(
امتیاز از
)
کرامات حضرت فاطمه معصومه (س) در کلام علماي دين
صدای شیعه: استخاره آيه الله العظمي حايري يزدي قدس سره
آيةالله کريمي جهرمي:
آمدن مرحوم آيةالله العظمي، مؤسس حوزه، آقاي حاج شيخ عبدالکريم حايري قدّس سرّه به قم و عزم بر اقامت در آن شهر، بر اثر يک استخاره اي بوده است که در کنار حرم فاطمه معصومه عليها السلام و با توسّل به آن حضرت انجام شده، در نتيجه آن توسّل، آيه اي آمده که ايشان را مؤظّف به ماندن و جمع کردن علما و فضلا فرموده است. و خلاصه، هدايت بي دغدغه اي در آن جريان در پرتو حضرت معصومه عليها السلام شامل حال ايشان شده است.
فرزند برومندشان، مرحوم آية الله آقاي حاج شيخ مرتضي حايري در اين رابطه مي گويند:
«مرحوم والد، تا آن جا که من ياد دارم با قرآن، استخاره نمي کردند؛ مي فرمود: «من درست نمي فهمم. مثلاً: يُسَبْحُ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ وَالارض نسبت به موضوع استخاره، خوب است يا بد و يا مربوط به موضوع ديگري است».
ولي معروف و مسلّم است که براي ماندن در قم، پس از اصرار عدّه از علما و اهالي (قم و تهران)، بالاي سر حضرت معصومه عليها السلام براي ماندن در قم، استخاره کرده بودند و اين آيه، آمده بود: «وَأتُؤني بِأَهْلِکُمْ اَجْمعينَ»(1)
اين آيه، خطاب حضرت يوسف، به برادران است که به آنان فرمود: «همه اهل و بستگان خود را نزد من بياوريد».
اين استخاره، در کنار قبر حضرت معصومه عليها السلام بدون هيچ گونه اجمال و ابهامي، مرحوم آية الله حايري را به اقامت در قم و آوردن اهل و بستگان خود بدان سرزمين مقدس، فرامي خواند. از اين رو آن زعيم بزرگوار، بستگان و حواريّون خود را به آمدن به قم از اراک، که قبلاً در آنجا بر گرد شمع وجودش اجتماع کرده بودند، فرا مي خواند؛ در نتيجه عزم بر ماندن پيدا کرده، بالاخره چنين حوزه با عظمتي را تشکيل مي دهند.(2)
اقامت آية الله العظمي بروجردي در قم
آية الله کريمي جهرمي:
جريان اقامت سيّد الطائفه، مرحوم آيةالله العظمي آقاي بروجردي قدّس سرّه نيز مستند به عنايات حضرت معصومه عليها السلام است. بدين ترتيب که ايشان در اواخر سال 1363 قمري مبتلا به بيماري فتق مي شوند و قرار مي شود که در تهران عمل کنند. هنگامي که به قصد معالجه از بروجرد، خارج مي شوند، وضع مزاجشان رضايت بخش نبوده، تقريباً در بي هوشي بوده اند و اين حال ادامه داشته تا يک مرتبه در دل شب، چشم گشوده، چراغ هاي قم را مشاهده مي کنند، از همراهان سؤال مي فرمايند اين جا کجاست؟ عرض مي کنند: قم است.
جذبه اي روحاني و کششي معنوي، ايشان را به خود مشغول مي کند و در آن حالت، تصميم مي گيرند که پس از بهبودي، بقيّه عمر را در اين آستان مقدّس بگذرانند.
در عبارت ديگري آمده که: هنگام حرکت از بروجرد، وضع مزاجي ايشان سخت بوده، در حالت بي هوشي مي گذرانيدند. ولي ناگهان در وقت شب از خواب بيدار و از داخل اتومبيل نظرشان به چراغ هاي شهر قم مي افتد؛ مي پرسند اين جا کجاست؟ همراهان به عرض مي رسانند: اين جا قم است. منظره چراغ هاي شهر قم در آن دل شب، اثر عميقي در دل ايشان مي گذارد و قصد مي کنند که اگر از اين بيماري شفا يافتند، بقيّه عمر را در قم و کنار مرقد منوّر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به سر ببرند.
بالاخره خداوند، به برکت حضرت معصومه عليها السلام، آن بزرگوار را شفا مي دهد و از اين رو بعد از علاج بيماري، به قم مي آيند و آن تحوّل عظيم علمي و فرهنگي را در حوزه به وجود مي آورند، علما و مجتهدين بسياري را پرورش داده، صداي روح بخش اسلام و تشيّع را به گوش جهانيان رسانيدند.(3)
نجات خانم زاير
آية الله سيد حسين بدلا قدّس سرّه:
1. ما در عصر مرجعيت آية الله حاج شيخ عبدالکريم حايري رحمه الله، در مدرسه دارالشفاء، در حجره اي سکونت داشتيم. در آن زمان زايران از اين مدرسه، به مدرسه فيضيه و از آن جا به حرم حضرت معصومه عليها السلام مي رفتند، از اين رو سحرها درِ مدرسه باز مي شد و زايران وارد مدرسه دارالشفاء شده، سپس به سوي حرم حرکت مي کردند.
در وسط مدرسه، حوض بزرگ و عميقي پر از آب قرار داشت. يکي از شب ها بدون آن که هنگام بيدار شدنم باشد بيدار شدم. از قضا، هم حجره من نيز بر خلاف معمول شب هاي ديگر، آن شب زود بيدار شده بود. در اين هنگام صدايي از بيرون شنيديم، از حجره بيرون دويديم، فهميديم که يکي از خانم ها که از زايران حضرت معصومه عليها السلام و از مسافران بود و راه را خوب نمي شناخت، بر اثر بي اطلاعي از کنار حوض عبور کرده، به حوض افتاده است با فرياد کمک مي طلبيد که اگر ما نمي رسيديم غرق شده به هلاکت مي رسيد.
من و دوستم با کمک ديگران تلاش کرده، او را نجات داديم. اوپس از نجات گفت: «وقتي که در اين حوض افتادم، خود را در ورطه هلاکت يافتم. چندبار به عنوان توسل فرياد زدم: «يا حضرت معصومه به فريادم برس! مرا نجات بده! دستم به دامنت...!» ناگاه شما آمديد و مرا نجات داديد».
آية الله بُدَلا افزود: در همين وقت، ما به راز بيدارشدنمان چند ساعت زودتر از معمول، پي برديم و دريافتيم که توسل او به حضرت معصومه عليها السلام موجب بيداري زود هنگام ما شده تا او رانجات دهيم.(4)
* * *
2. دوران کودکي را مي گذراندم، خشک سالي و قحطي عجيبي در قم و اطراف قم شد، به طوري که عده بسياري از گرسنگي مي مردند، و مردم نمي رسيدند که آنان را کفن و دفن کنند. سردابي در مزار علي بن جعفر عليه السلام کنده بودند و مردگان را در ميان آن به رديف دفن مي کردند. من از شدّت گرسنگي، همراه مادرم، از خانه به قصد پناهندگي به حرم حضرت معصومه عليها السلام حرکت کرديم. بر اثر شدت گرسنگي، در مسير راه قدري اسفناج پيدا کرديم و آن را برداشته به سوي حرم روانه شديم و سرانجام به آن جايي که اکنون مسجد بالاسر شده رسيديم. مادرم آن اسفناج را در پناه چادرش قطعه قطعه کرد و به من داد، از آن خورديم تا مقداري از گرسنگي خود را جبران کنيم. آنگاه، دست توسل به پيشگاه حضرت معصومه عليها السلام دراز کرديم و از او تقاضاي دادرسي و کمک نموديم. در همين لحظه بدون مقدمه، شخصي نزد من آمد و مقداري پول که در آن عصر مبلغ بسيار کلاني بود به من داد. با آن پول توانستيم مدتي معاش زندگي خود را در آن شرايط سخت تأمين کنيم. اين موهبت استثنايي، جز بر اثر لطف خاص حضرت معصومه عليها السلام به ما نبود، با اين لطف، ما را از خطر قطعي گرسنگي نجات داد.(5)
عنايت به آية الله وجداني فخر
در احوال آيةالله حاج شيخ قدرت الله وجداني فخر سرابي نقل شده که: وي در ايام جواني به بيماري سخت و صعب العلاجي مبتلا مي شود و در همان روزها با توسل به کريمه اهل بيت عليها السلام درخواست نجات مي کند و با خداي خويش عهد مي کند که اگر خداوند سبحان او را از آن مرض شفا دهد، در طول زندگاني خويش، تا آن جاکه برايش ممکن است تدريس کتاب شريف شرح لمعه شهيد ثاني رارها نکند!(6)
حل مشکلات تحصيلي
آية الله حاج شيخ عليرضا ممجد لنگرودي:
من، با لطف خداوند و توجّه خاندان پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم توانستم آن روزگار سخت را سپري کنم. با همه مشکلاتي که داشتم، آنچه بيش از همه مرا رنج مي داد، در ابتداي تحصيل، خوب نفهميدن درس ها بود. چندين درس مي رفتم و هرچه زحمت مي کشيدم و به خود فشار مي آوردم، آن گونه که بايد درس ها را نمي فهميدم تا اين که روزي از شدّت ناراحتي به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرّف شدم و بسيار گريستم، به گونه اي که چشم هايم مي سوخت، بر گشتم به حجره مدرسه و دراز کشيدم، يک مرتبه به قلبم الهام شد که اين طوري نبايد درس بخواني، روزي دو درس، يکي صبح و يکي بعد از ظهر کافي است. احساس کردم سوزش چشمم خوب شد. با نشاط بلند شدم و همين شيوه را به کار بستم. شش ماه درس خواندم، کار به جايي رسيد که پس از شش ماه تدريس هم مي کردم و از همان زمان به بعد، همين شيوه را به کار بستم، هم درس مي گفتم و هم درس خوب مي خواندم. در همه امتحاناتي که آن زمان در حوزه رايج بود و گاه خيلي هم سخت مي گرفتند، شرکت مي کردم و با نمره خوب قبول مي شدم!(7)
زيارت حضرت معصومه عليها السلام توسط امام زمان عليه السلام
در احوال مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضي حايري نقل شده که ايشان به زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام رفت و در نزديک درب ايوان طلا و ضريح مطهّر، مشغول زيارت آن حضرت شدند، پس از اتمام زيارت، دو نفر از شاگردان آن بزرگوار آمدند و راجع به مکان زيارت در اين حرم و معناي اين جمله «عند رأسها» سؤال کردند.
وي در جوابآن دو روحاني اينگونه فرمود: «عند رأسها» غير از «فوق رأسها» است و در اين جا که من ايستاده ام (نزديک درب ايوان طلا) هم عند رأسها صدق مي کند و هم رو به قبله ايستاده ام.
سپس فرمودند: «من در خواب ديدم که حضرت ولي عصر امام زمان عليه السلام و دو نفر ديگر در همين جا که من ايستاده ام مشغول زيارت بودند».(8)
پي نوشت:
1) يوسف / 93.
2) بانوي ملکوت، ص 116.
3) بانوي ملکوت، ص 119.
4) حضرت معصومه عليها السلام چشمه جوشان کوثر،139 و نيز ر.ک: کرامات معصوميه عليها السلام، ص 127 و ماهنامه کوثر، ش 7، ص 8 .
5) همان.
6) ستارگان حرم، ج 6، ص 48.
7) مجله حوزه، ش 87، ص 24؛ ستارگان حرم، ج 12، ص 120.
8) ستارگان حرم، ج 2، ص 204.
منبع : کتاب پرتوی از روی دوست
تالیف :اسماعیل کرمانشاهی
انتهای پیام