( 0. امتیاز از )

صدای شیعه:  اين روزها در تقويم تاريخ ما، يادآور لغو امتياز تنباکو توسط مرجع اعلاي وقت، مرحوم آيت‌الله العظمي حاج ميرزا حسن شيرازي (قده) است. اين رويداد مهم تاريخ معاصر ايران، از سوي محققان فراواني مورد بحث وگفت‌وگو قرار گرفته، اما روايتي که درپي مي‌آيد، در واقع روايتي خانوادگي است. عالم فرزانه حضرت آيت‌الله سيدرضي شيرازي از نوادگان ميرزا، در اين گفت و شنود به بيان پاره‌اي از اين اطلاعات خاص پرداخته که براي پژوهندگان تاريخ معاصر مفيد و آگاهي بخش خواهد بود. با سپاس از حضرت ايشان که در اين گفت‌وشنود شرکت کردند.

جنابعالي به دليل انتساب خانوادگي به مرحوم آيت‌الله‌العظمي حاج ميرزا حسن شيرازي و احاطه دقيقي که بر زواياي زندگي ميرزا داريد و نيز سال‌ها تحصيل در حوزه علميه نجف اشراف، يکي از بهترين شخصيت‌ها براي تشريح ابعاد مختلف «ماجراي تحريم تنباکو» هستيد. نخستين سؤال خود را اينگونه مطرح مي‌سازيم که ارتباط مرحوم ميرزاي شيرازي با مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري، بنيانگذار حوزه علميه قم از کي آغاز شد و کيفيت آن به چه نحو بود؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. الحمد‌لله‌رب‌العالمين و صلي‌الله علي محمد وآله الطاهرين(ع). مرحوم ميرزا علي آقا، فرزند ميرزاي شيرازي در ايام جواني، با مرحوم شيخ عبدالکريم حائري در سامرا هم‌مباحثه بودند و در درس خصوصي ميرزا شرکت مي‌کردند. مرحوم شيخ عبدالکريم علاقه خاصي به ميرزا داشت. مادر حاج‌شيخ، در خانه ميرزا کليددار ايشان بود، يعني صندوق وجوهات نزد ايشان بود که همين مطلب، اعتماد بالاي ميرزا به ايشان را نشان مي‌دهد. ميرزاي شيرازي هم بسيار به مرحوم شيخ عبدالکريم علاقه داشت و شنيده‌ام هميشه قبل از شروع درس ميرزا، ايشان لحظاتي روضه‌خواني مي‌کرد. خود ميرزا از حاج‌شيخ مي‌خواهد با پسرش ميرزا علي‌آقا مباحثه کند. اين آقا ميرزا علي که در محضر ميرزاي شيرازي بزرگ شد، بعدها جزو مجتهدين و مراجع شد. از شاگردان برجسته ايشان مرحوم آقاي ميلاني، آقاي خويي، آقاي حکيم، آقاي آسيد عبدالهادي شيرازي، ميرزا علي زنجاني و... بودند.

از منش علمي و به ويژه دقت نظر ميرزاي شيرازي، چه نکاتي را قابل اشاره مي‌دانيد؟ نکاتي که کمتر نقل شده باشند.

ميرزا در مسائل علمي، تجدد نظر بسيار داشت. شايد يکي از دلايلي هم که اجازه نمي‌داد نوشته‌هايش چاپ شوند، همين بود. حتي مي‌گويند وصيت کرد نوشته‌هاي به‌جا مانده از او را به دجله بريزند! ميرزا دقت فوق‌العاده زيادي داشت و در نظراتش ثابت نمي‌ماند و مدام در آنها تجديد نظر مي‌کرد. عده‌اي معتقدند ايشان به احترام مرحوم شيخ انصاري، اثري از خود باقي نگذاشته است، چون فوق‌العاده براي شيخ احترام قائل بود. بنده اين مطلب را از ميرزا‌علي، برادرزاده ميرزا شنيدم که ميرزا اول هفته بحثي را شروع مي‌کرد و در آخر هفته نظري خلاف شيخ ارائه مي‌داد طوري که اين‌گونه تصور مي‌شد نظر شيخ را رد کرده است، اما هفته بعد از نظرش برمي‌گشت. وقتي سؤال مي‌شد که چرا؟ مي‌فرمود شما شيخ را ميتاً درک کرده‌ايد و من حياً! نمي‌توانم از نظر شيخ برگردم!... اين نشان مي‌دهد ميرزا به‌قدري به شيخ ارادت داشت که نظري خلاف او نمي‌داد.

چه شد که مرحوم ميرزا با اينکه عزم بازگشت به ايران را داشت، در نجف ماند؟

گفته‌اند ميرزا به نجف رفت و در درس صاحب جواهر شرکت کرد و به اين نتيجه رسيد که ديگر نيازي به ادامه تحصيل ندارد و قصد کرد به شيراز برگردد. صاحب جواهر هم اجازه اجتهادي براي ايشان نوشت و براي حاکم فارس فرستاد، اما درهمين احوال، ميرزا به مرحوم شيخ انصاري برخورد و از بازگشت به ايران منصرف شد. رابطه ميرزا و شيخ انصاري تا آن حد صميمي شد که وقتي شيخ رسائل را نوشت، از ميرزا خواست در آن تجديدنظر کند. ميرزا اجتناب مي‌کند تا سرانجام به اصرار شيخ رسائل را مطالعه مي‌کند و نکاتي را در حواشي آن مي‌نويسد.

علت هجرت ميرزاي شيرازي از نجف به سامرا را در چه مي‌دانيد؟ چون ظاهراً، اين يک اقدام بديع و منحصر به فرد از سوي يک مرجع بزرگ شيعه بوده است؟

براي همه عجيب است که عالمي در سطح و جايگاه ميرزا، مرکزي علمي چون نجف با قدمت هزار ساله را رها و در يک ده سکونت کند! آن هم دهي که در آن خبري از تشيع نيست! به اعتقاد بنده، ايشان مي‌خواست با اين حرکت بين تشيع و تسنن پل بزند. نجف يک شهر شيعي، ولي سامرا يک شهر سني‌نشين بود. ميرزاي شيرازي با ارائه خدماتي چون ساخت مدرسه، حسينيه، حمام، پل و خانه براي طلاب، مي‌خواست توجه مردم را به سامرا که مرقد مطهر دو امام بزرگوار و نيز خانه امام حسن عسگري(ع) و مدفن مادر امام زمان(عج) است جلب کند و بين شيعه و سني وحدت ايجاد کند. گفته‌اند: وقتي ميرزا شروع به ساختن مدرسه علميه مي‌کند، آنها هم به فکر ساختن مدرسه براي طلبه‌هاي خود مي‌افتند و ميرزا کمکشان مي‌کند.

يک بار هم بين يک طلبه شيعه و سني زد و خوردي پيش مي‌آيد و فرصت‌طلبان عده‌اي را تحريک مي‌کنند که خانه ميرزا را سنگباران کنند. شيوخ فرات که اغلب شيعه هستند، به ميرزا پيغام مي‌دهند اگر اجازه بدهيد متجاسرين را سر جايشان مي‌نشانيم! کاردار روس و انگليس هم مي‌آيند که ميرزا آنها را راه نمي‌دهد، اما والي عثماني را به حضور مي‌پذيرد و به او مي‌گويد اينها بچه‌هاي ما هستند و نيازي به دخالت کسي نيست! خودمان بين آنها آشتي برقرار مي‌کنيم. بعدها پيرمردهاي سامرا مي‌گفتند ما آزادي خود را مديون ميرزا هستيم، او مي‌توانست ما را تنبيه کند، ولي با محبت و رأفت با ما برخورد کرد.

به نظر شما علت اينکه ميرزاي شيرازي در صدور فتوا ملاحظه‌کار بود، چيست؟

ميرزا محتاط بود، اما نه در مقام عمل. اتفاقاً در مقام عمل احتياط نمي‌کرد. گفته‌اند در بيروني منزل ميرزا ظرف آب بزرگي بود و در کنارش هم پياله‌اي براي خوردن وجود داشت که همه از آن آب استفاده مي‌کردند. ميرزا از همان آب براي وضو استفاده مي‌کرد، در حالي که ساير فقها در اين باره احتياط مي‌کنند. ميرزا زندگي بسيار عادي و معمولي داشت. حتي شنيده‌ام عيال ايشان قدري وسواس داشت و چون آسانگيري ميرزا را مي‌ديد در طهارت ميرزا شک مي‌کرد! اين وسواس در طهارت در تمام خاندان ميرزا بود، از جمله در ميرزا علي‌آقا که گاهي در اين قضيه به زحمت مي‌افتاد. خاندان ميرزا عموماً افراد صالحي بوده‌اند و اين هم از برکات وجودي ميرزاست.

ويژگي‌هاي مرجعيت مرحوم ميرزاي شيرازي از نظر شما کدامند؟

ميرزا هم از نظر امکاناتي که در اختيار داشت و هم از نظر امدادهاي غيبي و معنوي، انسان منحصر به فردي بود. علاوه بر مرحوم شيخ عبدالکريم حائري، علماي بزرگ وقت از جمله ميرزاي آشتياني، ميرزاي رشتي، مرحوم نهاوندي و مرحوم آقا حسن تهراني، مردم را در امر تقليد به ميرزا ارجاع دادند. چنين اتفاق نظري در‌باره يک مرجع، تا به حال سابقه نداشته است. اين بزرگان جلسه‌اي تشکيل دادند و گفتند رئيس حوزه بايد هم مجتهد عادل باشد، هم مدير و عاقل و بخش دوم شرايط، فقط مختص ميرزاست.

به ويژگي‌هاي علمي ايشان هم اشاره بفرماييد. در ميان علما معروف است که ايشان در امر تحقيق وتدريس، عطش عجيبي داشته‌اند.

بله، مرحوم ميرزا علاقه زايدالوصفي به علم داشت، طوري که انسان به ياد قصه ابوريحان بيروني مي‌افتد که تا لحظه مرگ به دنبال يافتن پاسخ سؤالاتش بود. در مورد ميرزا هم گفته‌اند در آخرين لحظات عمر هم، کساني که در اطراف ايشان بودند، متوجه وضعيت جسمي ميرزا نشدند. ميرزا علي‌آقا گفته بود: يک فرع فقهي را مطرح کنيد، اگر حالشان خوب باشد پاسخ مي‌دهند. مي‌پرسند: آيا خوردن نان سوخته جايز است؟ و ميرزا مي‌فرمايد که: چون از خبائث است، معلوم نيست خوردنش جايز باشد!

شيوه تدريس ايشان چگونه بود، چون دراين‌باره هم منقولات جالبي وجود دارد؟

ميرزا کارها و دغدغه‌هاي متعددي داشت و لذا نمي‌رسيد در تمام طول سال درس بدهد و فقط چند ماه در سال تدريس مي‌کرد، اما درس را که شروع مي‌کرد، چندين ساعت طول مي‌کشيد! جلسات درس هم به صورت بحث و مشورت بود و مثل بقيه اساتيد نبود که استاد حرف بزند و بقيه فقط گوش بدهند و بنويسند. ايشان مطلبي را به بحث مي‌گذاشت و به همين دليل هم شاگردان بزرگي که همه به ايشان علاقه و اعتماد عميقي داشتند، در مکتبش رشد کردند، از جمله مرحوم آخوند خراساني که در نجف شاگرد ميرزا بود و وقتي ميرزا به سامرا رفت، او را براي حفظ حوزه نجف، به آنجا بازگرداند. هر بار هم که مرحوم آخوند به سامرا مي‌رفت، مي‌گفت: فقط براي ميرزا مي‌آيم! مرحوم آخوند تا زماني که ميرزا زنده بود، هرگز براي تدريس بالاي منبر نرفت و در مجالس هم، بر مرحوم آميرزا علي آقا، فرزند ميرزا مقدم نشد. در توانايي علمي و تدريس ميرزا همين بس که اکثر شاگردان وي به مقام مرجعيت رسيدند و هر يک در شهري مرجع تقليد مردم شدند. توانايي ميرزا در تربيت شاگردان موفق و برجسته، کم‌نظير است.

مهم‌ترين فراز زندگي ميرزاي شيرازي صدور فتواي تحريم تنباکوست. آيا شواهد و قرائني که نشان بدهد فتواي تحريم تنباکو به خط خود ميرزاست وجود دارد؟ اين سؤال را از اين بابت مي‌پرسم که در طول صد و اندي سال اخير، در‌اين‌باره شبهات زيادي طرح شده است.

ازمرحوم آقاي آميرزا حسين نائيني نقل شده است شبي در سامرا، مرحوم ميرزا شاگردانش را احضار کرد و فرمود مي‌خواهم تلگرافي به تهران مخابره و تنباکو را تحريم کنم! از شما مي‌خواهم هريک تلگرافي را مبني بر اين موضوع بنويسيد تا هر کدام را که مناسب‌تر بود، انتخاب و مخابره کنيم. بعد از چندي همه جمع شديم و مطالبي را که نوشته بوديم به ميرزا ارائه کرديم. ميرزا تک‌تک آنها را خواند و زير تشکش گذاشت. نهايتاً هم کاغذي را بيرون آورد و از روي آن خواند: «بسم الله الرحمن الرحيم. اليوم استعمال توتون و تنباکوباي نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه عليه است. الاحقر محمدحسن الحسيني.‌» مرحوم ميرزا حسين نائيني اضافه کرده است ايشان پس از قرائت اين تلگراف فرمود: اين تلگراف از ناحيه مقدسه حضرت حجت شرف صدور يافته است!

به نظر شما نقش ديگر علما يا چهره‌هاي سياسي و فرهنگي، در ترغيب ميرزا به صدور فتواي تحريم تنباکو چقدر بوده است؟ آيا اساساً اين موضوع را قبول داريد؟

برخي اين شبهه را در کتب مختلف مطرح کرده‌اند که ميرزا فتواي تحريم تنباکو را تحت تأثير سيد‌جمال‌الدين اسدآبادي صادر کرده است. اين ادعا کاملاً بي‌پايه است، چون در تاريخ نامه‌اي از ميرزا به سيد‌جمال ثبت نشده است و معلوم مي‌شود نامه‌هاي سيد‌جمال، از سوي ميرزا بي‌پاسخ بوده‌اند. مرحوم آقا سيد‌جمال گلپايگاني از قول ميرزاي نائيني نقل مي‌کرد که ايشان مي‌فرمودند: سيد جمال به سامره آمد و چند روزي در حجره من ماند و قصد داشت با ميرزاي شيرازي ملاقات کند، اما موفق نشد!

از اينها گذشته ميرزا از کانال‌هاي مختلف کسب اطلاعات مي‌کرد و نامه‌هاي زيادي به ايشان مي‌رسيد. نامه‌هاي سيد‌جمال هم جزو همين‌ها بوده، اما تصميم نهايي با خود ميرزا بوده است. سيد‌جمال هم نامه‌هاي تند و تيزي مي‌نوشت و بعيد نيست اطلاعات مفيدي هم به ميرزا داده باشد، اما مسلماً ميرزا با او ارتباطي را برقرار نکرده است، در حالي که سيد‌جمال گفته بود ميرزا يک رهبر و رئيس خوب براي اسلام است و اگر به اروپا برود و آنجا را از نزديک ببيند، يک رهبر جهاني خواهد بود. مرحوم شيخ بهاءالدين نوري، فرزند مرحوم شيخ عبدالنبي نوري برايم نقل مي‌کرد پدرش 50 سال در سامرا در خدمت ميرزاي شيرازي بود. ايشان سفري به ترکيه مي‌کند و از آنجا به مکه مي‌رود و دو‌باره به استانبول برمي‌گردد. در استانبول با سيد‌جمال ملاقاتي دارد و سيد‌جمال مي‌گويد: از قول من براي ميرزا پيام ببريد که شما اول ناصرالدين‌شاه را تکفير و سپس عزل کنيد. سيد‌جمال در نامه‌هايي هم که به ميرزا مي‌نويسد اصرار بر عزل ناصرالدين‌شاه دارد. شيخ عبدالنبي از سيد‌جمال مي‌پرسد: اگر ناصرالدين‌شاه حذف شود، چه کسي جانشينش شود؟ سيد‌جمال پاسخ مي‌دهد من! شيخ مي‌پرسد چه کسي از حکومت شما پشتيباني مي‌کند؟ سيد‌جمال مي‌گويد سلطان عبدالحميد! شيخ عبدالنبي پيام سيد‌جمال را به ميرزا مي‌رساند. ميرزا مي‌فرمايد: تکفير و عزل ناصرالدين‌شاه به نفع عالم تشيع نيست، ايران تنها کشور شيعي دنياست و عزل ناصرالدين‌شاه به منزله آن است که اين کشور تحت تسلط دولت عثماني قرار بگيرد و ايران از جهان تشيع خارج شود.

از تلگراف‌ها و نامه‌هايي که بين ميرزا و ناصرالدين‌شاه رد و بدل مي‌شود، ميرزا از ذکر القاب و الفاظ محترمانه کم نمي‌گذارد. ناصرالدين‌شاه اوايل با لحن اهانت‌آميزي با ميرزا حرف مي‌زند، ولي بعد از پيروزي ِميرزا در قضيه تنباکو، القاب بي‌شماري را براي ميرزا به کار مي‌برد. ميرزا معتقد بود بايد ناصرالدين‌شاه را نگه داشت تا مذهب تشيع باقي بماند. در هر حال در تاريخ نظري از ميرزاي شيرازي در رد يا تکذيب سيد جمال ثبت نشده است.

ظاهراً امام‌خميني(ره) هم در مورد تشکيکي که در‌باره صدور فتوا توسط مرحوم ميرزاي شيرازي مطرح کرده‌اند، نظرشان را به شما گفته بودند. لطفاً خاطره اين ديدار را بيان فرماييد.

بله، اوايل انقلاب بنده مورد سوء قصد قرار گرفتم و مجروح شدم و براي معالجه به خارج رفتم. وقتي برگشتم، در جلسه‌اي از سوي امام خميني احضار شدم. جلسه بيش از يک ساعت طول کشيد. ايشان بعد از احوالپرسي فرمودند: فلان گروه يا دسته در نشريه خود نوشته‌اند: تحريم تنباکو از سوي ميرزا نبود و به دستور خارج بود، اما به اسم ميرزا تمام شد! اينها مي‌خواهند به مردم القا کنند روحانيت براي مردم کاري نکرده است. مي‌خواهند تمام خدمات روحانيت را از قضيه تنباکو گرفته تا به حال به نام ديگران تمام شود و بگويند روحانيت نقشي نداشته، در حالي که تاريخ تنباکو نزد ماست.

آيا فتواي تحريم تنباکو فقط مختص ايران بود يا شامل ساير بلاد اسلامي هم مي‌شد؟

از مرحوم سيد محمد فشارکي نقل است شبي از ميرزا پرسيد آيا حکم تحريم تنباکو فقط مخصوص ايران است يا کشورهاي ديگر را هم شامل مي‌شود؟ ايشان فرمودند فقط مختص ايران است.

به نظر شما خبر مسموم کردن ميرزا چقدر صحت دارد؟

بعيد نيست. همشيره مرحوم ميرزا عبدالله شيرازي هم مي‌گفتند در سامرا شايع شده بود ميرزا را مسموم کرده‌اند! حدود 50، 60 سال قبل در مجله‌اي پزشکي نيز، همين نظر اظهار شده بود. بعيد نيست انگليسي‌ها به خاطر مبارزات ميرزا ايشان را مسموم کرده باشند، زيرا ميرزا مانع بزرگي بر سر راه آنها بود. حتي شنيدم پس از پيروزي در قضيه تنباکو، ميرزا گريه کرده و گفته: حالا ديگر دشمن به قدرت روحانيت پي برده است و در صدد نابودي آن برخواهد آمد!

از مرحوم ميرزاي شيرازي کرامات بسياري نيز نقل شده است. استاد ايشان در مقامات معنوي چه کسي بود؟

ظاهراً ايشان در نجف، به آقا سيد علي شوشتري که استاد اخلاق مرحوم شيخ هم بود، مراجعه مي‌کرد. در اين باره داستاني را نقل مي‌کنم. روزي به عيادت مرحوم آخوند ملا‌علي همداني رفتم، آقايي در آنجا مرا شناخت و گفت: اين داستان را از استادم شيخ عبدالنبي نوري که در تهران در محضر ايشان درس مي‌خوانديم، شنيدم. ايشان مي‌گفت: در سامرا در محضر ميرزا بوديم و دائماً از نور براي ما پول مي‌رسيد و درس مي‌خوانديم. يک سال پول نرسيد و 120 تومان مقروض شدم. روزي به محضر امام زمان(عج) گلايه کردم که آقا! ما مهمان شما هستيم، چرا به وضع ما رسيدگي نمي‌کنيد؟ در همين پريشاني بود که خوابم برد و رسول اکرم(ص) را در خواب ديدم که فرمودند: آشيخ عبدالنبي! 120 تومان در کمد هست، بردار و قرض‌هايت را بده! از خواب بيدار شدم. اندکي بعد عبدالله، نوکر مخصوص ميرزا در حجره آمد و گفت: آقا با شما کار دارند. هوا خيلي گرم بود. به منزل ميرزا رفتم و وارد زير زمين شدم و درست همان صحنه‌اي را که در خواب ديده بودم، مقابل خود ديدم. ميرزا روي همان تشکچه‌اي که حضرت رسول(ص) نشسته بودند، نشسته بود. همين که وارد شدم، بي‌آنکه کلامي بين ما رد و بدل شود، فرمود: آشيخ عبدالنبي! 120 تومان در کمد هست، برداريد و قرض‌هايتان را بدهيد. خواستم خوابم را براي ايشان نقل کنم که فرمودند: خداحافظ، بفرماييد!

خواهر مرحوم آقا ميرزا عبدالهادي هم نقل مي‌کرد: روزي ميرزا به مادر مرحوم شيخ عبدالکريم که کليددار ايشان بود، فرمود: برويد از صندوق پول بياوريد. خانم مي‌گويد: صندوق و حساب و کتاب‌ها دست من است. مي‌دانم در صندوق چيزي نيست. ميرزا مي‌فرمايد: برويد شايد بود! خانم مي‌رود و مي‌بيند صندوق پر از پول است!

کرامات فراواني را از ميرزا نقل مي‌کنند. به اعتقاد من موفقيت‌هاي شگفت‌انگيز ميرزا، از ناحيه ايادي غيبيه الهيه بود که همواره او را تأييد مي‌کردند.

از ويژگي‌هاي اخلاقي ميرزاي شيرازي کدام يک در ذهن شما برجسته‌ترند؟

ادب ميرزا يگانه بود، به‌طوري که حتي وقتي نوه‌هاي ايشان به حضورشان مي‌رسيدند، از جا برمي‌خاست و تواضع مي‌کرد. همه را با نام آقا و خانم صدا مي‌زد. هميشه دوزانو مي‌نشست و اين برايش عادت شده بود. زهد و قناعت ميرزا در اعلا درجه بود. به‌قدري قانع بود و از اسراف پرهيز داشت که حتي چوب کبريت‌هاي سوخته را نگه مي‌داشت تا دو‌باره مصرف کند!

ظاهراً از ايشان فقط يک عکس باقي مانده است که در‌باره آن هم اختلاف اقوال وجود دارد. نظر شما در‌اين باره چيست؟

بله، عکسي هست که سيدي امام جماعت است. مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني از نزديکان مرحوم شيخ عبدالکريم حائري گفته بودند: ايشان هر وقت ناراحت مي‌شد، اين عکس را به ايشان نشان مي‌داديم. از ايشان پرسيديم: آيا اين عکس مرحوم ميرزاست؟ فرمود: بله، عکس ميرزاست.

سال‌ها قبل، آيت‌الله حاج شيخ محي‌الدين مامقاني در ايام فاطميه از نجف به منزل بنده آمدند. شب جمعه بود و ما از فرداي آن شب روضه داشتيم. تا حدود ساعت 11 با هم صحبت کرديم و ايشان پرسيدند: «شما عکس مرحوم ميرزا را نداريد که به ديوار نصب کنيد؟» عرض کردم: «چرا، عکسي دارم.‌» گفتند: «خوب است از فردا که در اينجا روضه برقرار است، عکس ايشان را به ديوار نصب کنيد.‌» فردا صبح به يکي از کساني که براي کمک آمده بود، عکس مرحوم ميرزا را دادم و نصب کرد. هنوز او از روي صندلي پايين نيامده بود که تلفن زنگ زد. مرحومه والده بودند و فرمودند: ديشب مرحوم پدرت را خواب ديدم که خيلي خوشحال بودند و گفتند: فردا جدم ميرزاي شيرازي به منزل آقا‌رضي مي‌رود! واقعاً حيرت‌انگيز بود، چون کسي از گفت‌وگوي من و آقاي مامقاني اطلاع نداشت. مرحوم والده فرمودند: پدرت قرآن کوچکي هم به من داد و گفت اين قرآن را به آقا‌رضي بده که حافظ او باشد.

بنده از آن زمان تا به حال، آن قرآن کوچک را هميشه همراه دارم. مرحوم والده فرمودند: پدرت پولي هم به من داد و گفت: اين را به آقا‌رضي بده که صدقه بدهد. بعدها راز همراه داشتن قرآن و صدقه دادن را دانستم. بنده روي اين قرائن يقين کردم اين عکس متعلق به مرحوم ميرزاي شيرازي است. اکنون اين عکس در مقبره ايشان است.

با تشکر از حضرتعالي که در اين گفت‌وگو شر کت کرديد، برقرار و سلامت باشيد.

من هم از شما و اهتمامي که به احياي شعائر دين و نام و خاطره بزرگان آن داريد، تشکر مي‌کنم و دعاگو هستم./ روزنامه جوان


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر