( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: جريان ملي شدن صنعت نفت ايران، حوادث متعددي را در صحنه سياست رقم زد که در آن چهره هاي سياسي متعددي نقش آفريني کردند. نقطه اوج اين حوادث واقعه 30 تير 1331 بود که طي آن بار ديگر سلطنت و ملت در مقابل هم صف آرايي کردند. در اين رويارويي سلطنت از تمامي ابزار تحکيم قدرت خود اعم از رجال سياسي کهنه کار، نيروي شهرباني، تبليغات گسترده خارج و داخل کشور و حمايت بيگانگان استفاده کرد و ملت تنها به اتکاي رهبري روحانيت، حضور در صحنه و تقديم شهيدان خود در مقابل حکومت ايستاد.

پس از کشمکش هاي متعدد مصدق و شاه، روز 25 تيرماه مصدق از مقام نخست وزيري استعفا داد. روز بعد بنا به اصرار شاه، مجلس شوراي ملي بدون حضور نمايندگان طرفدار دولت به نخست وزيري احمد قوام راي داد. در مقابل اين کنش هاي عجولانه سلطنتي واکنش مردمي به رهبري روحانيت و در راس آن سيدابوالقاسم کاشاني باعث شد دولت جديد پذيرفته نشود.

در مورد چگونگي به قدرت رسيدن قوام السلطنه بسياري از منابع، حمايت دو چندان انگليس از وي را تاييد مي کنند.

"گازيوروسکي " استاد دانشگاه لوييزياناي امريکا درباره نقش انگلستان در روي کار آوردن قوام مي نويسد: "احمد قوام از زمان انتصاب مصدق بارها با انگليسي ها تماس گرفته بود و خواهان پشتيباني براي رسيدن به مقام نخست وزيري شده بود. "جولياي آسري يک " عضو محافظه کار پارلمان انگليس در مارس 1952 در پاريس با قوام ديدار کرد. پس از آن قوام به تهران بازگشت تا زمينه را براي رسيدن به مقام نخست وزيري فراهم آورد. وي صورتي از اعضاي کابينه احتمالي خود تهيه کرد و آن را براي تاييد به انگليسي ها داد. انگليسي ها طي درخواست از نمايندگان طرفدار خود در مجلس ايران براي کمک به قوام و پشتيباني از طرح وي به منظور پايان دادن به کشمکش نفت از قوام پشتيباني کردند. "(1)

با انتصاب قوام به نخست وزيري استعمار انگليس اميد تازه اي يافت. در 28 تيرماه "ميکل ويت " رييس اداره اطلاعات سفارت انگليس به خبرنگاران گفت: "دولت انگلستان هر قدمي را که براي تقويت وضع مادي و معنوي ايران برداشته با خوشوقتي تلقي مي نمايد. وي اضافه کرد: دولت انگليس همواره معتقد بوده و حاضر مي باشد که مساله نفت جنوب از طريق مذاکرات بين طرفين حل شود و همچنين ميل وافردارد که بر اساس احترام متقابل بين دولتين ايران و انگليس تفاهم کامل برقرار شود.

وي اظهار داشت: حل مساله نفت دشوار است ولي غيرممکن نيست. ضمناً منابع نزديک سفارت انگليس در تهران معتقدند که بهتر است مساله نفت از طريق مذاکرات مستقيم بين دولتين ايران و انگليس حل شود و فرمولي تهيه شود.(2)

روزنامه المصري چاپ مصر درباره روي کار آمدن دولت قوام مي نويسد:

"محافل و وزارت خارجه انگليس با وجود اين که ظاهراً از اظهارنظر درباره تحولات جديد اوضاع ايران خودداري مي کنند خوشحالي خود را از تغييرات اخير کتمان نمي کنند. در کريدورهاي وزارت خارجه انگليس صحبت از امکان اعزام يک هيات نمايندگي جديد از طرف دولت انگليس به ايران است ولي اعزام اين هيات موکول به تثبيت اوضاع در ايران خواهد بود.(3)

علاوه بر حمايت همه جانبه انگلستان، در داخل کشور اطرافيان شاه چون، مادر و خواهر شاه، اشرف، عبدالرضا برادر شاه و برخي سياستمداران متنفذ سنتي از قوام پشتيباني مي کردند.

روزنامه خواندني ها که از حاميان سياست هاي دربار بود توصيف احمد قوام و رابطه او با مادر و خواهر شاه مي نويسد:

"قوام السلطنه مورد اعتماد کامل علياحضرت ملکه مادر مي باشد و هنگامي که از مسافرت اخير اروپا بازگشتند به وسيله نورزاد رييس دفتر خود دسته گلي براي قوام فرستاد. والاحضرت نيز اعتماد عجيبي به قوام دارد چنان که سال قبل از طرف والا حضرت اشرف وسايل آشتي شاه و قوام فراهم گرديد و کدورت ها تا حدي از ميان رفت.(4)

قوام بلافاصله پس از انتصاب به نخست وزيري با سفير کبير امريکا ملاقات کرد و حمايت امريکايي ها را براي حل مساله نفت جلب نمود. سفير کبير امريکا نيز آمادگي خود را براي ميانجي گري در قضيه نفت اعلام داشت.

قوام همگام با تلاش هاي ديپلماتيک برون مرزي سعي در ايجاد آرامش در داخل کشور داشت. او در اولين گام، سابقه سياسي خود را در يک جامعه ديکتاتور زده به منصه ظهور رساند و با لحني مستبدانه مردم را به آرامش دعوت کرد.

در اعلاميه قوام خطاب به مردم آمده بود:

" من به اتکاي حمايت شما و نمايندگان شما اين مقام را قبول کرده ام و هدف نهايي ام سعادت و رفاه شماست. سوگند ياد مي کنم که شما را خوشبخت خواهم ساخت، بگذاريد من با فراغ بال شروع به کار کنم. واي به حال کساني که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمايند و در راهي که در پيش دارم مانع بتراشند يا نظم عمومي را به هم زنند اين گونه آشوب گران با شديدترين عکس العمل من روبه رو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان داده ام بدون ملاحظه از احدي و بدون توجه به مقام و موقعيت مخالفين کيفر اعمالشان را در کنارشان مي گذارم حتي ممکن است تا جايي بروم که با تصويب اکثريت پارلمان دست به تشکيل محاکم انقلابي زده روزي صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بي شفقت قانون قرين تيره روزي سازم. به عموم اخطار مي کنم که دوره عصيان سپري شده روز اطاعت از اوامر و نواهي حکومت فرارسيده است کشتي بان را سياستي دگر آمد. (5) (27تيرماه1331)

سياستمدار کهنه کار دربار با اين خطابه خود را کشتيبان فرض کرد و تصور نمود به زودي بر امواج سياست سوار خواهد شد و به ساحل امني خواهد رسيد، غافل از اين که سکان در دست ديگري است.

آيت الله کاشاني بلافاصله پس از اين اطلاعيه، رهبري خود را آغاز کرد و با هر حرکت دولتي عکس العمل مقتضي از خود نشان داده و نيروي مردم را جهت دهي نمودند . ايشان يک روز پس از اطلاعيه قوام در 28 تيرماه اعلاميه اي خطاب به افسران، سربازان و مامورين شهرباني صادر کردند، که در قسمتي از آن آمده است: "سربازان عزيز شما گرامي ترين فرزندان وطن و عزيزترين افراد کشوريد و اين عزت شما در گروي خدمات صادقانه شما به مملکت و ملت و دين است و هر قدر استقلال بيشتر و محکمتر باشد قدر و ارزش شما بيشتر خواهد بود، بگذاريد خدا و ملت از شما خشنود باشند زيرا امروز جنگ و جدال بين دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام که تنها براي جاه طلبي و برگشت انگليسي ها و استعمار است نبايد به دست شما انجام و شما را در مقابل خون ها و حق کشي ها مسوول کند. " (6)



سيدابوالقاسم کاشاني

با انتشار اين اعلاميه آيت الله کاشاني دورانديشي و درايت خود را نشان دادند. چرا که با اطلاعيه شديد اللحني قوام انتظار درگيري قواي دولتي را با مردم داشتند و با انتشار اين اعلاميه در تلطيف قلوب قواي نظامي با مردم گام برداشتند.

مقايسه اين دو عملکرد و نتايج هريک، نشان از بعد رهبري اين دو شخصيت دارد. قوام لحظاتي بعد از انتشار اطلاعيه از عملکرد خود پشيمان شد. حسين مکي در اين باره مي نويسد: "اگر براي قوام ممکن بود، جلوي دهان گوينده راديو را که با لحن شمرده تري از خود اعلاميه آن را قرائت مي کرد، مي گرفت و چون دستش به گوينده نرسيده از ناچاري صداي راديو را کم مي کرد. "

اطرافيان قوام نيز از وي انتقاد کردند و قوام به منظور از بين بردن يا لااقل کم کردن آثار سوء آن شخصاً حضور روزنامه نگاران راپذيرفت و در توجيه و تفسير اعلاميه سخناني ابراز کرد. (7)

آيت الله کاشاني نيز براي روشن کردن مواضع خود و مردم مصاحبه مطبوعاتي در 28تير ماه ترتيب داد که تمام خبرنگاران داخلي و خارجي دعوت شده بودند. اين مصاحبه يکي از مصاحبه هاي مطبوعاتي نادر در تاريخ آن زمان بود. به طوري که يکي از خبرنگاران خارجي گفته بود: "من تاکنون مصاحبه مطبوعاتي به اين شلوغي نديده ام. "(8)

آيت الله کاشاني هنگامي که يکي از خبرنگاران پرسيده بود اگر قوام کنار نرود شما چه مي کنيد، پاسخ داد: "اگر قوام تا 48 ساعت استعفا ندهد شخصا کفن مي پوشم و پيشاپيش صفوف مردم مسلمان حکومت او را سرنگون خواهم کرد. "

از ديدگاه آيت الله کاشاني قوام تنها يک دست نشانده محسوب مي شد که براي تامين منافع استعمارکرسي صدارت را قبضه کرده بود. به همين دليل هر اقدامي در جهت ساقط کردن وي از صدارت گامي به سوي استقلال محسوب مي شد.

روز 29تيرماه آيت الله کاشاني اعلاميه اي در مخالفت با دولت قوام و ضرورت مبارزه با استعمار صادر کرد که بنابر گزارش رسمي شهرباني تاثير مهمي بر افزايش اعتراضات عمومي گذاشت.

قوام به دنبال تمامي اقدامات عجولانه خود در 29تير تصميم به دستگيري آيت الله کاشاني گرفت. او قبلاً هم در سال 1325 با توقيف و تبعيد آيت الله توانسته بود تا حدودي قدرتمند خود را تجديد نمايد اما اين بار اقدام او ناموفق ماند.

علاوه بر اين در اقدامي ديگر، به کاشاني پيشنهاد سازش و قبول يکي از پست هاي کابينه خود را داد، به شرطي که وي با دولت همکاري کند. آيت الله کاشاني قبول نکرد. شاه نيز ماموراني نزد کاشاني فرستاد. با اين اوصاف ماموران شاه هم نتيجه اي نگرفتند.

پس از مقاومت آيت الله کاشاني و عدم واکنش مناسب از طرف حکومت و پافشاري قوام در مواضع خود، آيت الله کاشاني طي اعلاميه اي 30 تير 1331 را تعطيل عمومي اعلام کرد. در اين اعلاميه آمده بود: "اميدواريم هموطنان عزيز که همگي طرفدار قيام حقيقي ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور مي باشند با نهايت آرامش و متانت در اين جنبش شرکت نمايند. "

روز دوشنبه 30تيرمردم ايران يکپارچه به پاخاستند.عده اي از مردم کفن پوشيدند و به خيابان ها رفتند. در تهران محله پامنار که منزل آيت الله کاشاني در آنجا قرار داشت توسط قواي دولتي محاصره شد.

قوام و شاه که از اين شورش حيرت زده شده بودند لاجرم مجبور شدند از نيروهاي ارتش استفاده کنند. در اغلب نقاط و شهرهاي ايران وضعيت فوق العاده و غيرمنتظره اي رخ داده بود. به خصوص حضور ارتش به اين وضعيت دامن زد. در آبادان يک زن باردار کفن پوش خود را به زير تانک انداخت. در کرمانشاه نيز مردم به پاخاستند و نيروهاي مسلح بر روي آن ها آتش گشودند. ارتش در آن روز عملاً در مقابل مردم ايستاد و ده ها نفر جان خود را از دست دادند افسران جواني که از اين کشتار دچار نفرت شده بودند به فکر شورش افتادند.

شاه کاملاً تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خيابان ها، صحنه تظاهرات را به ميدان جنگ تبديل کرد. تمامي محاسباتي که قوام به عنوان يک سياستمدار کار کشته انجام داد نافرجام ماند. او تصور مي کرد از طريق سازش با لندن و واشنگتن مي تواند مردم را مرعوب سازد. ولي مردم با دست خالي در مقابل مامورين انتظامي ايستادند و کشته شدند. به شهادت رسيدن تظاهر کنندگان مردم را خشمگين تر مي کرد و لحظه به لحظه اوضاع وخيم تر مي شد مردم اجساد شهدا را به دوش مي گرفتند و عليه قوام شعار مي دادند. تنها راه حل اين بود که شاه قوام را وادار به استعفا کند همان روز در ساعت4 بعدازظهر قوام استعفايش را تقديم کرد. (9) استعفاي قوام براي سياستمداران لندن خبر غير منتظره اي بود. زيرا در چند روز حاکميت قوام فعاليت هاي محرمانه اي با حضور سه تن از اعضاي هيات مديره شرکت سابق نفت در وزارت امور خارجه انگليس جريان داشت و اقداماتي براي مسافرت وزير مشاور بريتانيا و سه تن از اعضاي کمپاني به ايران انجام شده بود. سقوط قوام تمامي اقدامات را بي نتيجه کرد. (10) قوام پس از تقديم استعفايش، از دربار خارج شد اما از جان خود هراسان بود. از آنجا که صبح، هنگام رفتن به دربار، مردم تظاهرات شديدي عليه وي انجام داده بودند و سنگ به اتومبيلش پرتاب کرده بودند در بازگشت به منزل برادر خود (معتمدالسلطنه) رفت. سپس به منزل دکتر اقبال نقل مکان کرد. بالاخره ساعت 9 شب توانست به منزل خود بازگردد و از شهرباني تقاضاي تامين امنيت کند. 20 کارآگاه مسلح به خانه وي روانه شدند و تا صبح اطراف خانه او کشيک دادند. در ساعت5صبح قوام بدون اين که به کسي بگويد از خانه خود فرار کرد و صحنه سياست ايران را ترک گفت.

آيت الله کاشاني پس از سقوط قوام در نخستين اقدام اعلاميه اي صادر کرد و خواستار حفظ احترام ارتش و نيروي انتظامي از مردم شد، زيرا بسياري از نيروهاي نظامي نشان داده بودند تمايل به کشتن مردم ندارند. به اين ترتيب فضاي متشنجي که بين مردم و ارتش به وجود آمده بود از بين رفت و آرامش نسبي شهر را فراگرفت. در روز 31تيرماه بارديگر آيت الله کاشاني اطلاعيه اي صادر کرد و اعلام نمود اسامي تعداد شهداي 30تيرتوسط مامورين دولتي مخفي شده است، لذا خانواده هايي که نزديکانشان مفقود شده اند مراتب را به نمايندگان مردم اعلام نمايند. (11) به اين ترتيب متعاقب فاجعه 30 تير آيت الله کاشاني با رهبري جمع تظاهرکنندگان عملا به ياري مردم شتافتند و به هدايت مردم همت گماشتند.

در آن روز بسياري از محافل خبري اعلام کردند که تعداد کشته شدگان از يکصد نفر تجاوز کرده است. مامورين حکومت نيز به صورت مخفيانه شهدا را در اراضي اطراف مهرآباد و کرج دفن کردند. بسياري از محافل مردمي و مذهبي روز 30تير را عزاي ملي اعلام کردند و ياد شهداي خود را پاس داشتند. اما موضوع جالب توجه در 30 تير آن بود که شب آن روز پس از آن که مامورين شهرباني از خيابان ها رفتند و خود مردم حفظ امنيت شهر را بر عهده داشتند هيچ سرقت و يا نزاعي در شهر رخ نداد.

پس از واقعه 30 تير بسياري از نشريات خارج از کشور اوضاع داخلي ايران را تحليل کردند و 30 تير را به عنوان جلوه پيروزي مردم بر سلطنت معرفي کردند.

