( 0. امتیاز از )

 

صدای شیعه: در نظام اجتماعی، همیشه این نکته وجود داشته است که زن و مرد نسبت به یکدیگر دارای چه حقوقی هستند. به عبارت دیگر، هر کدام بر اساس ویژگی‌های خود، چه حقی را نسبت به دیگری به خود اختصاص می‌دهند. در جوامع پیشین یا به عبارتی، باستانی، نظام خانواده گاه مرد سالار و گاه زن‌سالار یا مادرسالار بوده‌است. شرایط اجتماعی طوری حکم می‌کرده است که زن یا مرد، در رأس خانواده قرار گیرند و دیگران از او اطاعت کنند و همین امر، سبب می‌شده است که حقوق زن و مرد با هم تفاوت‌های بسیاری داشته‌باشد.

بنابراین، آنچه تعیین‌کننده حقوق زن و مرد و برتری حقوق آن‌ها می‌شده، شرایط حاکم بر زندگی اجتماعی بوده‌است. در جامعة امروز و مخصوصاً جامعه اسلامی، دیدگاه درباره این حق‌پذیری زن و مرد، دگرگون شده و تحوّل یافته‌است. در نظام اسلام، آنچه اهمیّت حقیقی دارد، خانواده است و خانواده برای حفظ ارکان خود، نیازمند وجود زن و مرد است. نظام خانوادگی در اسلام بسیار مورد توجه بوده‌است و در دستورات قرآن و ائمه معصومین به حفظ سلامت آن دستورات ویژه‌ای داده شده‌است. در گفت‌وگویی که با دکتر مهدی مومنی، حقوق شناس و عضو شورای تخصصی گروه حقوق دانشگاه پیام نور داشتیم از استحکام بنیان خانواده بر اساس ویژگی‌های زن و مرد و برخی حقوق آنها و نوع وظایفشان در خانواده بیشتر شنیدیم. با ما همراه باشید.

 

از دید حقوقی بین زن و مرد تفاوت است؟

از منظر منطق حقوقی، مقوله شخصیت انسانی از جسم و جنس جدا است. از دیدگاه حقوقی صرف انسان بودن دارای حق است. به تعبیر قانون مدنی، هر فرد همین که متولد شود، مشمول حق می‌شود. از این رو هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. حقوق ذاتی بشر که متعلق به انسان است، چنین حکمی دارند. حق حیات، حق آموزش، حق سلامت و درمان، حق دفاع، حق دسترسی به نظام عدالت و دادرسی، حق انتخاب وکیل، اینها همه متعلق به انسان است و هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. خداوند در قرآن نیز تصریح دارد به اینکه ما انسان اعم از زن و مرد را از «نفس واحد» خلق کردیم. انسان از هر دو جنس زن یا مرد، در تفکر قرآنی در بین دو بی‌نهایت قرار دارد. اعتلا و سقوط، صعود کردن و برتری یافتن بر فرشتگان و مایه مباهات خداوند بودن انسان و در مقابل، سقوط انسان و پایین‌تر افتادن از چارپایان. این اعتلا و سقوط و وجود در دو بی‌نهایت، مختص انسان است و البته زن و مرد بودن در آن هیچ تاثیری ندارد. در قرآن سخن از نفس واحد و روح است که امری ربانی است.

 

به زبان ساده‌تر یعنی از این منظر و خصوصاً منظر الهی هیچ ارتباطی بین جنسیت وجود ندارد؟

بله، در این عرصه جنسیت راهی ندارد. سخن از دمیدن روح خدا در انسان و طی کردن مسیر و حرکت انسان به سوی خدا است. در جایی که سخن از تزکیه و اعتلای ابنای بشر است، سخن از زن و مرد و جنسیت نیست. انسان مخاطب و موضوع این حرکت است. قرآن، عمل صالح چه از جانب مرد یا زن را موجب حیات طیبه می‌داند. تفاوت های جسمی و روانی زن و مرد امری طبیعی و معلول خلقت و لازمه ایفای وظایف هر یک از آنها در نظام آفرینش است. با وجود این تفاوت ها است که نسل انسان پایدار و مستدام باقی می‌ماند.

 

آیا تفاوت‌های زن و مرد در استعدادهای جسمی-روانی به معنای نقص زن و کامل بودن مرد است؟

از لحاظ علوم تجربی مساله تفاوت‌های زن و مرد امری مسلم است. ساختار مغز و حتی طرز استفاده زن و مرد از آن با یکدیگر متفاوت است. در مغز زن، ارتباط بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود دارد از این رو از مهارت گفتاری بهتری برخوردار است. در مقابل مرد، به علت ارتباط کمتر بین دو نیمکره مغزش، مهارت بیشتری در استدلال انتزاعی و هوش دیداری فضایی دارد. مردان قادرند مسیر حرکت خود را به خاطر بسپارند، زنان دارای دید محیطی بهتری هستند. دایره دید مردان محدود تر است. اما مغز زنان قادر است دامنه اطلاعات وسیع تری را رمز گشایی کنند. مردان موقعیت‌ها را بطور کلی درک میکنند اما زنان جزیی نگرند.

مردان ریسک پذیر و به دنبال تجربه‌های جدید هستند، اما زنان به گزینش با ارزش‌ترین اطلاعات و انتقال آن به نسل بعد می‌پردازند. زنان بیشتر از خود انتقاد می‌کنند اما مردها بیشتر از عملکرد خود رضایت دارند. زنان برای خانواده و فرزند ارزش قائل می شوند، اما مردان برای شغل و موقعیت کاری مهم‌تر است.

مردان به دنبال عملی کردن اهداف خود هستند، زنان برای رابطه با دیگران اهمیت قائل‌اند. زنان به سلامتی خود بیشتر اهمیت می‌دهند و درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می‌کنند. منحنی سینوسی احساسات در زن‌ها و مردها تغییرات زیادی دارد و امکان مقایسه این دو باهم نیست. یک امر برای یکی افت است و برای دیگری ظرفیت.

زن و مرد به اختلافات توان‌ها و ظرفیت‌ها، وظایف و کارکرد های متفاوتی بر عهده می‌گیرند که درک این مطلب بدیهی است، پیرو این تفاوت‌ها کارکرد ها و وظایف، حقوق و تکالیف لازمه آنها نیز متوجه هریک از زن و مرد می‌شود.

از این رو هر یک، حق و تکلیف خاصی را دارا می شوند. تفاوت در حقوق و تکالیف تا حدی و در مواردی اجتناب ناپذیر است. به عنوان مثال وقتی نوزادی متولد شد به طور طبیعی مادر با توجه به ظرفیت خدادای، اقدام به شیردهی نوزاد می‌کند. بطور طبیعی پدر از چنین ظرفیت و قابلیتی برخوردار نیست. یا مساله حجاب بطور طبیعی، نوع و میزان آن در مرد و زن متفاوت است. زیرا آثار متفاوتی ایجاد می کند.

 

عُرف جامعه مرد را مدیر خانواده می‌داند. این مدیریت به معنای برتری داشتن یا ضایع شدن حقوق زن است؟

باید پذیرفت که خانواده یک منظومه است. یعنی یک مجموعه منظمی است حاوی اجزای مختلفی که حرکت هدفمندی دارد. بدیهی است در یک مجموعه منظم هر یک از اجزا دارای جایگاه، حقوق و وظایف مشخصی هستند. این کارکردها باید تکمیل کننده یکدیگر باشد تا خانواده به اهداف عالیه خود برسد. آرامش اعضای خانواده اعم از پدر، مادر و فرزندان و اعتلای معنوی و مادی آنها هدف خانواده است. با توجه به این هدفمندی، بی‌تردید باید قبول کنیم که خانواده نیازمند مدیر است. یعنی شخصی با کفایت و لیاقت، بایستی با تدبیر امور و دیدن افق‌های بلند، حرکت مجموعه منظم خانواده را با استفاده از ظرفیت‌ها و استعدادهای افراد خانواده تسهیل کند.

عرف جامعه ایرانی اسلامی ما و قانون مدنی و تاریخ ما می‌گوید این مدیریت با مرد باشد. البته نباید پذیرش این مدیریت را  به معنای محکومیت زن یا فرزندان و تضییع حقوق آنها دانست. همان طور که در جوامع سیاسی انواع حکومت‌ها را می‌بینیم، برخی از آنها با دیکتاتوری و برخی دیگر با مشارکت جمعی مردم، جامعه را اداره می‌کنند و این نحوه مدیریت جدای از اصل لزوم مدیریت است. در خانواده نیز چنین است، اینکه گفته شود مرد مدیر خانواده باشد به این معنا نیست که مرد دیکتاتوری کند و حقوق زن و فرزندان را پایمال سازد. بلکه برعکس مکلف بر رعایت حقوق آنها می‌باشد. هم در معارف اسلامی و هم در قوانین موضوعه در کنار اینکه مرد، مدیر خانواده تلقی می‌شود، اما همزمان حقوق واجب و اجتناب ناپذیری برای زن و فرزندان قائل و قطعی می‌گردد. به‌طوری که تضییع این حقوق از سوی مرد موجبات مداخله دولت در روابط خانوادگی می‌شود. حتی این مداخله می‌تواند، مداخله کیفری حکومت علیه مرد باشد. عدم پرداخت نفقه، سوء رفتار از سوی مرد مصداق این موارد است. در برخی موارد مرد مجازات می‌شود و در برخی موارد، قانون و شرع حق گسستن منظومه خانواده را به زن می‌دهد و می‌تواند با تقاضای طلاق خود را از تعهدات و تکالیف در آن خانواده رها سازد. از این رو مدیریت مرد در خانواده به خاطر لزوم پیشبرد خانواده و تحقق اهداف آن است. مدیریتی مورد تنفیذ و تایید شرع و قانون است که مصداق مدیریت خوب باشد نه مدیریت بد. امروزه در حوزه جوامع سیاسی نیز انواع حکمرانی، به حکمرانی خوب و حکمرانی بد تقسیم می‌شود. تنها نوع حکمرانی خوب که حقوق بشر را احترام و رعایت می کند، واجد مشروعیت شناخته می‌شود. در منظومه خانواده نیز چنین است. همین که مدیریت مرد از حالت خوب به حالت بد تغییر پیدا کند، دولت و حکومت با مداخله خود در صدد ترمیم حقوق تضییع شده زن و فرزندان بر می‌آید.

 

این حقوق قابل تغییر هستند؟

به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. بله، هم شرع و هم قانون در موارد اساسی و زیادی، امکان تغییر در حقوق و تکالیف را در روابط زن و مرد پذیرفته‌اند. مثلاً حق طلاق در حالت اولیه با مرد است اما زن می‌تواند در ضمن عقد یا بعد از آن، حق طلاق را از مرد بگیرد. بنابراین پویایی حقوق خانواده خود تضمینی است برای احقاق حقوق، به‌ویژه زنان تا با بررسی موردی وضعیتی که با آن مواجه هستند، به بهترین شکل از حقوق خود صیانت کنند.

 

حقوق بین‌الملل بشر و حقوق اسلامی در زمینه حقوق زن و مرد با یکدیگر مشابه‌اند؟

از این جهت که در هر دو نظام حقوقی، تامین حقوق زن و مرد مورد توجه است، مشابهند. اما نوع نگرش این دو به مقوله زن متفاوت است. حقوق بین‌الملل بشر، به تساوی حقوق زن با مرد تاکید دارد، اما حقوق اسلامی ضمن اینکه بر حقوق زن تاکید دارد، اما به خاطر تفاوت‌های غیر قابل انکار زن و مرد، حقوق خاصی را برای هریک مقرر می‌کند، پس به تشابه و یکسانی حقوق زن و مرد عقیده ندارد. در برخی موارد کفه تعهدات مرد و حقوق زن را سنگین تر می‌سازد و در برخی موارد تعهدات زن را. البته راه برای تسالم و صرف‌نظر کردن از حقوق و تعهدات را نیز در بسیاری موارد باز می‌گذارد. از این رو نحوه انعقاد قرارداد و چگونگی اعمال اراده زن و مرد در روابط حقوقی آنها بسیار تاثیرگذار است.

منبع: قدس آنلاین


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر