دروغ، بدتر از شراب است
صدای شیعه:
امام پنجم شيعيان، حضرت امام محمد باقر (ع) هستند، نام ايشان محمد بن علي (ع)، لقب هايشان باقر، شاکر، هادي، امين و شبيه (زيرا شباهت بسياري به رسول خدا (ص) داشتند) بود.
پدر و مادر امام محمد باقر(ع)، امام سجاد (ع) و مادرشان فاطمه ( دختر امام حسن مجتبي (ع)) بودند.
زمان و محل تولد آن حضرت اول رجب، يا سوم صفر سال 57 هجري در مدينه و وقت و محل شهادت ايشان روز دوشنبه 7 ذيحجه سال 114 ه. ق در سن 57 سالگي است.
آن حضرت به دستور هشام بن عبدالملک( دهمين خليفه بني اميه) مسموم شده و در مدينه به شهادت رسيدند.
مرقد شريف امام محمد باقر (ع) در مدينه و در قبرستان بقيع واقع شده است.
دوران عمر آن حضرت را مي توان به سه بخش زير تقسيم کرد:
- سه سال و شش ماه و ده روز همراه با جدشان امام حسين (ع)
- سي و چهار سال و پانزده روز با پدرشان امام سجاد (ع)
- نوزده سال و ده ماه و 12 روز مدت امامت.
در اين دوره که فرصتهايي براي نهضت فکري به دست آمده بود؛ امام باقر (ع) کمال استفاده را در جهت تربيت شاگرد و استحکام و گسترش تشيع و انقلاب فرهنگي بردند.
خلفاي عصر آن حضرت عبارتند از: وليد بن عبدالملک (ششمين خليفه اموي)، سليمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزيز، يزيدبن عبدالملک، هشام بن عبدالملک.
به جهت آشنايي با سيره و نگرش امام محمد باقر (ع) در ادامه اشارات مختصري به بيانات و برخي از رفتار هاي آن حضرت خواهيم داشت:
انفاق و توجه به بينوايان
امام باقر (ع) در زندگي، بسيار به تهيدستان و بينوايان توجه داشتند و به آنها کمک مالي سرشاري کرده و آنها را کنار سفرهي خود مهمان مي کردند و همواره به ياد آنها بودند، در
در اينجا نظر شما را به چند نمونه از انفاق و ايثار او جلب ميکنيم:
يکي از ياران آن حضرت، ميگويد: در مورد نياز خودم و بيمهري برادران به امام باقر (ع) شکايت بردم، ايشان فرمودند :
"بد برادري است آن برادري که هنگام بينيازي تو، رفاقت با تو را رعايت ميکند و هنگام فقيري تو، رابطه خود را با تو قطع ميکند. سپس به غلامش امر کرد که کيسهاي را بياورد، که در آن کيسه هفتصد درهم بود و به او فرمود:
" اين پولها را ( بين فقرا) انفاق کن، وقتي که تمام شد، به من خبر بده."
- آن حضرت با دادن پانصد درهم تا ششصد و هزار درهم، به فقرا پناه ميداد و از عطا و بخشش به برادران و آنانکه به سويش رو ميآوردند و کساني که اميد احسان از ايشان داشتند، رنجيده و خسته نميشد.
- در خانهي امام باقر (ع) هيچگاه شنيده نشد که گفته شود: اي سائل، اين پول يا متاع را بگير، بلکه طبق دستور آن حضرت، با نيازمندان برخورد محترمانه ميشد، آن بزرگوار ميفرمود:"با نيکترين نامشان، آن ها را صدا بزنيد» يعني هرگز آنها را توهين و تحقير نکنيد.
عيادت بيمار و سخن امام باقر (ع) در شان رضايت به رضاي الهي
جابر بن عبدالله انصاري يار ديرين رسول خدا (ص) پيرمردي نوراني و پاکدل بود که مدتي بيمار و بستري شد، امام باقر (ع) براي عيادت به خانه او رفت، در بالينش نشست و با مهر و محبت خاصي فرمود:" اي جابر، حالت چطور است؟
جابر: در حالي هستم که پيري را نسبت به جواني و مرگ را نسبت به زندگي دوست دارم و به بيماري نسبت به سلامتي علاقمندم. منظور جابر اين بود که در برابر هرگونه ناملايمات، مقاوم و صبور هستم.
امام باقر (ع) به او فرمودند:"اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم، اگر پيري را بخواهد همان را دوست دارم، اگر جواني را بخواهد، به همان علاقهمندم، بيماري يا سلامتي، زندگي يا مرگ، هر کدام را او بپسندد، همان را ميپسندم".
خاطر جابر با شنيدن اين سخن، آرامش يافت و شاد و با نشاط شد و گفت:"رسول خدا (ص) راست فرمود که به من گفت:"فرزندم باقرالعلوم (ع) را ميبيني؛ سلام مرا به او برسان..."
توضيح اينکه سخن امام باقر (ع) اشاره به اين است که مقام راضي بودن به خشنودي خدا از مقام صبر و استقامت، بالاتر است و به طور کلي صبر و استقامت، مقدمهاي است که ميتوان در پرتو آن، داراي مقام شامخ رضا به رضاي الهي شد.
کار و کوشش
امام صادق (ع) فرموده اند: يکي از افراد معاصر با پدرم ميگفت:
"باور نداشتم علي بن الحسين (ع) پسري به يادگار بگذارد که فضل و دانشش مانند خود او باشد، تا اينکه پسرش محمد بن علي (ع) را ديدم زيرا من خواستم او را موعظه کنم و اندرز دهم ولي او مرا موعظه کرد. زيرا من در ساعتي که هوا بسيار گرم بود، به جايي از اطراف مدينه بيرون رفتم و در راه به محمد بن علي امام باقر (ع) برخوردم و او که مردي تنومند بود را ديدم که دست بر دوش دو تن از غلامانش نهاده و به آنها تکيه داده است، پس نزديک رفته، بر او سلام کردم و او هم نفس زنان و عرق ريزان جواب سلام مرا داد، به او گفتم:
خدا کارت را سامان دهد، در اين هواي گرم با اين حال، براي طلب دنيا بيرون آمده اي؟ اگر اکنون مرگ تو فرا رسد و در اين حال باشي، چه خواهي کرد؟
آن حضرت دست از دوش آن دو غلام برداشت و روي پا ايستاد و فرمود:
"سوگند به خدا، اگر مرگ من در اين حال فرا رسد، وقتي به سراغم آمده که در حال اطاعت خداوند هستم، تا به وسيله کار و کشاورزي، نيازهاي خود را از تو و از مردم، دور مي سازم، همانا که من آنگاه از مرگ مي ترسم که وقتي به سراغم آيد که در حال معصيتي از معصيتهاي خدا باشم".
پنج دستور از امام باقر (ع) به شيعيان
گروهي از شيعيان، مي خواستند از حجاز به عراق بروند، در مدينه به حضور امام محمد بن علي (ع) رسيدند و تقاضا کردند آن حضرت، آنها را نصيحت کنند، امام باقر (ع) آنها را چنين نصيحت کرد:
1- بايد توانمندان شما به ناتوانان کمک کنند.
2- بايد ثروتمندانتان به مستمندان نيکي کنند.
3- راز و امر (امامت) ما را آشکار نسازيد (چرا که عصر تقيه بود و تشييع در خطر شديد حکومتهاي زمان قرار داشت).
4- وقتي که حديثي از ما به شما رسيد، توجه و دقت کنيد که اگر يک يا دو دليل از قرآن، برايش جستيد، آن را بپذيريد وگرنه نسبت به آن توقف کنيد، سپس در فرصت مناسب، از ما بپرسيد تا صحت آن بر شما روشن گردد.
5- بدانيد که پاداش هر کس از شما که در انتظار اين امر (ظهور قائم آل محمد (ص)) باشد، مانند پاداش روزه دار شب زنده دار است ... .
همسفري مهربان و صميمي
يکي از همراهان حضرت مي گويد: در سفري، هم کجاوه امام باقر (ع) بودم (در يک طرف شتر، من بودم و در طرف ديگر آن، آن حضرت قرار داشتند)، هنگام سوار شدن، نخست من سوار مي شدم، بعد آن حضرت سوار ميشد، مانند مردي که دوست خود را تازه ديده، مصافحه ميکرد و احوال پرسي مي کرد و هنگام پياده شدن، آن حضرت زودتر از من پياده ميشد، وقتي که در زمين قرار مي گرفتيم، آن حضرت به من سلام ميکرد و مانند مردي که دوست خود را تازه ديده، مصافحه ميکرد و احوال پرسي مي کرد.
من به آن حضرت، عرض کردم: «اي پسر رسول خدا (ص) شما به گونهاي رفتار مي کنيد که هيچکس از مردم در نزد ما چنين نميکند، که اگر يک بار هم آن گونه رفتار کنند، زياد است؟ امام باقر (ع) فرمودند:
"آيا نميداني که پاداش مصافحه چقدر است، همانا وقتي مومنان با يکديگر ملاقات ميکنند، گناهان آنها مانند برگ از درخت، فرو مي ريزد و خداوند به آنها با نظر رحمت مي نگرد، تا هنگامي که از يکديگر جدا شوند".
تربيت بردگان و آزادي آنها
امام باقر (ع) در عصري زندگي ميکردند که بازار بردگي رواج داشت، عده اي از انسانها را به عنوان عبد و کنيز، خريد و فروش ميکردند، اين موضوع مربوط به عصر جاهليت بود و اسلام در مورد بردگان، در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بود، نه اينکه خود باعث چنين کار منفي و نادرستي شده باشد.
پيشوايان اسلام در برابر اين عمل انجام شده، دو راه را انتخاب کردند: يکي اينکه آنها را با آموزشهاي صحيح اسلامي، تربيت کنند و ديگر آنکه آنها را تحت عناوين مختلف آزاد کنند، تا کم کم به طور کلي موضوع بردگي از جهان برچيده شود.
يکي از کارهاي امام باقر (ع) مانند پدر بزرگوارش، همين بود و بردگاني را که از ناحيه پدر و ... در اختيار ايشان قرار گرفته بودند را آموزش مي دادند و تربيت ميکردند و سپس با عناوين مختلف، به طور محترمانه آزاد مي کردند.
وصيت سياسي امام باقر (ع)
يکي از وصاياي امام محمد بن علي (ع) را محدث عالي مقام، کليني به اين نحو نقل ميکند که امام صادق (ع) فرمودند: پدرم چنين وصيت کردند:
"بخشي از اموال مرا وقف کن، تا در طول مدت ده سال در سرزمين منا و در موسم حج براي من عزاداري و گريه کنند و براي مظلوميت من، زاري کنند".
براستي چرا امام باقر (ع) چنين وصيتي کردند؟ چرا ايشان وصيت نکردند که در مدينه در کنار قبرشان عزاداراي کنند؟ و چرا وصيت کردند که فقط در موسم حج آن هم در منا برايشان عزاداري کنند؟
پاسخ اين چرا ها آن است که آن حضرت مي خواستند در مراسم حج که مسلمانان از اطراف و اکناف به مکه آمده اند و اجتماع کردهاند به نام عزاداري، مجلسي بپا کنند تا در آنجا مسائل سياسي و حقوقي مطرح شود و انگيزه هاي مظلوميت امامان اهل بيت (ع) روشن گردد، بنابراين اين وصيت جنبه سياسي داشته است.
شهادت امام باقر (ع)
امام باقر (ع) با طرح مرموز و مخفيانه هشام بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسيد، ولي زهر دهنده و چگونگي آن به روشني مشخص نيست.
امام صادق (ع) مي فرمايند:
"آخرين روز عمر پدرم امام باقر (ع) بود، ايشان وصيت هاي خود را کرد، به او عرض کردم: "پدر جان از آن روز که بستري شده اي هيچ گاه شما را مثل امروز سالم تر نديده ام و هيچ گونه نشانه مرگ از چهره شما ديده نميشود. ايشان فرمودند: پسرم آيا صداي پدرم علي بن الحسين (ع) را نشنيدي که از پشت ديوار مرا طلبيد و فرمود:
"اي محمد به سوي ما بيا و شتاب کن؟"
شب شهادت امام باقر (ع) فرا رسيد، امام صادق (ع) به اتاق پدرشان امام باقر (ع) آمدند و ديدند که ايشان در حال مناجات با خدا هستند و با دست به ايشان اشاره کردند که ساعتي بعد بيا تا مناجاتشان تمام شود، پس از ساعتي امام صادق (ع) به بالين پدر آمدند و امام باقر (ع) فرمودند:
"امشب آخرين شب عمر من است، هم اکنون پدرم امام سجاد (ع) به نزد من آمد و شربتي گوارا برايم آورد و فرمود که خداوند وعده داده است که همين امشب روحت را قبض کند".
به اين ترتيب آن امام بزرگوار، شکوهمندانه به لقاء الله پيوست.
ده گفتار از امام باقر (ع)
«شگفتا از متکبري که به خود مي نازد، با اينکه از نطفه آفريده شده، سپس مرداري گنديده شود و در اين ميان نميداند که با او چه خواهد شد».
«خداوند متعال براي بدي، قفلهايي قرار داده و کليدهاي آنها را شراب قرار داده است و دروغ بدتر از شراب است».
«دانشمندي که مردم از علم او بهرهمند شوند از هفتاد هزار عابد برتر است».
«از تنبلي و کم حوصلگي بپرهيز، که اين دو کليد هر شري است، کسي که تنبلي کند، هيچ حقي را نميپردازد و آدم کم حوصله، در راه حق ثابت و استوار نميماند».
«هيچ چيزي در پيشگاه خدا محبوبتر از سوال و تقاضا از درگاه وي نيست، دعا به قدري اثر بخش است که قضاي الهي را هيچ چيز جز دعا دفع نميکند».
آجرک الله يا بقيه الله
انتهای پیام