گره زدن مشکلات داخلی ایران به تنش با اسرائیل، بسیار پوچ و مبتنی بر نگاه لیبرالی است
محمد صادق کوشکی بر این باور است: مادامی که فسادهای گسترده و کلان ریشه کن نشود و با یک مدیریت انقلابی به سمت تولید و خودکفایی پیش نرویم، حتی اگر مناسبات ما با اروپا و آمریکا بهبود یابد و در یک فرض محال، حتی مشکلات ما با اسرائیل هم حل شود، هیچ گونه اتفاق مثبتی در حوزه اقتصاد و معیشت داخلی روی نمیدهد. در یک جمله کانون مشکلات ما در داخل است، نه در خارج؛ بهتر است به جای این شانتاژها فکری برای حل مشکلات در داخل بکنیم.
در طول 4 دهه ای که از عمر انقلاب اسلامی می گذرد برخی در داخل نوع نگاه جمهوری اسلامی ایران به تحولات غرب آسیا، به خصوص مسئله اسرائیل را کانون و مبنای مشکلات داخلی عنوان می کنند که در برهه های مختلف زمانی هرگاه میزان و سطح تنش در منطقه افزایش پیدا کند، این نگاه پررنگ تر می شود. پیرو این نکته یکی از مهم ترین تحلیل ها پیرامون تحولات اخیر و به موازات آن افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران از ابعاد متعدد تحریم های اقتصادی و تجاری تا پررنگ شدن سایه جنگ به تلاش برای رونمایی از معامله قرن و حفظ امنیت اسرائیل تاکید دارد.
یکی از مهم ترین تحلیل ها پیرامون تحولات اخیر و به موازات آن افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران از ابعاد متعدد تحریم های اقتصادی و تجاری تا پررنگ شدن سایه جنگ، به تلاش برای رونمایی از معامله قرن و حفظ امنیت اسرائیل تاکید دارد. در این راستا برخی معتقدند نگاه جمهوری اسلامی ایران به مسئله اسرائیل هزینه هایی را به وجود آورده است؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
در پاسخ به سوال شما باید به چند نکته مهم اشاره کرد. اول اینکه این دست مواضع از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا به امروز با شدت و ضعف وجود داشته است که در برخی از دورهها این دست از سخنان و تفکرات رنگ غالبی پیدا کرده و در برخی دوره ها هم به حاشیه رفته است. امروز هم با افزایش میزان فشارها، به خصوص تحریم های اقتصادی ایالات متحده آمریکا دوباره این سخنان و دیدگاه ها در سطح رسانه ها و از جانب برخی افراد و اشخاص معلوم الحال مطرح شده تا به گونه ای در جامعه این گونه القا شود که نوع نگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در طول ۴۰ سال گذشته به مسئله و آرمان فلسطین باعث ایجاد مشکلاتی برای کشور شده است.
به عبارت دیگر در سایه این نگاه اکنون مشکلات اقتصادی و معیشتی داخلی جامعه به حوزه دیپلماسی، به ویژه نفوذ منطقهای و نگاه جمهوری اسلامی ایران به آرمان فلسطین گره خورده است. در صورتی که اگر به دیگر کشورهای منطقه نگاهی بیاندازیم شاهد آن هستیم که اساسا مسئله عادی سازی مناسبات با رژیم صهیونیستی و یا به رسمیت شناختن این رژیم غاصب هیچ گونه تاثیر مثبتی در حوزه اقتصاد و معیشت این کشورها نداشته و نخواهد داشت.
به عنوان مثال کشوری مانند اردنی که طی مذاکراتی حتی بخشی از خاک خود را به صهیونیست ها داد و این رژیم را هم به رسمیت شناخت و به موازاتش روابط دوستانه ای با تلآویو برقرار کرد، سال هاست که با جدی ترین چالش های اقتصادی و معیشتی روبهرو است. مشکلات اقتصادی و معیشتی اردن به حدی جدی است که بیشترین میزان نرخ بیکاری در جهان عرب را به خود اختصاص داده است. جالب اینجاست که اردن قبل از اینکه با رژیم صهیونیستی صلح برقرار کند، رژیم سعودی سالانه کمک های چند ده میلیون دلاری بلاعوضی را به این کشور اعطا می کردند. اما بلافاصله بعد از صلح اردن با رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن این رژیم کودککش و دایر شدن سفارتخانه های دو طرف و برقراری مناسبات دیپلماتیک کمک های مالی بلاعوض ریاض به حداقل خود رسید و اخیرا زمزمههایی دال بر قطع شدن این کمک ها از جانب عربستان سعودی شنیده می شود.
در کنار آن می توان به کشور مصر اشاره کرد. قاهره بعد از به اصطلاح صلح بزرگ خود با رژیم صهیونیستی در قالب پیمان کمپ دیوید که به امضای انور سادات، رئیس جمهور وقت مصر رسید تا به امروز در گرداب مشکلات جدی اقتصادی غوطه ور است. اتفاقاً همین مشکلات باعث شد که در چند دروه شاهد اعتراضات جدی مردمی علیه دولت حتی در دوران مبارک باشیم. جالب است که بدانید مشکلات مصر به قدری جدی است که تا سال 2014 نزدیک به 5 میلیون نفر از جمعیت مصر در قبرستان سکنی گزیده اند که احتمالا این آمار تا کنون افزایش یافته است؛ این همان کشوری است که حاکمیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته است. از شما می پرسم آیا این دادن امتیاز به صهیونیست ها، عادی سازی مناسبات با تلآویو و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی کمکی به حل مشکلات اقتصادی مصر کرده، یا در تقابل با آن باعث افزایش مشکلات این کشور شده است؟! حتی در زمان حسنی مبارک که روابط حسنه و بسیار گرمی میان قاهره با قاره سبز و ایالات متحده آمریکا شکل گرفت، هیچ گونه اثر مثبتی بر شرایط اقتصادی مصر نگذاشت و امروز هم کماکان مصر با همان مشکلات اقتصادی، به شکل جدی تری دست و پنجه نرم می کند. به گونه ای این کشور امروز یکی از بالاترین نرخ های فقر در میان کشورهای خاورمیانه را به خود اختصاص داده است. در کنار آن بدهیهای خارجی بسیار زیاد کشور مصر، شرایط اقتصادی را برای مردم این کشور و دولت آن به شدت بغرنج کرده است. پس می بینید که صفر کردن تنش با رژیم صهیونیستی هیچ گونه اثری بر مناسبات اقتصادی و معیشت این کشورها نداشته است. در کنار آن می توان به کشور مراکش اشاره کرد که علی رغم تلاش برای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی هنوز با مشکلات متعدد تجاری و اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و یا تونس که در زمان بن علی به سمت عادی سازی مناسبات با تلآویو رفت، اما هیچ گونه اثر مثبت در مشکلات تجاری و اقتصادی و بی عدالتی های این کشور نگذاشت و حتی باعث شد که اعتراضات مردمی حیات سیاسی بن علی را رقم بزند.
مضافا بر آن اگر شما به کرانه باختری رود اردن و تشکیلات خودگردان هم نگاهی داشته باشید، می بینید که علیرغم تمام همراهی ها و همسویی های خودگردان در دوران عرفات و محمود عباس این منطقه هنوز با مشکلات جدی اقتصادی روبه روست. جالب تر این که امروز خود تشکیلات خودگردان مخالف جدی معامله قرن است و مشخصاً فتح که در سال های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ میلادی در نشست های اسلو و مادرید حاکمیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت اکنون به شدت مخالف سیاست های ترامپ در خصوص عملیاتی شدن معامله قرن است.
پس تمام این نکات حکایت از این دارد که این نگرش برخی از طیف های سیاسی داخلی و خارجی در خصوص این که اگر جمهوری اسلامی ایران به سمت صفر کردن تنش با رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن این رژیم گام بردارد مشکلات و چالشهای ایران، به خصوص در حوزه تجاری و اقتصادی از بین میرود، یک تحلیل بسیار پوچ و در راستای نگاه برخی طیف های لیبرال داخلی است.
من در مصاحبه های پیشین با شما عنوان کردم که کانون مشکلات اقتصادی امروز ما، نه بحث تحریم و یا دیپلماسی که عدم مدیریت داخلی و ناتوانی دولت در حل مشکلات است. امروز موج گسترده فساد، رانت خواری، بی عدالتی، نابرابری ها و تبعیض های اقتصادی در جامعه است که شرایط را برای ایجاد مشکلات و چالش های معیشتی فراهم کرده است. پس مادامی که این فسادهای کلان و گسترده داخلی ریشه کن نشود و با یک مدیریت انقلابی به سمت تولید و خودکفایی پیش نرویم، حتی اگر مناسبات ما با اروپا و آمریکا بهبود یابد و در یک فرض محال، حتی مشکلات ما با اسرائیل هم حل شود، هیچ گونه اتفاق مثبتی در حوزه اقتصاد و معیشت داخلی روی نمیدهد. در یک جمله کانون مشکلات ما در داخل است، نه در خارج؛ بهتر است به جای این شانتاژها برای حل مشکلات در داخل فکری بکنیم.
در کنار نکاتی که شما به آن اشاره کردید که بیشتر ناظر بر ارتباط به رسمیت شناختن اسرائیل و مشکلات اقتصادی داخلی بود، برخی معتقدند که با مواضع و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در قالب نفوذ منطقه ای، عملاً کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در حال فضاسازی علیه تهران و به تبع آن عادی سازی مناسبات خود با اسرائیل هستند. از این رو احتمالا در آینده کوتاه اسرائیل دیگر به عنوان دشمن شماره یک جهان اسلام و جهان عرب شناخته نشود و این ایران خواهد بود که به تهدید جدی این منطقه بدل شود که نمونه آن در نشست های سه گانه مکه دیده شد. آیا شما معتقدید که این دست مواضع ناشی از نگاه ما به اسرائیل است؟
در پاسخ به این سوال چند پرسش را مطرح می کنم. آیا امروز که مسئله معامله قرن مطرح شده است شاهد همسویی رسمی و صریح کشورهای اسلامی و عربی با آن هستیم؟! آقای عبدالفتاح سیسی که مجری سیاستهای ریاض و ابوظبی در منطقه به شمار می رود در همان نشست مکه به صراحت مخالفت جدی خود را با معامله قرن عنوان کرد. در کنار آن شاهد مواضع جدی آقای برهم صالح، رئیس جمهور عراق هم بودیم. الآن کار به جایی رسیده است که در خصوص معامله قرن امارات متحده عربی، عربستان سعودی و بحرین تنها مانده اند. در کنار آن شکست بنیامین نتانیاهو در تشکیل دولت ائتلافی هم مزید بر علت شد و عملاً شرایط به جایی رسید که حتی خود سران و مقامات کاخ سفید عنوان داشتند که به احتمال بسیار زیاد رونمایی از معامله قرن تا سال ۲۰۲۰ به تعویق بیفتد. پس می بینید نکاتی که شما به آن اشاره داشتید در قالب همان نگاه قابل تحلیل است. در صورتی که امروز واقعیات منطقه حکایت از چیز دیگری دارد.
پرشس دیگر من این است که کجای مواضع جمهوری اسلامی ایران تنش زا است که به تهدید جهان اسلام و عرب بدل شده است؟! مسیری که جمهوری اسلامی ایران در طول ۴۰ سال گذشته در این رابطه به ویژه در قبال فلسطین اتخاذ کرده، نه یک مسیر تنشزا که یک مسیر حقوقی و در قالب یک پروسه دیپلماتیک و بر پایه و مبنای اصل دموکراسی است. در طول این سال ها جمهوری اسلامی بارها عنوان داشته است که سرنوشت ملت فلسطین باید توسط خود مردم این کشور و در پای صندوق های رای تعیین شود. یعنی مسلمانان، مسیحیان و یهودیان بومی این منطقه، نه یهودیان مهاجر که در طول این سال ها جمعیت رژیم صهیونیستی را تشکیل داده اند در همه مناطق از نوار غزه تا کرانه باختری و حتی فلسطینیان ساکن سرزمین های اشغالی در کنار دیگر آوارگان فلسطینی در اقصی نقاط جهان باید در یک انتخابات آزاد سرنوشت خود را تعیین کنند. آیا این پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد تنشزایی ست؟! ما در طول این سال ها این راهکار را که در منطق حقوق بشری آمریکا و اروپا هم قابل قبول است به عنوان یگانه راهکار حل مشکل فلسطین مطرح کرده ایم. حال برخی از آقایان در داخل و خارج اتهامات واهی را به جمهوری اسلامی ایران نسبت می دهند.
اما شرایط منطقه و حرفی که برخی کشورها درباره نفوذ جمهوری اسلامی ایران در لبنان، فلسطین، یمن، سوریه و عراق میزنند و نسبت به آن ابراز نگرانی می کنند هم مطرح است. ارزیابی شما در این راستا چیست؟
ببینید بارها و بارها عنوان شده که اساسا مسئله عملکرد ما در منطقه، نه بر مبنای تنش با رژیم صهیونیستی، بلکه بر اساس حفظ امنیت داخلی کشور است. آن چه می گویید یک توهم است. امروز مقامات ترکیه، عمان و قطر در طول چند هفته گذشته به صورت صریح و آشکار عنوان کردند که هیچ دلیلی برای تنش با ایران ندارند. یعنی حتی شورای همکاری خلیج فارس با این مواضع عمان و قطر که در آن عضویت دارند برای اقدام علیه ایران دچار یک تشتت آراء و عدم هماهنگی هستند. لذا کسانی که معتقدند اکنون کشورهای خاورمیانه برای تقابل با ایران به هماهنگی و ائتلاف منطقه ای رسیده اند دروغ بسیار بزرگ و غیر قابل انکاری را به جامعه القا میکنند. از شما می پرسم در این هماهنگی و ائتلاف منطقهای علیه ایران جایگاه عراق، مصر، ترکیه، عمان، قطر، لبنان، حتی کویت و دیگر کشورها کجاست؟! پس می بینید که در این خصوص تنها سه کشور امارات متحده عربی، عربستان سعودی و بحرین هستند که با صرف هزینه های بسیار زیاد به دنبال عملیاتی کردن برنامه آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده که در این خصوص هم تا کنون بسیار ناموفق عمل کرده اند که نمونه بارز آن همان نشست سه گانه مکه بود که شما به آن اشاره کردید؛ نشستی که یک شکست کامل برای طرح های سعودی و اماراتی به شمار می رود. با این اوصاف منطقی، عقلانی و واقعی است که مجموعه وزن سیاسی عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین را به حساب کل منطقه خاورمیانه، جهان اسلام و جامعه عرب بگذاریم؟ آیا نگاه واقعی است؟! پس می بینید عمده داده هایی که اخیرا در خصوص تنهایی و انزوای ایران در منطقه، ائتلاف عربی – اسلامی علیه تهران و احتمال تنش نظامی امریکا با جمهوری اسلامی مطرح می شود، داده هایی در راستای جنگ روانی و رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران است، درصورتی که اگر ما یک نگاه واقع بینانه به تحولات و شرایط منطقه خاورمیانه داشته باشیم، خواهیم دید که دادههای واقعی این نگاه غلط را تأیید نمیکند.