دخالت مستمر «سیا» در فعالیت تشکلهای فرهنگی خاورمیانه
صدای شیعه: یکی از راهکارهای نفوذ غرب در کشورهای درحال توسعه، تهاجم فرهنگی و بهاصطلاح جنگ سرد فرهنگی است. غرب سالهاست با تلاشی همهجانبه و دقیق، درصدد تضعیف فرهنگ و باورهای ایرانی- اسلامی است؛ تلاشی که مقابله و برنامهریزی جدی مسئولان و سکانداران فرهنگی جامعه را میطلبد. در این زمینه با دکتر محمود امیدسالار، پژوهشگر، مترجم و نسخهشناس ایرانی و استاد دانشگاه کالیفرنیا در آمریکا، به گفتوگو نشستهایم. از دکتر امیدسالار تاکنون کتابها و مقالات زیادی به چاپ رسیده که ازجمله آنها میتوان به کتاب «حماسه ایران و امپراطوری آمریکا» و «متون شرقی، شیوههای غربی» اشاره کرد.
بهنظر شما غرب برای نفوذ فرهنگی و تغییر هویت کشورهای درحال توسعه از چه شیوه هایی استفاده میکند؟
تهاجم فرهنگی یکی از راهکارهایی است که استکبار جهانی در یکی دو قرن اخیر برای نفوذ در دیگر کشورها از آن استفاده کرده و در اکثر نقاط جهان هم به اهداف خودش دست یافته است. ازجمله مهمترین شیوههای غرب برای تضعیف فرهنگ ایرانی- اسلامی ما میتوان به ترویج افکار و اندیشههای غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار التقاطی، تقدسزدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایههای اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمانها، تجددگرایی، علمزدگی و عقلگرایی افراطی، بیاعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانه عدم تطابق با دانشهای نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، رواج مدهای غربی و بیبندوباری و تهیه و پخش فیلمها، کتب و مجلات ضداخلاقی اشاره کرد.
اتفاقاً محققان غربی خودشان در اینمورد تحقیقات فراوانی دارند و حتی برخی از سازمانهای جاسوسی غرب شماری از اسناد اداری را که از حالت محرمانه خارج شده است، منتشر کردهاند.
بله، فعالیتهای فرهنگی سازمان سیا و دیگر سازمانهای جاسوسی، از اختراعات منتقدان ایرانی و از مقوله خیالبافی و توهم نیست، بلکه خود آمریکاییها نیز بدان اذعان دارند؛ یکی از محققانی که در این زمینه هم کتاب و هم فیلم مستند ساخته، فرانسیس ساندرز، مورّخ و روزنامهنگار انگلیسی است. وی در سال 1995، مستندی با عنوان «دستهای پنهانی: تاریخِ دیگری از مدرنیزم» برای یکی از کانالهای تلویزیونی انگلستان تهیه کرد که در آن مستند، روابط موجود میان برخی از روشنفکران و منتقدان و هنرمندان سراسر جهان را با این سازمان مورد بررسی قرار داده بود. سپس در سال 1999 کتابی با عنوان «سیا و جنگ سرد فرهنگی» به چاپ رساند و در آن فعالیتهای فرهنگی سازمان سیا را درطول دوران جنگ سرد بهصورتی مستند بررسی و ارائه نمود. تحقیق در این زمینه به روزنامهنگاران محدود نیست؛ هیو ویلفورد، استاد تاریخ دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لانگبیچ، دو کتاب مهم با عناوین «بازی بزرگ آمریکا: عربمآبان سرّی سیا و شکل دادن به خاورمیانه مدرن» و «پیانوی برقی نیرومند: چگونه سازمان سیا آمریکا را به بازی گرفت» به چاپ رسانید. ویلفورد در این دو کتاب، دخالتهای مستمرّ سازمان سیا را نهتنها درتشکلهای فرهنگی کشورهای خاورمیانه، بلکه در تشکلهای دانشجویی، کارگری، هنری، فرهنگی و مذهبی داخل آمریکا که مطابق قوانین ایالاتمتحده، دخالت در آنها صریحاً برای این سازمان ممنوع اعلام شده است، بهصورتی کاملاً مستند نشان داد. آنچه ذکر کردم، بهمثابه مشت نمونه خروار است.
برای مقابله با نفوذ فرهنگی غرب باید از چه راهکارهایی استفاده کرد؟
یکی از راههای مبارزه با این فعالیتها در وطن عزیز ما این است که فرهنگ و معارف ملی و اسلامی تقویت شود و بهشیوهای منطقی مورد حمایت قرار گیرد؛ اگر دشمن برای شکست ما به هر وسیلة ممکن چنگ میزند، ما نیز باید بهحکم دستور قرآنی «واَعِدّوُا لَهُم ما استطَعتُم من قُوَّه» از هر وسیله مشروعی سلاحی بسازیم و از فرهنگ اسلامی خویش پاسداری کنیم. در این راه باید از یکسو امکانات فرهنگی، هنری و ورزشی توسعه یابد تا جوانان به تفریحات سالم روی آورند و ازسوی دیگر باید همة کوششهای فرهنگی و... در دفاع از ارزشهای ملی و اسلامی هدایت شود. نکته قابلتوجه، حمایت از سازمانها و مؤسساتی است که درجهت اشاعه معارف اسلامی و فرهنگ ایرانی مشغول بهکار هستند. این نهادها نباید در تنگنای مادی باشند. همانطورکه دول استکباری از نهادهایی که در طریق اشاعه اهداف فرهنگی آنها حرکت میکنند، حمایت مینمایند، ما هم باید از سازمانها و تشکیلاتی که در اشاعه فرهنگ و معارف ایرانی-اسلامی فعالاند پشتیبانی کنیم. اکثر قریب به اتفاق میراث فرهنگی ما یک میراث مکتوب است. بهعبارت دیگر، برخلاف برخی از کشورهای اروپائی که ممکن است ازنظر موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، و برخی هنرهای دیگر در جهان معروف باشند، معروفیت و آبروی کشور ما عمدتاً ازطریق میراث مکتوب آن، یعنی شعر و ادب و فلسفه و مانند آن است. ایران را با نام آثار سعدی و حافظ و فردوسی و مولوی میشناسند، نه ازطریق آثار فلان موسیقیدان یا نقاش و مجسمهساز. بنابراین هر دولتی که در مملکت ما برسر کار میآید باید درمورد پشتیبانی از میراث مکتوب ما بسیار کوشا باشد.
عملکرد متولیان فرهنگی کشور را در حمایت از میراث مکتوب چطور ارزیابی میکنید؟
اخیراً در سایت مرکز پژوهشی میراث مکتوب که حدود 25 سال است در اشاعه معارف اسلامی ازطریق تصحیح و انتشار کتابهای مهم فارسی و عربی فعالیت دارد، خواندم که این مؤسسه با دشواریهای مادی دست به گریبان است و حال آنکه تاکنون درحدود 360 کتاب به زبانهای فارسی و عربی در زمینه فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران چاپ کرده و سه نشریه تخصصی در این حوزه منتشر میکند. معارف اسلامی چیزی نیست که ناشری بتواند با تولید و فروش کتاب خودش را حفظ کند. اینگونه رشتهها در همهجای دنیا نیاز به حمایت سازمانهای قدرتمند دولتی و یا اوقاف غیردولتی دارند. اگر دولتها از حمایت سازمانهایی که در اشاعه معارف اسلامی-ایرانی فعالیت میکنند غافل باشند، دستگاههای تبلیغاتی و جنگ نرم دول استکباری از پشتیبانی از نهادهایی که در مبارزه با فرهنگ ما فعالاند، غافل نیستند. سازمانهایی که در زمینه فرهنگی فعالیت دارند، نباید غم نان و آب و بودجه داشته باشند تا بتوانند با تحقیق و تصحیح متون فرهنگی و ادبی ما و با برگزاری نشستهای تخصصی، ریشههای این فرهنگ را در میان طبقه جوان این آب و خاک، تغذیه و به رشد این فرهنگ کمک کنند. اگر ما بنشینیم و دست روی دست بگذاریم و به شکایت از هجوم فرهنگی دول استکباری بسنده کنیم، کافی نیست. باید در عمل از نهادهای فرهنگی حمایت شود. جا دارد که اگر دولت در این امور کوتاهی میکند، نهادهایی ازقبیل آستان قدس رضوی که امکانات اینگونه فعالیتها را دارند، از این مؤسسات حمایت کنند و نگذارند کوچکترین وقفهای در این فعالیتهای مهم فرهنگی پدیدار شود.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام