشد تا ارتباطش را با حقيقت وجودي خود حفظ کند لذا در آموزه هاي دين و قرآن کريم، ستر و پوشش (حجاب) تدوين و تشريع شده و به آن سفارش و تاکيد شده است. (دقت کنيد)
بنابراين ستر و پوشش (حجاب) به اين جهت است که مظهر اسم باطن خداوند (يعني زن) از افراد نالايق و نامحرم پوشيده باشد.
*حجاب (ستر و پوشش)، زن را با حقيقتش پيوند داده و او را خدايي ميکند
از اينجا معلوم ميشود که هر کس و هر نگاهي، شايستگي ندارد که حقيقت اسم «الباطن» و مظهرش (زن) را نظاره کند، بلکه براي شهود و ديدن آن مظهر، لياقت و محرميت لازم است. پس ديدن بدن دنيوي زن، محرميت، لياقت و شايستگي ميطلبد.
مدعي خواست که آيد به تماشاگه راز / دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
اين پوشش و حجاب ـ در حقيقت ـ احترام ويژه به زن است و او را با حقيقتش بيشتر مرتبط مي کند. در واقع، زبان حال مسأله حجاب (پوشش) در اسلام اين است که به دختران و زنان مي گويد: شما مطابق اسم «الباطن» خداوند، پياده شده ايد، حقيقت شما چنين است پس مواظب حقيقت خود باشيد، شما گوهر و مرواريدي هستيد که بايد صدف حجاب و پوشش از شما محافظت کند، هر کسي لياقت و شايستگي ديدن شما را ندارد، هر نااهلي نبايد از شما بهره مند گردد، خود را از نامحرمان و نا اهلان بپوشانيد، تنها کسي مي تواند شما را ببيند که شايستگي (يعني محرميت) ديدن شما را يافته باشد.
از اينجا سرّ اين نکته روشن مي شود که اگر حضرت اميرالمومنين علي (ع) نبود، هيچ کس، لياقت و شايستگي همسري حضرت زهرا (س) را نداشت.
بنابراين زن تا موقعي که در حجاب است، حق است و با خداوند متعال مرتبط مي باشد اما موقعي که از حجاب در آمد و پوششي مناسب نداشت، وجهه حقي خود را از دست داده و وجهه خَلقي پيدا مي کند و ارتباطش با حقيقت خود و عالم هستي کم رنگ ميشود، و اگر چنين شد، ديگر توانايي هايش شکسته مي شود و امکان عروج و تکامل روحي خود را از دست خواهد داد.
از اينجا روشن مي گردد که حجاب و پوشش مناسب، در راستاي تکامل روحي زن بوده و او را کاملتر مي کند و بي حجابي يا بد حجابي، حقيقت و شخصيت زن را تخريب کرده، وي را از لحاظ معرفتي و روحي ناقص مي کند. لذا هر کس در راستاي تبيين، ترويج و تبليغ حقيقت، چيستي و فلسفه حجاب، عفاف و حياء زنان قدم بردارد، در حقيقت در مسير تکامل روحي آنان حرکت کرده و راه پيامبران را پيموده است.
شايان ذکر است که براي نوشتن اين يادداشت، از اشارههاي استاد صمدي آملي و راهنماييهاي استاد حسن رمضاني استفاده شده است.
نويسنده: وحيد واحدجوان
انتهای پیام