روزنامه "المنار " چاپ دمشق در 31 تير 1331- 1952/7/23نوشت: "ملت ايران، ملت برادر ما، ملتي است خارج از اندازه مسالمت جو وليکن شدت فشار استعمار آن را وادار به منفجر شدن نمود ... قوام السلطنه آمد که با استعمارگر کنار بيايد ملت بر آشفته شد و قيام نمود. "

روزنامه "نيواستيمن " 1331/5/1 ضمن اشاره به قيام سي تير نوشت: حوادثي که اخيراً در ايران روي داده است مراجعت شرکت نفت انگليس را به ايران غيرممکن مي سازد. همچنين در مقاله اي در يکي از روزنامه هاي لندن در 5 مرداد 1331 چنين آمد: "اتفاقات فوق در ايران تاج و تخت را تحقير و دستگاه سياسي را تضعيف نمود. "

به اين ترتيب مقاومت مردمي در مقابل سلطنت بارديگر به نمايش گذاشته شد. جالب اين است که تمامي ابزارهاي در دست حکومت پس از وقايع سي تير نا کارآمدي خود را نشان داد. مطبوعات که عموماً مطالبي در جانبداري از قوام چاپ مي کردند در چرخشي کاملاً متضاد مدافع خون شهيدان 30 تير شدند. علاوه بر اين مرداني که حکومت براي آن ها اعتبار قايل بود نيز با تغيير مواضع محسوس در حالي که تا روز گذشته از ياران نزديک و مشاوران قوام بودند خواهان محاکمه قوام بر اساس اسناد و مدارک شدند. قوام حاضر نشد مسووليت کشتار سي تير را به عهده بگيرد. ماهنامه يغما نوشت:

"مجلس قانوني تصويب کرد که به موجب آن قوام السلطنه مفسد في الارض شناخته شد و اموال او از مالکيت او خارج گشت. آقاي قوام به اين قانون سخت اعتراض کرد و اعلام داشت که وي در قضيه سي ام تير مسوول نيست و پيش از آن از نخست وزيري استعفا داده بوده است. "(12)

"جورج اچ ميدلتون " کاردار سفارت انگليس که از حاميان قوام بود، درباره علل شکست احمدقوام در گزارشي به وزير خارجه انگليس نوشت:

"شاه از نيروهاي مسلح پشتيباني نکرد و فرماندهان نظامي را در معرض خطر تلافي جويي هاي وحشيانه قرار داد. " جانبداري انگليسي ها حتي پس از برکناري قوام نيز به عينه مشهود بود.

پس از برکناري قوام کارمندان تلگرافخانه و بي سيم تهران سعي داشتند پيروزي ملت ايران را در همان عصر دوشنبه به دنيا مخابره کنند اما تلگرافخانه لندن به رغم خوشحالي و مسرت ايراني ها که در انجام وظايف خود نهايت دقت را به کار مي بردند علناً اخلال کردند و تلگراف هاي تهران را با اکراه و تعلل اخذ کردند. در نتيجه اين لجبازي بچگانه تلگراف هاي مخبرين خارجي نيز با تاخير مخابره گرديد. اين جريان باعث شد تا گزارش هاي تهران خيلي دير به لندن برسد و ارتباط جرايد انگليس با مخبرين آن ها در تهران دچار مشکل شود.(13)

با وجود تمامي تمهيدات دولتي و فرادولتي که سعي داشتند از ابعاد حماسه سي تير کاسته شود و اقدامات سرکوب گرانه حکومت توجيه گردد آنچه در حافظه تاريخي ايران باقي ماند و ثبت گرديد مقاومت مردم در برابر حکومت ديکتاتور پهلوي و استعمارگران بود.



پي نوشت ها:

1-سياست خارجي امريکا و شاه. مارک. ج. گازيوروسکي . ترجمه جمشيد زنگنه، ص 161-162

2- روزنامه اطلاعات، 28 تير، ،1331 ص 3

3- خواندني ها، س ،12 ش ،94 ص2

4- همان، ص 25

5- قيام ملت مسلمان ايران، 30تير، ،1331 دکتر سيد محمود کاشاني، ص ،28 27

6- همان، ص 31و 32

7- وقايع 30 تير، حسين مکي، ص 114

8- تهران در آتش، محمد ترکمان ، ص 230

9- همه آدم هاي شاه، استيون کينزر،ص204

10- تهران مصور، ش ،417 3 مرداد ،1331 ص 2.

11- باختر روز، شماره ،868 1 مرداد ،???? ص 1 و همان، شماره ،867 31 تير، ص1

12- يغما، س ،5 ش ،5 ص ،230 مرداد 1331

13- باختر امروز، ش ،869 2مرداد ،1331 ص8



ح. رييس علي

منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامي

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر