افتخار ميکنم که شيعه هستم
به گزارش خبرگزاري فارس از قم، "جـسـتجو براي يافتن اسلام حقيقى در لا به لاى انبوه گفتارها، فتواها، احاديث و رويدادهاى تاريخى، امرى بس سخت و دشوار بود. از روزى که رسول اکرم(ص) رحلت کرد، تا امروز بسيارى از خس و خـاشاکها به اسلام چسبيده و حقيقتش را پنهان کرد، تا آنجا که اسلام امروزى، اسلامى نبـود کـه پـيامبر به امت بخشيد، چنين مىنمود که مسئله به پيامرسانى دوباره نياز دارد. "
اين مطلب از زبان فردي جاري شد که با جستجوي فراوان حقايق مکتب اهل بيت(ع) را دريافت و به گفته خودش اين حقايق روانش را آرامش بخشيد.
استاد صالح الورداني نويسنده، روزنامهنگار و فعال سياسي مصري از معروفترين و جنجاليترين شخصيتهاي معاصر مصري است که با توفيقات الهي به بارگاه مکتب نوراني اهل بيت(ع) راه يافته است. وي پس از استبصار تلاشهاي فراواني در راه معرفي مذهب شيعه اماميه در سرزمين مصر کرد و در اين مسير دشوار بارها دستگير و زنداني شد. همچنين مناظرات بسياري با مخالفان شيعه انجام داده و تعداد بسياري از جوانان را به اين مذهب دعوت کرده است.
اظهارات سخيفانه برخي رسانههاي کشورهاي عربي مبني بر مرتد شدن استاد الورداني از مذهب تشيع و چاپ کتاب "فراعنة و عبيد " از سوي اين شخصيت مسلمان که شيوههاي کشورداري، فعاليت دستگاههاي تبليغاتي و امنيتي و همچنين گذشته مصر را به چالش کشيده است باعث شد تا با استاد صالح الورداني به گفتگو بپردازيم.
* استاد الورداني، با وجود اينکه شما فعاليتهاي زيادي در گروهها و جريانهاي اسلامي در مصر داشتيد چرا از اين گروهها فاصله گرفتيد و با پذيرفتن حقانيت مکتب اهل بيت(ع) به مذهب تشيع روي آورديد و پردههاي ظلمت را کنار زديد؟
آنـچه که از سوى گروهها و حرکتهاى اسلامى در مصر انجام ميشد، نخستين و اصلىترين انگيزهاى بود که مرا واداشت تا در ميراث اسلامى به بحث و جستجو بپردازم؛ به خاطر اينکه اسلام منبع اصلى تمام اين گروهها به شمار مىرفت و از اين راه مىخواستم، به علت برخوردهاى اين گروهها پى ببرم.
من يکي از موسسان حرکت اسلامي در مصر بودم. در ابتداي دهه 70 ميلادي چند نفر با همديگر فعاليت ميکرديم و بعد هر کدام راهي را در پيش گرفتيم و بسياري از آنها به اخوان المسلمين پيوستند. حضور من در وسط جماعت اين جريانهاي اسلامي موجب شد که به طرز فکر مخالفان اهل بيت(ع) شک کنم. ما بعد از سالها فعاليت در گروههاي اسلامي احساس کرديم که دچار شکست شديم و کارمان بيهوده بود. بررسي کرديم که آيا خودمان دچار آسيب شديم، يا طرز تفکر و اعتقاد ما دچار آسيب شده است؟ پس از بررسيهاي فراوان فهميديم که مشکل در طرز تفکر و اعتقاد ماست. پس از آن به اين نتيجه رسيديم که اين نوع طرز فکر مخالفت با اهل بيت(ع)، ساخته و پرداخته حکومتها و سياست است. به اعتقاد من يکي از دلايل شکست جماعتهاي اسلامي در دنيا از جمله گروه جهاد اين است که اساس حرکت آنها مخالفت و دوري از اهل بيت(ع) است.
هنگامي که مشغول تحقيق در منابع و کتابهاي معتبر موجود بودم به کشفي رسيدم و که برايم بسيار شگفتانگيز و جالب بود و آن مسئله، قدسيت، ارزش و جايگاه والاي اهل بيت(ع) بود. مسئله ديگري که به آن دست يافتم، اين بود که به همان اندازهاي که جايگاه اهل بيت(ع) والا و باارزش است، در کنارش تلاشهاي زيادي براي به حاشيهراندن و تخريب اين جايگاه انجام ميشود. براي مثال تلاشهاي آشکاري براي کاستن ارزش و جايگاه واقعي امام علي(ع) و همچنين حضرت زهرا(س) و ساير ائمه معصوم از سوي اين گروهها انجام شده است. بعد به اين سئوال رسيدم که چرا اين افراد سعي کردند ارزش و جايگاه امام علي(ع) را پايين بياورند و ايشان و اهل بيت(ع) را به حاشيه برانند؟
فقهاي گذشته وقتي به نامهاي امام علي(ع)، حضرت فاطمه، امام حسن(ع)، امام حسين (ع)و ساير امامان ميرسيدند، آنها را با "عليه السلام " تعبير ميکردند ولکن به ديگر صحابه چنين تعبيري نداشتهاند و اين مسئله توجه مرا به خود جلب کرد.
در بين کتابهايي که مطالعه کردم به روايتي از اميرالمومنين علي(ع) رسيدم که فرمود: "من اولين کسي هستم که در مقابل خداوند رحمان در روز قيامت براي دادخواهي زانو خواهم زد ". اگر کسي با دقت به عمق معناي اين روايت بنگرد، ميفهمد که اين کلام مقدمبودن امام علي(ع) بر امت پيامبر اکرم(ص) را نشان ميدهد.
از اينکه اهل سنت، امام على(ع) را تا اين حد، بىارزش و انساني معمولى معرفى مىکنند، ناراحت شدم و سخت متأثرم که عثمان را با وجود کارهاى زشت و قبيحش بر او مقدم دارند.
اينها نمونههايي از مواردي است که توجه مرا به تشيع جلب و از فقه و ايدههاي اهل سنت بيزار کرد و در پي جستجوى حقيقت برانگيخت. تا اينکه بر طرح تشيع دست يافتم و در آن چيزى يافتم که روانم را آرامش بخشيد. در واقع ايـنجـا بود که به دنبال نصوص و رويدادهاى تاريخي رفتم. سپس با عدم دلبستگي به شخصيتها و دل سپردن به نصوص، حقيقت را يافتم و سرانجام پس از سالهاى طولانى از سرگشتگى و گمراهى، آرام گرفتم. و قسمت پنهانشـده از تاريخ اسلام و حقيقت مسلمانان برايم روشن شد و در راه راست و صراط مستقيم قرار گرفتم.
* البته مقام والاى امام علي(ع) همچون خورشيدى تابناک مىدرخشد و هر چند که اين قوم بخواهند با توجيههاى خود، آن را از ديـدگان مسلمانان پنهان کنند اما خورشيد تابناک هيچ وقت پنهان نخواهد ماند. شما در ادامه تحقيقاتي که داشتهايد به چه حقايق تاريخي دست يافتيد که در گذشته از آن برخوردار نبوديد؟
در تحقيقاتم به اين نتيجه رسيدم که سياست در حقيقت نقش اساسي و اصولي در طرز فکر رايج در ميان اکثريت مسلمانان بازي کرد. اين مسئله براي من نقطه آغاز بود و دستگاههاي عقيدتي گروههاي اسلامي مصر نميتوانست پاسخگو باشد. من در اين مسير بيشتر تحقيق کردم که چه چيزي ميتواند راه درست را به من نشان دهد و به اين نتيجه رسيدم که در داخل منابع اهل سنت فکر امامت و ولايت به شکل واضح و آشکاري وجود دارد. روايات بسياري از زمان پيامبر اسلام(ص) در کتابهاي اهل سنت وجود دارد که بر لزوم توجه به اهل بيت(ع) تاکيد دارد. با خودم فکر کردم که چرا اين همه روايات از پيامبر درباره اهل بيت(ع) در کتابهاي اهل سنت وجود دارد، در حالي که مخالفان اهل بيت(ع) سعي دارند اين روايات را به شکلي تفسير کنند که اصلا عقل تفسير آنها را نميپذيرد.
براي مثال يکي از مواردي که در کتابهاي اهل سنت به آن اشاره شده، اين است که ائمه اطهار بعد از پيامبر 12 نفر هستند؛ همان چيزي که شيعه اثني عشري به آن معتقد است، ولکن فقهاي مکتب خلفا از تفسير اين حديث عاجز شدند و در اين راستا تلاشهاي مذبوحانهاي انجام دادند و اصلا به هيچ نتيجه قطعي در اين رابطه نرسيدند که ائمه اثني عشري چه کساني هستند، برخلاف شيعه که 12 نفر را مشخص کردهاند.
فقهاي مکتب خلفا در طول تاريخ سعي کردند دين را به شکل ديگري تفسير و تعبير کنند که کاملا در خدمت حاکمان باشد. ديگر اينکه، چهرهاي که از پيامبر اسلام در مکتب خلفا معرفي شده چهرهاي غير قابل باور است. مثلا در کتابهاي آنها پيامبر نعوذ بالله شخصي بدکاره که همه هم و غمش جز پرداختن به امور زنان نيست، جلوه داده ميشود و در حقيقت اين بيادبي و جسارت به پيامبر عظيمالشان اسلام محسوب ميشود.
متاسفانه اين افراد از زبان مبارک پيامبر اسلام رواياتي را به نفع حکام و ظالمان و به ضرر مردم عادي ساخته و پرداختهاند. براي مثال ميگويند که پيامبر فرموده از فرماندهات اطاعت کن اگر چه به پشتت تازيانه بزند و مالت را بگيرد. اگر حاکمي چنين کاري را انجام دهد در حقيقت راهزن است. چطور ممکن است پيامبر که حقايق اسلام را به گوش همه مردم رساند چنين مطالبي را بيان کرده باشد؛ گويا پيامبر ظلم و فساد را تاييد کرده است.
البته اين مباحث را در کتابي به عنوان "دفاع از پيغمبر در مقابل فقها و محدثين " به زبان عربي مطرح کردم.
* هنگامي که به مذهب تشيع روي آورديد گروههاي اسلامي و مردم مصر چه واکنشي نشان دادند؟
هنگامي که در مصر به تشيع گرويدم اين خبر سروصداي زيادي در ميان جماعات اسلامي ايجاد کرد، چون من در بين آنها شناخته شدهتر بودم. به خاطر جايگاهي که داشتم لقبهاي گوناگوني به من خطاب کردند از جمله آدم ايراني در ميان مصريها، فيلسوف شيعيان در مصر و... و به همين دليل وهابيها روي من حساس شدند و تحرکات مرا زير نظر داشتند.
آن روزها مصر آکـنـده از دشـمنى با تشيع و ايران بود. به خاطر اينکه جنگ عراق و ايران در اوج خود قرار داشت و مصر بـا تـمـام قـوا از رژيم بعثي عراق حمايت و پشتيباني ميکرد و تمام رسانههاى جمعي مصر عليه ايـران بسيج شده بودند و اين رسانهها مجاز بودند که هر چه مىخواهند، بر عليه تشيع و ايران تبليغ کـنـند. وهابيها هم با همکاري عراقيها از طريق زير پوشش گرفتن رسانههاي جمعي و شخصيتهاى اسلامى و گروههاى انقلابى مسلمان مصرى، بسيج شده بودند که شيعيان و ايرانيان، بهويژه امام خمينى(ره) را تخريب کنند. با اين اقدام من، ديدههاي حکومت، دستگاههاي اطلاعاتي و تبليغاتي مصر، ساير کشورهاي عربي و حتي آمريکاييها و اسرائيليها و همه کساني که در کمين نشسته بودند، از هر سوى و از هر کوى بر ما دوخته شده بود. بالاخره ضربه سختى بر پيکره اين گروهها فرود آمدند.
* در خود کشور مصر فعاليتهايي براي ترويج فرهنگ اهل بيت(ع) انجام داديد؟
از روزى کـه به آموزهها و حقايق اهل بيت عصمت و طهارت دل بستهام و متعهد شدم، مىخواستم با انجام برخي فعاليتهايي که موجب خشنودي خدا و ائمه اطهار ميشود، گناهان سالهاي گذشته خودم را پاک کنم. بر خـود واجب دانستم که با هر يک از مسلمانانى که در گذشته با او آشنايى داشتم، بحث کنم و او را به طرحها و ايدههاي اهل سنت، بدبين و نسبت به حقايق شيعه خوشبين و اميدوار کنم. عاقبت تـوانستم در مدتى کوتاه، بسيارى از عناصر را از گروههاى مختلف اسلامى مصر، از گروه تکفير گرفته تا جهاد و اخوان المسلمين و حتى از گروههاى سلفى، به تـشيع فرا خوانم.
* در اين زمينه چند کتاب منتشر کرديد؟
تاکنون بالغ بر 20 جلد کتاب در زمينه معرفي و تبيين ديدگاههاي شيعي منتشر کردم که برخي از آنها شامل "مذاکرات معتقل سياسي، ثلاث سنوات تحت التعذيب 1984-1981 "، "فقهاء النفط "، "السيف و السياسه "، "دفاع عن الرسول(ص) ضد الفقهاء و المحدثين "، "اهل السنة، شعبالله المختار "، "الخطر الوهابي، ثلاث رسائل ضد الوهابيه "، "تصحيح العبادات، العبادات بين المذاهب و الحکام "، "ابن باز فقيه آل سعود "، "عقائد السنة و عقائد الشيعة، التقارب و التباعد "، "الکلمة و السيف، محنة الراي في تاريخ المسلمين "، "الشيعة في مصر من الامام علي(ع) حتي الامام الخميني "، "الخدعة، رحلتي من السنة الي شيعة "، "زواج المتعة حلال " و... است.
به تازگي نيز کتابي با عنوان "فراعنه وعبيد " به چاپ رساندم که در اين کتاب به بسياري از مسائل پشت پرده حکومت مصر پرداختم.
* کتاب "فراعنة وعبيد " شامل چه موضوعاتي است که به گفته جنابعالي اساس حکومت مصر را زيرسئوال برده است؟
"فراعنة وعبيد " در نوع خودش کتاب تازهاي محسوب ميشود و اولين کتابي است که شايد در عصر حاضر چهره پنهان مصر را آشکار ميکند. اين اثر به کندوکاوي در رابطه با شخصيت حسني مبارک پرداخته و خبرگزاري فارس اولين رسانه در خاورميانه است که در جريان مباحث اين کتاب قرار گرفته است. البته هيچ جريده و رسانهاي در کشورهاي عربي جرأت ندارند که محتواي اين کتاب را منتشر کنند و در حقيقت اين کتاب تلنگري به همه عربها و به ويژه مصريها ميزند، چون هيچ گونه سانسوري در آن وجود ندارد و واقعيتها را به صورت شفاف بيان کرده است.
محتواي اين کتاب براي دستگاههاي تبليغاتي و امنيتي مصر مشکلات زيادي به وجود خواهد آورد. سيستم تبليغاتي مصر همه تبليغات دنياي عرب را تخريب کرده است. اين سيستمها چهرهاي از مصر نشان داده که در حقيقت خود دستگاههاي تبليغاتي مصر از آن ساختهاند و با واقعيتهاي آن کشور در تضاد است. براي مثال در سيستمهاي تبليغاتي مصر در مورد اين کشور عناويني از قبيل "مصر مادر عرب "، "مصر حراست شده " و... استفاده ميشود. پيام کتاب فراعة وعبيد اين است که همه اين حرفها بياساس و مفت است. البته پذيرش مطالب اين کتاب حتي براي خود عربها بسيار سخت است.
* منظور مصريها از اين عناوين چيست؟ به نظر شما بيان اين اصطلاحات با مطالبي که در قرآن پيرامون اين کشور آمده است همخواني دارد؟
مصريها افتخار ميکنند که اسم کشورشان در قرآن آمده است. من در اين کتاب به اين مسئله هم بررسي کردم و به اين نتيجه رسيدم که مصر در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است. ناگفته نماند که تنها سرزميني که حاکمش ادعاي خدايي کرده و علنا در برابر خداوند ايستادگي کرد مصر بود و جاي ديگري را سراغ ندارم که اين خطا را مرتکب شده باشد. همين طور آنها در برابر حضرت موسي که يکي از پيامبران خداوند است ايستادگي کردند. داستان حضرت موسي که قرآن به آن اشاره کرده است در حقيقت مهاجمهاي در برابر مصريان است. اصلا حضرت موسي براي هدايت مصريها نيامده بود، بلکه ايشان ميخواستند بنياسرائيل را هدايت کنند. مشکل بزرگي است که خداوند پيامبري از پيامبران خودش را به جامعهاي بفرستد و آن پيامبر مردمان آن جامعه را به دين خدا دعوت نکند.
* مصريها در حالي عنوان "مصر حراست شده " را مطرح ميکنند که فهم ما از تاريخ به گونه ديگري است. يعني چطور ممکن است که مصر بارها مورد تجاوز و حمله اقوام و کشورهاي مختلف قرار گرفته است اما اين عنوان بر زبان مصريها جاري است؟ نظر شما در اين مورد چيست؟
همه دنيا با مصر جنگيدند و در قرون متمادي اين کشور را مستعمره خودشان کردند. من نميدانم مصريها با چه جرأتي کشورشان را حراستشده مينامند. اين کشور در قديم توسط روميها و ايرانيها فتح شده بود و هر وقت ايرانيها بر روميها غلبه کردند، مصر مستعمره ايران بود و بالعکس هر وقت روميها بر ايران غلبه کردند باز هم مصر مستعمره روميها بود. البته اين حوادث به قبل از بعثت پيامبر برميگردد اما پس از بعثت، مصر از سوي اعراب فتح شده بود. پس از آن افراد زيادي اداره امور اين کشور را برعهده گرفته بودند که هيچ کدام از آنها مصري نبودند. حتي مماليک که گروهي بنده و عبد بودند بر اين کشور مسلط شدند و پس از آن عثمانيها و سپس محمدعلي پاشا از آلباني حاکم اين کشور شدند. قبل از محمدعلي پاشا، ناپلئون هم به اين کشور حمله کرده بود و پس از محمدعلي پاشا نيز انگليسيها اين کشور را زير سلطه خودشان بردند.
* از چه زماني تفکر مصر حراستشده در اين کشور مطرح شد؟
از زماني که مماليک(بندهها و بردهها) بر اين کشور مسلط شده بودند، اين تفکر در مصر ايجاد شد که اين کشور حراستشده است، چون وقتي تاتارها به مصر حمله کردند در نزديکي شهر غزه، مماليک آنها را شکست داده بودند و از آن زمان گفتند که مصر محروس است. اما کساني که تاتارها را شکست داده بودند مصري نبودند، بلکه مماليک بودند که از خارج از مصر بر اين کشور مسلط شده بودند.
* اولين کسي که از خود مصر بر اين کشور حکومت کرد چه کسي بود؟
عبدالناصر اولين فردي بود که از خود مصر بر اين کشور حکومت کرد اما اين شخص هيچ پيروزي و موفقيتي براي مصر به ارمغان نياورد. براي مثال در سال 56 ميلادي انگلستان و فرانسه مصر را اشغال کردند و اگر دخالت روسها نبود عبدالناصر ساقط شده بود.
عبدالناصر همچنين به يمن حمله کرد تا امام بدر زيدي حاکم اين کشور را از بين ببرد اما از يمن شکستخورده بيرون آمد. بعد که به مصر برگشت صهيونيستها به مصر حمله کردند و تنها کار مصريها اين بود که از کانال سوئز عبور کنند. در واقع اين جنگ پيروزي نداشت، به خاطر اينکه مصريها بلافاصله دستشان را در دست صهيونيستها گذاشتند و در همان زمان که از کانال عبور کرده بودند، صهيونيستها از آن طرف کانال عبور کردند و به 120 کيلومتري قاهره رسيدند. اين جنگ يک بازي سياسي بود که بعد مذاکرات صلح آغاز شود.
در مسئله غزه عبدالناصر اعلام جنگ و تهديد عليه اسرائيل کرد اما در عمل شکست خورد و هيچ کاري نکرد. اکنون اين سياست از صهيونيستها پشتيباني ميکند و در حقيقت مصريها هستند که غزه را محاصره کردند نه صهيونيستها.
* شما گفتيد که در اين کتاب درباره دستگاههاي امنيتي مصر انتقاداتي را مطرح کرديد، در اين زمينه توضيح دهيد؟
من در اين کتاب به اين نتيجه رسيدم که دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي مصر به شيوههاي احمقانهاي اداره ميشوند. اين دستگاهها فقط در برابر مردم و انسانهاي فرهيخته و نه براي مبارزه با دشمنان فعاليت ميکنند. آنها با حمايت از صهيونيستها در مقابله با ايران و حزبالله حساسيت نشان ميدهند.
دستگاههاي اطلاعاتي مصر هيچ وقت تشکيلات سري مخفيانه را نتوانست کشف کند و در حقيقت سادهلوحي خود مردم مصر بود که بسياري از موارد اطلاعاتي را رو کردند، نه اينکه آنها توانسته باشند مواردي را کشف کنند. اين دستگاههاي عريض و طويل نتوانستند از کشته شدن سادات جلوگيري کنند، با اينکه عناصر کشتهشدن سادات براي آنها شناخته شده بودند.
* يعني دستگاههاي تبليغاتي اين کشور هم نتوانستند در اين زمينه واکنشي نشان دهند؟
دستگاههاي تبليغاتي مصر هم بر اساس عقلانيت سفاهتگونهاي اداره ميشوند. همه اين دستگاهها بر روي رقص و آواز و لهو و لعب متمرکز شدند. وقتي غزه در کنار مصر در آتش ميسوخت، مصريها ميرقصيدند و آواز ميخواندند و دستگاههاي تبليغاتي مصر در همان زمان فقط رقص و آواز را براي مصريها پخش ميکردند. عقل سياسي مصريها هم شکستخورده است و در بسياري از برنامههايي که وارد ميشوند شکستخورده از آنجا بيرون ميآيند و به جاي اينکه به فکر ساختن مصر باشند دنبال درگير شدن با ديگران هستند.
* در بررسيهايي که داشتيد وضعيت اقتصادي مصر را چگونه ارزيابي کرديد؟ آيا در اين کتاب به وضعيت اقتصادي اين کشور هم اشاره کرديد؟
در زمينه اقتصادي مصريها تاکنون موفقيت آنچناني نداشتند. مسئولان مصر عرضه ندارند که از ثروتهاي عظيمي که در مصر وجود دارد براي مردم اين کشور استفاده کنند. در حال حاضر 9 درصد از مساحت مصر مورد استفاده قرار ميگيرد و بيش از 90 درصد مساحت اين کشور خالي از سکنه است. همه مردم مصر در کنار رود نيل ساکن شدند و شرق و غرب اين کشور خالي از سکنه است. با اين احوال مردم مصر نگران هستند که در اين کشور گرسنگي و فقر وجود دارد.
* يعني تاکنون هيچ يک از حاکماني که بر اين کشور حکومت کردند نتوانستند در راستاي رفع نيازهاي مردم اين کشور فعاليت کنند؟
در بررسيهايم به اين نتيجه رسيدم که در طول تاريخ کساني که به مصر خدمت کردند افرادي بودند که از بيرون بر مصر مسلط شدند نه خود مصريها. براي مثال نوه محمدعلي پاشا خدمتي به مصر کرد که هيچ يک از حاکمان بعد از او چنين خدمتي به مصر نکرده بودند. او کانال سوئز را حفر کرد و در حقيقت مصريها را وادار به حفر اين کانال کرد. در حفر اين کانال بيش از 30 هزار مصري کشته شدند؛ براي اينکه مصريها از اين کار فرار ميکردند و نوه محمدعلي پاشا تعدادي از سربازان را مامور جلوگيري از فرار کارگران کرده بود.
کانال سوئز سالانه بيش از 5/1 ميليارد دلار استفاده مالي براي مصريها دارد ولي دستگاههاي تبليغاتي مصر با ناديدهگرفتن اين همه خدمت محمدعلي پاشا، اقدام به تخريب چهره او کردند و گفته بودند که او انسان بدکاره بود و وضعيت مصر را به فساد کشاند، در صورتي که خود اين افراد بدتر بودند و هيچ کاري براي مردم مصر انجام ندادند. من به اين نتيجه رسيدم که مصريها در هيچ زمينهاي موفق نبودند، به جز در رابطه با ساز و آواز و رقص.
* از اين مسئله نگران نيستيد که عربها به ويژه مصريها مطالب شما را تهمتي عليه خودشان تلقي کنند؟
اين مطالب را تهمتي به مصريها تصور نکنيد چراکه يک واقعيت تاريخي است و من در مقدمه کتاب "فراعنة وعبيد " آوردم که مورخان اين اظهارنظرها را بيان کردند و به گونهاي اظهارات من تاييد شده است.
ابن خلدون در مورد مصر گفت: مصريها فکر ميکنند که اصلا هيچ حساب و کتابي در آخرت براي آنها وجود ندارد و آنها فارغ هستند. ابن بطوط هم وقتي به مصر رسيد گفته بود که مصريها اهل طرب و سرور هستند. وقتي وضعيت کنوني مصر را ميبينم مطمئن شدم اظهارنظرهاي گذشتگان بر مبناي واقعيت بيان شده است.
* فرهيختگان مصري در مورد اظهارات شما چه واکنشي نشان ميدهند؟ آيا اين اظهارنظرها را ميپذيرند؟
اظهارات من حرف بسياري از فرهيختگان مصر هم است ولي آنها جرأت بيان کردن را ندارند. من فقط اين مسائل را افشا کردم. البته در اشعار برخي شاعران مصري کلماتي در مورد اين کشور بيان شده که به مراتب تندتر از جملات من است. براي نمونه يکي از شاعران مصري، اين کشور را به زن بدکاره تشبيه کرده است.
اوضاع مصر آنقدر نابسامان است که بسياري از مصريها دچار روانپريشي شدند، چون هيچگونه تفسيري از وضعيت مصر که برايشان قابل هضم باشد وجود ندارد.
* با توجه به مطالبي که مطرح کرديد چه به صورت شفاهي و چه در قالب چاپ کتاب، آيا ميتوانيد به مصر برگرديد؟
من اصلا نميتوانم به مصر برگردم. اگر هم برگردم حداقل حکمي که برايم صادر ميشود 10 سال حبس است، البته اگر وهابيها بگذارند که پاي من به محاکم قضايي برسد. من در رابطه با فرعون فعلي مصر اظهاراتي را بيان کردم و ممکن است حکم من اعدام باشد. ناگفته نماند که من از سازمان ملل طلب پناهندگي سياسي کردم.
* کتاب "فراعنه و عبيد " کجا به چاپ رسيد؟
بيروت.
* چرا بيروت؟
کشورهاي عربي به خاطر اينکه رابطهشان را با مصر قطع نکنند حاضر به چاپ اين کتاب نشدند و من توانستم آن را در بيروت و به زبان عربي به چاپ برسانم. خوشبختانه اين کتاب بدون سانسور چاپ شده است.
* به تازگي تعدادي از رسانههاي جمعي عربزبان مطالبي را مطرح کردند که شما از مذهب شيعه مرتد شديد و به مذهب قبلي خودتان گرايش پيدا کرديد. اين موضوع بر چه اساسي مطرح شده است و آيا صحت دارد؟
در برخي فعاليتهايي که با تعدادي از مراکز و موسسات شيعي داشتم اختلافنظري بين من و آنها به وجود آمد. به همين خاطر من از برخي عملکردهاي موسسات شيعي در مصاحبه با يکي از نشريات کويتي انتقاداتي را مطرح کرده بودم. البته اين انتقادات طبيعي و معمولي بود اما وهابيها که از گذشته در کمين من بودند سعي کردند اين اظهارات مرا به فرصتي تبديل کنند و از اين انتقادات در جنگي که با شيعيان به راه انداختهاند و هميشه به آن دامن ميزنند استفاده کنند. آنها با مشاهده اظهارات من، اعلام کرده بودند که الورداني از تشيع مرتد شده و به مذهب خودش رجوع کرده است.
مطالبي که من مطرح کرده بودم هيچ ربطي به مرتد شدن من از مذهب تشيع نداشت و حتي شبکه العربيه برداشتي که از مطالب چاپ شده در روزنامه کويتي کرده بود درست نبود.
مطالبي که وهابيون مطرح کرده بودند بيپايه و ساخته و پرداخته ذهن خام آنها و از اساس دروغ است. من همچنان بر مکتب تشيع استوارم و به آن افتخار ميکنم. البته مطرحشدن اين مسائل يک کار تبليغي و ناشي از احساس شکست و ترس وهابيها از مقابله با مکتب تشيع است. وهابيها با توجه به گرايش روزافزون تعداد مستبصرين به سمت مکتب تشيع، هستي خود را در خطر ديدهاند و دست به چنين اقداماتي ميزنند. آنها ميخواستند از من سوءاستفاده کنند که در جنگ شيعه و سني من هم هزينه کرده باشم.
بعد از اين جريان برخي جرايد صعودي با من مصاحبه کردند و فهميدند که دليل اين توطئهها چيست. آنها حتي از چاپ مطالب ارائهشده از سوي من در نشريات صعودي امتناع و احساس خطر کردند.
* شما در مصاحبه با روزنامه کويتي چه مطالبي را به عنوان دغدغه يا انتقاد مطرح کرده بوديد؟
براي مثال يکي از انتقادات من اين بود که ضرورتي ندارد که برخي ساخت و سازهاي بيمورد انجام شود، در حالي که موارد ضروريتري با اولويتهاي بيشتري وجود دارد که بهتر است در آن زمينه هزينه کرد. من در آن مصاحبه بر لزوم اختصاص بودجه به اولويتها در موسسات شيعي اشاره کرده بودم و اينکه آيا به اولويتها پرداخته ميشود يا خير؛ اما وهابيها از شدت حماقت چون چيزي به عنوان نقد و انتقاد نميفهمند، خيال کردند که من مرتد شدم و معرکه به راه انداختند.
* انقلاب اسلامي ايران تا چه حد در روي آوردن شما به تشيع تاثير داشت؟
با پيروزي انـقـلاب اسلامى ايران، ضربه محکم و دردناکي به گروههاي وهابي و اهل سنت وارد شد. اين گروهها سالهاى طولانى نداى خلافت سر داده و مـردم را به آن وعده مىدادند. پيروزي انقلاب اسلامي آثار مهمي بر روحيه و افکار من داشت و براي من کششى بود تا به سرعت به سوى خط اهل بـيـت کشيده و مجذوب شوم. پيروزى انقلاب اسلامي در واقع پيروزى طرح تشيع بود و پيروزى طرح تشيع، يعنى فرونشينى و مردود شدن طرحهاى سنيگرى.
* شما به عنوان يک متفکر و روزنامهنگار شيعي مصري توطئههاي دولتهاي استکباري عليه انقلاب اسلامي را چگونه ارزيابي ميکنيد و به نظر شما چرا اين توطئهها از درون کشور ايران توسط برخي افراد هدايت و حمايت ميشود؟
بايد بدانيم که انقلاب اسلامي از ابتداي ظهورش به رهبري امام خميني(ره) در معرض کمين دولتهاي استکباري خارجي بود. دشمنان نظام و اسلام با توطئههاي فراواني که انجام دادند از جمله به راه انداختن جنگ تحميلي، سعي در از بين بردن جمهوري اسلامي داشتند و وقتي از نظر نظامي نتوانستند راه به جايي ببرند، از راههاي ديگري وارد شدند.
متاسفم که برخي از ايرانيها در اين توطئه بازي خوردند و براي ضربهزدن به جمهوري اسلامي از داخل به کار گرفته شدند. بايد فهميد که اين کار در حقيقت جزئي از نقشه استعمار براي از بين بردن ايران اسلامي است. براي نمونه در مسئله انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ايران کشورهاي غربي به صورت آشکار و مخفيانه در امور داخلي ايران دخالت کردند. بايد فهميد که مسئله، صرفا مسئله انتخابات نيست. غربيها نگران آزادي مردم نيستند و هيچگونه دلمشغولي نسبت به مردم ايران ندارند. لازم است کساني که فتنههاي اخير را در داخل ايران به راه انداختند و کساني که در دامن انقلاب وارد شدند متوجه شوند که مسئله اخير فراتر از رسيدن به صندلي رياست جمهوري است و هدف آنها از بين بردن نظام جمهوري اسلامي بود.
کساني که در دامن انقلاب بزرگ شدند بايد با عملکرد خودشان نمونه درخشاني از اخلاق و فهم اسلامي براي ديگران به نمايش بگذارند و نبايد خودشان را طوري به ديگران نشان دهند که اهل دنيا هستند و براي رسيدن به ميز قدرت با هم درگير شدند. اين جنگ، جنگ بين لائيکها و متدينان و اسلاميهاست. چون نوع عملکرد آنها نشان ميدهد که هيچگونه تديني در فعاليت آنها وجود ندارد و اصل نظام را تهديد ميکنند.
مسلمانان بايد روحيه فداکاري داشته باشند. اگر ملاک فعاليت مسلمانان، خدمت به اسلام باشد چه لزومي دارد که براي رسيدن به قدرت اصرار داشته باشند. لازم نبود مردم را در جريان اخير وارد کنند و آتش فتنه را شعلهور کنند، بلکه لازم بود مشکلات موجود به صورت عقلاني و روشمند حل ميشد. همه مسئولان کشور ايران سوار يک کشتي هستند که از اطراف امواج سهمگين آنها را در بر گرفته است و بايد بيشتر مواظب باشند.
________________________________
گفتگو: سيدجواد اشرفي و روح الله کريمي
خبرنگاران خبرگزاري فارس در استان قم
انتهای پیام