( 0. امتیاز از )


در بغداد هستيم؛ در کنارم طارق روزنامه‌نگار مصري، يک خانم عراقي به نام «ذکر آيت» و علي قرار دارند؛ هم تنها و هم يکپارچه‌ايم. سمبل وحدت در عين کثرتيم.

خيلي شبيه هم هستيم، و در عين حال خيلي دور از هم. جامع اسباب و مانع اغيار، محرم دوست و نامحرم به دشمن. از يک مشرب هستيم؛ تمدن مشترک، فرهنگ و انديشة مشترک داريم؛ اما هفتاد و سه فرقه که خدا می‌داند کدام‌يک از فرقه‌ها ناجيه هستند.

طارق سني است، خانم ذکر آيت و من حنفي هستيم و علي نيز شيعه(جعفري) است؛ ابتدا به مسجد امام ابوحنيفه می‌رويم. در اين عبادتگاه اهل‌سنت جمعيت زيادي وجود دارد. به عبارتي جمعيت موج می‌زند؛ اما می‌توان گفت که او تنهاست.

پس از آن به سوي منطقه کاظميه رفته به مسجد امام موسي کاظم وارد می‌شويم؛ به خاطر ازدحامي که از تجمع زائران شيعه ايجاد شده، رفتن به داخل مسجد غيرممکن است. متوجه شديم که آن روز يک روز تاريخي براي شيعيان است.

روز غدير خم يعني روزي که پيامبر اسلام، پسر عمّ خود حضرت علي (ع) را به جانشيني خود انتخاب کرد؛ «هرکس من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست.» مراسم بزرگداشت حجه‌‌الوداع. به همين مناسبت رو به دوستمان علي کرده و همه با هم گفتيم: «مبارک باشد.» بدين شکل به او فهمانديم که معناي غديرخم را می‌دانيم.

علي در حالي که خيلي خوشحال به نظر می‌رسيد، در عين حال خيلي هم متعجب بود. او گمان می‌کرد که ما سنّی‌ها از عرف و عادات و سنت‌هاي شيعيان بی‌خبريم! حتي فراتر از آن به شيعيان با ديده تحقير نگاه می‌کنيم!

البته حق هم داشت! خانوادة علي به همراه 5/2 میليون شيعه عراقي توسط صدام حسين به بهانه‌هاي واهي به مناطقي که شيعيان در آن‌جا اکثريت دارند، مانند نجف، کربلا، بصره و غيره تبعيد شده بودند.

طارق مصري که تاريخ اسلام را به خوبي می‌دانست، مطلبي گفت که توجيه کنندة رفتار علي بود؛ او رو به سوي جماعتي که در مراسم شرکت کرده بودند، نمود و گفت: «اين شيعيان عراقي انسان‌هاي عجيبي هستند. اصرار دارند که از ديگران متفاوتند؛ ده‌ها و ميليون‌ها انسان به اماکن مقدس هجوم می‌آورند، روي زمين می‌افتند، سينه‌خيز می‌روند، صورت خود را به کناره‌هاي تربت می‌مالند و بر آن بوسه می‌زنند. اذان خود را پنج دقيقه بعد از اذان سنّي‌ها می‌خوانند؛ اعياد ديني خود را يک روز بعد از سنّي‌ها جشن می‌گيرند؛» آيا واقعاً اين‌گونه است يا اين پيش‌داوري طارق بود؟

اين سؤال را از يک روحاني شيعي به نام عبدالرضا پرسيدم؛ او گفت: «چيزي به نام متفاوت بودن با اهل‌سنت وجود ندارد؛ تعيين وقت اذان شرعي و يا اعياد اسلامي بر اساس تقويم هجري و يا ميلادي مسئله‌اي است که با اجتهاد علماي ديني مشخص می‌شود. فرق بين زيارتگاه‌هاي اهل‌سنت و زيارتگاه‌هاي شيعه در اين است که زائران شيعه آن‌چنان علاقه‌اي به ائمة خود دارند که حاضرند جان خود را در راه آنان فدا کنند.»

اين روحاني شيعه در ادامه گفت: «از وقايع روزمره نمونه‌اي ذکر می‌کنم. مثلاً عاشورا در عربي به معناي دهم است، روز دهم ماه محرم. در اين روز شيعيان به مناسبت قتل حضرت امام حسين(ع) و يارانش در کربلا، عزاداري می‌کنند.»

مردم قارص و اغدير می‌دانند در روز عاشورا مردم اعم از زن و مرد و کودک و جوان بر بالاي پشت بام‌ها رفته و به تماشاي «عجم‌ها و يا تات‌هاي» جعفري مذهب در حالي که شاه شاهان، بهترين شاهان ياحسين‌گويان بر سر و روي خود می‌زنند، می‌نشينند.

اين سر و رو زدن‌ها با زنجيرهاي آهني تا بدان‌جا پيش می‌رود که از بدن‌شان خون جاري می‌شود؛ متعصبين شيعه با هيجان اين صحنه‌ها را تماشا می‌کنند و از آن متأثر می‌شوند بدون آن که دليلي براي اين کار ذکر نمايند. اين حوادث از سوي رسانه‌هاي گروهي به عنوان ريختن خون ارزيابي می‌شود.

داريوش شايگان نويسندة ايراني در کتابي با عنوان «شعور زخمي» در اين باره می‌نويسد: «گريه و عزاداري در نزد شيعيان يعني شاخة سياه‌پوش اسلام تا حد جنون. و اين امر سبب افزايش بُعد باطني می‌شود. مفهوم شهادت در نزد شيعيان، اشک، عزا و رياضت است؛. برداشت انحرافي از مفهوم شهادت سبب متفاوت بودن می‌شود. در اين راستا، خون يعني تهاجم و انتقام. چهرة حسين در اين برداشت متفاوت جلوه می‌کند. خوني که با هدف نفي خود ريخته می‌شود، موتور حرکت‌هاي تاريخي می‌گردد.»

علي شريعتي جامعه‌شناس ايراني به تجزيه و تحليل اين عزاداري‌ها می‌پردازد: «مردم در ميان اندوه گريه می‌کنند. اين اشک‌ها صميمي است و از عشق و وفاداري نشأت می‌گيرد. هرکدام از قطره‌هاي اشک کلمه‌اي عاشقانه در وصف اهل‌بيت است. آيا زباني صميمي‌تر، درخشان‌تر و معني‌دارتر از اشک چشم وجود دارد؟ اشک چشم زباني عملي و بدون کلام و جمله است. حقايق را گوياتر از زبان ادا می‌کند.

اشک چشم منعکس کنندة زيباترين اشعار، حقيقي‌ترين عشق‌ها و کامل‌ترين ايمان‌هاست. اشک چشم عزيزترين و ملايم‌ترين دلبستگي‌ها، و آتشي‌ترين احساسات را منعکس می‌کند. اشک چشم زبان احساسات قلبي، فکري، حسرت‌ها، آمال و فداکاري‌هاست. آري اين يک عزاداري دسته‌جمعي، گريه سر دادن و سوختن است.

انجام آن يک وظيفه است، يک وظيفة مقدس است؛ وسيله‌اي براي رسيدن به سرمنزل مقصود است؛ اين عادت چيزي فراتر از يک قاعده است. تجلي طبيعي يک احساس است. حسرت بردن بر عشق، رياضت و جوابي ضروري و دروني بر اندوه است.»

فرهاد خسرووار يک نويسندة ديگر ايراني چنين می‌نويسد: «مفهوم شهادت در سنت تشيع و ترفيع شهادت امام حسين (ع) به معناي تشويق مردم به مردن نيست، بلکه بيان بُعد آزادي‌بخشي شهادت امام براي ديگران است. شهادت حسين اين قرباني خدا، همانند اعتقاد به صليب کشيده شدن عيسي در نزد مسيحيان بعد آزادي‌بخشي و رستگاري براي ديگران دارد. امام حسين (ع) با اين عمل مسلمانان را نجات داد… بنابراين سختي و مرگ به تنهايي يک هدف نيست.

آن‌چه موجب ورود به بهشت می‌شود، مرگ نيست، بلکه هدفي است که به خاطر آن مبارزه می‌شود. حرکت داوطلبانة بسيج نيز در ايران با اين هدف تشکيل شد. به عنوان مثال يک بسيجي از مرگ برادر يا دوست خود در جنگ، خود را مسئول احساس می‌کند و سعي می‌کند با تقديم بدن خود روحش را از ناپاکي پاک کند. در واقع خود را مجرم می‌داند و به همين دليل خود را فدا می‌کند.»

براي درک مفهوم اين فداکاري، حکمت فلسفة شيعي و عرفان آن، بايد علت فداکاري حزب الله لبنان در برابر سربازان اسرائيلي و آمريکايي را فهميد و يا اين که در شهر نجف، دليل دفاع نيروهاي شيعة جيش‌المهدي در مقابل نيروهاي آمريکايي را جست‌وجو کرد. به نوشتة يک نويسندة شيعه «رزمندگان جيش‌المهدي با فدا کردن جان خود در راه دفاع از تربت پاک حضرت علي (ع) اين مظهر عدالت و آزادي، محبوب قلوب مردم، راه بهشت را در پيش می‌گيرند.»

شايد به همين دليل است که حجت‌الاسلام صلاح‌الدين اؤزگوندوز در جمع عزاداران روز عاشوراي محرم سال 2004 در استانبول می‌گفت: «همان‌گونه که آن‌ها ما را درک نمی‌کنند، عزاداري‌هاي ما را نيز کوچک می‌بينند. عده‌اي سعي می‌کنند ما را خارج از دين اسلام نشان دهند و مذهب ما را باطل جلوه دهند. عاشورا صرفاً يک روز عزاداري و گريه و ماتم نيست، بلکه داراي ابعاد آموزشي نيز هست و يک مدرسه است.»

پس از اين سخنان، اين سؤال به ذهن می‌آيد که «پس شيعه کيست و مذهب تشيع چيست؟» صلاح‌الدين اؤزگوندوز رهبر جعفري‌هاي استانبول در مسجد زينبية اين شهر پاسخ اين سؤال را چنين می‌گويد: «چه شيعه و چه سني هيچ‌کس نمی‌تواند تعصبات 1400سال پيش را بپذيرد. ما از ناحية اين بحث‌ها ضربه می‌خوريم. حتي در مورد مسائل ساده نيز اشتباه می‌کنيم. اگر چه من گمان نمی‌کنم که عمدي باشد. محققان غربي نيز گاهي از درک واقعيت‌هاي جماعات عاجزند. براي درک واقعيت شيعه بايد شيعي بود.»

کلمة شيعه يک واژة عربي است، به معناي «طرفدار، پيرو، فرقه و بخش». واژة شيعه از نظر مفهوم به کساني گفته می‌شود که داراي مذهبي غير از مذاهب اهل‌سنت باشند.

علماي اسلامي قرون مختلف شيعه را چنين تعريف کرده‌اند: «شيعه نام مشترک يک حرکت سياسي و اعتقادي است که بعد از وفات پيامبر (ص) معتقد به تعيين (وصايت) حضرت علي (ع) به جانشيني پيامبر بنا بر نص (قرآن کريم) و ادامة آن از طريق روي کار آمدن خلفايي که از نسل او بوده‌اند، می‌باشد. شيعه معتقد است که حضرت علي (ع) رأساً از سوي پيامبر (ص) به خلافت و جانشيني انتخاب گرديده و عقيده دارد که مقام خلافت حق کساني است که از نسل وي باشند.»

شيعيان می‌گويند، اهل‌بيت داراي مقام عصمت بوده و در برابر گناهان کوچک و بزرگ از طرف خداوند محافظت می‌شوند. آنان معتقد به دوازده امام هستند که از حضرت علي(ع) آغاز و از طريق نسل وي ادامه می‌يابد.


آيت‌الله‌ها و مجتهدها
در اولين سال‌هاي انقلاب اسلامي ايران، کساني که به شهر قم محل علماي ديني مسافرت می‌کردند، شاهد اين منظره بودند: «علاقه‌مندان ايراني و خارجي براي زيارت رهبر انقلاب اسلامي يعني آيت‌الله خميني که داراي زندگي متواضعانه و ساده‌اي بود، به سوي خانة وي روانه می‌شوند. در محل سخنراني امام خميني اين پلاکاردها به چشم می‌خورد: «خون بر شمشير پيروز است» و يا «خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.»

براي پي بردن به روح تشيع ضرورت بازنگري در گذشتة طبقه روحانيت وجود دارد. به نظر اهل‌سنت باب اجتهاد بسته است، اما علماي شيعه به چنين چيزي اعتقاد ندارند و در بسياري از مسائل اجتهاد را ادامه می‌دهند.

علماي شيعه به دو قطب اخباري و اصولي تقسيم می‌شوند؛ اخباريون معتقدند که فقط پيامبر (ص) و ائمه (ع) شايستگي تقليد دارند و از اين جهت به اهل سنت نزديکند، اين گروه عقيده دارند که پس از آغاز غيبت کبراي امام دوازدهم باب اجتهاد نيز بسته شد و علماي ديني حق ندارند به نام او نظر يا فتوا بدهند. در مقابل، اصوليون اعتقاد به عکس اين قضيه دارند.

آيت‌الله محمدباقر بهبهاني از علماي اصولي شيعه (1791ـ1705) در نجف، می‌گويد: «تا زمان ظهور امام غائب، مجتهدها نمايندگان او در روي زمين هستند. آنان می‌توانند به نام امام در خصوص مسائل مختلف نظر و فتوا بدهند و دربارة مسائل شرعي اظهار نظر کنند؛ می‌توانند خمس و زکات را دريافت و توزيع نمايند و براي اعلام جهاد صلاحيت دارند و لذا تقليد از اين مجتهدها واجب است.»

در پي اين اظهارنظر، اخباريون از سوي طرفداران اصولي از کربلا بيرون رانده شدند؛ از اين تاريخ به بعد واژه‌هاي اجتهاد و مجتهد در ميان شيعيان گسترش يافت. اصوليون که در مقابل اخباريون احساس پيروزي می‌کردند، با دريافت خمس (يک ماليات ديني به ميزان يک پنجم درآمد) وضعيت اقتصادي خود را ارتقا بخشيدند، در زمينه‌هاي سياسي، اجتماعي و ايدئولوژيک نيز برتري خود را به اثبات رساندند.

و بدين ترتيب مراکز ديني مستقل از زمامداران به وجود آوردند، با تصميماتي که از سوي طبقه روحاني‌ها اتخاذ شد، يک سلسله مراتب ديني به وجود آمد؛ آموزش ديني، فتوا، اجتهاد و نهادهايي مانند آن ايجاد شد. در ميان طبقة خواص عناويني مانند ثقه‌الاسلام (تازه‌کار) حجت‌الاسلام (با حدود 10 سال تحصيل)، آيت‌الله (20سال) و آيت‌الله العظمي (بالاترين مقام) به وجود آمد.

رسيدن به مقام آيت‌الله العظمي پس از طي مراحل مختلفي مانند سلسله مراتب آکادميک تحقق می‌يابد؛ راهي دراز و پرمشقت است. پس از 20سال تحصيل حوزوي زمان براي رسيدن به درجات علمي بالا فرا می‌رسد. آيت‌الله‌ها آموزش‌هاي مختلفي همانند مکتب ماترياليسم، مارکسيسم، مسائل سياسي، ديني، اقتصادي و فلسفي را فرامی‌گيرند و مدتي نيز به تدريس آن می‌پردازند.

از حوادث و اتفاقات جهان باخبر هستند. آنان بدون وابستگي به نهاد يا ارگان خاصي به تدريس و تبليغ می‌پردازند. به اين مرحله درس خارج می‌گويند که از کتاب تقليد شروع و در يک فضاي گسترده از ارزيابي رساله‌ها گرفته تا کنکاش در مسائل دنيوي ادامه می‌يابد. يک آيت‌الله بزرگ هرگونه مسائلي را با طلاب و شاگردان خود در ميان گذاشته و به مباحثه می‌پردازد. اين مباحثات و مناظره‌ها گاهي وقت‌ها بسيار سخت و پرمجادله است.

طلاب، براي شرکت در کلاس درس خارج بايد به درجة حجت‌الاسلامي رسيده باشند؛ يک مرجع می‌تواند کتاب توضيح‌المسائل و کتاب‌هاي فقهي تدوين نمايد. آيت‌الله محمدباقر صدر که يک عالم عراقي بود، مباني اقتصاد اسلامي را در مقابل اقتصاد کاپيتاليستي و سوسياليستي نوشت. از امام خميني نيز رساله‌هاي مختلف فقهي و توضيح‌المسائل بر جاي مانده است.

براي مرجعيت دو شرط اساسي وجود دارد:
1ـ دو نفر عالم عادل به آن شهادت دهند.ژ
2ـ مجلس خبرگان (مجلس رسمي دولت) آن را تأييد نمايد. ضمن اين که اتفاق نظر علماي طراز اول شيعه نيز لازم است. در اصل از ميان ده‌ها آيت‌الله بزرگ فقط يک مرجع تقليد انتخاب می‌شود و ديگران از او اطاعت می‌کنند؛ اما از پنجاه سال اخير به اين طرف در بسياري از حوزه‌هاي علميه بيش از يک مرجع يافت می‌شود.

به عنوان مثال در سال 1975هفت مرجع تقليد وجود داشت: آيت‌الله خوئي و آیت‌الله خميني (در نجف)، آيت‌الله گلپايگاني، شريعتمداري و مرعشي نجفي (در قم)، خوانساري و ميلاني (مشهد). شيعيان جعفري در هر زمان و مکان مقلد مرجع تقليد انتخابي خود هستند. اغلب مقلدين آيت‌الله شريعتمداري از ميان مردم آذربايجان بودند.

منبع : خیمه

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر