( 0. امتیاز از )

صدای شیعه:

عالم انديشمند و فرهيخته، حضرت آيت‌الله سيد هادي خسروشاهي، از جمله کارشناسان مبرز مسائل کشورهاي حوزه بيداري اسلامي، به ويژه کشور مصر به شمار مي‌رود. به ويژه دوره نسبتاً طولاني مأموريت ديپلماتيک در مصر، به ايشان درباره مسائل اين کشور، اشرافي ويژه پرداخته است.

با ايشان در باب وقايع اخير مصر، به ويژه صدور حکم اعدام محمد مرسي، گفت و شنودي انجام گرفته که نتيجه آن در پي مي‌آيد.

نظرتان درباره اخوان و رهبرانش چيست؟ آيا فکر مي‌کنيد که اخوان‌المسلمين جمعيتي يکپارچه است يا در درون آن اختلاف نظر ميان اعضا وجود دارد؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. رهبري اخوان با توجه به سازماندهي خاص و «بيعت» با «مرشد» منتخب «مکتب الارشاد» ـ کميته مرکزي ـ نوعاً به طور يکپارچه و جمعي عمل مي‌کند و اگر عضوي خارج از تصميم نهايي مکتب الارشاد و رهبري ـ مرشد عام ـ اقدام کند، بلافاصله «اخراج» مي‌شود!... يعني سانتراليزم حاکم بر جمعيت، اجازه پيدايش اختلافات عميق يا انشعاب جدي نمي‌دهد.

البته اين، به آن معني نيست که هيچ نوع اختلاف نظري در بين اعضاي مکتب ارشاد به وجود نمي‌آيد، بلکه در مورد اختلافي، پس از مشاوره و گفت‌وگوهاي درون سازماني، نظريه اکثريت و تصويب «مرشد»، به عنوان تصميم نهايي و «فصل‌الخطاب» پذيرفته مي‌شود.

آيا مي‌توان اخواني‌ها را مسئول شرايط جاري ايجاد شده در مصر دانست؟ سهم واقعي اخوان در وقايع اخير مصر چيست؟

در اينکه اخوان با «تماميت‌خواهي» و حذف و طرد همه يا اغلب گرايش‌ها و سازمان‌هاي سياسي موجود در کشور، دچار اشتباهي استراتژيک گرديد، شکي نيست. سوء‌مديريت، در دوران حکومت آقاي دکتر محمد مرسي و تصميم‌گيري‌هاي متضاد در امور جاري کشور هم اخوان را دچار «اشتباهات مضاعف» نمود و در نهايت، زمينه را براي پيدايش شرايط ويژه و کودتاي ژنرال‌ها آماده ساخت، ولي بايد پذيرفت که در اصل، توطئه‌هاي دشمنان رشد اسلام‌گرايي و پيدايش حکومت اسلامي، اعم از امپرياليسم و صهيونيسم و ارتجاع عرب و در رأس آنها «بني سعود»، موجب پيدايش و ايجاد عمدي اين چالش‌ها و شرايط شد. در واقع علاوه بر اشتباهات غيرقابل انکار دولت آقاي مرسي، نقشه‌هاي غربي و دلارهاي نفتي شيوخ مرتجع حاکم بر بعضي از بلاد عربي، شرايط موجود را به وجود آورد.

کمک‌هاي چند ده ميلياردي شيوخ ارتجاع عرب ـ همان‌هايي که قرآن مجيد آنها را «أشدّ کفراً و نفاقاً» مي‌نامد ـ به رژيم کودتايي ژنرال سيسي، مي‌تواند ماهيت توطئه را نشان دهند. . . ولي بي‌ترديد، پس از پيروزي انقلاب مردم مصر، بر ضد رژيم 30 ساله حسني مبارک و روي کار آمدن دولت قانوني، با انتخاب مردم، نگه‌داشتن عناصر و ارکان اصلي حاکميت قبلي در مراکز حساس قدرت و حکومت، به ويژه ژنرال‌هاي پرورش يافته در دامن رژيم قبلي، در پيدايش شرايط موجود، نقش خاص خود را داشت. . . وقتي در کشوري انقلاب شد، بايد عناصر کليدي رژيم قبلي را کنار گذاشت وگرنه از توطئه تخريبي آنها نمي‌توان در امان ماند و اين را تجربه‌هاي تاريخي عصر ما، ثابت کرده است.

نظر شما درباره رويکرد کشورهاي غربي و عربي درباره تحولات اخير مصر چيست؟ موضعگيري اين کشورها در شرايط کنوني را چگونه مي‌توان تحليل و تفسير کرد؟

کشورهاي عربي و غربي، درباره تحولات مصر، رويکرد ويژه خود را داشته‌اند. امپرياليسم غربي در کليت خود و اغلب شيوخ ارتجاع عرب در منطقه، با رژيم کودتايي ژنرال سيسي همکاري کردند و اکنون هم با آن تفاهم و تعامل مطلق دارند. . . آنها هيچوقت و هرگز دور انديشه ملت‌هاي مظلوم نبوده‌اند تا اين بار درباره مردم مصر هم رويکرد و روش «حقوق بشري واقعي» داشته باشند.

آنها در فکر منافع خود هستند و به همين دليل، رويکرد انساني مناسبي در قبال حوادث اتخاذ نمي‌کنند.

فاجعه يمن و قتل عام يک ملت و ويران ساختن يک کشور، با بمباران بي‌وقفه و 60 روزه، توسط فاسدترين و مرتجع‌ترين رژيم قرون وسطايي منطقه با کمک همين محافل عربي و غربي و سکوت مطلق حقوق بشري‌ها و پشتيباني بي‌شرمانه غرب، به خوبي نشان مي‌دهد که نبايد در انتظار پيدايش رويکرد مناسبي از اين وحوش ضدبشر و جانوران کودک‌خوار باشيم. ويران کردن زيرساخت‌هاي يک کشور و قتل عام مردم غيرنظامي و بمباران‌هاي کور، چه توجيهي انساني مي‌تواند داشته باشد؟ اين همان منطق رژيم صهيونيستي، پسرعموهاي رژيم بني سعود است که اين بار به جاي غزه، در سراسر يمن اجرا مي‌شود.

پيش‌بيني شما درباره آينده مصر در دوره رياست جمهوري «سيسي» چيست؟ از منظر شما چه چيزهايي در انتظار اين رئيس‌جمهور خواهد بود؟

مصر در صورت استمرار سلطه حکومت کودتايي ژنرال‌ها و در دوره به اصطلاح رياست جمهوري ژنرال سيسي، آينده درخشاني نخواهد داشت. . . اما من بر اين باور هستم که حکومت ژنرال‌ها مدت زمان درازي دوام نخواهد يافت و دير يا زود و به نحوي، سرنگون خواهد شد و نتيجه قتل عام چندهزار نفر از مردم مسلمان مصر و سرکوب همه نهادها و سازمان‌هاي مردمي و زنداني نمودن چند ده هزار نفر و تشکيل دادگاه‌هاي فرمايشي نظامي و اعدام عناصر فرهيخته از اخوان المسلمين و ديگران، چيزي جز شکست نهايي عاملين آن به بار نخواهد آورد.

به نظرتان چه ميزان از مردم مصر، همچنان از اخوان‌المسلمين حمايت مي‌کنند؟ به عبارت ديگر اين جريان سياسي تا چه حد توانسته ارتباط هم‌افزاي خود را با بدنه اجتماعي حفظ کند؟

ميزان حمايت مردم مصر از جمعيت اخوان‌المسلمين را نمي‌توان با «تخمين» و «ظن و گمان» سنجيد. انتخابات رياست جمهوري که نخستين و آزادترين انتخابات در مصر بود، نشان داد که حداقل 50 درصد مردم مصر، از اخوان پشتيباني مي‌کنند، اما شرايط بعدي و ناتواني دولت آقاي دکتر محمدمرسي در تحقق بخشيدن به خواست‌هاي مشروع مردم، به ويژه در مسائل اقتصادي، بي‌ترديد از ميزان اين حمايت کاسته است. اما بايد اين را پذيرفت که اخوان‌المسلمين، ريشه 90 ساله در مصر دارد و سرکوب به وجود آمده توسط سرهنگ‌ها و سپس ژنرال‌ها، هرگز نتوانسته است آن را از بين ببرد و وعده ژنرال کودتا، سيسي در مورد «نابودسازي کامل اخوان» هم که آن را رسماً اعلام نمود، تحقق نخواهد يافت و آينده نه چندان دور نشان خواهد داد که چه کساني بايد نابود شوند: ستمکاران يا ستمديدگان؟ تجربه‌هاي تاريخي معاصر، حقيقت را روشن مي‌کند.

به نظرتان حمايت قطر و ترکيه از اخوان‌المسلمين مؤثر است؟ آيا فکر مي‌کنيد آنان مي‌توانند رابطه خود با دولت مصر را بهبود بخشند؟

حمايت همه‌جانبه قطر و ترکيه از اخوان‌المسلمين خيرخواهانه، اصيل و به خاطر مردم مصر نيست. آنها به دنبال منافع و اهداف ويژه اربابان خود هستند. آنها اگر به طور جدي و واقعي از اخوان‌المسلمين پشتيباني مي‌کردند، زمينه را براي رشد تروريست‌هاي داعش و القاعده و ديگر باندهاي تبهکار جنايتکار آماده نمي‌ساختند...

شيخک قطر و سلطان عثماني ترکيه اکنون هم به حمايت همه‌جانبه خود از تروريست‌ها ادامه مي‌دهند. . . يکي دلار مي‌دهد و ديگري راه را براي عبور هزاران تروريست از 85 کشور جهان براي قتل عام زن و مرد و کودک و پير و جوان کشورهاي اسلامي ـ عراق، سوريه، لبنان، ليبي، يمن و... ـ باز مي‌کند و چنين عناصري، چگونه مي‌توانند پشتيباني اخوان مسلمان مصر باشند؟ ظاهرسازي اسلام گرايانه سلطان عثماني و شيخ عرب، نيرنگي براي توجيه اقدامات ضد اسلامي ـ ضد انساني آنهاست.

آيا فکر مي‌کنيد اخوان مي‌تواند رابطه خود با دولت مصر را بهبود بخشد؟ اساساً چشم‌اندازي براي اين بهبود ارتباط مي‌بينيد؟

شرايط سرکوب و کشتار بيرحمانه مردم، اجازه بهبود اوضاع و تجديد روابط اخوان با دولت کنوني مصر را نمي‌دهد. ژنرال سيسي هم همه پل‌ها را در پشت سر خود خراب کرده است و نمي‌توان تصور نمود که اخوان بتواند با دولت او سازش کند و تعامل مثبتي داشته باشند. حوادث روزانه مصر و کشتار مردم در کوچه و خيابان، در شهرهاي مختلف، با عنوان اينکه اينها «هواداران اخوان تروريست» هستند، زمينه‌اي براي مصالحه و تعامل ايجاد نمي‌کند. اصولاً بافت رژيم کنوني مصر، نشانه‌اي از ايجاد تفاهم و حسن نيت و صلح و آرامش ندارد و نبايد توقع بهبود رابطه را داشته باشيم... رژيم ديکتاتوري کودتا، نه تنها اخوان را سرکوب و رهبران آن را به زندان افکنده است، بلکه ده‌ها نفر از جواناني را که در پيدايش انقلاب نقش داشتند و عضو اخوان هم نبودند زنداني يا تبعيد نموده است.

به عنوان يک ديپلمات باتجربه، به نظرتان مانع اصلي در راه رسيدن کشورهاي خاورميانه به خصوص مصر، به دموکراسي چيست؟ چرا حرکت‌هاي آزادي بخش در اين نوع کشورها، به نتيجه مطلوب منتج نمي‌شود؟

دموکراسي واقعي، با ديکتاتوري سازگار نيست و مانع اصلي تحقق دموکراسي در کشورهاي خاورميانه، سلطه حاکميت‌هاي غيرمشروع و ديکتاتورهاي مزدور بيگانه‌ها است. به عنوان نمونه، علاوه بر مصر و سعودي به مسئله «بحرين» مي‌توان اشاره نمود. چه کسي در بحرين مانع برقراري دموکراسي است؟ شيخکي که خود را سلطان! مي‌نامد و مي‌خواهد سلطه خانوادگي و منافع فردي را در راستاي اهداف اربابانش، همچنان حفظ کند و اجازه نمي‌دهد که اکثريت مردم، در تعيين سرنوشت خود دخالت کنند.

پس مانع اصلي تحقق دموکراسي در اين کشورها، منافع شخصي افراد و ديکتاتورهاي حاکم و وابسته است و تا اين شرايط، توسط مردم و با مبارزه ملت‌ها تغيير نيابد برقراري دموکراسي مقدور نخواهد بود...

آيا به نظرتان داعش تهديدي واقعي براي مصر است؟ آيا فکر مي‌کنيد تروريسم اصلي‌ترين چالش پيش روي مصر است يا آنکه دولت مصر از اين موضوع به عنوان دستاويزي براي سرکوب مخالفان استفاده مي‌کند؟

داعش يا گروه‌هاي تروريستي مشابه که ساخته و پرداخته غرب و در رأس آنها امريکا است و با کمک مالي شيوخ ارتجاع عرب به وجود آمده‌اند، بي‌ترديد در مناطقي چون شبه جزيره سينا هم‌اکنون تهديدي جدي براي مصر محسوب مي‌شود و در صورت استمرار و توسعه فعاليت آنها، بايد تروريسم را اصلي‌ترين چالش‌ها پيش روي رژيم کنوني مصر دانست که متأسفانه به علت رشد سرطاني، پس از سرنگوني رژيم کودتايي همچنان به فعاليت‌هاي تخريبي خود ادامه خواهد داد، همانطور که نمونه آن را در ليبي پس از سقوط خفت‌بار ديکتاتور ديوانه‌اي به نام سرهنگ قذافي مي‌بينيم.

البته دولت کنوني مصر، همين مسئله را دستاويزي براي سرکوب هواداران اخوان‌المسلمين قرار داده و شايد همه روزه، عده‌اي را به عنوان اينکه قصد اقدام تروريستي داشتند، در کوچه و خيابان به قتل مي‌رساند يا دستگير و زنداني مي‌کند... ولي آيا سرکوب مخالفان راه حل مبارزه با تروريسم است يا به وجود آورنده آن؟ ظاهراً پاسخ روشن است.

جنابعالي به عنوان يکي از کارشناسان شاخص مسائل فرهنگي و سياسي مصر، بفرماييد که ميزان تدين مردم اين کشور و التزام آنها، اعم از زن و مرد، به مباني ديني و عقيدتي چگونه است؟ آيا آنها پايبند اصول ديني هستند يا چندان اهميتي به آن نمي‌دهند؟

اکثريت مردم مسلمان مصر، اعم از زن و مرد، مؤمن به مباني ديني و ملتزم عمل به دستورات مذهبي هستند. . . و به طور کلي مي‌توان گفت که مردم مصر، از لحاظ عقيدتي، مردمي باورمند هستند و حتي اغلب زنان مصري، بدون آنکه بخشنامه‌اي از طرف دولت يا الازهر! صادر شده باشد، حفظ آن را واجب مي‌دانند.

براي نمونه مي‌توان اشاره کرد که فراخوان اخير يک نويسنده معروف سکولار مصري براي شرکت بانوان در نهضت(!) خياباني «حجاب افکني»! با پاسخ منفي مطلق روبه‌رو شد و طبق گزارش خبرگزاري‌هاي خارجي، حتي يک نفر شرکت‌کننده هم در محل تعيين شده حضور نيافت و چنانچه اشاره شد اصولاً اکثريت بانوان مصري، باحجاب هستند و آن را از روي عقيده و ايمان پذيرفته‌اند و مردان اين کشور هم در مراعات موازين ديني و انجام مراسم عبادي، به ويژه در ماه مبارک رمضان، پيشگام هستند تا آنجا که من در مدت سه سال اقامت در مصر و در سه ماه رمضان، به‌رغم دقت و کنجکاوي در خيابان‌هاي قاهره حتي يک «روزه خوار علني» نديدم و از سوي ديگر قبطي‌هاي مصري ـ مسيحيان ـ هم که تعداد کثيري از آنها در قاهره زندگي مي‌کنند، از تظاهر به خوردن و آشاميدن علني در ماه رمضان ـ به احترام مسلمانان ـ به طور جدي خودداري مي‌کنند يا با ايجاد چادرها و مراکزي در خيابان‌ها، تحت عنوان «موائد الرحمان» به استقبال روزه‌داران مي‌روند و سفره افطار پهن مي‌کنند و از مسلمانان روزه‌دار پذيرايي مي‌کنند...

راجع به حکم اعدام محمد مرسي و چند نفر ديگر از اعضاي رهبري جمعيت و کابينه وي، چه نظري داريد؟ ظاهراً احکام صادره براي تأييد به دفتر «مفتي» ارسال شده که در صورت تصويب، به اجرا درخواهد آمد؟

از دادگاه‌هاي فرمايشي رژيم کودتا که شباهت کامل به دادگاه‌هاي استالينستي ـ فاشيستي دارد، توقعي جز اين انتظار نمي‌رفت. البته مي‌دانيم که تاکنون ده‌ها نفر طبق رأي صادره از اين نوع دادگاه‌هاي وابسته، توسط قضات اجاره‌اي، اعدام شده‌اند و اين احکام چون درباره افراد شاخص و معروف اخوان نبوده، انعکاس خاصي در دنيا نداشته است و البته احکامي از اين قبيل، درباره رهبران عمده اخوان‌المسلمين، در زمان ديکتاتوري سرهنگ ناصر هم صادر و اجرا شده است و شخصيت‌هاي برجسته و فرهيخته‌اي چون شيخ عبدالقادر عوده، شيخ محمد فرغلي و سيد قطب به دستور وي و پس از تأييد حکم توسط «مفتي» وقت، اعدام شده‌اند.

اما ظاهراً شرايط دنياي امروز و وضعيت متزلزل دولت ژنرال سيسي، اجازه اجراي حکم را ندهد. به ويژه که علاوه بر آقاي محمد مرسي، افرادي چون شيخ يوسف قرضاوي همراه يکصد نفر ديگر هم مشمول اين حکم اعدام و حبس ابد شده‌اند و قاعدتاً موقعيت کنوني و آشفته بلاد عربي اجازه ندهد که رژيم مصر، به اعدام اين تعداد از اعضا و رهبري اخوان اقدام کند، وگرنه با جرياني مثل جريان ليبي روبه‌رو خواهد شد.

جالب است که در اين ميان «شيخ اکرم کساب» عضو مجمع موسوم به «اتحاد جهاني علماي مسلمان» که به عنوان يکي از مفتي‌هاي اخوان محسوب مي‌شود، در بيانيه‌اي، قضاتي را که حکم اعدام درباره رهبران اخوان را صادر کرده‌اند، غياباً محکوم به اعدام! کرده و رسماً اعلام داشته است: «اجراي حکم اعدام درباره قضاتي که اين احکام را صادر کرده‌اند، يک فريضه شرعي و ضرورتي انساني، امنيتي و انقلابي است و در واقع آنها، مستحق قصاص هستند!»

به هر حال متأسفانه فعلاً در جهان عرب، صدور احکام اعدام از سوي دستگاه‌هاي گوناگون به ويژه وابستگان بني‌سعود و مفتيان وابسته و عناصر وحوش داعش بر ضد مخالفانشان، امري عادي و روزمره شده است و بي‌ترديد اينها، موجب وهن اسلام در سراسر جهان شده‌اند و متأسفانه با اقدامات خود آبروي مسلمانان را مي‌برند و بايد براي دفع شر اينگونه عناصر بيمار، به خداي بزرگ پناه برد.

نظرتان راجع به بهبود روابط بين ايران و مصر و موضع‌گيري‌هاي اخير وزير خارجه مصر و خود ژنرال سيسي درباره ايران و اتهام دخالت آن در کشورهاي عربي، چيست؟ بالاخره در حال حاضر کفه برقراري ارتباط سنگين‌تر است يا تداوم قطع رابطه؟

در مسئله بهبود روابط ايران و مصر، من در مدت اقامت سه ساله در آن ديار، تلاش بسياري نمودم و با آقاي حسني مبارک، شيخ الازهر و ديگر شخصيت‌هاي معروف سياسي و ديني ملاقات و گفت‌وگو کردم. . . اما متأسفانه نتيجه‌اي به‌رغم وعده‌هاي شيرين ديپلماتيک همه آنها، به دست نيامد و سرانجام يکي از مسئولان وزارت امور خارجه مصر، که روابط صميمانه‌اي با اينجانب داشت و به ايران اسلامي هم علاقه‌مند بود، به عنوان يک امر محرمانه يا سري به من گفت که تلاش و کوشش شما مشکور! اما بايد بدانيد که پرونده روابط ايران و مصر در اختيار وزارت خارجه ما نيست و اين «الامن العام» است بايد نظر بدهد و نظر آن هم مطلقاً مثبت نيست، چون رئيس آن عمر سليمان که مزدور اجانب است و به دستور آنها عمل مي‌کند، با اين امر موافقت ندارد.

اينجانب طبق وظيفه اداري، گزارش امر و نتيجه بررسي‌ها را به وزارت متبوع فرستادم و پس از مراجعت به ايران هم بارها و بارها، در جلسات مشورتي وزارتي و مصاحبه‌هاي متعدد مطبوعاتي، اعلام کرده‌ام که آب در هاون نکوبيد!... مصري‌ها را به حال خود بگذاريد. حتي در دوره رياست آقاي محمد مرسي هم ديديم که برخلاف انتظار، روش اين «برادران» با روش پيشينيان، فرقي نکرد و جناب مرسي به جاي ايران اسلامي، به سوي بني سعود رفت و باز ديديم که با چه سرنوشتي، توسط دلارهاي همان‌ها، روبه‌رو شد.

پس از کودتا هم ما اصرار کرديم که معاونت محترم وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، در مراسم سوگند(!) ژنرال سيسي، شرکت نکند اما متأسفانه، ساده‌انديشانه به اين مراسم رفتند و باز نتيجه همان بود که ما پيش‌بيني کرده و رسماً به مسئولان محترم اعلام نموده بوديم و اکنون نيز همان روش، به همان دلايل و علل، ادامه دارد و هرگز نبايد توقع داشت که حکومت کودتا، مناسبات حسنه‌اي با ايران اسلامي برقرار کند و بايد انتظار داشت که اتهامات بيشتري از سوي مقامات مصري، نصيب ما بشود و روي همين اصل بها دادن به حرف‌ها و اتهامات آنها، هيچ مشکلي را حل نمي‌کند و دوستان ما در وزارت امور خارجه، نبايد عزت و حکمت و مصلحت را در اين مسئله، از دست بدهند و يقين کنند که: پرونده روابط ايران و مصر در اختيار وزارت خارجه مصر نيست، بلکه همچنان در اختيار الامن العام است و آن هم در اختيار صهيونيست‌ها و امپرياليسم.

اگر مقامات سياسي مصر اراده مستقلي ندارند، چرا الازهر هم موضع‌گيري مناسبي درباره ايران اسلامي ندارد و رئيس آن جناب شيخ احمد طيب هم مانند رجال سياسي موضع‌گيري مي‌کند؟

مسئله الازهر البته با مسئله حکومت فرق دارد و اغلب شيوخ الازهر، از جمله همين جناب دکتر احمد الطيب، شيخ محترم الازهر شريف، بارها و بارها در سخنراني‌ها و درس‌هاي قرآني و مذهبي خود در دانشگاه الازهر و ماهواره مصري در برنامه «فقه الحياه» خواستار وحدت بين شيعه و سني و تقريب بين مذاهب اسلامي بوده و نوشته‌ها و سخنراني‌هاي او در اختيار همگان است، اما دو نکته اساسي درباره الازهر بايد مورد توجه قرار گيرد:

الف ـ الازهر يک نهاد دولتي و وابسته به حاکميت است و در انتخاب روش سياسي نمي‌تواند عمل استقلالي داشته باشد و مجبور مي‌شود که مطابق ميل حاکميت اقدام کند. همه شيوخ الازهر، از وزارت اوقاف که در اختيار دولت است، حقوق مي‌گيرند...

ب ـ بعضي از علماي محترم عرب زبان ما، به تبليغ تشيع در مصر و ساختن حسينيه در قاهره و تشکيل مراسم عزاداري و سينه زني ـ و حتي قمه زني ـ پرداختند و شرايط زمان و مکان را در نظر نگرفتند و سفر رئيس‌جمهور سابق ايران به مصر و ديدار غيررسمي و پيش‌بيني نشده او با شيخ الازهر و رفتار و گفتار او، متأسفانه شيخ الازهر هوادار ايران و تشيع را متغير و وارونه ساخت! و اين ناشي از ناشيگري طرف ايراني در گفت‌وگو با شيخ و بشارت دادن نزديکي ظهور مهدي (عج) به ايشان بود... و نامبرده در همين رابطه حاضر نشد که در مصاحبه مطبوعاتي مورد درخواست طرف ايراني شرکت کند و منشي او در اين گفت‌وگوي مطبوعاتي که باز برخلاف رسوم الازهر بود، حضور يافت و مطالبي گفت که در صلاح نبود. . . و به هر حال، پافشاري بعضي از ماها در اين قبيل امور، در ميان شيوخ الازهر هم عکس‌العمل منفي به بار آورده است.

به نظر شمادولتمردان ما در مقطع کنوني، بايد چه رويکردي را در برابر مسائل مصر اتخاذ کنند؟ در اين شرايط بايد فعال بود يا منفعل؟

به نظر من بايد مصر را به حال خود رها کرد و هرگونه تلاش براي بهبود روابط، در شرايط کنوني موجب دوري آن از ايران خواهد بود. عزت و حکمت و مصلحت ايجاب مي‌کند که فعلاً موضوع مصر را «مسکوت»! بگذارند. والسلام/ روزنامه جوان


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر