کدام ازدواج مایه آرامش و تکمیل نیمی از ایمان انسان می شود؟
صدای شیعه: با توجه به فرا رسیدن روز ازدواج که مصادف است با یکم ذی الحجه، سالروز ازدواج آسمانی امیرمومنان علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) با دکتر باقر غباری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و محقق و پژوهشگر حوزه روانشناسی دین درباره آنچه ازدواج از نظر روحی و تکاملی برای انسان به ارمغان می آورد و نیز راه های بهره مندی از وجوه کمال گرایانه این امر مقدس به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
با توجه به آنکه ازدواج در آموزه های دینی ما به منزله تکمیل کردن نیمی از ایمان است آیا از منظر روانشناسی نیز چنین دستاورد تکمیلی و غنابخشیِ روحی برای انسان به همراه دارد؟
از نظر روانشناسی، ازدواج در حقیقت نوعی آرامش برای فرد به ارمغان می آورد و او را از نظر روحی و روانی کامل می کند چراکه هر مردی بخش زنانه و هر زنی بخش مردانه ای دارد که از این طریق یکدیگر را می شناسند اما تا وقتی ازدواج نکرده اند این اصل زنانه و مردانه رشد واقعی نکرده و به مرحله پختگی نمی رسد.
یونگ از بسیاری از مسائل روانی انسان به صورت های اولیه یا ازلی تعبیر می کند و با ازدواج انرژی زنانگی یا مردانگی در او شکوفا می شود و به مرحله بروز و ظهور می رسد؛ از این رو است که روانشناسان یونگی معتقدند حدیث پیامبر اکرم (ص) مبنی بر اینکه «با ازدواج نیمی از ایمان انسان کامل می شود» یک امر روانشناسی مهم می باشد.
یعنی بین دین فطری و روان انسان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
مسئله مهم دیگر از نظر روانشناسی در امر ازدواج این است که ازدواج کمک می کند انسان از قالب فردگرایی و شخص بودن صرف و انحصار در قالب ایگو خارج شود، نفس را بشکند و به فراتر از امنیت فکر کند و این یعنی فرارَوندگی از خویشتن و دیگران را نیز در نظر آوردن؛ و ازدواج به بروز چنین حالتی در انسان کمک می کند تا به دیگری نیز فکر کند که این موضوع برای هر نفر از زوجین رخ می دهد.
این حرکت از نفس خویشتن به سوی شکوفایی و ارتباط با هستی اعم از خدا، دیگران و طبیعت با ازدواج محقق می شود و معنویتی بی مثال را رقم می زند.
از این رو، وقتی گفته می شود با ازدواج دین فرد کامل می شود برای این است که دین نیز از خویشتن فرد را به سوی دیگران سوق می دهد و آدمی را به عدالت، انصاف، دیگردوستی و جهانی فکر کردن فرا می خواند و ازدواج نیز منیّت را از آدمی جدا می کند و او را به اندیشیدن به جامعه کوچکی به اسم خانواده فرا می خواند.
راز این کمالِ نهفته در ازدواج چیست، چه اتفاقی در پرتوی ازدواج رخ می دهد که چنین کمالی را رقم می زند؟
فروید و قبل از او نیز مکاتبی همچون تانترا مطرح کرده اند که برای شکوفایی انسان به انسجام نیروی زنانگی و مردانگی نیاز است و بهترین نوع شکوفایی در هستی ازدواج است تا جایی که حتی پیوند گیاهان و لقاح آن برای باروری نیز چنین شکوفایی را رقم می زند.
از این رو، در مکاتب فکری نیز ازدواج سمبل رشد روان است و فرد با آن به انسجام می رسد.
باید توجه داشت با تلفیق میان رافت، اندیشه، محبت و شفقت زنانه و تدبیر و قدرت مردانه شکوفایی رخ می دهد و اینچنین فرد در عین حکیم بودن، رئوف و عارف نیز می شود.
به عنوان مثال حتی برای کیمیاگری در مکاتب عرفانی اصل زنانگی با مردانگی در هستی با هم می آمیزند و هستی رشد می کند یعنی گذشتگان برای تبدیل مس به طلا نیز از همین ترکیب بهره می گرفتند.
منظور از مس، وجود پایین فرد و نفسانیات او است که برای تبدیل به معنویت عرفانی از ترکیب دو اصل زنانگی و مردانگی بهره می گیرد تا مس وجود را تبدیل به طلا کند.
از این رو، زمانی که زن و مرد در زندگی دچار اختلاف می شوند غیر از دلایل فرهنگی، اقتصادی و ... باید به کاستی های سمبلیک و عرفانی آنها نیز توجه داشت چه عواملی باعث شده اند که به جای تکمیل یکدیگر، همدیگر را دفع کنند.
چگونه و از ورای چه رفتاری زن و مرد می توانند چنین کمال و آرامشی را برای یکدیگر به ارمغان بیاورند؟
اگر زن در خانواده زن بودن خود را حفظ کرده و شکوفا کند و مرد نیز همین طور ویژگی های مردانگی را شکوفا سازد، ملقمه ای زیبا و بهینه از نظر روانی ایجاد شده و آنها را به سمت سعادت هدایت می کند.
بسیاری از روانشناسان معتقدند که باید مساوات را دوباره تعریف کرد آنهم به این معنا که زن و مرد خصایص زنانه و مردانه خود را تحقق ببخشند تا در اثر آن فضای خانه تلطیف شود؛ به عنوان مثال زن شفقت، بینش و محبت و ... را در خود پیاده کند و مرد هم نهایت قدرت، قوام و مدبر بودن را در خود متبلور بسازد تا به یکدیگر گرایش داشته باشند چراکه اگر مرد نتواند خصایص مردانگی همچون حمایتگری، قابل اتکاء بودن، آرامش و حس افتخار و ... را شکوفا کند، زن آرامش خود را از دست می دهد از سوی دیگر وقتی زن هم حالت مهربانی، پذیرش و محبت و ... را نداشته باشد مرد دچار کمبود و ضعف می شود.
در فرهنگ قرآن از ازدواج به وسیله آرامش و سکینه یاد می شود چگونه این سکینه در قلوب زوجین ایجاد می شود و آرامش را برای همسران خود رقم می زنند؟
این آرامش زمانی محقق می شود که زن و مرد ابعاد مردانگی و زنانگی خود را شکوفا کنند تا طرف مقابل به آنچه خود ندارد در طرف مقابل دست یابد و اینچنین آرام بگیرد.
اگر زن تکلیف زنانگی خود را به خوبی انجام دهد به عنوان مثال یک پذیرنده واقعی باشد و مرد نیز فردی مدبر، قابل اعتماد و قابل اتکاء باشد از نظر روانشناسی یکدیگر را برخوردار از طمانینه و سکینه قلب می کنند.
به عبارت بهتر زنی که در طوفان های زندگی ویژگی های زن بودن را داشته باشد و مردی که واقعا مرد باشد حکم لنگر را برای کشتی خانواده ایفا می کنند که آن را در حالت ثبات و آرامش نگه می دارد و این امر بر می گردد به تعریف و تبیین و تعمیق نقش های مردانگی و زنانگی که در افراد به طور فطری از سوی خداوند به ودیعه گذاشته شده است.
البته گاه شرایط فرهنگی اجتماعی، اختلالات هورمونی، تربیت خانوادگی، ناهنجاری های دوران رشد و ... مانع از این شکوفایی می شود.
اما اگر خانواده ها ارزش های مردانه و زنانه را شناخته و در فرزندان خود بارور کنند زمینه ازدواج های موفق را فراهم می کنند، نباید اینگونه پنداشت که پسر بر دختری برتر دارد یا بالعکس چراکه هر دوی اینها گل زندگی اند و هر یک عطر و بوی خود را دارند که نباید تلاش کرد این عطرها جایگزین یکدیگر شوند.
آیا بین آنچه دین با ازدواج درصدد تحقق آن است با آنچه روانشناسی غربی و وارداتی می گوید، وجه اشتراکی وجود دارد؟ افتراق چطور؟
باید توجه داشت ما یک روانشناسی کهن الگوییِ در معنویت اسلامی داریم که جوهره شریعت در ناخودآگاه ما وجود دارد و اگر از بالقوه به صورت بالفعل در آید، انسان به سعادت می رسد.
ما اگر به روانشناسی قرآنی نبوی رجوع کنیم می بینیم که بر شکوفاییِ ویژگی های بالقوه مردانه و زنانه تاکید دارد و اگر روابط بالقوه برای تحکیم روابط خانوادگی شکوفا شود، سعادت را تضمین می کند.
به عبارت دیگر ما یک قرآن در قلب داریم و یک قرآن که توسط پیامبر (ص) برای مردم از طریق وحی آورده شده است، و بسیاری از ما چون نمی توانیم قرآن درونمان را شکوفا کنیم، نمی توانیم قرآن بیرونی را نیز درک کنیم.
به عبارت بهتر بسیاری از مشکلات زوجین برای آن است که توان بالقوه شان بالفعل نشده همچون شکوفه ای که به دلیل سرما میوه نمی شود!
باید توجه داشت حضرت زهرا (س) و امیرمومنان (ع) واقعا خوشبخت بوده اند اگرچه خانه شان گلی و فرششان گلیم بوده است اما چون همه آنچه را که لازم بود در خود شکوفا کردند خوشبخت واقعی بوده اند.
البته این حد از کمال و شکوفایی در افراد مختلف، متفاوت است.
روانشناسی غربی نیز در زندگی مادی تحقیقاتی انجام داده اما داده هایش بر ارزش ها و تعامل و توافق های مشترک متمرکز است و نهایت را در اشتراکات و وفاق ها می بیند. اگرچه روانشناسی معنوی دینی نیز به شکوفایی ذاتی توجه دارد که با آن اشتراکات بارور می شوند اما نوع غربی بدون توجه به ذات و فطرت انسان بر توافقات دست می گذارد، یعنی هدف هر دو یکی است اما اسلام برای رسیدن به این هدف مسیر متعالی و کمالی را می پیماید.
منبع: قدس آنلاین
انتهای پیام