( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: براي خيلي از ما شيعيان اين مسئله آرزو است. خيلي از ما وقتي به دنيا مي‌آييم در دهانمان تربت سيدالشهدا مي‌گذارند و وقتي هم از دنيا مي‌رويم بين کفنمان تربت هست. اما به‌دست آوردن اين تربت هميشه دغدغه‌هاي خاص خودش را داشته است؛ اينکه از کجا بياوريم؟ از کجا بفهميم تربت واقعي است؟ چند سالي مي‌شود که راهي براي اين مسئله پيدا شده است؛ فروشگاه سيدطباطبايي در کربلا. فروشگاهي که در آن تربت و مهر رايگان به زوار امام‌حسين(ع) هديه مي‌دهند. سراغ مسئولان اين فروشگاه رفتيم و چند دقيقه‌اي با آنها هم کلام شديم تا ببينيم از کجا اين خاک تربت را آورده و چرا اينطور آن را بذل و بخشش مي‌کنند.

  • از باب‌السدره حرم اباعبدالله(ع) به سمت مقام

امام زمان (عج) راه مي‌افتيم؛ ساعت 8 شب است و خيابان مملو از جمعيت. فروشگاه‌هاي تسبيح و انگشتر با آن رنگ‌هاي خيره‌کننده همه جا هست. قبل از حرکت خيلي‌ها مي‌گفتند که حتما سراغ سيدطباطبايي را در کربلا بگير و برايمان‌تربت و مهر بياور. سراغش را که گرفتيم به ما آخر شارع‌السدره را نشان دادند و گفتند الان که برويد حتما پيدايش مي‌کنيد. راستش وقتي رسيديم تازه فهميديم چرا الان؟! ساعت 8 شب صف طويلي از مقابل فروشگاه طباطبايي تشکيل مي‌شود و زائران زيادي را مي‌بيني که ايستاده‌اند تا تربت حرم سيدالشهدا را از سيد بگيرند و در کنارش سهميه مهرشان را بردارند.

قبل از وارد شدن به مغازه سيد،سراغ يکي از زوار مي‌رويم؛ مردي تقريبا 40 ساله که با پسر کوچکش ايستاده و منتظر است نوبتش بشود. از او مي‌پرسيم: «آقا اينجا چه خبر است؟» و با لبخند و برقي در چشمانش مي‌گويد: «آمده‌ايم‌ تربت اصل بگيريم. سيد به همه زائرها مهر و ‌تربت اصل مي‌دهد. يعني همه مي‌گويند که تنها ‌تربت اصلي که مي‌شود راحت در کربلا به‌دست آورد از همين مغازه طباطبايي است». يکي ديگر از زائران که حواسش به ماست اجازه مي‌خواهد که داستاني از‌ تربت‌هاي سيد تعريف کند؛ «خواهر من 3 سال پيش سرطان داشت. ما به هر دکتري که بود سر زديم تا اينکه يکي از آنها گفت کار زيادي از دست ما برنمي‌آيد. بهتر است از درگاه خدا و اهل‌بيت(ع) کمک بخواهيد. ما هم او را به کربلا آورديم. اتفاقا اربعين هم نزديک بود. از همه جا نااميد شده بوديم. به قسمت زائران حرم سيدالشهدا(ع) که رفتيم خيلي درخواست کرديم که کمي از‌تربت قبر امام را به ما بدهند بلکه شفايي حاصل شود ولي متأسفانه قبول نکردند. يکي از زائران کاروانمان گفت برويد از سيدطباطبايي‌تربت بگيريد. ما وقتي اينجا آمديم و ماجرا را گفتيم سيدکمي بيشتر از بقيه به ما‌ تربت داد و گفت ان‌شاءالله که شفاست؛ واقعا هم شفا بود. خدا گواه است که خواهر من خيلي به امام حسين(ع) و به‌خصوص حضرت عباس(ع) توسل کرد و به نيت شفا هم آن‌تربت را خورد. شب آخري که در کربلا بوديم خوابي ديد و شفايش را از باب‌الحوائج گرفت. وقتي به تهران برگشتيم و پيش پزشک‌ها رفتيم همه با تعجب سلامتي او را تأييد کردند».

  • فراري از کربلا

حرف‌هايي که آن مرد زد ما را راغب کرد پيش سيدطباطبايي برويم و راز‌تربت‌ها و مهرهايش را بپرسيم. اول مغازه 2 ظرف بزرگ پر از مهر است که هر زائر مي‌تواند 30 مهر را رايگان بردارد. چند نفر هم هستند که به زوار بسته‌هاي کوچکي مي‌دهند که داخل آن‌تربت است؛ البته نه آنقدر که فکر کنيد! بيشتر گرد‌تربت است. سراغ سيد را مي‌گيريم؛ مردي که پشت دخل ايستاده است و فارسي هم صحبت مي‌کند. مي‌گويد: «سيد چند وقتي است براي کاري از کربلا رفته است». نااميد از حضور سيد ادامه مي‌دهد؛ «اگر کار خاصي داريد من برادرش هستم. مي‌توانيد به من بگوييد». سيداحمد برادر کوچک‌تر سيدمهدي طباطبايي است که اين روزها کارهاي مغازه را انجام مي‌دهد. با او درباره برادرش صحبت مي‌کنيم و اينکه چطور مسير زندگي‌اش به اين سمت کشيده شد؛ «ما اصالتا اهل زواره اصفهان هستيم. خانواده ما از قديم هم ارادت خاصي به اهل‌بيت به‌خصوص امام‌حسين(ع) داشتند به همين‌خاطر هم راهي کربلا شدند. سيدمهدي خيلي قبل‌تر از حکومت صدام مقيم کربلا شده بود. وقتي که صدام حکومت را به‌دست گرفت برادرم به‌خاطر مخالفتش با حکومت صدام از کربلا فرار کرد و راهي ايران شد. او سال‌هايي که صدام روي کار بود در نزديکي حرم حضرت عبدالعظيم کتاب‌هاي تاريخي مي‌نوشت که مختص به اهل‌بيت(ع) بود و از اين راه امرار معاش مي‌کرد. وقتي که صدام سقوط کرد سيدمهدي بلافاصله راهي کربلا شد. خودش اينطور مي‌گويد که همه عالم يک‌طرف و کربلا طرف ديگر. واقعا هم همين است، وقتي که مدتي در اينجا زندگي کنيد حاضر نمي‌شويد جايي برويد؛ اصلا کجا بهتر از اينجا». اما اين همه‌تربت از کجا آمده و چرا همه، اين‌تربت‌ها را اصل مي‌دانند؛ «برگشت دوباره برادرم همزمان بود با تعميرات حرم سيدالشهدا؛ آن زمان تصميم گرفته بودند که بخش‌هاي مختلفي از حرم را بازسازي کنند و بخش‌هايي که در جنگ آسيب ديده بود را‌ ترميم. يکي از جاهايي که تعميرات در آن انجام دادند نزديک قبر حضرت بود. برادر من هم به‌عنوان کارگر در آنجا مشغول به‌کار شد و همان موقع بود که به همراه بعضي از اقوام و آشنايان توانست چند گوني خاک نزديک قبر را بيرون بياورد. بعد از آن بود که تصميم گرفت بخشي از اين‌تربت‌ها را تبديل به مهر کند و مقداري از آنها را هم به زائران حضرت بدهد.»

  • حبيب خدا در کربلا

به هر حال سيدطباطبايي علاوه بر هديه دادن‌تربت و مهر به زائران، به کسب و کار هم مشغول است، آن هم نزديک عزيزترين نقاط روي زمين. با سيداحمد درباره کاسبي حرف مي‌زنيم و اينکه کار در نزديک حرم سيدالشهدا(ع) چه تأثيراتي روي انسان مي‌گذارد؛ «کار کردن در نزديکي حرمين شريفين سعادت بزرگي براي انسان است و خيلي‌ها علاقه دارند که اينجا حتي به اندازه يک دکه جا داشته باشند. شايد از ديد شما اين فقط کاسبي باشد؛ کسب درآمد، ولي ما اعتقادمان چيز ديگري است. اعتقاد داريم هرکسي سعادت آن را ندارد که زير سايه امام‌حسين(ع) کار کند. اين کار کردن آنقدر مهم است که بچه‌هاي ما هم علاقه زيادي دارند که کار من و سيدمهدي را ادامه دهند. در فقه ما هم، يک باب مهم وجود دارد که آن مکاسب است، يعني کسب و بازار. اسلام براي کسب و کار و تجارت اهميت فراواني قائل شده است.

در اين‌باره فرموده شده: «الکاسب حبيب‌الله؛ کاسب حبيب خداست» و همچنين کسي که براي اهل و عيالش کاسبي حلال مي‌کند، مثل کسي است که در راه خدا جهاد مي‌کند و باز فرموده شده است: تاجري که راستگو و در کارش صدق داشته باشد، در روز قيامت با شهدا محشور مي‌شود». اما اينها شرايطي هم دارند. شرايطش اين است که آنطور که اسلام دستور داده است و مي‌خواهد، کاسبي کنيم. اسلام شرايط زيادي را براي کاسب و تاجر تعيين کرده است. حديثي داريم از قول پيامبر اکرم(ص) که مي‌فرمايند: «اَلسُّوقُ دارُ سَهوٍ وَ دارُ غَفلَه»، بازار جاي فراموشي آخرت و غفلت است، يعني انسان وقتي مشغول کار مادي مي‌شود، گاهي از خدا و آخرت غافل مي‌شود. بعد فرمودند: «فَمَن سَبَّحَ فِيها تَسبِيحه کتَبَ‌الله لَهُ بِها ألفَ ألفِ حَسَنه: اگر کسي در اين بازاري که جاي غفلت و فراموشي است، مرتب به ياد خدا باشد و خدا را فراموش نکند، خدا هزار هزار حسنه برايش قرار مي‌دهد». وقتي شما در بازاري نزديک حرم امام‌حسين(ع) کار کنيد اين شرايط دوچندان سخت مي‌شود؛ يعني اگر خدايي ناکرده در فروشتان تقلب کنيد حتما چوبش را خواهيد خورد. خود ما زياد ديده‌ايم که کسي خاکي را به اسم ‌تربت حرم سيدالشهدا(ع) فروخته، يعني خاک خالي بوده که از اطراف شهر جمع کرده بعد آن را فروخته است به زوار و گرفتار عقوبت شده است.»

  • معجزه‌اي به نام اربعين

درباره ايام اربعين هم با سيداحمد حرف مي‌زنيم؛ اينکه شهر چه حال و هوايي را تجربه مي‌کند؛ «اربعين امام‌حسين(ع) بدون شک يکي از عجيب‌ترين روزهاي سال است؛ بايد ديد در کهن‌ترين متون مذهبي ما، از «اربعين» چگونه يادشده است. مهم‌ترين نکته درباره اربعين، روايت امام‌عسکري(ع) است. حضرت در روايتي که در منابع مختلف از ايشان نقل شده فرموده‌اند نشانه‌هاي مؤمن 5 چيز است: يک: خواندن پنجاه و يک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11رکعت نماز شب + 23رکعت نوافل)، 2: زيارت اربعين، 3: انگشتري در دست راست، 4: وجود آثار سجده بر پيشاني، 5: بلند خواندن بسم‌الله در نماز. وقتي امام معصوم زيارت اربعين را از نشانه‌هاي ايمان مي‌داند ديگر تکليف ما معلوم مي‌شود. براي همين هم هر سال اربعين شلوغ‌تر مي‌شود؛ چرا که مسلمانان واقعا به اين قضيه پي برده‌اند.يک زماني کسي جرأت نمي‌کرد به کربلا بيايد؛ اما امروز به برکت خون شهيدان مي‌بينيم که هرسال کربلا شلوغ‌تر مي‌شود. ما بايد قدر اين را بدانيم تا مبادا دوباره زيارت اربعين را از دست بدهيم.» از سيداحمد مي‌پرسيم چيز خاصي در مراسم‌ اربعين ديده است؟ «بايد به شما بگويم که معجزات و کرامات براي شما زوار کمي عجيب است وگرنه ما که در نزديکي حرم هستيم تقريبا هميشه اين مسائل را مي‌بينيم.

اربعين سال گذشته من خودم در حرم حضرت‌عباس(ع) مشغول نماز بودم که يک‌مرتبه نوجواني روي سجاده‌ام افتاد و بيهوش شد. من به ناچار نماز را قطع کردم و ديدم در دهانش پارچه‌اي سبزرنگ هست. پارچه را که در آورديم مردم سريع آن را برداشتند و هر کس تکه‌اي براي خودش برد. بعد که پسر بهوش آمد فهميديم کر و لال بوده و مسير نجف تا کربلا را پياده آمده و در حرم حضرت عباس(ع) شفا گرفته. اين معجزات از خاندان اهل‌بيت دور نيست، کافي است کمي نيت‌تان را خالص کنيد و مطمئن باشيد که آنها به شما عنايت مي‌کنند.»

منبع: همشهری آنلاین


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر