گذری کوتاه بر دريای فضايل اميرالمؤمنين(ع) از زبان آيتالله مظاهری
صدای شیعه: به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايکنا)، آيتاللهالعظمی مظاهری، از مراجع شيعه، در آخرين جلسه درس اخلاق خود، به بيان سخنانی با عنوان «گذری کوتاه بر دريای فضايل اميرالمؤمنين(ع)» پرداخته است که آنچه در ذيل میآيد، متن کامل سخنان ايشان است:
بسمالله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
به مناسبت فرا رسيدن سالروز ولادت با سعادت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»، لازم است در اين جلسۀ مقدّس قطرهای از دريای فضايل آن حضرت بيان شود و اين بيان کوتاه، موجب سرمشق گرفتن همگان از سيرۀ آن امام بزرگوار گردد.
اميرالمؤمنين«ع»، مولود کعبه
ولادت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در خانۀ کعبه، امتياز ويژهای برای ايشان محسوب میشود. امتيازی که احدی حتّی پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» نداشتند. از زمان حضرت آدم«عليهالسّلام» تا روز قيامت، چنين تولّدی واقع نشده و واقع نخواهد شد و اين امتياز مختص به اميرالمؤمنين علی«سلاماللهعليه» است. نقل قضیّۀ ولادت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در خانۀ کعبه، منحصر به شيعيان نيست و علما و بزرگان اهل تسنّن نيز به اين امر اذعان دارند و حتّی برخی از آنان، ادّعای تواتر اخبار در اين زمينه را کردهاند.[1]
وقتی حضرت فاطمه بنت اسد، باردار بود، برای طواف به خانۀ خدا آمد. گرچه تاريخ نويسان معتقدند ايشان برای طواف خانۀ خدا رفته بود و در وسط طواف، درد زايمان ايجاد شد، ولی به نظر من، ايشان برای زايمان اين فرزند مبارک به مسجدالحرام رفته است؛ در حقيقت با الهام خداوند به سوی زايشگاه مولای متّقيان علی«سلاماللهعليه» حرکت کرده است.
به هرحال وقتی فاطمه بنت اسد به مسجدالحرام آمد و درد زايمان ايجاد شد، ايشان از خداوند درخواست کمک و آسان نمودن حمل کرد. ناگهان به جای اينکه درب کعبه باز شود، ديوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد، وارد خانۀ خدا گرديد، شکافی که اکنون نيز موجود است. فاطمه سه روز در خانۀ خدا ماند و ملائکۀ الهی از او پذيرايی کردند. در اين مدّت، از عالم ملکوت و بهشت، برای ايشان غذا آورده میشد و با تشريفات خاصّی اميرالمؤمنين علی«سلاماللهعليه» به دنيا آمدند. پس از ورود حضرت فاطمه بنت اسد از داخل شکاف به درون کعبه، بزرگان مکّه و کسانی که ناظر و شاهد واقعه بودند، تجمّع کردند تا قفل درب کعبه را باز کنند، امّا خداوند چنين چيزی را نمیخواست و احدی نتوانست در آن مدّت وارد کعبه شود. با اين حال مسجدالحرام پر از جمعیّت بود تا ببينند نتيجه چه میشود. در روز سوّم، همان شکاف قبلی، باز شد و فاطمه بنت اسد با کودکی که مانند ماه شب چهارده میدرخشيد، از آنجا خارج گرديد.
معلوم است که پس از خروج، همگان به ايشان تبريک و شادباش میگفتند. چشمهای اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بسته بود و باز نمیکرد و حتّی در صورت پدر هم باز نکرد، تا اينکه کودک را به پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» دادند. آنگاه چشمهای مبارک را باز و به رسول خدا«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» سلام کرد. پس از آن در حالی که پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم»هنوز به رسالت مبعوث نشده بودند، اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» که کودک سه روزهای بيشتر نبود، شروع به قرائت آيات اوّلیۀ سورۀ مبارکۀ مؤمنون کرد[2]: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، الَّذينَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ....» [3]
اميرالمومنين«ع» تحت تربيت و سرپرستی پيامبر اکرم«ص»
پس از ولادت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»، پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» از حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد اجازه گرفتند که سرپرستی اين کودک را عهدهدار شوند. پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» يک سرپرست به تمام معنا برای اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بودند.[4]
حضرت علی«سلاماللهعليه» اين سرپرستی را يکی از افتخارات بزرگ خود برمیشمردند، چنانکه در نهج البلاغه میفرمايند: «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ»[5]؛ من کسی هستم که سرپرستم، از روز اوّل پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» بودند و مثل بچهای که به دنبال مادر بدود، همواره همراه پيامبر«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» بودهام.
پيامبر گرامی«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» معمولاً برای عبادت به غار حرا میرفتند و بيشتر در آنجا زندگی میکردند و از مردم دوری میجستند، زيرا محيط مکّه بسيار آلوده بود و فساد اخلاقی عجيبی در آن رخنه کرده بود. در اين زمانها نيز اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» نزد پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» بودند، تا آنکه حضرت به پيامبری مبعوث شدند و جبرئيل امين برای ارسال وحی، نازل گرديد. در اين موقعیّت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» که کودکی حدوداً 10 ساله بودند، صدای وحی را میشنيدند. خود حضرت در نهج البلاغه میفرمايند: پيغمبر اکرم «صلیاللهعليهوآلهوسلّم» به من فرمودند: آنچه من میبينم، تو نيز میبينی و آنچه میشنوم، میشنوی: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى»[6].
ايمان حضرت علی«ع»
يکی از امتيازهای اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ايمان ايشان است. در روايتی که توسط شيعه و سنّی از پيغمبر اکرم«صلیاللهعليهوآلهوسلّم» نقل شده است، حضرت میفرمايند: «لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وُضِعَتَا فِى کِفَّة وَ وُضِعَ إِيمَانُ عَلِىٍّ فِى کِفَّة لَرَجَحَ إِيمَانُ عَلِى»[7]؛ اگر آسمانها و زمين و تمام جن و انس، ايمانشان را روی هم بريزند و در يک کفّۀ ترازو قرار دهند، و ايمان اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در کفّۀ ديگر باشد، ايمان حضرت علی«سلاماللهعليه»، از آن ايمان جن و انس و ملائکه، و آسمانها و زمين، بالاتر است!
شبيه اين روايت را معمولاً اهل سنّت از قول خليفۀ دوّم نقل میکنند که در وقت مردن و در جلسۀ تعيين خليفه بيان کرده است. وقتی شورای شش نفره را برای تعيين خليفه ايجاد میکند، برای هرکدام از افراد منتخب، يکی از عيبهايشان را بيان میکند، ولی وقتی نوبت به اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» میرسد، اين روايت پيغمبر اکرم «صلّیاللهعليهوآلهوسلّم» را نقل میکند و میگويد: أَنْتَ یَا عَلِیُّ فَوَ اللَّهِ لَوْ وُزِنَ إِيمَانُکَ بِإِيمَانِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَرَجَحَهُم [8]، يعنی ای علی! تو کسی هستی که ايمانت بر ايمان همه برتری دارد.
به راستی نيز چنين است؛ خود اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» میفرمايند: «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِيناً» [9]. يعنی مقام حضرت علی«سلاماللهعليه» در عالم شهود است. خدا را يافته و ذرّهای در آن شک ندارند؛ نظير آدم تشنهای که با خوردن آب، تشنگی و سيری را میيابد، خدا را يافتهاند و اينگونه پروردگار را عبادت میکنند. حضرت در پاسخ فردی که از ايشان سؤال میکند آيا پروردگار خود را ديدهايد، میفرمايند: «أَ فَأَعْبُدُ مَا لَا أَرَى»؟
سپس در مورد چگونگی ديدن خداوند میفرمايند: «لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ»[10]؛ خداوند متعال با چشم مادی ديده نمیشود، بلکه بايد خداوند را به واسطۀ حقايق و نور ايمان، با قلب يابيد.
شجاعت اميرالمؤمنين علی«ع»
شجاعت مراتبی دارد که اکنون فرصت بازگويی آن مراتب نيست، امّا والاترين مرتبۀ شجاعت و در واقع معنای اصلی و دقيق شجاعت اين است که انسان در جزر و مدّ روزگار، خودش را نبازد و بتواند وظيفهاش را به درستی تشخيص دهد و به آن وظيفه عمل کند. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به معنای حقيقی کلمه شجاع بودند. در دوران پيامبر اکرم«صلّیاللهعليهوآلهوسلّم» وقتی که بايد جنگ کنند، هشتاد و چهار جنگ را با موفقیّت پشت سر میگذارند. بنابر نظر شيعه و سنّی و همۀ تاريخ نويسان، حضرت علی«سلاماللهعليه» در همۀ جنگها حضور داشتند و با شجاعت تمام، از اسلام و پيامبراکرم«صلّیاللهعليهوآلهوسلّم» دفاع نمودند.
از نشانههای شجاعت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» اين است که با آن قدرت و هيبتی که داشتند، هنگامی که وظيفۀ خود را صبر و سکوت تشخيص دادند، ساکت ماندند. پس از قضیۀ نامبارک سقيفۀ بنی ساعده، که نقطۀ آغازين انحراف و انحطاط مسلمانان بود، خلافت آن حضرت غصب شد و ايشان خانه نشين شدند و برای حفظ اسلام، در مقابل شيطنت سقيفه، اقدام نکردند. ولی جالب است که در آن مدّت، بيکار نماندند و در بيست و پنج سال، بيست و شش مزرعه را برای فقرا و ضعفاء و بيچارگان، آباد کردند. حضرت در اين مدّت، طبق وظيفه عمل کردند و از هيچ کوششی در جهت حفظ اسلام و خدمت به مسلمانان، فروگذار نکردند.
نمونهای از خدمات اجتماعی اميرالمؤمنين«ع»
يکى از ياران اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» حکايت مىکند: خدمت آن حضرت در نخلستانى بوديم. ايشان در حال حفر قناتى بودند. هنگام ظهر از قنات بيرون آمدند، نماز خواندند و فرمودند: غذایى براى خوردن هست؟ گفتم: کدوى پخته داريم. فرمودند: بياور.
مقدارى کدوى پخته براى ايشان آوردم، دست مبارکشان را با آبى که از چشمهاى شنى بيرون مىآمد، شستند و پس از گفتن بسم الله مشغول غذا خوردن شدند. در اين حال، گاهى مىفرمودند: لعنت خدا بر آن کسى که به واسطۀ شکم به جهنّم رود. شکمی که بشود با يک کدوی پخته آن را سير کرد، حيف نيست که غذای حرام در آن بريزيم؟ پس از خوردن چند لقمه به داخل قنات بازگشتند و اتفاقاً کلنگ به سنگى برخورد و آب فوران کرد. به حدّى آب بالا آمد که حضرت نتوانستند به کندن ادامه دهند و مجبور شدند از چاه بالا بيايند. در اينهنگام فرزندان و خويشاوندان ايشان که براى ديدن حضرت آمده بودند، با مشاهدۀ به ثمر رسيدن قنات، شادمان شدند. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در حالی که هنوز پاهای مبارکشان در چاه بود فرمودند: قلم و دوات بياوريد و همانجا وقفنامۀ آن قنات را برای فقرا و ضعفاء و بيچارهها نوشتند و فرمودند: فرزندان و خويشان من، چشمداشت به اين قنات نداشته باشند، اين قنات متعلّق به فقرا است.
پذيرش حکومت، بر حسب وظيفه
پس از گذشت دوران غصب خلافت، وقتی با اصرار مردم حکومت را روی دست اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» گذاشتند، حضرت طبق وظيفه قبول کردند. گرچه به تعبير ايشان مردم میخواستند آب رفته را به جوی باز گردانند و چنين چيزی امکان پذير نبود، امّا با اين وجود، حضرت در دوران پنج سالۀ حکومت ظاهری نيز وظايف خود را به خوبی انجام دادند.
حکومت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»، افتخار بزرگی برای عالم بشریّت بود. حکومتی که با تمام سختیهای و مشکلات، توانست از عهدۀ کارها برآيد و محور آن عدالت باشد.
توصیۀ اقتصادی اميرالمؤمنين«ع» به استانداران
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در يک توصيه به استاندارها و عوامل حکومتی خود مینويسند: «أَدِقُّوا أَقْلَامَکُمْ وَ قَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِکُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَکُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیَّاکُمْ وَ الْإِکْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار»[11]؛ ای استاندار من! در وقتی که به من نامه مینويسی، قلمت را ريز کن و بين سطرها فاصله نينداز و قلم فرسايی نکن و جان کلام را بنويس، زيرا بيت المال طاقت اينکه تو کاغذ زياد مصرف کنی و قلم فرسايی کنی و درشت بنويسی و بين سطرها فاصله بگذاری را ندارد! اين کارها ضرر برای بيت المال مسلمين است: «فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار».
حضرت در امر حکومت، فوق العاده مراقب وظيفه بودند و مکرّر به کارگزاران و استانداران خود میفرمودند: من در مدّت عمرم از نظر غذا و مسکن و پوشش فوقالعاده ساده زيست بودم، گرچه شما نمیتوانيد مانند من زندگی کنيد، امّا تا میتوانيد با تقوا، عفّت و تلاش و کوشش مرا ياری نماييد: «أَعِينُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[12]؛ با ساده زيستی خود، به اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» کمک کنيد، تا میتوانيد مراقب بيت المال باشيد و به جای اينکه خودخور باشيد، به ديگران کمک کنيد. تا میتوانيد به خلق خدا خدمت کنيد. اين کارها خدمت به علی«سلاماللهعليه» است.
ساده زيستی اميرالمؤمنين«ع»
سيری در سيرۀ زندگانی اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» حاکی از آن است که آن امام بزرگوار در تمام دوران حيات خويش، چه در وقتی که حاکم دو ثلث جهان بودند و چه در ساير زمانها، همواره ساده زيست بودهاند. در تاريخ نقل شده است که حضرت دو پيراهن ارزان قيمت خريداری میکردند، پيراهن بهتر را به غلام خود قنبر میدادند و پيراهن ديگر را خود استفاده میکردند.[13] و گاهی قنبر اصرار میکرد که لباس بهتر را خود بپوشيد، ولی حضرت میفرمودند: تو جوانی و بايد لباس بهتری پوشيده باشی.[14] حضرت علی«سلاماللهعليه» در طول سال، دو پيراهن ساده به اين صورت از مال خود و نه از بيت المال، میخريدند و به آن قانع بودند.
نقل است که فردی نزد معاويه رفت و برای شام نزد او ماند. هنگامی که سفره انداخته شد، غذاهای رنگين و تشريفاتی زيادی در آن بود. امّا غذای مخصوصی نيز برای معاويه آوردند، معاويه غذای مخصوص را نزد آن فرد گذاشت و گفت: امشب غذای مخصوصم را تو بخور. آن شخص سوال کرد اين عذا چيست؟ معاويه شروع به شمردن محتويات آن غذا کرد که: مغز گندم، و مغز بادام و ... خلاصه هفت مغز مقوّی برای او شمرد که در آن غذا موجود بود. سپس بغض گلوی ميهمان را گرفت و گفت: هيچ فراموش نمیکنم که افطاری در خدمت مولا اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بودم. برای من يک غذای ساده آوردند و ناگهان ديدم که غذای اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» مقداری نان جو و مقداری شير(و به تعبير برخی روايات مقداری دوغ ترش) بود. ايشان نان جوی خشک شده را با دست تکه میکرد و میخورد و بعد از هر لقمه، الحمدلله میگفت. وقتی غلام برای جمع کردن سفره آمد، گله کردم که چرا چنين است و چرا به اميرالمومنين«سلاماللهعليه» نمیرسيد؟ ايشان پير و ناتوان شدهاند و بايد به غذای ايشان رسيدگی کرد! آنگاه مستخدم شروع به گريه کرد و گفت: مگر نمیبينيد که آقا در اين هميان را بستهاند که نکند ما روغن زيتون به اين نان جو بزنيم و کمی نرم شود!
وظيفهشناسی اميرالمؤمنين«ع» در تمام مراحل زندگی
همانطور که بيان شد، اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» مصداق بارز يک انسان شجاع به معنای واقعی کلمه بودند و همواره وظيفۀ خود را به درستی تشخيص داده و بدان وظيفه عمل نمودهاند. مواردی که در اين جلسه ذکر شد، صرفاً چند نمونه از شناخت وظيفه و عمل به وظيفه توسط آن امام بزرگوار بود و بايد دانست که صفت و فضيلت شجاعت و خصلت نيکوی شناخت وظيفه و عمل به وظيفه، همواره بر سيرۀ زندگانی اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» حاکم بوده است.
اساساً شخصیّت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به گونهای است که وقتی امکان دفاع و جنگ باشد، در ميدان نبرد با صلابت شمشير میزند، در هنگام خانه نشينی و وقتی که جنگيدن او به زيان اسلام است، برای فقرا و ضعفا مزرعه آباد میکند و در موقع حکومت، عدالت را محور حکومت قرار میدهد و شيوۀ حکومت عادلانه را به جهانيان میآموزد.
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در نامهای که در نهج البلاغه نيز آمده است[15]، منشور حکومتی خود را بيان میدارند. اين نامه بدون فکر قبلی و هنگامی که مالک اشتر سوار بوده تا به مصر برود، نگاشته شده است. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در همان موقع روی تخته سنگی نشستند و اين منشور را برای مالک نوشتند.
يکی از عالمان نصرانی بين منشور اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و منشور سازمان الملل مقايسهای کرده و میگويد: دنيا جمع شدند و سه سال زحمت کشيد و منشور سازمان ملل را نوشتند، وقتی نامۀ اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» را با آن منشور مقايسه کنيم، خواهيم ديد که آن نور مطلق است و اين سراسر ظلمت. نامۀ اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» يک دنيا علم است.
البته لازم به ذکر است وقتی میگوييم اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» شجاع بودند نه اينکه يک عکس خرافی بسازيم و يک شمشير دو سر بر روی زانوی ايشان قرار دهيم! معنای شجاعت اين نيست، بلکه شجاعت آن است که در هشتاد و چهار جنگ دلاورانه میجنگد، بيست و پنج سال سکوت و خانه نشينی میکند و در پنج سال حکومت، يک دنيا افتخار برای عالم بشریّت میآفريند.
پینوشتها:
1. ر.ک: موسوعة الغدير فی الکتاب و السنّة و الادب، ج 7، صص 44-35.
2. الامالی الطوسی، صص 708-707.
3. مؤمنون : 3-1.
4. کشف اليقين فی فضائل اميرالمؤمنين«عليهالسّلام»، صص 21-19.
5. نهج البلاغه، خطبه 192.
6. همان.
7. الأمالى الطوسى، ص 575؛ همچنين ر.ک: مناقب آل أبى طالب، ج 2، ص 370؛ تاريخ مدينه دمشق، ج 42، ص 341؛ المناقب(للخوارزمى)، ص 130؛ کنزاالعمال، ج 11، ص 617؛ ينابيع المودّة، ج 2، ص 188و ...
8. شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 259؛ جهت اطّلاع بيشتر از مصادر اين روايت در کتب اهل سنّت ر.ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 5، صص 613- 618؛ ج 16، صص 406- 410؛ ج 21، صص 580- 585 و ...
9. غررالحکم، ص 119؛ شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 8.
10. نهج البلاغة، خطبه 179.
11. الخصال، ج 1، ص 310.
12. نهج البلاغة، نامه 45.
13. اسد الغابه، ج 4، ص 24.
14. مکارم الاخلاق، ص 100.
15. نهج البلاغه، نامه 53.
انتهای پیام