انتخاب قائممقام رهبری از آغاز برخلاف قانون اساسی بود
انتخاب فردی به عنوان قائممقام رهبری، اصلاً جزو حقوق و اختیارات مجلس خبرگان نبود و من نمیدانم آقایان بر اساس کدام استدلال این کار را انجام داده بودند. من همان موقع این اشکال را مطرح کردم که مجلس خبرگان حق تعیین قائممقام رهبری را ندارد، ولی آقایان به من گفتند: میدانیم غیر قانونی است، اما داریم زمینهسازی میکنیم که اگر وضعیت اضطراری پیش آمد، کسی در دسترس ما باشد!
عالم ربانی و فقیه والامقام حضرت آیتالله حاج شیخ محمد مؤمنقمی پس از یک دوره بیماری روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت گشت. اینک به همین مناسبت و در تکریم مجاهدات آن بزرگوار، گفتوشنودی با ایشان در باب حاشیه و متن انتخاب رهبری در خرداد ۱۳۶۸ را به شما تقدیم میدارم. امید آنکه مفید افتد.
حضرتعالی در هیئت بازنگری قانون اساسی -که فرمان آن توسط حضرت امام صادر شد- شرکت داشتید. از چند و، چون تشکیل آن هیئت و عملکرد آن بفرمایید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت امام حدود ۳۰ نفر را از بین فقهای شورای نگهبان، اعضای هیئت رئیسه مجلس خبرگان، بعضی از نمایندگان خبره و دانشمند مجلس و عدهای دیگر انتخاب کردند و جلسات بازنگری قانون اساسی از خرداد ماه سال ۱۳۶۸ تشکیل شدند. در آن دوره حضرت آیتالله جناب آقای خامنهای (دامت برکاته) رئیسجمهور بودند و این جلسات با ریاست یا نایبرئیسی ایشان در دفتر ریاست جمهوری تشکیل میشدند. علاوه بر این به ترتیب مواردی که باید بازنگری میشدند، در محل سابق مجلس شورای اسلامی هم کمیتهها و جلساتی تشکیل میشدند.
کدام اصول مورد بازنگری قرار گرفتند؟
ابتدا اصولی که مربوط به تعیین مقام رهبری بود، ازجمله اصول ۴، ۵، ۱۰۷، ۱۰۹ و ۱۱۰ در کمیته مربوط به تعیین رهبری -که بنده هم عضو آن بودم- بررسی شدند. پس از یادداشت نظر کمیسیون توسط مخبر آن، تمام موارد مطرح شده، در جلسه عمومی و با حضور همه اعضای منصوب از سوی امام بررسی میشدند و پس از استماع نظرات اعضا، رأیگیری میشد.
چه شد که تا روز ارتحال حضرت امام، اصل مربوط به تعیین رهبری به تصویب کمیسیون نرسید؟
برنامه بازنگری قانون اساسی طبق روال معمول پیش میرفت تا عصر روز ۱۳ خرداد که قرار بود کمیسیون برای بررسی اصل تعیین مقام رهبری تشکیل جلسه بدهد. بعدازظهر که به کمیسیون رفتم، مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی به من گفتند که از دفتر امام خبر دادند که سریع خودم را به آنجا برسانم. هنوز حضرت آیتالله خامنهای نیامده بودند. آقای هاشمی تأکید کردند: اگر آقای خامنهای آمدند، به ایشان بگویید من به دفتر امام رفتهام و حدس میزنم حال امام نامساعد باشد! آقا که آمدند، همگی تصمیم گرفتیم به منزل امام برویم و هنوز غروب نشده بود که در آنجا بودیم. حضرت امام در اتاق بیمارستان، رو به قبله و زیر دستگاه تنفس مصنوعی بودند و مرحوم آقای مشکینی، آقای هاشمی، آقای امینی و برخی از اعضای شورای نگهبان و مجلس خبرگان در آنجا حضور داشتند.
تصمیمگیری برای دعوت خبرگان سراسر کشور چه موقع صورت گرفت؟
در همین ساعات و لحظات، آقایان خبرگان از من -که منشی هیئت رئیسه خبرگان بودم- خواستند که با تلفن دفتر حضرت امام، همه اعضای خبرگان سراسر کشور را دعوت کنم که سریعاً خود را به تهران برسانند تا بتوانند در جلسه فوقالعاده خبرگان در ساعت ۸ صبح فردا شرکت کنند. در عین حال تصمیم گرفته شد از وضعیت حال امام خبری پخش نشود. تا دقایقی پس از اذان مغرب، این تماسها را گرفتم و همه اعضای خبرگان را دعوت کردم که بهسرعت خود را به تهران برسانند. نماز مغرب و عشا را اقامه کردیم و بعد با نگرانی و اندوه، در بیت امام منتظر نشستیم تا سرانجام مرحوم حاج احمد آقا خبر رحلت امام را دادند!
از حال و هوای بیت امام و واکنش حضار نسبت به این رخداد برایمان بگویید؟
سایه سنگین غمی بزرگ روی بیت امام افتاده بود. مردم جماران، همسایهها و جمعیت زیادی اطراف دفتر امام جمع شده بودند تا از وضعیت ایشان آگاه شوند. حضار در بیت، مجموعاً پخش خبر رحلت امام را در ساعات پایانی شب صلاح ندیدند، لذا از طریق رادیو از مردم خواسته شد در مساجد و تکایا مراسم دعای توسل برگزار کنند. مردم بهتدریج آرام گرفتند و از ازدحام و سر و صدای اطراف بیت امام کمی کاسته شد. بعد درباره اینکه آیا ضرورت دارد خبر رحلت امام در همان ساعات اولیه روز اعلام شود یا نه، بین حضرات بحث شد. مرحوم آقای هاشمی-که مردی باتجربه و کارآزموده بود- جلسه را رهبری میکرد و در عین حال از اینکه خبر رحلت امام در مملکت مشکل ایجاد کند، نگران بود.
شما چطور؟ با کتمان خبر رحلت امام در ساعات اولیه روز بعد موافق بودید؟
ابداً! همانجا هم به آقایان گفتم ترسشان بیمورد است، چون مردم ایران عاشق مقام ولایت و رهبری هستند و در برابر هر کسی که قصد سوئی داشته باشد، خواهند ایستاد و پاسخ آنها را خواهند داد. به همین دلیل در آن جلسه تصمیم گرفته شد در اخبار ساعت ۷ صبح ۱۴ خرداد، خبر رحلت حضرت امام پخش شود.
مجلس خبرگان در صبح روز ۱۴ خرداد تشکیل شد. حال و هوای آن مجلس چگونه بود؟
مجلس خبرگان در محل سابق مجلس شورای اسلامی تشکیل شد. اعضای هیئت دولت و وزرا، برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عدهای از بزرگان روحانی و غیر روحانی کشور در مجلس حضور داشتند، بهطوری که همه صندلیهای مجلس پر بود و عدهای هم در جایگاه خبرنگاران نشسته بودند. فضای مغموم و سنگینی بود و همه اندوهگین بودند و اکثراً گریه میکردند. قرار بود در آن جلسه وصیتنامه امام قرائت شود. حضرت امام نسخه اصلی وصیتنامه را به آستان قدس فرستاده بودند و نسخهای هم در مجلس شورای اسلامی در تهران بود. احتمالاً رونوشتی از همین نسخه را به مجلس خبرگان آورده بودند. در انتهای وصیتنامه نوشته شده بود که این متن را پسرم احمد بخواند و اگر حضور نداشت یا نتوانست، رئیسجمهور بخواند و اگر باز هم ممکن نبود، یکی از فقهای مجلس خبرگان بخواند. حاج احمد آقا به دلیل تألمات روحی و گرفتاری، نتوانسته بودند بیایند و پیغام داده بودند قرائت وصیتنامه به عهده رئیسجمهور یا یکی از اعضای فقهای شورای نگهبان گذاشته شود. درنتیجه قرار شد آقای خامنهای وصیتنامه را قرائت کنند. آقای خامنهای در هنگام خواندن وصیتنامه، چندین بار به گریه افتادند و دیگران نیز گریستند. جلسه پرشوری بود و با حالی که خواننده وصیتنامه و حضار داشتند، قرائت آن تا ظهر طول کشید. سپس اعلام شد که این جلسه عمومی بوده و در جلسه بعد از ظهر، فقط نمایندگان مجلس خبرگان شرکت خواهند کرد. پس از نماز و ناهار، جلسه خبرگان برای تعیین رهبری تشکیل شد. از آنجا که هنوز در قانون اساسی تغییری به وجود نیامده و مخصوصاً ویژگیهای رهبری مورد بازبینی قرار نگرفته بود، موضوع تعیین رهبری، امر دشوار و مهمی بود.
یکی از موضوعات مناقشهبرانگیز و مهم تاریخ انقلاب، بحث انتخاب آیتالله منتظری و سپس عزل ایشان توسط امام است. گفته میشود برای رسمیت بخشیدن به استعفای آقای منتظری، ابتدا کنارهگیری ایشان به رأی گذاشته شد. اینطور نیست؟
در اصل ۱۰۷ قانون اساسی قبل از بازنگری آمده بود که اگر فقیهی مانند امام خمینی که واجد شرایط مذکور در اصل پنجم قانون اساسی است، توسط اکثریت قاطع مردم به رهبری برگزیده شد که موضوع مشخص است، ولی اگر اینگونه نبود، مجلس خبرگان منتخب مردم که صلاحیت بررسی این موضوع را دارند، باید مرجعی را که ویژگیهای رهبر دارد، انتخاب و به مردم معرفی کنند و اگر باز هم این امر محقق نشد، باید سه یا پنج مرجع واجد شرایط، شورای رهبری را تشکیل بدهند.
اینکه اشاره کردید آیا بحث استعفای حضرت آیتالله منتظری از رهبری مطرح شد و ما این استعفا را قبول کردیم، این امری ورای قانون بود و صرفاً برای محکمکاری صورت گرفت. واقعیت این بود که ایشان در آن مقطع، اصلاً سمت قانونی در جایگاه رهبری نداشت. قبلاً هم موقعی که درباره تعیین قائممقام رهبری بحث میشد، من همیشه تأکید میکردم که انتخاب رهبر جزو حقوق و اختیارات مجلس خبرگان است، مگر مثل مورد امام خود مردم به شکلی خودجوش فردی را انتخاب کنند. انتخاب فردی به عنوان قائممقام رهبری، اصلاً جزو حقوق و اختیارات مجلس خبرگان نبود و من نمیدانم آقایان بر اساس کدام استدلال این کار را انجام داده بودند. این کار خلاف قانون اساسی بود و یادم است برخی بزرگان هم این شبهه را قبول داشتند. من همان موقع این اشکال را مطرح کردم که مجلس خبرگان حق تعیین قائممقام رهبری را ندارد و این کار با توجه به وظایف نمایندگی مجلس خبرگان امری غیرقانونی است، ولی آقایان به من گفتند: میدانیم غیر قانونی است، اما داریم زمینهسازی میکنیم که اگر وضعیت اضطراری پیش آمد، کسی در دسترس ما باشد. صورتجلسه بحث قائممقامی آقای منتظری موجود است. در آنجا از لحاظ قانونی، حقی برای ایشان محقق نشده بود که ضرورت داشته باشد در جلسه دیگری بحث استعفای ایشان را مطرح کنیم.
ایشان با تمام کمالاتی که داشتند، فقط هنگامی از نظر قانونی میتوانستند رهبر باشند که پس از رحلت امام، مجلس خبرگان رهبری ایشان را انتخاب کرده باشد. بنابراین از لحاظ قانونی حقی به عنوان رهبری به ایشان داده نشده بود که با تصمیم مجلس خبرگان پس گرفته شود.
بنابراین قاعدتاً بحث اصلی مجلس خبرگان، شورایی بودن یا فردی بودن رهبری بوده است. اینطور نیست؟
بله؛ یکی از مهمترین موضوعاتی که باید درباره آن تصمیمگیری میشد، این بود که رهبری باید فردی باشد یا شورایی؟ طبق قانون اساسی و نظر حضرت امام، اگر کسی واجد شرایط رهبری و مرجعیت باشد، مجلس خبرگان او را انتخاب میکرد و اگر چنین شرایطی فراهم نبود، باید شورایی متشکل از سه یا پنج نفر تشکیل میشد تا رهبری را به عهده بگیرد. مدت زیادی صرف بحث درباره این موضوع شد تا سرانجام مجلس خبرگان به رهبری فردی رأی داد، اما قرار شد اسم هیچیک از نامزدهای شورای رهبری یا مراجع آورده نشود!
قبل از روز ۱۴ خرداد که مجلس خبرگان برای تعیین رهبر آینده تشکیل شد، فیالجمله به مصداق یا مصادیق مشخصی رسیده بودید؟
خیر، ولی در همین جلسه نام بعضی از مراجع قم مطرح شد تا اینکه ناگهان عدهای نام آقای خامنهای را مطرح کردند. یادم است نخستین کسی که به این موضوع اعتراض کرد، خود ایشان بودند. ایشان ردیفهای عقب مجلس نشسته بودند و به محض اینکه این مطلب را شنیدند، آمدند جلو و فرمودند: من نمیتوانم این مسئولیت را بپذیرم... و مخالفت کردند. بزرگانی که در آن جلسه حضور داشتند، قبول نکردند. مرحوم آقای آذری قمی که تقریباً به هیئت رئیسه مجلس نزدیک بودند، در دفاع از این پیشنهاد گفتند: این کار فقط از ایشان برمیآید و باید آن را قبول کنند. آقای خامنهای پرسیدند: «آقای آذری! اگر بنده به عنوان رهبر انتخاب شوم، خود شما حاضرید از همه دستوراتم اطاعت کنید؟» ایشان گفتند: «قطعاً وظیفه شرعی من است که به آنچه شما میگویید عمل کنم!» با این حرف آقای آذری، دیگر آقا نتوانستند مخالفت کنند و بحث بر سر اهلیت ایشان برای رهبری شروع شد.
آیا کسی مخالفت هم کرد؟
به شکل جدی نه. مضافاً بر اینکه آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی شهادت دادند که از خود حضرت امام شنیدهاند که آقای خامنهای صلاحیت رهبری را دارند. همچنین از قول حاج احمد آقا هم مطلبی مبنی بر تأیید صلاحیت آقا توسط امام گفته شد. از قول حاج احمد آقا گفته شد که وقتی آقای خامنهای به عنوان رئیسجمهور به کره میروند و تصویر ایشان از تلویزیون پخش میشود، حاج احمد آقا میگویند: ایشان رئیسجمهور برازندهای است و امام میفرمایند: برای رهبری هم صلاحیت دارند. رأیگیری خیلی طول نکشید. مصوبات مجلس خبرگان با موافقت نصف به علاوه یک حاضران اعتبار دارد، جز در مورد تأیید رهبر که موافقت دوسوم حاضران لازم است. اعضای خبرگان در سراسر کشور، ۸۴ نفر بودند. از نظر قانونی مجلس خبرگان با حضور دوسوم اعضا یعنی ۵۶ نفر رسمیت پیدا میکرد، لذا اگر مادهای با ۲۹ رأی تأیید میشد، اعتبار داشت. در آن روز رأیگیری برای رهبری آقای خامنهای انجام شد. موافقان را که شمردیم، به نظرم چهارپنجم حاضران و شاید هم بیشتر، به ایشان رأی داده بودند و به این ترتیب هنوز ۲۴ ساعت از رحلت امام نگذشته بود که رهبر انقلاب تعیین شد.
کسانی که رأی منفی دادند استدلالشان چه بود؟
آنها میگفتند: یکی از شرایط رهبری مرجعیت است و ایشان مرجع نیستند. حضرت امام به ما تکلیف کرده بودند که شرط مرجعیت را از شرایط رهبری برداریم، ولی هنوز کار بازنگری قانون اساسی به اتمام نرسیده بود و ما رأیگیری نکرده بودیم لذا دوباره برای بازنگری تشکیل جلسه دادیم. پس از بازنگری قانون اساسی، مردم در تیر یا مرداد، به طور قاطع به قانون اساسی بازنگری شده رأی مثبت دادند.
ظاهراً مجلس خبرگان پس از تصویب قانون اساسی بازنگری شده هم، درباره رهبری آیتالله خامنهای رأیگیری کرد. ماجرا از چه قرار بود؟
بله؛ در مشهد بودم که به من خبر دادند مجلس خبرگان مجدداً تشکیل جلسه خواهد داد تا درباره رهبریت حضرت آیتالله خامنهای بحث و مجدداً تصمیمگیری کند که شک و شبههای وجود نداشته باشد. غرض این بود حالا که شرط مرجعیت از شرایط رهبری نظام حذف شده بود، مجدداً رأیگیری شود که کسی در این امر که در زمان رأیگیری، شرط مرجعیت برای رهبری، شرط لازمی بود و رأیگیری در زمانی صورت گرفته بود که ایشان مرجع نبودند، شک و شبههای نداشته باشد. جلسه مجلس خبرگان برگزار و رأیگیری انجام شد. یادم است این بار آرای موافق بیشتر از دفعه قبل شد!
اینک که سالها از این انتخاب میگذرد، داوری شما درباره آن تصمیم تاریخی چیست؟ و ارتباط شما با رهبری چگونه است؟
خدا را شکر میکنم که مجلس خبرگان انصافاً شایستهترین فرد را برای این جایگاه انتخاب کرد. مرور زمان و شیوه رهبری داهیانه ایشان-که کشور را با نهایت درایت و بصیرت از پرتگاههای مخوفی عبور دادند- مایه مباهات و افتخار است. واقعاً خوشحالم از اینکه خبرگان بهترین انتخاب را انجام داد و طبیعی است هر کمکی که از دستم برآید، برای حمایت و تقویت جایگاه رهبری انجام خواهم داد. من به دلیل عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان با ایشان ارتباط کاری دارم، ولی رابطه ما به دوران قبل از انقلاب برمیگردد و قبلاً هم با ایشان آشنا بودم و ارتباط داشتم. در آن دوره ما با ایشان جلسات متعددی داشتیم که حدود ۲۰ نفر در آنها شرکت میکردند. این جلسات در تهران، مشهد و قم برگزار میشدند. انصافاً حضرت آیتالله خامنهای پس از رهبر شدن، جهات دینی، معنوی و اخلاقیشان، بسیار بیشتر از سابق بروز پیدا کرد و همین تقوا و توجه به خدا را در اداره نظام اسلامی نشان دادند. امیدوارم خداوند به ایشان سلامتی کامل عطا کند که بتوانند این مسئولیت سنگین را همچنان با بصیرت برعهده داشته باشند و رهبری ایشان همچنان استمرار یابد تا این نظام به دست حضرت ولیعصر (عج) برسد.
حضرتعالی در جلسات فقهی مقام معظم رهبری هم شرکت کردید. با توجه به این نشستها، جایگاه و توانمندی علمی ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
پس از انتخاب آقا به رهبری انقلاب، خدمت ایشان عرض کردم شایسته است که شما با حضور عدهای از فضلای قم، جلساتی را برای بررسی مسائل فقهی تشکیل بدهید تا مراتب علمی شما توسط افرادی که در این جلسات شرکت میکنند، منعکس و شایستگی شما از این طریق برای همه محرز شود. ایشان فرمودند: من مشغلههای فراوانی دارم و نمیتوانم این کار را انجام بدهم. ما اصرار کردیم و بعد از مدتی که رهبری ایشان استقرار پیدا کرد و زمان مناسب فرا رسید، ایشان جلساتی را با حضور عدهای از علما تشکیل دادند و با درایتی که دارند، فرمودند: همه فقهای منصوب حضرت امام باید در جلسه حضور داشته باشند لذا من و سایر فقهای شورای نگهبان در این جلسات حضور یافتیم. قرار شد مسائل فقهی و مورد نیاز نظام مطرح شوند و هر بار یکی از اعضا، مسئولیت بررسی آن مسئله را با تکیه بر قرآن و روایات به عهده بگیرد. بعد آن مطالب به صورت جزوه تهیه و تکثیر شوند و در اختیار حاضرین در جلسه قرار گیرد و درباره موضوعات آن بحث شود. بنابراین برخلاف آنچه معروف است این جلسات مربوط به شورای استفتا است، اینگونه نبود و درواقع نشستهای فقهی بودهاند.
خود آقا هم موضوعاتی را به عهده گرفتند؟
بله، گمانم دومین موضوع زکات بود که ایشان به عهده گرفتند و به صورت جزوه مکتوب شد. من این مطالب را با دستخط خود آقایان گردآوری کردهام که در بین آنها دستخط حضرت آقا و آیات خزعلی، محمدی گیلانی، مهدویکنی، سیدمحمود شاهرودی، امامی کاشانی و یزدی موجود است. من و آقای شاهرودی از همه بیشتر مینوشتیم. حضرت آقا تمام این جزوات را با دقت فراوان مطالعه میکردند. در پی این جلسات بود که متوجه شدم ایشان از نظر علمی و اجتهادی بسیار توانمند هستند.