( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: استاد شهید مطهری در بررسی حادثه عاشورا و نقش حادثه کربلا در تحول تاریخ اسلام بحث مهمی را مطرح کرده اند و به علل تحولات اجتماعی میپردازند . ایشان چهار عامل را موجب تحولات بنیادی اجتماعی میشمارند. بررسی آراء این حکیم فرزانه و شهید راه حکمت متعاله راهگشای بسیاری از مشکلات جامعه ما میتواند باشد .
متاسفانه در پیرامون خود شاهد اقدامات و رفتارهائی ناشایست و به دور از هنجارهای اسلامی هستیم .گویا بحث فرهنگ و حجاب دغدغه فراموش شده است ! شاید گفته شود بی حجابی گناه صغیره است پس لزومی ندارد بر ان پافشاری کنیم. چنین دید سطحی که شاید حتی برای خواص هم پیش اید با بررسی یک مثال تاریخی میتواند راه گشا باشد . دشمن از طریق جنگ نرم هجمه ای گسترده را متوجه جامعه اسلامی کرده که راه برون رفت از نیرنگهای شیطانی ، همکاری همگانی است. از عاشورا درس بگیریم امروز روز اصلاح درونی است به تعبیر شهید مطهری : نهضت حسین بن على علیه السلام نهضتى است براى اصلاحى در درون جامعه اسلامى.
حتما تمثیل قورباغه اب پز را شنیده اید . من به چشم خود این قورباغه نگون بخت را ندیده ام اما من وشما حوادث پیرامون خود رصد کرده و تامل کرده ایم . زمانی که قورباغه را داخل یک ظرف پر از آب قرار می‌دهند، و آب آن را به تدریج داغ می‌کنند، قورباغه نمی‌تواند متوجه افزایش تدریجی حرارت شود. او آنقدر می‌نشیند تا بمیرد. دشمن ان چنان ارزشها و سنت دیرین ما را زیرکانه و به مرور پایمال میکند که نسبت به سنت نه تنها بی توجه میشویم بلکه بالاتر، در جبهه مخالف قرار میگیریم . اینجا دیگر بحث صغیره و کبیره مطرح نیست بلکه اساسا نه صغیری است و نه کبیری ! نگارنده به این مسئله واقف است که تحولات اجتماعی و تاریخی را حصرگرایانه تحلیل نکند . اساسا تحویلی نگری خاصه در مسائل اجتماعی خارج از دقت علمی است اما ذکر یکی از علل شکست مسلمین به عنوان یک تنبیه تاریخی راهگشا است .
شهید مطهری با زیرکی با ذکر یک مثال تاریخی موضوع فساد اخلاقی را چنین بازگو میکند :
اصل دومى که از قرآن مجید در این زمینه مى‏توان استنباط کرد صلاح و فساد اخلاق فردى است. جامعه از افراد تشکیل مى‏شود. شخصیت افراد به اخلاق و خُلقیات و ملَکات و فضائلشان است. جامعه‏اى قابل بقاست که افرادش دچار فساد اخلاق نباشند. افرادى که به «راحتى» خو گرفته‏اند، به عیاشى و هرزگى خو گرفته‏اند، به قمار و شراب خو گرفته‏اند، به رشوه خو گرفته‏اند، به ربودن حقوق یکدیگر خو گرفته‏اند، به قساوت نسبت به یکدیگر خو گرفته‏اند افراد فاسدى هستند.
وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا [١٧:١٦]
و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم.

چون هرچه انسان از این فسادها بیشتر مرتکب بشود آن احساس شرافت و عزت و انسانیت در او مى‏میرد.وقتى که این امور در میان آنها بود، انسانهایى پوک و پوچ مى‏شوند، انسانهایى که جز براى شکم و دامنشان و جز براى زندگى روزمره فکر نمى‏کنند؛ حتى فکرشان فاسد مى‏شود، نه فقط اخلاقشان فاسد مى‏شود. و تاریخ چقدر از این [نمونه‏ها] نشان داده!
اندلس اسلامى یک تجربه بسیار روشن در این زمینه است. …دنیاى مسیحیت خودش را در مقابل این مهد تمدن ناتوان مى‏بیند ولى چشم به آن دوخته است.نمى‏تواند کارى از پیش ببرد چون انسانهایش انسانهاى درستى هستند. نقشه مى‏کشد، نقشه فساد اخلاق: اگر کارى بکنیم که اخلاق جوانانشان را فاسد کنیم موفقیم. از راه زن و شراب وارد مى‏شوند. شروع کردند وسائل مشروب سازى فراهم‏کردن و مشروب رایگان در اختیار مسلمانان قرار دادن. تاکستانها به وجود آوردند براى مشروب و شرابش را وقف [مسلمین‏] کردند
دختران مسیحى که قهراً از همان وقت بى‏حجاب بودند و به صورت یک اقلیت زندگى مى‏کردند مأمور شدند روز به روز خودشان را لخت‏تر کنند و کم کم برسند به مینى‏ژوپ مثلا، خودشان را در حد اعلا آرایش کنند و به دلربایى بپردازند. این نقشه یعنى نقشه فاسد کردن انسانها خیلى خوب کار خودش را کرد. تدریجاً جوانان اسلامى به شراب و قمار و مجالس عیاشى و دختربازى و گِرل فرند به اصطلاح امروز و امثال اینها عادت کردند. طولى نکشید که هر جوان مسلمان یک رفیق دختر مسیحى داشت.
در کتابى خواندم که روزى یکى از حاکمان مسلمان در قصر خودش کنار دریایى نشسته بود و داشت خیابان و بازار را تماشا مى‏کرد. یک دختر بسیار زیباى مسیحى- و شاید به قصد دلربایى از شخص حاکم- با طنّازى فوق‏العاده از آنجا عبور کرد. او مقدارى تماشا کرد، آنچنان فریفته شد که بى‏اختیار خودش از قصر بیرون دوید، دیگر مجال به غلامها و نوکرها نداد که بروید او را بیاورید، خودش پرید و شخصاً او را بغل زد و آورد داخل قصر. این واقعه گزارش شد به مرکزى که این توطئه را اجرا مى‏کرد. مى‏گویند وقتى به آنجا گزارش شد، آنها از شادى به رقص آمدند، گفتند دیگر ما فاتحیم. (جامعه‏اى که افرادش از نظر اخلاق فاسدند دیگر برایش اراده، حس سلحشورى و غیرت باقى نمى‏ماند، مى‏گوید خوش باش. یک کلمه بیشتر سرش نمى‏شود: خوش باش. ملتى ساخته شد به نام خوش باش.)
همین که خوب اخلاق مسلمین را فاسد کردند و این ملت را از درون فاسد کردند هجوم آوردند. قتل عامى از مسلمین کردند که گوستاو لوبون که خودش فرانسوى است مى‏گوید چنین فاجعه‏اى دنیا به خودش ندیده است. بر صغیر و کبیر، بر زن و مرد رحم نکردند. با یک قساوتى مسلمین را قتل عام کردند که خدا مى‏داند! (مى‏گویند الآن اسمهاى اسپانیایى‏ها اسمهاى مسیحى مانند ژاک و ژان است، ده نسل بالاتر مى‏رسد به احمد، محمود، ابوالقاسم؛ همه اجداد اینها مسلمان‏اند.)
آنچنان اختناقى به وجود آوردند که اگر بو مى‏بردند که فردى مسلمان است‏ خاندانش قتل عام مى‏شد. [نوشته‏اند نوزاد پسرى در خانواده مسلمانى که اسلامِ خود را کتمان کرده بودند به دنیا مى‏آید.] «1» بعد که بیست ساله و جوانى رشید و قابل اعتماد مى‏شود، پدرش یا یکى از خویشاوندانش او را مى‏برد در یک خلوتى، بعد از سوگندهاى زیادى که به او مى‏دهد، راز را برایش فاش مى‏کند و مى‏گوید حقیقت این است، این دینى است که ما داشته‏ایم، اینها چنین و چنان‏اند، اگر کارى مى‏توانى انجام بدهى [انجام بده‏]، که بعد این جوان بالاخره با زحمت به کشورهاى اسلامى مى‏رود.غرضم این جهت است که فساد اخلاق عامل فنا و اضمحلال یک قوم است.پایان

ر.ک : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏25، ص: 301

روح الله دارائی

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر