( 0. امتیاز از )

 
صدای شیعه: اشاره: استاد سید هادی خسروشاهی به لحاظ ذائقه و گرایش دیرین خویش، از دیرزمان با امام موسی صدر ارتباط یافت و این ارتباط به مرور گستره ای فراوان پیدا کرد. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مقام تصدی سفارت ایران در واتیکان، به جد پیگیر سرنوشت امام صدر بود و در این عرصه به فعالیت های مهمی دست زد. از آن جمله است تسلیم پیام امام خمینی به پاپ ژان پل دوم و دریافت پاسخ محرمانه آن. در این روزها که با سقوط و مرگ قذافی، روشن شدن سرنوشت امام صدر اهمیتی دوچندان یافته، با استاد به گفت و گو نشستیم که نتیجه آن در پی می آید. (روزنامه جوان، شماره 3540، مورخ 11/8/90 ، ص 11). شاهد توحیدی
جنابعالی از معدود مسئولان پیگیر سرنوشت امام صدر پس از پیروزی انقلاب بوده اید. لطفاً به اجمال به فعالیت های خود در این باره اشاره فرمایید.

پس از مفقود شدن امام موسی صدر در لیبی، بنده تا آنجا که یادم می آید، شاید تنها کسی بودم که از «حوزه علمیه قم» به شخصیت های تأثیرگذار در جهان اسلام و عرب نامه نوشتم و یا پیام فرستادم که در مورد این حادثه، اقدام سریعی به عمل آورند. از جمله این نامه ها، مکتوبی بود که به مرحوم مولود قاسم نایت بالقاسم وزیر امور مذهبی و تعلیمات عالی الجزایر فرستادم... مولود قاسم یکی از شخصیت های برجسته و از نخبگان فرهنگی ـ اسلامی الجزایر به شمار می رفت و بسیار فعال و پرنشاط بود... او پس از سال ها جهاد در جبهه های نبرد بر ضد اشغالگران فرانسوی، به دانشگاه های اروپا رفت و دکترا گرفت و به چندین زبان اروپایی مسلط بود... مولود قاسم یکی از دوستان نزدیک امام موسی صدر هم به شمار می رفت و در کنفرانس های اندیشه اسلامی که از سوی وزارت امور مذهبی و با اشراف مولود قاسم، همه ساله در یکی از استان های آن کشور، با شرکت ده ها نفر از شخصیت های علمی ـ فرهنگی از جهان اسلام و عرب و حضور حدود دو هزار نفر از دانشجویان دختر و پسر الجزایر برگزار می شد، حتماً از امام موسی صدر دعوت بعمل می آورد و علمای حاضر، ایشان را با توجه به اظهارنظرهای علمی در زمینه های مختلفی که جزو برنامه های بحث در کنفرانس بود، «نجم المؤتمر» ـ ستاره کنفرانس ـ می نامیدند.

تداوم سالانه این مؤتمرات که من نیز هفت بار، در 7 مؤتمر و در 7 استان الجزایر، شرکت داشتم، واقعاً امام موسی صدر در قله و اوج و ستاره مؤتمر بود و تشکیل این همایش ها در بیداری نسل جدید الجزائر، نقش بسزائی داشت و البته بعدها حضور دائم مرحوم شیخ محمد غزالی در این کشور و تأسیس دانشگاه اسلامی در آن توسط وی، در واقع راهگشای بیداری اسلامی و نهضت جدید اسلام گرایان در الجزایر شد... و برای همین هم پس از آگاهی مقامات حزب حاکم و فرانکوفیل ها از عوامل ظهور و رسوخ اسلام گرایی در بین جوانان، هم تشکیل کنفرانس اندیشه اسلامی ممنوع شد و هم شیخ محمد غزالی مجبور شد الجزائر را ترک گوید و به مصر بازگردد!

به هر حال با توجه به این سوابق و آشنایی و اخوت با الجزایری ها، بنده در همان اوایل مفقود شدن امام موسی صدر در لیبی، نامه ای به آقای مولود قاسم، به عنوان عضو شورای انقلاب و وزیر امور مذهبی الجزایر، نوشتم و از ایشان خواستم که در این زمینه اقدام لازم را به عمل آورد.

البته به موازات آن، نامه های دیگری نیز به شیخ الازهر، شیخ عبدالحلیم محمود (امام موسی صدر تنها عالم شیعی عضو مجمع البحوث الاسلامیه الازهر بود) و سپس مولانا سید ابوالاعلی مودودی (امیر جماعت اسلامی پاکستان) و جناب نجم الدین اربکان (مرشد حرکت اسلام گرایی جدید در ترکیه) فرستادم که متأسفانه رونوشت یا کپی هیچ کدام از آن نامه ها را ندارم و اگر نامه به الجزایر را هم در همان دوران روزنامه «کیهان» چاپ نمی کرد، نسخه آن را نیز نداشتم. البته اخیراً دیدم که کمیسیون اصل نود دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، آن را در ضمن گزارش تنظیمی خود درباره امام موسی صدر، نقل کرده است که بی مناسبت نیست آن را به عنوان یک «سند تاریخی» در این موضوع، در اینجا بیاورم:

«حوزه علمیه قم، طی تلگرامی به الجزایر، برای رهایی امام موسی صدر استمداد کرد. طلاب و فضلای حوزه علمیّه قم طی تلگراف هایی به لبنان، سوریه، لیبی و الجزایر، خواهان آزادی امام موسی صدر و دریافت خبر از ایشان شدند. برای نمونه متن یکی از تلگراف ها را که از سوی مرکز بررسی های اسلامی در قم خطاب به رهبران الجزایر ارسال شده، این گونه است:

الجزایرـ شورای انقلاب، برادر مولود قاسم نایت بالقاسم، وزیر امور اسلامی و تعلیمات عالی

درگذشت حضرت هواری بومدین موجب تأسف فراوان گردید. تسلیت همه برادران ایرانی را بپذیرید. موقع را مغتنم شمرده یادآور می شود که مردم مسلمان ایران مانند مردم لبنان، همچنان نگران سرنوشت حضرت امام موسی صدر هستند. در سفرهایی که برای شرکت در کنفرانس اندیشه اسلامی به الجزایر آمده و در کنار امام صدر و شما و دیگر برادران به گفت و گو می نشستیم، به وضوح روشن بود که با مقام و موقعیت مهم اجتماعی امام صدر آشنا و بی شک هم اکنون به شدت به آزادی ایشان علاقه مند هستید. انتظار این است که از طریق شورای انقلاب اقدام لازم را به عمل آورید تا از میلیون ها هوادار امام صدر در جهان اسلام رفع نگرانی به عمل آید. تردیدی نیست که استمرار نبرد نیروهای رزمنده مسلمان لبنان در کنار برادران فلسطینی علیه صهیونیسم غاصب و امپریالیسم جهانی غارتگر، ارتباط مستقیم با آزادی حضرت امام صدر دارد.

با درود و سپاس فراوان ایران ـ قم ـ سید هادی خسروشاهی ـ مدیر مرکز بررسی های اسلامی

(کتاب: گزارش کمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر ص 204 و ص 203.) این کتاب زیر نظر مرحوم شیخ محمدرضا فاکر تهیه و تنظیم شده و از سوی مجلس شورای اسلامی، در سال 1387 به چاپ رسیده است.)

علاوه بر این اقدام در حد مقدور، بنده هنگام عزیمت به واتیکان، به عنوان نخستین سفیر جمهوری اسلامی ایران در آن دیار، برای خداحافظی، خدمت امام خمینی رضوان الله علیه رفتم و از ایشان ضمن رهنمودخواهی، سؤال کردم که آیا اجازه دارم که به عالیجناب پاپ ژان پل دوم، از قول ایشان سلام برسانم یا نه؟ چون بنده در آن ایام، نماینده حضرت امام قدس سره، در وزارت ارشاد اسلامی بودم و کسب اجازه در این امر ضروری بود.

امام خمینی(ره) در پاسخ گفتند: هم سلام برسانید و هم پیام... (که داستان آن در خاطرات مربوط به امام، به تفصیل نوشته ام). بعد امام(ره) فرمودند: «البته مناسب است که از جناب پاپ بخواهید تا در مورد آقای صدر از دوستان خود بخواهد که اقدام کنند».

... در واتیکان به هنگام تسلیم استوارنامه به جناب پاپ، سلام و پیام امام(ره) را ابلاغ کردم و سپس در مورد امام موسی صدر، از ایشان خواستم که توسط منابع خاص خود، بخواهند که اطلاعاتی در این زمینه در اختیار ایشان قرار دهند و علاوه بر اعلام اهتمام و رغبت امام خمینی(ره) بر این امر، توضیح دادم که امام موسی صدر عامل اصلی زندگی مسالمت آمیز بین مسلمانان و مسیحیان در لبنان و بلاد عربی است و محور گفت و گوی ادیان در این بلاد است و اشاره کردم که امام موسی صدر، در کلیساهای لبنان، برای مسیحیان سخنرانی می کرد و این اقدام برای نخستین بار بود که در تاریخ روابط علمای مسیحی و اسلامی انجام می گرفت.

پاپ ضمن اظهار تشکر از امام خمینی و ابلاغ سلام متقابل، از این روش امام موسی صدر ابراز مسرت نمود، ولی در مورد اقدام خود از من خواست که این موضوع را مکتوب و به طور رسمی، مطرح کنم تا «دستگاه پاپی» اقدام کند و بنده نیز، بلافاصله پس از مراجعت به محل سفارت، نامه ای به عنوان «سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان» برای ایشان فرستادم... ولی دو سه ماه طول کشید تا جواب کتبی و رسمی واتیکان که مهر «سرّی» بر روی پاکت آن زده شده بود، رسید که در آن آمده بود: «واتیکان علاوه بر منابع خاص با دوستان خود نیز تماس گرفت و به این نتیجه رسید که نامبرده هرگز وارد ایتالیا نشده است. و در این زمینه به دوستان لیبیایی نیز تذکری داده شد»!

البته محتوای این نامه مهم بود، اولاً اینکه اعلام می نمود که امام موسی صدر علیرغم ادعای کذب سرهنگ قذافی به طور قطع وارد ایتالیا نشده است و ثانیاً اشاره داشت به اینکه «دوستان لیبیایی»! مسئول این حادثه هستند. این البته نمونه ای دیگر از اقدامات اینجانب در زمینه مفقود شدن امام موسی صدر بود.
 

استاد خسروشاهی به اتفاق امام صدر در کوه های کنستانتین، مقر مجاهدان الجزایر
 
امام موسی صدر در کنفرانس های الجزایر بیشتر با چه کسانی مأنوس بود و رابطه داشت؟

امام موسی صدر با همه شخصیت ها علمی ـ اسلامی در کنفرانس مأنوس بود، به ویژه با صادق المهدی، نوه مهدی سودانی معروف و رهبر حزب الامه سودان، یکی از شخصیت های علمی ـ سیاسی معروف که اغلب سال ها در کنفرانس اندیشه اسلامی الجزایر شرکت می کرد و با امام موسی صدر خیلی رفیق بود.

جلسات کنفرانس سال 1358 در پایتخت الجزایر منعقد گردید. صادق المهدی وقتی مرا دید، گفت: «هر سال شما را در کنار امام موسی صدر می دیدم، ولی متأسفانه امسال جای ایشان خالی است.» گفتم: «ان شاءالله در کنفرانس سال بعد باز هم همراه ایشان باشیم.» با حالت خاصی گفت: «البته ان شاءالله!»

جلسات کنفرانس الجزایر اغلب یک هفته ـ یا ده روز ـ ادامه می یافت و در آن سال، مدت کنفرانس، یک هفته بود. روز سوم و چهارم، من صادق المهدی را در جلسات رسمی کنفرانس ندیدم و فکر کردم که به کشور خود مراجعت کرده است؟ اما روز پنجم، باز شیخ را در سالن کنفرانس دیدم. پس از پایان جلسه که همگی برای رفع خستگی، در «لابی هتل» جمع می شدند، به ایشان گفتم: «شما دو روز غیبت داشتید؟» گفت: «آری، برای کاری به لیبی رفته بودم و دیشب برگشتم.» من به شوخی گفتم: «نترسیدید که مانند امام موسی صدر در «طرابلس» ربوده شده و به سرنوشت ایشان دچار شوید؟»

شیخ صادق در حالی که آثار تأثر و ناراحتی در چهره اش نمایان شد، گفت: «نه! من ترسی نداشتم، چون قذافی می داند که ما در افریقا نفوذ داریم و حزب یا قبیله من هم اکنون در سودان، حرف اول را می زند، لذا به فکر دزدیدن من نمی افتد. او در مورد امام موسی صدر هم دچار اشتباه محاسبه شد و خیال کرد ایشان یک عالم معمولی شیعی در لبنان است و مفقود شدن وی برای پیشبرد اهدافش در منطقه شامات و مسئله فلسطینی ها در لبنان، می تواند مؤثر واقع شود و مردم هم پس از مدتی کوتاه، موضوع را فراموش می کنند. او هرگز احتمال نمی داد که این امر با این همه واکنش در سطح جهان عرب و اسلام روبه رو گردد و قطعاً هم اکنون از این امر، نادم و پشیمان است و می فهمد که وجهه خود را در میان مسلمین همه بلاد از دست داده است. او اکنون فهمیده که اصولاً امام موسی فقط متعلق به شیعیان نبوده، بلکه با همه مسلمانان و مسیحیان ارتباط داشت و متعلق به همه آنها بوده است.

پرسیدم: «به نظر شما امیدی به نجات و آزادی ایشان هست؟» باز با نگاهی خاص گفت: «در عالم سیاست همه چیز امکان دارد، ولی در این مورد، با گذشت این همه وقت، من پاسخ مثبت و قاطعی ندارم، ولی از خداوند می خواهم که اگر ایشان در حال حیات باشد، از این وضع خلاص شود و ما هم همه خوشحال شویم، اما این فقط یک آرزوست.»

... و من احساس کردم که او اطلاعات منفی خاصی دارد که نمی خواهد بیان کند!
 
 
از دیدگاه جنابعالی آیا روند جاری تحولات در لیبی به روشن شدن سرنوشت امام منتهی خواهد شد؟

روند جاری تحولات در لیبی، یعنی سقوط رژیم منحوس و منفور سرهنگ معمر قذافی، بی تردید با روشن شدن سرنوشت امام موسی صدر همراه خواهد بود و از هم اکنون بعضی از مسئولان سابق لیبیایی که درگیر این موضوع بوده اند، حقایقی را بیان کرده اند و مثلاً همین چند شب پیش عبدالرحمن خویله، افسر سابق در اداره گذرنامه لیبی، در برنامه «دیدار امروز» در یک مصاحبه ویژه با شبکه «الجزیره»، اعلام نمود که: «امام موسی صدر مطلقاً از لیبی خارج نشده و قذافی ایشان را ربود و پنهان کرد. من اصلاً از این امر اطلاعی نداشتم، ولی روزی مسئول اداره نزد من آمد و مرا به اداره اطلاعات لیبی و نزد یونس بالجاسم فرستاد و او از من خواست که شهادت بدهم که امام موسی از لیبی خارج شده است. او به من گفت باید شهادت بدهم که احمد حطاب گذرنامه ایشان را به من داده و من آن را مُهر خروجی زده ام و امام موسی صدر لیبی را ترک کرده است و قرار شد همکار من در اداره گذرنامه، احمد طرحونی هم شهادت بدهد که او را در پای پلکان هواپیما، به هنگام سوار شدن، دیده است... سپس محمد الکیال کپی گذرنامه امام موسی را به من نشان داد و گفت باید بگویی این مهر خروج را تو به گذرنامه ایشان زده ای! و من هم در یک جلسه تحقیق مجبور شدم این شهادت دروغ را بدهم... ولی من پس از انجام مراسم حج و استعفا از اداره پلیس، دستگیر شدم و به مدت شش سال (1989 تا 1995) در زندان «بوسلیم» زندانی شدم و پس از آزادی هم ممنوع الخروج بودم و اکنون برای آشکار شدن حقیقت، این شهادت را در شبکه الجزیره اعلام می کنم که من نه گذرنامه امام موسی صدر را دیده و خروجی زده ام و نه دیده ام که ایشان از لیبی خارج شود...».

با این نوع اعترافات و مشخص شدن اسامی بعضی از افراد مربوطه، می توان امیدوار بود که ان شاءالله هرچه زودتر حقیقت امر روشن گردد و البته بعضی دیگر از مسئولان سابق لیبی، مانند «الهونی» در مصاحبه ای گفته اند که امام موسی صدر به شهادت رسیده است و همین مطلب را یاسر عرفات نیز وقتی به ایران آمد، در دیدار با آیت الله طالقانی به عنوان «خبر»! تأسف آور نقل کرد، بعضی ها معتقدند که او خود نیز در طرح این توطئه دست داشته است، ولی باید منتظر شد تا تحقیقات لازم از کسانی مانند سرهنگ جلّود که در آن دوران نخست وزیر قذافی بود، یا آقای سعد مجبر، سفیر سابق لیبی در تهران که حتی پس از حوادث اخیر هم مدعی شد که امام موسی صدر از لیبی بیرون رفته است! حقیقت را بیان کنند، ولی متأسفانه چندی پیش آقای سعد مجبر در مصاحبه با روزنامه «شرق» به جای بیان حقیقت باز می گوید که امام موسی صدر از لیبی خارج شده است!
 
 
غیر از عرفات و الهونی، کسان دیگری هم در این زمینه مطلبی بیان کرده اند؟

علاوه بر عرفات و الهونی و یکی دو نفر دیگر از لیبیایی ها، اخیراً عبدالرحمن شلقم، وزیر خارجه اسبق لیبی و از نزدیکان قذافی هم که در سال های اخیر نماینده لیبی در سازمان ملل بود و پس از آغاز انقلاب 17 فوریه در بن غازی از رژیم قذافی دوری جست و به انقلاب پیوست، در یک مصاحبه تلویزیونی با «العربیه» ـ قطر ـ به خصوصیات فردی قذافی اشاره کرد و گفت: «او همیشه سعی می کرد خود را نمایش دهد و در همه جلسات و اجتماعات، سر خود را بالا نگه می داشت و حتی کفش های پاشنه بلند می پوشید که بلند قد! دیده شود. از آدم های بلندتر از خودش خوشش نمی آمد و به آنها حسادت می کرد که از جمله آنها رئیس جمهور سنگال، بشار اسد و امام موسی صدر بودند که قدشان بلندتر از او بود و او هر کاری که می کرد، نمی توانست با آنها «هم قد» شود. این بود که واقعاً از آنها بدش می آمد!»

عبدالرحمن شلقم سپس در مورد سرنوشت امام موسی صدر و تلاش سرهنگ قذافی برای رهایی از این مشکل، مطالبی را بیان داشت که خلاصه آن چنین بود: «من تاکنون فقط دو بار امام موسی صدر را از نزدیک دیده ام که این دو بار در شهر قاهره بود. «هواری بومدین»، رئیس جمهور وقت الجزایر، امام موسی صدر را قانع کرد که برای دریافت کمک های مالی به لیبی سفر کند. پس از ناپدید شدن امام موسی صدر، بومدین از قذافی خواست به طور شفاف درباره سرنوشت امام صحبت کند.

قذافی همیشه از مسئله صدر ناراحت بود. در سال های اخیر مرا فراخواند و در بیرون از خیمه در حالی که قدم می زدیم از من پرسید: «از سرنوشت صدر خبر داری؟» من از این سؤال بسیار جا خوردم و احساس نگرانی کردم و چند دیدگاه در من ایجاد شد. اول اینکه این سؤال، یک تهدید و هشدار است که من درباره موضوع سرنوشت او چیزی نگویم و یا مطلبی را در جایی گفته ام که موجبات نارضایتی قذافی را فراهم ساخته است. در این باره از نزدیکان قذافی نیز پرس و جو کردم. از دیگر تفسیرها این بود که قذافی می خواهد بعد از حل مسائل مختلف با غرب، از جمله لاکربی و... به حل مسئله امام موسی صدر نیز اقدام کند و خواهان طرحی برای حل این مسئله است. البته من متوجه این موضوع نشدم که منظور قذافی کدام یک از این موضوعات بود. بر اساس اطلاعاتی که دارم، امام موسی صدر هنگام حضور در لیبی به شدت از قذافی و دیدگاه های او درباره اسلام انتقاد کرده بود. قذافی معتقد به بازنگری در اسلام و قرآن بود و مثلاً می گفت کلمه «قل» باید از متن قرآن حذف شود، زیرا قل خواسته خدا از پیامبر(ص) است. انتقاد امام موسی صدر از وی به شدت باعث خشم قذافی شد و دستور داد که ایشان را به همراه همراهانش دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل سازند.

بعد شایعه شد که امام موسی صدر در لیبی کشته شده یا از لیبی خارج و در ایتالیا ربوده شده، اما حدود 4 سال پیش با وزیر کشور صحبت کردم و بر اساس آخرین اطلاعاتی که دریافت کردم، هم اکنون می گویم که امام موسی صدر در لیبی کشته شده است.»
 
 
اگر پشت صحنه ربایش امام صدر دولت های امریکا و رژیم صهیونیستی باشند، آیا آمران و صحنه گردانان این رویداد اجازه افشای این پرونده را خواهند داد؟

در اینکه پشت صحنه ربایش امام موسی صدر امریکا و رژیم صهیونیستی و یکی از دولت های عربی همجوار و بعضی از عناصر خودفروخته فلسطینی قرار داشتند، شکی نیست و پس از کشف اسناد روابط قذافی با سیا و موساد، می توان این مطلب را به روشنی دید به ویژه که می دانیم در نمونه ای دیگر شهید فتحی شقاقی دبیر کل سازمان جهاد اسلامی به اصرار قذافی به طرابلس رفت و از او خواسته شد که محافظ همراه خود نداشته باشد و «جلسه سرّی» است! ولی در موقع بازگشت، احمد جبرئیل و دیگر رهبران فلسطینی شرکت کننده در آن جلسه که سری و سیاسی هم نبود ـ و در مورد اخراج کارگران فلسطینی از لیبی بود ـ از طریق دمشق برگشتند، ولی دکتر فتحی شقاقی، بدون محافظ به مالت فرستاده شد و در آنجا در هتلی که مربوط به فرزند قذافی بود، اسکان یافت و هنگام خروج از هتل، توسط نیروهای اسرائیل به شهادت رسید.

به هر حال رژیم قذافی از این قبیل جنایات بسیار مرتکب شده است و در حادثه قیام جریان اسلام گراها، علیه دیکتاتوری و سرکوب کامل آن حرکت 1400 نفر از زندانیان سیاسی را در زندان «بوسلیم» قتل عام کرد که اخیراً باقیمانده اجساد بعضی از آنها در یک قبر جمعی کشف شد. اگر انقلاب مردم لیبی از سوی عوامل امپریالیسم، مصادره و سرقت نشود، بی تردید پرونده امام موسی صدر گشوده خواهد شد و البته با توجه به شرایط خاص منطقه، مسئولان بعدی لیبی، نمی توانند حقایق را پنهان کنند و باید پاسخگوی مردم ایران و لبنان و خاندان محترم امام موسی صدر باشند و در غیر این صورت باید منتظر واکنش های جدید اصحاب امر باشند.
 
 
از منظر جنابعالی مسئولان امر بین دو گزینه «حیات امام» و «روشن شدن وضعیت ایشان» باید کدام را انتخاب کنند؟

به احترام خانواده محترم امام موسی صدر، بنده تاکنون در این مورد سکوت نموده و اظهار نظری نکرده ام و ترجیح می دهم که باز به همین دلیل تا روشن شدن رسمی وضعیت ایشان، گزینه «سکوت»! را انتخاب کنم.
 
 
روشن شدن فرجام امام صدر چه تأثیری بر معادلات فرهنگی و سیاسی خاورمیانه و دنیای امروز خواهد داشت؟

پس از روشن شدن حقیقت و شناخته شدن عوامل ربایش ایشان و مزدورانی از اعراب که در این توطئه نقش داشتند، باید منتظر تغییراتی در معادلات سیاسی منطقه باشیم، به ویژه که در اسناد سری وزارتی ایران، سندی از مسئولان استخباراتی یک کشور عربی دوست!، وجود دارد که در آن و پیش از سفر امام موسی صدر به لیبی، آمده است که «به زودی مسئله موسی صدر خاتمه می یابد»! و این مسئله نشان می دهد که حتی بعضی از سران عرب مدعی دوستی با امام موسی صدر و ایران بعد از انقلاب اسلامی هم، در این توطئه به نحوی نقش داشته اند یا حداقل آنکه از آن مطلع بوده اند و به همقطاران خود در «ساواک» آن را گزارش کرده اند. به هر حال با نشر این قبیل اسناد و تحقیق از بازماندگان مسئول در این حادثه، در لیبی و غیر لیبی، تغییراتی در معادلات فعلی به وجود خواهد آمد و چگونگی آن هم پس از کشف حقیقت، قابل بررسی خواهد بود.
 
 
مطلب دیگری در این زمینه ندارید؟

البته می خواستم اشاره کنم که این توطئه فقط در مورد امام موسی صدر اجرا نشده بلکه شهادت آیت الله سید محمد باقر صدر، آیت الله شیخ مرتضی مطهری، آیت الله سید محمد حسینی بهشتی و دیگر ستارگان عالم علم و جهاد و تفکر و... و برادر شهیدمان آیت الله سید محمد باقر حکیم و نمونه آخرین، شهید استاد، برهان الدین ربانی در افغانستان و... همگی از یک منشأ و با یک هدف آغاز و انجام شده و بی تردید، پایان هم نیافته است:

مِنَ المُؤمِنینَ رِجالّ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا الله عَلَیهِ فَمِنهُم من قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَمَا بَدّلُوا تَبدیلاً
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر