اگر حجاب، فطری است پس چرا بعضی از زنان آن را نمیپذیرند؟
مریم عبدالباقی، پژوهشگر دینی در باره حجاب مصاحبه کرده و مطالبی را در زمینه فطری بودن آن بیان کرده است.
بخشی از مصاحبه را می خوانید:
آیا نیاز به پوشش و حجاب، دغدغهای بوده که بعد از اسلام به وجود آمده است و یا نیاز به پوشش، نیازی فطری و دائمی انسان است؟
از زمانی که انسان خلق شد، در این فکر بود که بدن خود را به هر نحو ممکن و حتی با استفاده از برگ درختان یا پوست حیوانات بپوشاند. این فکر در اثر تمدن و پیشرفت به وجود نیامد، بلکه انسانها به طور فطری نیازمند پوشش بودهاند و در هر شرایطی، حتی انسانهای اولیه دغدغه پوشش و حجاب را داشتهاند. البته این دغدغه به طور ذاتی در خانمها بیشتر است، چون خانمها هم از ظرافتهای بیشتری برخوردار هستند و هم در صورت نداشتن پوشش درست، بیشتر از مردان در معرض خطر قرار میگیرند.
بنابراین داشتن پوشش و حجاب مربوط به همه انسانها در تمام طول تاریخ و در همه کشورها و سرزمینها است. این طور نیست که مردم در برههای از تاریخ از پوشش بینیاز بوده باشند یا مردم فلان کشور چنین دغدغهای نداشته باشند.
با این وجود، آیا موضوع حجاب که در آیات قرآن و روایات اسلامی به آن تصریح شده با آن پوششی که در منظر عام انسانها در طول تاریخ وجود داشته، یکی است؟
همان طور که اشاره شد، نیاز به پوشش نیاز طبیعی برای همه انسانها و در همه دوران بوده است. اما میان واژه حجاب با آن مفهومی که میان مسلمانان وجود دارد، با اصطلاح پوشش به مفهوم عام آن تفاوتهای خاصی وجود دارد. چون در اسلام نوع پوشش و حد و مرزهای آن به طور دقیق و سنجیدهای مشخص شده است تا آسیبها و ضررهای بدحجابی به صفر برسد.
چون فطرت و ذات انسانها به طور طبیعی این را مشخص نمیکند که حد و مرز پوشش تا چه اندازه باشد و درواقع اگر افراد گوناگون درباره میزان پوشش سؤال شود، هر کسی بر اساس اندیشه و تصور خودش میزان و حدی برای آن تعریف میکند و تشخیص میدهد. در حالی که حد و مرزی که برای پوشش و حجاب در اسلام معین شده، کاملترین و جامعترین است که باید به طور دقیق به آن توجه شده و مورد استفاده قرار بگیرد تا عنوان حجاب کامل به آن اختصاص پیدا کند.
میدانیم که گرایش به پوشش امری فطری است. چرا برای تعیین معیارها و حدود حجاب نیاز به آموزههای دینی است و باید آن را از اسلام بیاموزیم؟ چرا تشخیص هر کسی برای میزان پوشش نمیتواند کامل و جامع باشد؟
دقت داشته باشید که اصل نیاز به پوشش و حجاب، امری فطری است ولی در مورد عملی کردن این نیاز فطری باید به آموزههای اسلامی رجوع کنیم. همان طور که میدانیم نیاز به خداپرستی امری فطری است و انسانها در طول تاریخ همیشه در جستوجویی خدایی برای پرستیدن بودهاند و این نیاز را حتی انسانهای اولیه در ترسیمها و نقاشیهای خود بر دیواره کوهها و غارها به نمایش گذاشتهاند. ولی آیا آنها بدون داشتن رهبر و پیامبری که آنها را هدایت کند میتوانستند خدای یکتا را بشناسند و اوصاف و صفات او را بدانند؟ جواب منفی است. به این دلیل که نیاز فطری وقتی غالب عملی منظم و ساختار صحیحی به خود میگیرد که انسان دارای برنامه مشخصی باشد و طبق آن برنامه، خدای یکتا را بشناسند، او را ستایش کند و به نیاز خود مبنی بر پرستش خدای یکتا و رب و پروردگار خود پاسخ بگوید و راه سعادت را از مسیر پیامبران و اولیای او پیدا کند.
در اینجاست که نیاز به پوشش هم مانند همین میل به خداپرستی است. نیازی فطری که نیازمند برنامه کامل و جامعی است که راه صحیح و مسیر هدایت را نشان میدهد. حد و مرزها و آداب پوشش داشتن را باید در برنامه اسلام پیدا کرد تا این میاز فطری و دغدغه انسان مبنی بر داشتن پوشش به طور کامل پاسخ داده شود.
چگونه میتوان در دنیایی که انواع پوششها وجود دارد، نوجوانی را به سمت حجاب متمایل کرد، بدون اینکه سرکشی او برانگیخته شود؟
والدین برای آنکه فرزند خود را به درستی همراهی کنند میتوانند از علایق او در مورد پوشیدن لباسهای شاد و رنگی استقبال کنند. به خصوص دختران که علاقه بیشتری برای پوشیدن لباسهایی با رنگ شاد دارند، والدین میتوانند آنها را در انتخاب رنگ روسری، مانتو و به خصوص لباسهایی که در داخل خانه به تن میکنند آزاد بگذارند.
اما در عین حال به طور دوستانه و مهربانانهای اصول و قواعد حجاب را به او آموزش داده و از فواید و نکات مثبت آن بگویند تا نه تنها به حجاب علاقه پیدا کنند، بلکه اعتقاد به این امر اسلامی در اندیشه و فکر آنها نهادینه شود تا در برابر هر دوست و همراهی که آنها را از حجاب منع کرد، توجیهات منطقی و عاقلانهای برای دفاع از حجاب خود داشته باشند.