سرنخ بزک چهره منفور پهلوی به تاریخنگاران انگلیسی میرسد
صدای شیعه: در گفتوگویی با دکتر «موسی حقانی» محقق و پژوهشگر و رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با موضوع نقش انگلیس در روی کار آمدن رضاخان منتشر می شود:
* با توجه به تمام واقعیتهایی که وجود دارد، گروهی که رهبر معظم انقلاب در یکی از فرمایشاتشان از آنها به عنوان بزککنندگان چهره خاندان خبیث و منحوس پهلوی نام بردند، اقداماتی چون تاسیس راهآهن سراسری، تاسیس دانشگاه تهران و راهاندازی صنایع را نمونهای از خدمات رضاخان به مردم ایران معرفی میکنند. جالب اینجاست که سرنخ این بزک به برخی تاریخنگاران انگلیسی همچون «استفانی کرونین» میرسد. اقدامات فوق چه منفعتی برای انگلیس داشت؟ سهم مردم ایران چه بود؟
بحث خدمات «رضاخان» اساسا یک بحث انحرافی است. وقتی ما درباره مشروعیت یک رژیم صحبت میکنیم، اصلا نمیتوانیم وارد این مقولات شویم. احتمال دارد که یک رژیمی، رژیم مقبول و مشروعی باشد و خیلی هم نتواند خدماتی انجام دهد. مثلا شما نگاه کنید «گاندی» در هندوستان چه کرد. چرا این قدر «گاندی» محبوب است؟ چرا این قدر «رضاخان» منفور است؟ یا چرا «صدام» این قدر منفور است؟ «رضاخان» هم یکسری اقدامات در ایران انجام داد که البته باید روی اقداماتش بحث کنیم. خدمتی که «گاندی» به کشورش کرد بدون اینکه یک وجب جاده بکشد، او را ماندگار کرد و این برمیگردد به استقلال هندوستان. خیانتی که «رضاخان» به ایران کرد، یعنی نابودی استقلال ایران به هیچ وجه با هیچ اقدامی از سوی وی قابل مقایسه نیست و همان طور که اشاره شد، این موضوع اساسا بحثی انحرافی است برای فراهم کردن زمینه بزک کردن و تطهیر جنایات رژیم پهلوی.
این آسانترین راه برای بزک کردن پهلوی است. از طریق بررسی اقدامات سیاسی و فرهنگی نمیتوانند به چنین هدفی دست پیدا کنند. مگر میتوانند مفقودالاثر شدن 24 هزار نفر را در ایران توجیه کنند؟ میتوانند کشتار گوهرشاد را توجیه کنند؟ میتوانند لطماتی که به خانوادههای ایرانی بر اثر تصویب کشف حجاب وارد کردند را، توجیه کنند؟ میتوانند زمینخواری «رضاخان» را توجیه کنند؟ میتوانند کشتار عشایر را توجیه کنند؟ میتوانند بمباران دهساله ایلات و عشایر را در ایران توجیه کنند؟
اما بیاییم سراغ خود بحث خدمات. اقداماتی که در دوره «رضاخان» صورت گرفت، برخی اساسا بد بود و نباید انجام میگرفت. مثلا کشیدن راهآهن از شمال به جنوب، یا از جنوب به شمال. ما راهآهن میخواستیم، آرزوی ملت ایران هم بود، ولی همیشه دعوا بر سر این بود که باید راهآهن شرقی غربی داشته باشیم نه شمالی جنوبی. تازه شمالی جنوبی هم میتوانست طور دیگری طراحی شود که به نفع مردم تمام شود. وقتی این خط را کشیدند با افتخار گفتند راهآهنی که ما کشیدیم از کنار هیچ کدام از شهرهای بزرگ ایران عبور نمیکند. یعنی این یک راهآهن استراتژیک است. راهآهن استراتژیک به درد چه کسی میخورد؟ به درد انگلیسیها میخورد که به روسیه حمله کنند یا در شرایط دیگر به شوروی در مقابل حمله هیتلر امدادرسانی کنند و در واقع این راهآهن در راستای منافع ایران نبود که اگر این طور بود میتوانست نمونهای از خدمت به مردم ایران باشد.
حال شما بیایید یک جادهای را تعریض کنید. این اقدام از سوی هر حکومتی- چه مشروعیت داشته باشد و چه نداشته باشد- اقدام قابل توجهی است. اما در این مورد هم درباره «رضاخان» بزرگنمایی شد. مثلا تعریض خیلی از راهها را تاسیس آن راه قلمداد کردند. از سوی دیگر برخی از طرحها هم با هدف استفاده اختصاصی شاه پیادهسازی میشده است؛ مثلا جاده مخصوص. این جاده کشیده شد تا «رضاشاه» بتواند به چالوس و از آنجا به مازندران سفر کند.
این در حالی است که با درآمدهای دوره پهلوی اول و دوم، مخصوصا دوره پهلوی اول، میبایست تمامی زیرساختهای کشور تکمیل شود. ولی شما در آستانه انقلاب نگاه کنید؛ کدام زیرساخت در ایران تکمیل شده است؟! شبکه راه آهن که ناقص بود. شبکه آب آشامیدنی کشور- به نقل از «اسدالله علم»- در شرایط بسیار نامناسبی قرار داشت. از 24 میلیون ایرانی- به نقل از «اسدالله علم»- 14 میلیون بیسواد بودند و مردم با مشکل قطعی برق، تورم، بیکاری و... دست به گریبان بودند و در مجموع اقدام شایستهای صورت نگرفت. البته برخی کارها هم میتوانست اگر بر طبق اصول باشد، به نفع مردم تمام شود. مثلا تاسیس ارتش و قشون. به شرطی که یک ارتش ملی باشد، میتوانست به نفع مردم تمام شود. یکبار کار ارتش ایران به کارزار بینالمللی کشیده شد، آن هم همه فرار کردند. «رضاخان» به یکی از سرلشگرهایش که علت فرار را حفظ جان نیروهایش عنوان کرد گفت: «تو همیشه دو هزار کیلومتر از خط مقدم عقبتری!». و این ارتش در جدیترین عرصهای که باید از خودش ظهور و بروزی نشان دهد، متلاشی میشود و فرار میکند و نقل است که فرماندهان زودتر از همه فرار کردند.
نمونه دیگر تاسیس دانشگاه تهران بود. البته ما آموزش عالی داشتیم. بعضیها این گونه گمان میکنند که آموزش عالی هم با رضاخان راه افتاد، ولی این طور نبود؛ آموزش عالی از دوره قاجاریه راه افتاده بود. «دارالفنون» نمونهای از آن است. رضاخان مراکز آموزش عالی را متمرکز کرد و دانشگاه تهران را تاسیس کرد که اقدام خوبی بود ولیکن در رشتههای علوم انسانی سلطه علوم انسانی غربی تحقق پیداکرد. در واقع هدف این بود که جریان نخبه (و علیالخصوص جریان غربگرا) بتواند موقعیت پیدا کند و این موقعیت تداوم پیدا کند و نگاه به غرب و تمنای پیشرفت از غرب در جامعه استقرار پیدا کند. اما در مورد سرنخ بزک که به تاریخنگاران انگلیسی برمیگردد، باید گفت که انگلیسیها از دوره قاجار تحریف تاریخ ایران را آغاز کردند و خیلی از وقایع را وارونه روایت کردند. علت این بود که رژیمی که از سوی انگلیس بر سر کار آمد و سرکوب کرد باید بزک میشد. البته نگاه آنها به شرق همیشه نگاه از بالا به پایین بود و آنها با معیارهای خودشان جوامع دیگر را بررسی میکردند. لذا به طور طبیعی جریانات غربگرا از سوی آنها مورد تقدیر قرار گرفته و نقاط ضعف آنها پوشیده میشود.
* چند سالی است که بزککنندگان چهره خاندان منحوس پهلوی به مستندسازی ورود کردهاند. «از تهران تا قاهره» و «انقلاب 57» نمونههایی از تولیدات این جریان است. اهداف اصلی این گونه اقدامات چیست؟
این تحرکات عامه مردم ایران را هدف قرار داده است. غربیها و عوامل ساخت این مستندها میدانند که پهلوی و بازگشت پهلوی منتفی است. مردم ایران به معنای واقعی کلمه، پهلویها را به زبالهدان تاریخ انداختند. سمت و سوی این مستندات این است که به دروغ و با بزرگنمایی درخصوص خدمات رژیم پهلوی، بیهوده بودن انقلاب را تلقین کنند. برای نمونه مستند «انقلاب 57» حاوی بیش از صد نمونه تحریف و جعل تاریخی است و سوء استفاده و رندی در آن دیده میشود. اینها مخاطبانی را هدف قرار دادهاند که یا آن دوران را ندیدهاند یا ذهنیت تاریخی قوی ندارند و هدف تلقین این دروغ است که وضع در ایران خیلی خوب بوده است و مردم ایران در مقطعی دچار گنگی شده و خودشان هم متوجه نشدند که چه کاری انجام دادند و باید به خودشان بیایند و ببینند که چه گوهری! را از دست دادهاند. شما اگر در مستند «انقلاب 57» دقت کنید، آن چیزی که ترویج میشود سبک زندگی غربی است.
مثلا در بخشی از مستند با نشان دادن کابارهها این طور به مخاطب تلقین میکند که مردم شادند و مشغول زندگی عادی خود هستند. در نهایت میخواهد بگوید که ایرانیها باید برگردند به همان مسیر غربی شدن، حالا هر کی میخواهد این کار را انجام دهد. رهبر معظم انقلاب اشاره کردند و فرمودند که اصل انقلاب و نابودی آن برای دشمن مطرح است. اگر نتوانستند با روشهای خشن و جنگ و... انقلاب را از بین ببرند از طریق استحاله نظام جمهوری اسلامی کار خود را دنبال میکنند. در این صورت به تعبیر مقام معظم رهبری احتمال دارد که یک عمامه به سر در راس قرار داشته باشد، اما سیاستهای کشورهای سلطهگر غربی را پیاده کند. اینگونه مستندها هیچگاه به عقبماندگی آن دوران اشاره نمیکنند. آمریکاییها معتقد بودند که اگر رژیم پهلوی در ایران بر سر کار بود تا سال 1375 بدون اینکه درگیر جنگی شود، بدون شورش تجزیهطلبها و گروهکها و بدون تحریمهای خردکننده، بدهکارترین کشور جهان میبود. این آماری است که خودشان دادند.
ما انقلاب کردیم، هشت سال دفاع مقدس را از سر گذراندیم، شورش گروهکها و تجزیهطلبها را گذراندیم، تحریمهای گسترده را هم گذراندیم و در حال حاضر کشور به آن معنا بدهکاری خارجی ندارد. اگر بتوانیم منویات مقام معظم رهبری را درخصوص اجرای اقتصاد مقاومتی انجام بدهیم میتوانیم به سمت مقاومسازی بنیانهای اقتصادی خودمان حرکت کنیم و توطئههای دشمنان را با شکست مواجه کنیم.
* از وقتی که در اختیار ما قرار دادید متشکریم.
منبع:کیهان
انتهای پیام