(
امتیاز از
)
خديجه(س)؛ همسر پيامبر(ص) در بهشت
صدای شیعه: سخن از خديجه(س)، سخن از يک دنيا عظمت و پايداري و استقامت در راه هدف است. به حق قلمفرسايي درباره کسي که خداوند بر او سلام و درود فرستاد، بسي مشکل است.
اما به مصداق «مالا يدرک کله لا يترک کله» ايسنا به بررسي گوشههايي از شخصيت و زندگي اينبزرگ بانو ميپردازد:
***
خديجه (س)68 سال قبل از هجرت به دنيا آمد. خانوادهاي که خديجه را پرورش داد، از نظر شرافت خانوادگي و نسبتهايخويشاوندي، در شمار بزرگترين قبيلههاي عرب جاي داشت. اينخاندان در همه حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگي و نجابت و شرافت از کردار و گفتار خديجه پديدار بود.
خديجه از قبيله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قريشبودند. پدرش خويلدبن اسد قريشي نام داشت. مادرش فاطمه دختر زائدبن اصم بود.
اخلاق خديجه(س) در بين اقوام خود يگانه و ممتاز و ميان اقران کم نظيربود. او به فضيلت اخلاقي و پذيراييهاي شايان بسيار معروف بود و بدين جهت زنان مکه به وي حسد ميورزيدند.
دختر خويلد در سجايا و کمالات اخلاقي زبانزد و نمونه بود و بهحق ايشان کفو خوبي براي پيامبر(ص) بود. بيترديد ميتوان گفت که اين سجايا و فضايل اخلاقي سبب شد تا خديجه براي همسري پيامبراکرم(ص) شايسته شمرده شود. طبق روايات ، او براي پيامبراکرم (ص) ياوري صادق بود.
آشنايي با حضرت محمد (ص) فضايل اخلاقي خديجه، بسياري از بزرگان و صاحب منصبان عرب را به فکر ازدواج با وي ميانداخت. ولي خاطرات همسر پيشين به وياجازه نميداد شوهري ديگر انتخاب کند. تا اينکه با مقامات معنوي حضرت محمد(ص) آشنا شد و آن دو غلامي که براي تجارتهمراه پيامبر (ص) فرستاده بود، مطالب و معجزاتي که از وي ديده بودند، براي خديجه نقل کردند. خديجه فريفته اخلاق و کمال و مقامات معنوي پيامبر(ص) شد. البته او از يکي از دانشمندان يهود و نيز ورقه بن نوفل، که از علماي بزرگ عرب و خويشان نزديک خديجه به شمار ميرفت، درباره ظهور پيغمبرآخرالزمان و خاتم الانبيا (ص) مطالبي شنيده بود . همه اينعوامل موجب شد تا خديجه حضرت محمد (ص) را به همسري خودانتخاب کند .
زفاف خديجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشتاز سفر تجارت شام تحقق يافت . در آن زمان ، حضرتمحمد (ص) 25سال داشت و خديجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ايشان را 28 سالنقل ميکند . هرچند بعضي از مورخان اهلسنتسعي ميکنند اين سخنرا رد کنند؛ چون راوي آن محمد بن صائب کلبي از شيعيان است وآنها او را ضعيف ميدانند.
خديجه به سبب علاقه به حضرت محمد(ص) و مقام معنوي او بارسول خدا ازدواج کرد و تمام دارايي و مقام و جايگاه فاميلي خودرا فداي پيشرفت مقاصد همسرش ساخت.
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خديجه، عبدالله بن غنم بهآنها چنين تبريک گفت:
هنيئا مريئا يا خديجه قد جرت لک الطيرفيما کان منک باسعد
تزوجتخير البريه کلها و من ذا الذي في الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عيسي بن مريم و موسي ابن عمران فياقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو اي خديجه که طالع تو سعادتمند بوده و بابهترين خلايق ازدواج کردي . چه کسي در ميان مردم همانند محمد (ص) است. محمد(ص) کسي است که حضرت عيسي و موسي به آمدنش بشارت دادهاند و کتب آسماني به پيامبري او اقرار داشتند. رسولي که سر از بطحاء (مکه) در ميآورد و او هدايت کننده وهدايت شونده است.
***
احترام حضرت محمد (ص) به خديجه ، به خاطر عقيده و ايمان او به توحيد بود.
خصال خديجه(س) خديجه از بزرگترين بانوان اسلام به شمار ميرود. او اولين زني بود که به اسلام گرويد؛ چنان که عليبن ابيطالب(ع) اولين مردي بود که اسلام آورد. اولين زني که نماز خواند، خديجه بود. او انساني روشن بين و دورانديش بود . با گذشت، علاقهمند به معنويات، وزين و با وقار، معتقد به حق و حقيقت و متمايل به اخبار آسماني بود. همين شرافت براي او بس که همسر رسول خدا(ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق يافت.
خديجه از کتب آسماني آگاهي داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» ميگفتند. از نظر عقل و زيرکي نيزبرتري فوقالعادهاي داشت و مهمتر اينکه حتي قبل از اسلام وي را«طاهره» و «مبارکه» و «سيده زنان» ميخواندند.
جالب اين است او از کساني بود که انتظار ظهور پيامبر اکرم(ص) ميکشيد و هميشه از ورقهبن نوفل و ديگر علما جوياي نشانههاينبوت ميشد. اشعار فصيح و پر معناي وي در شان پيامبر اکرم(ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکايت ميکند.
نمونهاي از اشعار خديجه درباره پيامبراکرم (ص) چنين است:
فلوانني امسيت في کل نعمه و دامت لي الدنيا و تملک الاکاسره
فما سويت عندي جناح بعوضه اذا لم يکن عيني لعينک ناظره
اگر تمام نعمتهاي دنيا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هيچ ارزش ندارد زماني که چشمم به چشم تو نيافتند.
ديگر خصوصيتخديجه اين است که او داراي شم اقتصادي و روحبازرگاني بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود.
البته سجاياي اخلاقي حضرت خديجه چنان زياد است که قلم از بيانآن ناتوان است. پيامبر اکرم (ص) ميفرمايد: «افضل نساء اهل الجنه خديجه بنتخويلد و فاطمه بنت محمد ومريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم .»
چه ميتوان گفت در شان کسي که مايه آرامش و تسلاي خاطر رسولخدا (ص) بود؟ !
در تاريخ ميخوانيم: حضرت محمد(ص) هر وقت از تکذيب قريش و اذيتهاي ايشانمحزون و آزرده ميشدند، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نميکرد مگر ياد خديجه؛ و هرگاه خديجه را ميديد مسرور ميشد
ذهبي ميگويد: مناقب و فضايل خديجه بسيار است؛ او از جملهزنان کامل، عاقل، والا، پايبند به ديانت و عفيف و کريم و ازاهل بهشت بود. پيامبر اکرم(ص) کرارا او را مدح و ثنا ميگفت و بر ساير امهات مومنين ترجيح ميداد و از او بسيار تجليل ميکرد. به حدي که عايشه ميگفت؛ بر هيچ يک از زنان پيامبر(ص) به اندازه خديجه رشک نورزيدم و اين بدان سبب بود که پيامبر(ص) بسيار او را ياد کرد.
***
خديجه کبري چنان مقام والايي داشت که خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد. طبق روايتي از حضرت امام محمد باقر(ص)؛
پيامبر اکرم(ص) هنگام باز گشت از معراج، به جبرئيلفرمود: «آيا حاجتي داري ؟»
جبرئيل عرض کرد: خواستهام اين است که از طرف خدا و من به خديجه سلام برساني»
در روايتي ديگر ميخوانيم: روزي خديجه به طلب رسول خدا (ص) بيرون آمد. جبرئيل بهصورت مردي با وي رو به رو شد و از خديجه احوال رسولخدا (ص)را پرسيد . خديجه نميتوانست بگويد رسول خدا (ص) در کجا به سرميبرد. او ميترسيد اين مرد از کساني باشد که قصد کشتن پيغمبر(ص) را دارد. وقتي که خدمت آن حضرت رسيد و قصه باز گفت، حضرت محمد (ص) فرمود: «آن جبرئيل بود و امر کرد که از خدا تو را سلام برسانم.»
***
وقتي حضرت خديجه دريافت که سعادتمند شده، هرچه داشت در راه پيشرفت و موقعيت پيغمبر اسلام(ص) انفاق کرد. او تمام اموال خويش را به پيامبر(ص) بخشيد و در راه نشر اسلام به مصرفرساند. تا جايي که هنگام ارتحال، پارچهاي براي کفن نداشت.
ابن اسحاق جملهاي در شان خديجه دارد که گوياي همکاري و صداقت او در پيشبرد اسلام است. او ميگويد : «خديجه ياور صادقو با وفايي براي پيامبر (ص) بود و مصيبتها در پي رحلت خديجه و ابوطالب بر پيامبر (ص) سرازير شد.»
گويا اين دو ، در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبر اکرم(ص)، سدي بلند و مستحکم بودند.
اين جمله، معروف که اسلام رهين اخلاق پيامبر(ص)، شمشيرعلي (ع) ، و اموال خديجه است از نهايت همکاري و صداقتخديجهپرده بر ميدارد.
***
در تعداد فرزندان حضرت خديجه، ميان مورخان اختلاف است. بهگفته مشهور؛ ثمره ازدواج رسول خدا و خديجه، شش فرزند بود: هاشم و عبدالله که به اين دو «طاهر» و «طيب»ميگفتند. رقيه، زينب، ام کلثوم و فاطمه.
رقيه بزرگترين دخترانش بود و زينب، ام کلثوم و فاطمه بهترتيب پس از رقيه قرار داشتند. پسران خديجه پيش از بعثت پيامبر(ص)، بدرود زندگي گفتند. ولي دخترانش، نبوت پيامبر(ص) را درک کردند.
گروهي از محققان معتقدند؛ قاسم و همه دختران رسول خدا(ص) پس از بعثت به دنيا آمدند و چند روز پس از پيامبر خدا(ص) بهمدينه هجرت کردند.
***
حضرت خديجه (س) سه سال قبل از هجرت بيمار شد. پيغمبر (ص) به عيادت وي رفت و فرمود: اي خديجه، «اما علمت ان اللهقد زوجني معک في الجنه»؛ آيا ميداني که خداوند تو را دربهشت نيز همسرم ساخته است؟!
آنگاه از خديجه دل جويي و تفقد کرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالي بهشت را به شکرانه خدمات او توصيف فرمود.
چون بيماري خديجه شدت يافت، عرض کرد: يا رسول الله! چندوصيت دارم؛ من در حق تو کوتاهي کردم، مرا عفو کن.
پيامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصيري نديدم و نهايت تلاشخود را به کار بردي. در خانهام بسيار خسته شدي و اموالت را درراه خدا مصرف کردي.
عرض کرد: يا رسول الله ! وصيت دوم من اين است که مواظب اين دختر باشيد. و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد از من يتيم و غريب خواهد شد. پس مبادا کسي از زنان قريش به او آزار برساند. مبادا کسي به صورتش سيلي بزند. مبادا کسي بر او فرياد بکشد. مبادا کسي با او برخورد غيرملايم و زنندهاي داشته باشد.
اما وصيتسوم را شرم ميکنم برايتبگويم؛ آن را به فاطمه عرض ميکنم تا او برايت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وي فرمود: «نور چشمم ! به پدرت رسولالله بگو؛ مادرم ميگويد؛ من از قبر در هراسم؛ از تو ميخواهم مرا در لباسي که هنگام نزول وحي به تن داشتي، کفن کني .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(ص) عرض کرد. پيامبر اکرم(ص) آن پيراهن را براي خديجهفرستاد و او بسيار خوشحال شد.
هنگام وفات حضرت خديجه، پيامبراکرم(ص) غسل و کفن وي را به عهده گرفت. ناگهان جبرئيل در حالي که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: يا رسولالله، خداوند به تو سلام ميرساند و ميفرمايد: «ايشان اموالشرا در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتريم که کفنش را به عهدهبگيريم.»
***
خديجه در سن 65 سالگي در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرين تسليم کرد. پيغمبر خدا (ص)شخصا خديجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچهاي که جبرئيلاز طرف خداوند عزوجل براي خديجه آورده بود، کفن کرد. رسولخدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خديجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جاي خويش استوار ساخت. ايشان بر خديجه اشکميريخت، دعا ميکرد و برايش آمرزش ميطلبيد.
آرامگاه خديجه درگورستان مکه در «حجون» واقع است.
رحلتخديجه براي پيغمبر (ص) مصيبتي بزرگ بود؛ زيرا خديجهياور پيغمبر خدا(ص) بود و به احترام او بسياري به حضرت محمد(ص) احترام ميگذاشتند و از آزار وي خودداري ميکردند.
***
رسول خدا(ص) با اينکه بعد از رحلتحضرت خديجه (س) با زناني چند ازدواج کرد؛ ولي هرگز خديجه را از ياد نبرد. عايشهيگويد: هر وقت پيغمبرخدا(ص) ياد خديجه ميافتاد، ملول و گرفته ميشد و براي او آمرزش ميطلبيد.
روزي من رشک ورزيدم وگفتم؛ يا رسول الله ، خداوند به جاي آن پيرزن ، زني جوان وزيبا به تو داد.
پيغمبر(ص) ناگهان برآشفت و خشمگينانه دستبر دست من زد وفرمود: خدا شاهد است خديجه زني بود که چون همه از من رو ميگردانيدند، او به من روي ميکرد، و چون همه از من ميگريختند، به من محبت و مهرباني ميکرد، و چون همه دعوت مرا تکذيب ميکردند، به من ايمان ميآورد و مرا تصديق ميکرد. در مشکلاتزندگي مرا ياري ميداد و با مال خود کمک ميکرد و غم از دلم ميزدود .
حضرت امام صادق (ع) فرمود: «وقتي خديجه از دنيا رفت، فاطمه کودکي خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: «يا رسول اللهامي». مادرم کجاست ؟
پيامبر (ص) سکوت کرد . جبرئيل نازل شد و گفت : خدايتسلامميرساند و ميفرمايد: به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در کاخطلايي که ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند، جاي دارد.
***
برگرفته از برخي کتب تاريخي و منابع اينترنتي
انتهای پیام