(
امتیاز از
)
ناگفتههايي از مناسبات ديپلماتيک رئيس دولت سازندگي
صدای شیعه: هفتهي گذشته رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام طي مصاحبهاي با سايت ديپلماسي ايراني ضمن بازخواني عملکرد دولت خود در حوزه سياست خارجي، عملکرد دستگاه ديپلماسي دولت نهم و دهم را به چالش کشيد. در اين رابطه سايت برهان در گفتوگو با «عباس سليمينمين» بخشهايي از اين اظهارات را به واکاوي کرده است.
* جناب آقاي سليمي نمين! در مصاحبهي اخير آقاي هاشمي، ايشان از دستآوردهايي در خصوص رابطه با عربستان سخن گفتند که اين روزها ناديده انگاشته شده است و همچنين به نحوي از عملکرد دستگاه سياست خارجي در قبال اين کشور، انتقاد کردند. ارزيابي شما از اين قبيل اظهارنظرها چيست؟
آنچه که در مصاحبهي اخير آقاي هاشمي در خصوص ارتباط با عربستان بيان شده، مباحثي است که به هيچ وجه جاي تفاخر ندارد. البته آنچه که به عنوان نقطهي قوت ديپلماسي آقاي هاشمي طرح ميشود، واقعيّت نيز ندارد. در اين زمينه آقاي هاشمي ميفرمايند: «با پادشاه عربستان صحبت کردهام که با حجاج رفتار نامناسب نداشته و برخوردهاي ناروايي که مأموران سعودي با آنها دارند را برطرف نمايند که اين کار صورت گرفت.» اين در حالي است که چنين چيزي محقق نشد و رفتارهايي که در همان ايام با حجاج ايراني صورت ميگرفت، بسيار نامطلوب بود.
در دوراني که آقاي هاشمي رياست جمهوري را به عهده داشتند، امتيازهاي بسيار سخاوتمندانهاي را به عربستان ميدادند لکن پاسخ سعوديها به هيچ وجه در خور اين حرکتهاي سخاوتمندانهي آقاي هاشمي و کابينهاش نبود. به عنوان مثال يکي از مردان هاشمي به نام آقاي «محمدعلي هادي» که در آن مقطع سفير ايران در عربستان بود طي اظهار نظري چنان جايگاه عربستان را در مسايل جهان اسلام رفيع ساخت که اعتراض همگان را برانگيخت. وي آشکارا اعلام نمود که ايران و عربستان دو بال جهان اسلام هستند. يعني در واقع شأن دولت پليد آلسعود را در حدّ انقلاب اسلامي بالا برد. به واقع اين امتيازها چه دستآوردي را براي ما کسب کرد؟ اين مسأله صرفاً نشان از انفعال ما در آن دوران بود.
شايان ذکر است صحبتهاي بنده به طور قطع به معني ضرورت ايجاد تقابل و دشمني با عربستان نيست اما معتقدم آقاياني که دم از توفيق در ديپلماسي خود ميزنند به گذشته رجوع نموده و وادادگيهايي از اين دست به حکومتهاي پرمسألهي منطقه همچون عربستان را مرور کنند. در واقع ارتقاي شأن عربستان از يک حکومت وابسته، آلوده و دست نشانده به يک حکومت انقلابي که در جهان اسلام شأن بسيار بالايي دارد، امتياز فوق العادهاي است که آقايان بايد دست آورد اين امتياز دهي را مورد بررسي و محاسبه قرار دهند.
