(
امتیاز از
)
مفتيان نفتي عوامل اصلي استکبار در جهان اسلام هستند
صدای شیعه :در محافل فرهيخته فرهنگي ـ سياسي، شايد کمتر کسي باشد که نام استاد خسروشاهي را به عنوان محقق و پژوهشگري نخبه و سياستمداري برجسته نشنيده باشد. حجتالاسلام والمسلمين سيد هادي خسروشاهي، از علماي مبارز و معروف و از اساتيد حوزه و دانشگاه است که اخيرا به خاطر فعاليتهاي برجسته در معرفي و بزرگداشت دانشمندان، محققان و مفاخر فرهنگ و تمدن اسلام و ايران بهويژه سيد جمالالدين اسدآبادي، جايزه مفاخر بوعلي سينا را در جشنواره بينالمللي سينوي به خود اختصاص داده و عنوان سفير سابق ايران در واتيکان و مصر و جايگاه کارشناس ارشد سياسي در وزارت امور خارجه را در کارنامه کاري خود دارد. وي در گفتوگويي با خبرگزاري تقريب به تبيين ديدگاههاي خود در موضوع تقريب مذاهب اسلامي و ضرورتهاي وحدت جهان اسلام پرداخته است:
جناب استاد، اقليتي در جهان اسلام هستند که با بحث وحدت در عمل و تقريب در نظر مخالفت ميکنند و اعتقادي به آن ندارند. نظر حضرتعالي در اين زمينه چيست؟
با توجه به تعليمات قرآن و احاديث شريفه و عملکرد ائمه هدي عليهمالسلام، جاي هيچ شک و ترديدي نيست که وحدت در عمل و تقريب در انديشه، يکي از ضروريات و واجبات اسلامي در عصر حاضر است.
آيه شريفه وجوب «اعتصام» به «حبل الله» و دوري از تفرق و جدايي، براي هر فرد مؤمن و متشرعي، راهنماي عمل است. در روزگاري که دشمنان اسلام و در رأس آن ها يهود و نصارا با تمام توان خود در ايجاد اختلاف بين مسلمانان ميکوشند و بسياري از سرزمينهاي اسلامي را اشغال کردهاند و در عراق و افغانستان و فلسطيني و سومالي و ... به قتل عام مسلمانان مشغول هستند، تنها وحدت اسلامي برادران مسلمان و تعاون و همکاري آنان در دفاع از اسلام و سرزمينهاي اسلامي است که ميتواند راهگشا و نجاتبخش باشد.
اگر وحدت ميان مسلمانان ضرورت به شمار مي آيد چه کساني و چرا باآن مخالفت مي کنند؟
متأسفانه دشمنان اسلام به طور مستقيم يا توسط ايادي و مزدوران خود، در بلاد اسلامي به ايجاد فتنه و تفرقه ميپردازند و در اين رابطه همه وسايل و امکانات موجود در جهان را اعم از فرهنگي، سياسي، اقتصادي و نظامي به کار ميگيرند. ترديدي نيست که آنها، با وجود اختلاف بين مسلمانان، در هدف خود موفق خواهند بود، همانطور که هماکنون در نقاط مختلف جهان اسلام شاهد اين مسئله هستيم؛ البته در اين راستا عوامل سياسي و حاکمان فاسد و قلم بهمزدان اجارهاي و مفتيان نفتي نقش اساسي را بهعهده گرفتهاند و با صادر کردن فتاواي تکفيري و يا نوشتن و چاپ کتابهاي تفرقهانگيز در سطح جهاني و هم به زبانهاي زنده دنيا (که متأسفانه آنها را حتي در مراسم حج هم توزيع و پخش ميکنند) آتش فتنه و تفرقه را روشنتر و داغتر ميکنند.
راهکار حضرتعالي براي نشر فرهنگ تقريب به عنوان يک ضرورت چيست؟
نخبگان، علما و انديشمندان جهان اسلام با روشنگري و آگاهيبخشي به تودههاي مردم و بيان حقايق اسلامي و اعلام وجوب وحدت مسلمانان و حرمت نفاق و اختلاف ميتوانند به تدريج و با آرامش آثار تلاشهاي تفرقهافکنان را خنثي سازند و البته اين امر با واکنشهاي منفي و اقدامات سلبي و نشر کتب متضاد با همان لحن و ادبيات هرگز سازگار نيست؛ بلکه بايد با دليل و منطق و برهان عموم مردم را با حقايق آشنا ساخت و دشمنان را در عمل خلع سلاح کرد.
افراط و تحجر دو مقوله معروف در تمام اديان و مذاهباند که هر دو را ميتوان از عوامل مهم عقبماندگي جوامع بشري دانست، آموزههاي اسلام براي ايستادگي در برابر اين دو عامل چيست؟
دفع افراط و تحجر با توجه به آموزههاي صحيح و راستين اسلامي کاملاً امکانپذير است و ما اگر حقايق مطرح شده در آيات و احاديث و سيره پيامبر اکرم(ص) و ائمه هدي(ع) را روشن و شفاف در جوامع اسلامي و توسط رسانههاي جمعي و در خطبههاي نمازجمعه و مجالس تفسير و تبليغ بيان و اعلام کنيم بيترديد اکثريت افراد غافل و جاهل به راه راست هدايت خواهند شد و افراد اندک باقيمانده هم بايد توسط نيروهاي مسئول تحت کنترل درآيند و به آنها اجازه داده نشود که با سوءاستفاده از آزاديها به انجام کارهاي خلاف شرع و عقل بپردازند و به اخلال در افکار و انديشههاي مردم ادامه دهند.
به نظر شما براي بازگرداندن وحدت و عزت اسلامي چه بايدکرد؟
دشمنان اسلام و در رأس آنها يهود و نصارا، که به تعبير قرآن هرگز از ما مسلمانان راضي نخواهند شد مگر آنکه از راه و روش آنها پيروي کنيم، از هرگونه وحدت و تقريب امت اسلامي خشمناک خواهند بود و امت اسلامي نيز خود در اثر همين تفرقهها بيشترين ضرر و زيان را در همه زمينههاي زندگي متحمل خواهند شد!
براي بازگرداندن عزت اسلامي پيشاپيش، راهي جز بازگشت به خويشتن خويش وجود ندارد و آموزههاي قرآن به ما ياد ميدهد که خداوند وضع هيچ قوم و ملتي را دگرگون نخواهد کرد مگر آنکه آنها روش و وضع خود را تغيير دهند.
برخي افراد و گروهها در تعامل با ديگران و غير هم مذهبان خود از شيوه دشنام و لعن و تکفير بهره ميبرند. نگاه اسلام به اين شيوه را تبيين بفرماييد.
لعن و تکفير و دشنام از نظر قرآن حتي در مورد کساني که خداوند سبحان را ناسزا ميگويند و سبّ ميکنند، جايز نيست. سيره پيامبر و ائمه هدي عليهمالسلام هم همين نکته اساسي را نشان ميدهد. بهطور قاطع ميتوان گفت که سب و لعن مقدسات اديان و مذاهب ديگر حقيقتاً برخلاف موازين شرعي است. در جايي که حضرت علي عليهالسلام براي حفظ اسلام و قرآن حاضر ميشود 25 سال تمام سکوت کند و به خلفاي عصر خود مشورت دهد و با آنها عملاً همکاري کند، معقول به نظر نميرسد که پيروان واقعي آن حضرت به لعن و سب و دشنام به مقدسات مذاهب ديگر بپردازند.
حضرت علي عليه السلام در نامه ششم نهجالبلاغه در مورد مخالفان خود و در رأس آنها «معاويه» که خلافت آن حضرت را نميپذيرفتند مطالبي دارد که متأسفانه در محافل ما کمتر مطرح ميشود و بهنظر من اگر شيعيان در محتواي ديني آن دقت کنند زمينههاي بسياري از اختلافات به طور کلي منتفي ميشود. من در اينجا ترجيح ميدهم متن کامل آن نامه را بدون ترجمه و براي اهل خرد عيناً نقل کنم تا تکليف همگان در قبال مسائل اختلافي موجود بين شيعه و سني روشن شود. البته مشابه اين نامه از لحاظ محتوا و مضمون و علل عدم مخالفت آن حضرت با خلفا در جاهاي ديگر نهجالبلاغه هم ذکر شده است ولي ما فقط متن نامه ششم را نقل ميکنيم:
علي(ع) ميفرمايد: «إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ و َالْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ و َسَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ و َوَلاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى» يعني «همانا کسانى با من، بيعت کردهاند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت نمودند، پس آنکه در بيعت حضور داشت نمىتواند خليفهاى ديگر برگزيند، و آنکه غايب است نمىتواند بيعت مردم را نپذيرد، همانا شوراى مسلمين، از آنِ مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت کسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است. حال اگر کسى کار آنان را نکوهش کند يا بدعتى پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونى بازمىگردانند، اگر سر باز زد با او پيکار ميکنند؛ زيرا که به راه مسلمانان درنيامده، خدا هم او را در گمراهيش وامىگذارد».
اين نامه صريح و شفاف مولا علي عليه السلام در واقع تکليف همه شيعيان و سنيان را در برابر «امر واقع» روشن ميسازد و کساني که بدون توجه به محتواي اين رهنمود همچنان به اختلاف و تفرقه ميپردازند، بيترديد از راه حق دور شدهاند.
حضرت در نامه 62 نهجالبلاغه هم خطاب به مالک اشتر ميفرمايد: «من دست خود را از خلافت پس کشيدم چون ديدم که گروهي از مردم از اسلام برگشتهاند و مردم را به نابودي دين محمد(ص) ميخوانند و ترسيدم که اگر به ياري اسلام نشتابم شاهد شکاف و صدمهاي در اسلام خواهم بود که مصيبت آن از فقدان ولايت شماها که چند روزي بيش نخواهد بود دردناکتر است؟! فامسکت يدي حتي رأيت راجعة الناس قد رجعت ....فخشيت أن لم انصر الاسلام و اهله... تکون المصيبة به علي اعظم من فوت ولايتکم..».
بنابراين رهنمودها، ما نه تنها حق نداريم که به سب و لعن بپردازيم بلکه بايد به ياري اسلام بشتابيم که در غير اينصورت مصيبت خيلي بزرگتر و دردناکتر از فوت مسئله حق و ولايت چند روزه امام خواهد بود.
آيا خطر انهدام قدس شريف و سلطه امپرياليسم بر جهان اسلام و ادامه اشغال فلسطين و هجمه همهجانبه بر بلاد اسلامي چون عراق و افغانستان کمتر از خطرهاي موجود در عصر خلفا است؟ انهدام اسلام و دين محمد(ص) که علي عليه السلام از آن ترس و بيم داشت، در عصرما چگونه خواهد بود؟ ما بايد در قبال اين هجمهها و يورشها بيدار شده و به خاطر مصلحت برتر و حفظ اساس اسلام متحد شويم.
برخي ميگويند ما نبايد با مخالفان مذهب خود، رفتار دوستانهاي داشته باشيم چون آنها با ما هم عقيده نيستند و ولايت اهل بيت(ع) را قبول ندارند؟
اين ادعا نيز بياساس بوده و با روش ائمه هدي(ع) تضاد آشکار دارد. بيمناسبت نيست در اين رابطه روايتي از امام صادق(ع) بياوريم که در رابطه با رفتار با مخالفان و در پاسخ پيروان آن حضرت مطرح شده است. «کيف ينبغي لنا أن نضع فيما بيننا و بين قومنا و بين خلطائنا من الناس ممّن ليسوا علي امرنا؟ قال: تنظرون الي أئمتکم الذين تقتدون بهم فتصنعون ما يصنعون فوالله انهّم ليعودون مرضاهم و يشهدون جنائزهم و يقيمون الشهادة لهم و عليهم و يردون الامانة اليهم...» يعني «چگونه رفتار کنيم با مردمي که با آنها معاشرت داريم ولي هم مذهب ما نيستند؟ فرمود: به روش امامان خود نگاه کنيد که از آنها پيروي نماييد و همان کاري را انجام دهيد که آنها انجام ميدهند. به خداوند سوگند که پيشوايان شما از بيماران آنها عيادت ميکنند و در تشييع جنازه آنها شرکت مينمايند و شهادت حق را بر سود يا زيان آنها ادا ميکنند و امانت آنها را بازپس ميدهند...» (مراجعه کنيد به اصول کافي، شيخ کليني، ج2،کتاب العشره، ص 636).
پس شيعه علي و ائمه، هدف را فداي مصلحت نميکند و از هر وسيله نامشروعي براي رسيدن به آن استفاده نمينمايد و با اين فرهنگ ولايي راستين، راه خود را از شيعه آل ابيسفيان جدا ميسازد. به طور کلي هر نوع تخلف از اين رهنمودها و دستورالعملها نشان خواهد داد که عامل آن شيعه واقعي نيست و راهروي راه حق ائمه هدي محسوب نميشود.
کنفرانسها و تبادل نظر علما و دانشمندان و بحثهاي علمي تا چه حد در روند تقريب مؤثر بوده است؟
تشکيل کنفرانسها و همايشها و شرکت انديشمندان و علما در آنها و انجام مکاتبه دوستانه و روشنگر و هدفمند و تشکيل جلسات علمي براي بحث در مسائل مختلف و رسيدن به جمعبنديهاي متفقعليه و ارزشمند براي جامعه اسلامي يک ضرورت حتمي است و اين ديدارها و گفتارها و مباحثات، بيترديد در روشن شدن افکار طرفين نقش اساسي و سازندهاي دارد و در حد بسيار بالايي در اصلاح امور و برطرف کردن اختلافات تأثيرگذار است.
در اثر اين ديدارها و همايشها در نهايت همگان به اين نتيجه ميرسيم که در آنچه اتفاقنظر داريم متحد شويم و در آنچه همعقيده نيستيم همديگر را معذور بداريم؛ به قول شهيد شيخ حسن البناء «فلنتحد فيما نتفق وليعذر بعضنا البعض فيما نختلف».
منبع : تقریب
انتهای پیام