در ادامهي اين روش، متأسفانه دستگاه ديپلماسي ما تلاش خود را براي متوقف ساختن مراسم اعلام برائت به کار بست. به عبارت دقيقتر، ديپلماسي وزارت خارجهي ما در آن دوران با مشي رهبري و امام(ره) چندان همراه نبود و آشکارا اعلام مينمود که تظاهرات برائت در روابط دو کشور اختلال به وجود ميآورد. اين در حالي است که شعار برائت بر ضد آمريکا و اسراييل بود. بنابراين اين پرسش مطرح است که چرا بايد وزارت خارجهي ما براي اينکه توفيق ما در برگزاري تظاهرات پرشکوه که خاصهي همهي مسلمانان جهان برضد اسراييل بود با عربستان همراهي ميکرد؟
متأسفانه در زمان آقاي هاشمي، مسايل به گونهاي رقم خورد که راهپيمايي برائت از مشرکين روز به روز محدود و محدودتر شد تا جايي که اين مراسم در چادر خود زائران ايراني برگزار گرديد. در اين رابطه مسألهي اصلي اين است که کنار هم گذاشتن اينگونه موارد به وضوح مشخص ميسازد امتيازاتي که سخاوتمندانه توسط آقاي هاشمي به حکام آلوده و فاسد داده شد هيچگونه دست آوردي حتي براي زائران ما به همراه نداشته است. البته خود آقاي هاشمي، خانواده و دوستانشان سفرهايي به عربستان داشتند که پذيرايي بسيار مجللي از ايشان و همراهانشان صورت ميگرفت، ولي در مورد زائران هيچگونه تغيير روشي ديده نشد.
* به هر شکل، هاشمي به طور تلويحي منتقد عملکرد دستگاه سياست خارجي پس از دولت خود بوده و مديريت خود را در اين ارتباط مناسبترين نوع ارتباط ميداند.
اعتقادي که در آن ايام وجود داشت اين بود که بايد سعي کنيم اين دست نشاندگان را متوجه اين واقعيّت نماييم که سرسپردگي براي دولت آمريکا و انگليس براي آنها امنيّت ايجاد نخواهد کرد و از اين راه تشنج زدايي کنيم. اين مسأله همواره سياست کلي نظام بوده است. در واقع تشنج زدايي و خنثي کردن سياستهاي آمريکا، انگليس و رژيم صهيونيستي يک اصل بود که همگان به آن معتقد بودند. لذا امروز هم اين روش دنبال شده است. پس از جنگ و به عبارتي ديگر بعد از دولت آقاي هاشمي با هيچ کشور منطقه وارد مخاصمه نشديم. لکن هيچ گاه در اين راستا امتيازهاي ويژهاي هم ندادهايم و اين موجب شد که موقعيّت عربستان در بين ملتهاي منطقه روز به روز روشنتر شود.
براساس آن رويکردي که آقاي هاشمي دنبال ميکرد، تشخيص موقعيّت عربستان براي کشورها و ملتهاي جهان اسلام مشکل ميشد. در واقع وقتي ما سخاوتمندانه از اعتبار انقلاب اسلامي خرج ميکرديم و عربستان را مورد تأييد قرار ميداديم اين مسأله دشمن شناسي ملتهاي مسلمان را مخدوش ميکرد. ما در اين سالها درگير نشديم اما به نوعي عمل کرديم که ملتها بتوانند نسبت به ماهيّت کشورهايي که در پشت پرده با اسراييليها سازش نموده و مذاکره ميکردند و در پشت پرده جهت خنجر زدن به فلسطينيها عمل ميکردند، شناخت پيدا کنند. اکنون براي همگان روشن شده کشورهايي که آقاي هاشمي با آنها رابطهي بسيار خوبي داشتند نظير سعوديها، اردن و بسياري از شيوخ منطقه، در پشت پرده و به طور مخفيانه با اسراييل مرتبط بودند. ما امتياز نداديم که آنها بتوانند با ترفندهاي تبليغاتي مسلمانها را به نوعي فريب دهند، ولي از موضع تخاصمي هم با آنها وارد نشديم. اين شيوه نسبت به آنچه که آقاي هاشمي دنبال ميکرد، بسيار مدبّرانهتر، منطقيتر و معقولتر بود.
اين يک واقعيّت است که دولت آلسعود در سفرهايي که هاشمي و اطرافيانش به عربستان داشتند، تشريفات فراواني را براي آنها ترتيب ميدادند؛ لکن اين تجليل، ملاک سنجش درستي براي سياست خارجي به شمار نميآيد. البته لازم به ذکر است گفتههاي فوق به اين معني نيست که در حال حاضر مجريان سياست خارجي ما ايراداتي ندارند. امروز نيز ضعفهاي چشمگيري در اين حوزه ديده ميشود اما وقتي مقايسه ميکنيم هرگز نميتوانيم آن دوران را به شرايط فعلي برتري دهيم.
* آقاي هاشمي از سويي درخصوص نقش منفي عربستان در انقلابهاي مردمي کشورهاي منطقه به خصوص جنايات رژيم آل سعود در بحرين عملاً سکوت کردند و از ديگر سو در مواضع اخيرشان کماکان از تيره و تار بودن مراودات با آلسعود ابراز نارضايتي نمودند. ارزيابي شما از اين شيوه چيست؟
خطاي آقاي هاشمي در اين زمينه بالاتر از اين است. در صورت استمرار وادادگي هاي ايشان، شايد انقلابهاي منطقه به اين سرعت به اين نقطه نميرسيد، چرا که انقلاب اسلامي براي بسياري از کشورها شاخص است. يعني تأييد فرد يا دولتي توسط جمهوري اسلامي نقش به سزايي در نوع نگاه جهان اسلام به آن فرد يا دولت دارد. به بيان بهتر ملتهايي که به انقلاب اسلامي و امام(ره) نگاه بسيار مثبتي داشته و دارند علي القاعده وقتي که انقلاب اسلامي مهر تأييد بر يک حکومت ميزند، در موضع تخاصم با آن حکومت قرار نميگيرند. لذا چنانچه سياست آقاي هاشمي ادامه پيدا ميکرد، قطعاً به اين سرعت تحولات اخير در کشورهاي تحت سلطهي آمريکا مشاهده نميشد.
ما سخن حق خودمان را بيان کرديم و بدون اينکه تقابل با آنها داشته باشيم زمينهي رشد ملتها را فراهم ساختيم در حالي که با ديپلماسي هاشمي هرگز به اين نقطه نميرسيديم. همان گونه که عرض کردم آقاي هادي اعلام کرد که عربستان مثل انقلاب اسلامي است. بنابراين يا انقلاب اسلامي در نگاه آقاي هاشمي و دوستان وي تا اين حدّ دون پايه و سخيف است که با عربستان برابري ميکند و يا آنکه سطح رژيمهايي که در واقع در خدمت آمريکاييها و صهيونيستها هستند را از مقام دشمني با انقلاب به دوستي با آن بالا ميآورند.
* آقاي هاشمي در خصوص رابطه با آمريکا، ضمن اشاره به تغيير مواضع اين کشور و نرم شدن سياستهاي خشن آن پس از دوران جنگ، تأکيد ميکند ما به تبع سياست رهبري کمي تلخ جواب ميداديم. هاشمي معتقد است شايد اگر با آمريکا هم مثل اروپا رفتار ميکرديم مشکلات کمتري براي ما پيش ميآمد. در حقيقت ايشان براي چندمين بار به اختلاف نظر خود با رهبري اشاره نموده و البته سربسته و آشکار نظر خود را صحيح ميداند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
در اين زمينه به سه نکته بايد اشاره کرد: اولين نکته، سياست آقاي هاشمي در دوران رهبري امام(ره) و آيتالله خامنهاي در ارتباط با آمريکا است. متأسفانه در دوران رهبري امام(ره) و آيتالله خامنهاي، آقاي هاشمي در سخن چيزي را بيان ميکرد اما در عمل به نحوي ديگر ـ البته به صورت پنهاني و محرمانه ـ اقدام مينمود. ايشان در مواضع اخيرشان اذعان دارند که تلاشهايي داشتند که با سد رهبري مواجه ميشد. اذعان به اين مسأله، نکتهي حايز اهميّتي است که نشان ميدهد آقاي هاشمي پيرو مشي و سياست واحدي که هم منطق و هم شرع از ما طلب ميکند، نبوده است.
ايشان ميتوانستند در برابر سياستها و نظرهاي امام(ره) و آيتالله خامنهاي نظر متفاوتي داشته باشند و اين امر نيز طبيعي است، ولي وقتي که موضعي اتخاذ و سياستي اعمال ميشود، شرايط متفاوت ميگردد. وقتي رهبري بعد از شنيدن و مطالعهي نظرهاي گوناگون، سياستي را اعلام ميکند تضعيف آن سياست و ايجاد دوگانگي در آن، شرط عقل، معرفت و ديانت نيست. اينکه کدام سياست و کدام نظر منطقيتر است، بحث ديگري است و بايد ديد که اگر موضع آقاي هاشمي را دنبال ميکرديم چه وضعيّتي براي انقلاب اسلامي رقم ميخورد و موضع امام(ره) و رهبري چه وضعيّتي را براي ما در جهان اسلام رقم زد. اين مطلبي است که حتي با استناد به اظهارنظرهاي خود آقاي هاشمي نيز ميتوان در مورد آن به بحث پرداخت.
نکتهي دوم، تناقضي است که در اظهارنظرهاي آقاي هاشمي رخ ميدهد. در پايان مصاحبه به فاصلهي يک سؤال ايشان تصريح ميکنند امروز ميتوان در شرايط مساوي و با رعايت احترام متقابل با آمريکا مذاکره نمود، بنابراين معتقد هستند که اکنون شرايط آماده شده است. به عبارتي اعتراف ميکنند زماني پنهان از ديد مردم، رابطه با آمريکا را دنبال ميکردند. در واقع دليل اينکه آقاي هاشمي رابطه با آمريکا را پنهاني دنبال ميکرد اين است که نميتوانست مردم را توجيه کند. مردم جنايات متعددي را که آمريکا از راه کودتا و جنگ افروزي و ... برضد ايران انجام ميداد، ميديدند. لذا طبيعي بود که آقاي هاشمي توجيه منطقي براي اين اقدام نداشته باشد و آن را پنهاني دنبال کند. اين بدان معناست که در آن دوران ضديّت آمريکاييها با انقلاب اسلامي آن چنان پررنگ بود که اگر آقاي هاشمي تحرکات خودش را آشکار ميکرد، ريشهي سياسي خودش را در جامعه ميزد.
* در خصوص اين تلاش پنهاني ميتوان به مصداق خاصي اشاره نمود؟
خود آقاي هاشمي ميگويد ما ارتباط را دنبال ميکرديم ولي با سد رهبري مواجه ميشديم. به طور قطع ايشان آشکارا اين ارتباط را دنبال نميکرد. چرا که در اين صورت مردم برضد او مواضع تندي اتخاذ ميکردند. در فاصلهي يک سؤال ديگر ايشان ميگويد: «البته نميتوانيم تقصيرها را به گردن اين طرف -دولت آقاي احمدي نژاد- بيندازيم. اکنون آمريکاييها رفتار تلخي با ما دارند ... رييس جمهور، وزير خارجه و ساير شخصيتهاي آمريکا برضد ايران اظهارنظرهايي دارند که بسيار، تند است.» يک تناقض بارز در اين بين وجود دارد. از يک طرف ميگويند شرايط مساوي برقرار شده، احترام متقابل دارند و از طرف ديگر اذعان دارند که آمريکاييها با ما خيلي تند برخورد ميکنند و تصميمهاي جدّي براي براندازي جمهوري اسلامي دارند. باز در درون اين جمله هم اذعان ميکنند که در گذشته نيز اين براندازي را دنبال ميکردند اما به اين صورت بروز نميدادند. بنابراين آقاي هاشمي اذعان دارد آمريکاييها نه در گذشته و نه در حال براي انتخاب ملت ايران هيچ احترامي قائل نبودند.
به راستي علّت اين تناقض چيست؟ مشي ايشان متناسب با مواضع خصمانهي آمريکاييها نبوده، بلکه از موضع انفعال است. وقتي که آمريکاييها مواضع خصمانهاي براي براندازي نظام منتخب ملت ايران اتخاذ ميکنند، ما نميتوانيم از موضعي بسيار زبونانه درخواست مذاکره سياسي بکنيم. آيا اگر خواستار مذاکره و برقراري رابطه با کشوري که خواهان براندازي ما است شويم از اين رابطه تلقي احترام متقابل ميشود؟ مگر موضع مذاکره نبايد بر اساس احترام متقابل باشد؟ اولين اصل احترام متقابل اين است که طرف مقابل شما را به رسميّت بشناسد و در جهت نابودي شما حرکت نکند.
نکتهي بعد اين که آقاي هاشمي سربسته و آشکارا ميگويد در آن مقطع، ما حرف نميزديم، عمل ميکرديم اما در دولت آقاي احمدي نژاد حرف زده ميشود، ولي عمل نميشود! «مسؤولان فعلي در زبان و گفتار جلوتر از دولتهاي قبلي پيش رفتهاند ...»
به هرشکل در اين دولت نيز بعضاً حرفهاي بيربطي نظير دوستي ميان ملت ايران و اسراييل مطرح ميشود. لکن در سياست خارجي براي اظهارنظرهاي فردي در اين جايگاه يک پول سياه هم ارزش قائل نميشوند لذا اين قبيل اظهارنظرها صرفاً ميتواند چهرهي آقاي احمدي نژاد -و نه سياست خارجي نظام را- مخدوش نمايد. اين که آقاي هاشمي تأکيد ميکند آقاي احمدي نژاد و اطرافيانش تابوي مذاکره با آمريکا را شکستهاند ولي ما اين گونه نبوديم، حايز اهميّت است. هاشمي معتقد است اينها حرفهايي زدهاند و در عمل با آن حرفها همراهي نداشتهاند يعني مثل ما عمل نکردهاند که پنهاني بيايند با آمريکاييها داد و ستد کنند. البته جهت اطلاع آقاي هاشمي ـ که البته خيلي هم بياطلاع نيست ـ لازم به يادآوري است افرادي مثل آقاي «مشايي» تلاش کردند با استفاده از مهرههاي آقاي هاشمي همان کارهاي پنهان را دنبال کنند اما تاکنون توفيقي کسب نکردهاند. چرا که يک شاکله و تشکيلات منسجم با اين تفکر ندارند لذا در اين رابطه از آدمهاي «هاشمي» و «خاتمي» استفاده ميکنند.
به عبارتي، هر ضعفي که در دولت آقاي احمدي نژاد ديده ميشود از زماني است که پيوندهايي ميان اطرافيان وي با جريان آقاي هاشمي ايجاد شده است اما چون اين پيوندها هنوز بقا و استمرار پيدا نکرده تبديل به يک نقطهي اتکا براي يک برنامهي عملي نشده است. به هر شکل آقاي مشايي نيز از برقراري رابطهي پنهان با آمريکاييها ابايي ندارد. لکن بايد ساز و کاري که اين مذاکرات پنهان را دور از چشم نظام دنبال ميکند، شکل بگيرد. اين اعتماد در آن مقطع در خصوص افراد آقاي هاشمي حاصل شده بود و آمريکاييها ميتوانستند به آنها اعتماد کنند. طبيعي است که در مورد اطرافيان منحرف آقاي احمدي نژاد نيز تحقق اين اعتماد نياز به گذشت زمان دارد تا بتواند به يک برنامهي عملياتي منتهي شود.
* آقاي هاشمي معتقد است در آن مقطع سران کشورها براي آمدن به ايران با هم مسابقه ميگذاشتند. اين در حالي است که دوم خرداديها همواره تأکيد داشتهاند که ما در حالي دولت را تحويل گرفتيم که سفراي اروپايي به کشورهاي خودشان فراخوانده شده بودند و در حقيقت موشکهاي آمريکا به سمت ما نشانه رفته بود. اين تناقض در مواضع را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ با توجه به اينکه به جرأت ميتوان گفت يک سر جبههي اصلاحات آقاي هاشمي و سر ديگر آن دوم خرداديها هستند.
هميشه در انقلاب اسلامي فراز و نشيب وجود داشته است. لذا هيچ يک از رؤساي جمهور پيشين نميتوانند در اين خصوص مدعي باشند. ديپلماسي به گونهاي است که حتي گاهي روابط ميان آمريکا و انگليس که ارتباطشان مانند شغال و دم شغال است، تيره ميشود. لذا هرگز نميتوانيم ادعا کنيم که همواره در حوزهي ديپلماسي، يک شيوهي ثابت وجود داشته است. در زمان قبل از آقاي هاشمي، حکم امام(ره) راجع به «سلمان رشدي» موجب گرديد که روابط ما با اروپا به شدت تيره شود. البته مواضع افرادي مانند آقاي هاشمي شايد چيز ديگري بوده باشد. لکن امام(ره) بر اساس وظيفه و دفاع از اصول اسلام، اصل را بر برقراري روابط نگذاشت. چرا که روابط براي حفظ اصول است. اگر در موقعيّتي اصول قرباني شود، روابط اصل نيست که افتخار ما اين باشد که آن را حفظ کرده و لذا اگر آنها به مقدسات ما هم اهانت کنند هيچگونه تجديد نظري در اين خصوص نکنيم. در اين راستا براي امام(ره) مهم نبود که سفرا را احضار ميکنند و روابط را قطع مينمايند. در ديپلماسي، منافع ملت يک اصل بوده و خود ديپلماسي ابزار به شمار ميرود. آقاي هاشمي به نوعي در اين رابطه عوام فريبي ميکنند. در دولت آقاي هاشمي نيز بر اساس مصالح کشور، هم فراز و هم فرود داشتيم.
ما در ارتباط با دفاع از حقوق هستهاي خود فراز و نشيب داشتهايم. اکنون فردي مصمم است حق ما را در اين ماجرا باز ستاند اما آيا اين به معناي آن است که ما بد عمل ميکنيم؟ پاسخ روشن است؛ خير. همانگونه که آقاي هاشمي اذعان دارد، به تعبير ايشان آمريکاييها بسيار تند عمل ميکنند. ما در دو سال اخير برضد آمريکا هيچ اقدام عملي نکردهايم جز اينکه مواضع اصولي برضد اسراييل اتخاذ نموديم. با اين حال مثلاً موشک به سمت اسراييل شليک نکرديم يا انفجاري در آمريکا صورت نداديم.
اما يک مسأله را بايد در نظر گرفت که با گذشت عمر انقلاب اسلامي، هرچه موقعيّت عناصري که در مقابل غرب کرنش دارند در جامعه رو به افول رود و نيز هرچه خيزشهاي اصيل مردمي در کشورهاي اسلامي رشد يابد موضع آمريکا نيز در قبال ايران خصمانهتر ميشود. به عبارتي اگر ما آمريکاييها را ميپذيرفتيم و در مقابل برخورد تبختر آميز آنها کرنش ميکرديم به طور طبيعي جهان اسلام نيز متأثر از ما در برابر آمريکا نميايستاد. آمريکاييها ميدانند که منشأ تنفر روز افزون از آنها در منطقه و جهان، ايران است، به همين خاطر برضد ايران مواضع تندي اتخاذ ميکنند. لذا اين مسأله به معناي آن نيست که يک دولت خاصي عملکردهاي خارج از عرف انجام ميدهد بلکه به وصيّت امام(ره) مربوط ميشود. امام(ره) ميفرمايند: «تمام فريادهايتان را بر سر آمريکا بزنيد. از آمريکا برائت بجوييد. نسبت به آمريکا و اسراييل همواره موضع خصمانه داشته باشيد.» اينها توصيههاي امام(ره) است. اگر برخي به واقع با اين مسايل مشکل دارند با صراحت بيشتري مخالفت خود را اعلام کرده و خود را پشت ضديّت با آقاي احمدي نژاد، پنهان نکنند.
به هر شکل رويکرد کلي نظام غيرقابل خدشه بوده و همانگونه که در زمان حيات امام(ره)، اقدامهاي آقاي هاشمي راه به جايي نبرد و سياست ثابت نظام پيش رفت، در دولت آقاي احمدي نژاد هم افراد منحرف اطراف ايشان قادر نخواهد بود که خللي در اين روند ايجاد نمايند. چرا که سياستهاي نظام براساس رهنمودهاي امام(ره) و مقام معظم رهبري دنبال خواهد شد.
انتهای پیام