( 0. امتیاز از )


مرور تاريخ در گلوگاه‌هاي حساس از تاريخ سياسي اين مرز و بوم آنچنان با‌اهميت است که به دور از ديدگاه افراطي مبني بر جبر تاريخي مي‌توان آينده را نيز پيش‌بيني کرد.
اين گفت‌و‌گو توسط روزنامه ايران حول محور جريانات مهدي هاشمي و پاسخ به شبهات مطروحه در اين رابطه پيگيري شد.

ريشه‌هاي به‌وجود آمدن باند مهدي هاشمي چيست؟
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي دو عامل اساسي در شکل‌گيري باند مهدي هاشمي تأثير مستقيم داشت؛ نخست وجود خود مهدي هاشمي که سرشار از هوش و مطالعات روشنفکرانه در کنار اعتقادات تند بود.
وي در اثر تفکر التقاطي روشنفکرانه ناشي از مارکسيسم و اسلام دچار يک عمل‌زدگي فراوان شده بود. اما ديگر قدرت عجيب ارتباط‌گيري وي بود، به نحوي که بعضي از دوستان اعتقاد بر سحر کلام وي داشتند؛ بنابراين جذب نسل جوان به وي هم بسيار مساعد بود.
عامل دوم نيز به بستر مبارزاتي با حکومت شاه ملعون و حکومت پهلوي بر‌مي‌گشت، چرا که تمامي علما به عنوان علت‌العلل فساد مبارزه با حکومت پهلوي را در سرمنشأ امور خود قرار داده بودند، بدين نحوه مبارزه با شاه به نوعي تأييد‌کننده او بود.
من نيز در کنار هاشمي طلبه مدرسه حجتيه بودم، به ياد دارم هنگامي که ساواک و نيروهاي انتظامي به اين مدرسه حمله کردند، سريعاً مهدي هاشمي طلبه‌ها را سازماندهي و در مقابل نيروهاي مهاجم ايستاد. به علت دو عاملي که مرور کرديم، وي در محضر علما و مردم به عنوان يک مبارز جا‌افتاده بود و طبعاً اين امر حمايت‌هايي را نيز به همراه داشت. به عنوان مثال هنگامي که وي به جرم قتل شهيد مظلوم شمس‌آبادي که رئيس حوزه اصفهان هم بود، به زندان افتاد، شخصيت‌هاي متفاوت به علت عدم اطلاع از روحيات مهدي هاشمي، از وي حمايت کردند.

آيا اين حمايت‌ها با علم به قاتل بودن هاشمي صورت مي‌گرفت؟
شايد وي را به عنوان مباشر قتل نمي‌دانستند، ولي از رخ دادن اين حادثه به وابسته اطرافيان مهدي هاشمي مطلع بودند.
لکن اطلاعات علما در آن زمان دقيق نبود و آنان در اثر تبليغات متفرقه احساس مي‌کردند ساواک عامل اين قتل است.
در آن ايام حرکات زيرزميني در قالب جلسات چند نفره و اجتماعات مساجد حلقه‌هاي مبارزاتي عليه رژيم شاه بود و هاشمي توانست از اين حلقه‌ها استفاده مورد نظر خود را کسب کند.

حاميان معنوي اين باند چه کساني بودند؟
تا آن زمان که خطوط تفکرات اين باند بر همگان روشن نگرديده بود، بيشتر شخصيت‌هايي که دنبال کتاب شهيد جاويد بودند، نظير مرحوم نعمت‌الله صالحي و شخصيت‌هاي دانشگاهي و حوزوي مطرح بودند.

عده‌اي معتقدند هاشمي معارض با انقلاب نبوده، بلکه داراي اشتباهاتي بوده که افرادي جهت تضعيف جايگاه آيت‌الله منتظري سعي در بزرگنمايي اين اشتباهات داشتند تا به واسطه آن با منتظري برخورد صورت گيرد؛‌ آيا به واقع هاشمي معاند بوده يا اينکه از روي خيرخواهي دچار اشتباهات بزرگ شده؟
بايد اين بحث را به صورت ريشه‌اي مطرح و به دنبال عامل ارتباط مهدي با منتظري يعني هادي هاشمي گشت.
از زماني که هادي هاشمي برادر مهدي هاشمي به هر دليلي به واسطه دامادي آقاي منتظري وارد بيت منتظري شد، ارتباط مهدي هاشمي هم با منتظري شروع شد. همچنين وضعيت جغرافيايي هم در ايجاد اين ارتباط بي‌تأثير نبود، به صورتي که از قهدريجان به عنوان مرکز استقرار هاشمي تا نجف‌آباد اصفهان به عنوان مرکز فعاليت‌هاي انقلابي آقاي منتظري فاصله کمي بود، بنابراين به واسطه هادي قوياً با منتظري مرتبط شد.
اين بحث که مهدي معارض بود يا نه، قبل از انقلاب اصلاً مطرح نبود، چرا که هر حرکتي عليه شاه اقدام انقلابي تلقي مي‌شد. بنابراين مهدي هاشمي در قبل از انقلاب در زندان دستجرد اصفهان به جرم قتل شهيد شمس‌آبادي و چند تن ديگر حکم اعدام داشت و منتظر اجراي اين حکم بود؛ با پيروزي انقلاب وي مانند ديگر زنداني‌هاي کشور با ايجاد شورش از زندان فرار کرد.

من در آن هنگام مسئول سپاه پاسداران انقلاب در اصفهان بودم و با اقدام سريع زندان را کنترل و بسياري از زندانيان فراري را با لباس زندان از خيابان جمع کرديم.
ليکن مهدي هاشمي خود را به روستاي خيرآباد رساند و از آنجا به قهدريجان رفت. در همان ايام شهيد محمد منتظري که با گروه فلسطيني‌ها مرتبط و عده‌اي از آن مربيان را به تهران آورده بود، در تهران سپاهي را ايجاد کرد و مهدي هاشمي با ايجاد ارتباط با محمد در واقع همه‌کاره آموزش نيروهاي جوان در تهران شد.

چندي بعد شهيد منتظري با تماس با من گفت نيروهاي منتخب خود را براي آموزش چريکي به تهران اعزام کن، ولي هنگامي که من در تهران با هاشمي مواجه شدم، سريعاً با نيروهايم راه بازگشت به اصفهان را برگزيديم، چرا که مي‌دانستم حضور با هاشمي آثار منفي را به دنبال خواهد داشت.

هنگامي که شهيد منتظري به عنوان يکي از افراد شوراي مرکزي سپاه انتخاب شد، هاشمي را نيز با خود همراه کرد و نتيجتاً به واسطه مهدي هاشمي واحد نهضت‌هاي سپاه راه‌اندازي شد. بعد از اين انتصاب علماي اصفهان منجمله آيت‌الله خادمي طي نامه‌اي 4 صفحه‌اي به امام از دو موضوع دادگاه انقلاب که زيرنظر اميد نجف‌آبادي به مصادره اموال مردم و انجام اعمال عجيب در کنار انتصاب قاتلي در رأس سپاه به عنوان قاتل آيت‌الله شمس‌آبادي، حشمت و فرزندانش، شيخ غلام صفري، يک زن و تعداد ديگري اعتراض کرد.

مهدي هاشمي از اينجا به بعد وارد فاز جديدي مي‌شود چرا که با داشتن انديشه ملتقط و با استفاده از قائم مقامي آيت‌الله منتظري در دفتر منتظري نفوذ مي‌کند؛ اين نفوذ با سابقه وي منجر به جلب اعتماد آيت‌الله منتظري شد.
در اعترافات مهدي هاشمي آمده است: «گزارشاتي به آقا مي‌نوشتم که معتقد بودم کارساز است، در حقيقت از اعتماد پاک و بي‌شائبه فقيه عالي‌قدر نسبت به خودم سوءاستفاده کردم تلاش براي القاي فکر داشتم، به دنبال خط دادن بودم، در مقابل اين خط تخيلي خودم را مصون نگه دارم. »

دو دليل در قصد هاشمي براي نفوذ در دفتر منتظري مطرح بود، نخست آن‌که رهبر بعدي را منتظري مي‌دانست و در صدد علم کردن منتظري بود، هدف دوم تلاش براي گرفتن دولت و مقام رياست جمهوري بود.

براي انجام دادن اين قصد خود وي در اصفهان تشکيلات قوي را نظم داده بود و به واسطه ارتباط با سپاه مقدار زيادي سلاح و مواد منفجره را در داخل و خارج تهران انبار کرده بود. با به دست آوردن سلاح و کسب قدرت وي درصدد ارضاي شهوت قدرت خود برآمد.

با گذر اين مقدمه در پاسخ به اين سؤال که آيا مهدي هاشمي معارض با انقلاب است يا نه بايد پاسخ داد: بر مبناي 2 نامه‌اي که منتظري به حضرت امام داد وي معارض با انقلاب بود و در صورت ادامه حيات، وي تبديل به يک جريان اپوزيسيون عليه نظام مي‌شد. به نحوي که هنگامي که آقاي ري‌شهري در دولت ميرحسين موسوي بحث دستگيري مهدي هاشمي را مطرح کردند عده‌اي از وزرا به آقاي ري شهري حمله کردند که چرا اين اقدام را انجام دادي؟

در رابطه با اين‌که آيا وي مرتکب اشتباه شده يا امر ديگري، به واقع بايد مصاحبه و اعترافات مهدي هاشمي را در اختيار مردم قرار داد تا شبهه‌اي ايجاد نشود.

وي در اعترافات خود ضمن بيان اشتباهاتش در انتها به منحرف و توطئه‌گر بودن خود نيز اعتراف مي‌کند.

چگونه يک فرد در اين مدت کوتاه از اقدامات ده‌ها ساله و مرام خود بازگشته و به صورت کلي چگونه از وي اعتراف کسب شده است؟
وي مدت مديدي در زندان حتي يک جمله را هم اعتراف نمي‌کند چرا که احساس مي‌کرد با توجه به آن همه خدمتي که به منتظري کرده در اثر حمايت وي آزاد خواهد شد. ليکن با عدم وقوع اين اتفاق، آقاي ري‌شهري به عنوان وزير اطلاعات به صورت مستقيم وارد مذاکره با مهدي هاشمي شد.
هدف اول وي جدا کردن اين دو از هم بود، امري که به وقوع نپيوست. ري‌شهري شروع مذاکرات خود را با موعظه‌هاي اخلاقي مبني بر سخت‌تر بودن عقوبت آخرت نسبت به دنيا شروع کرد.
بعد از اين هاشمي نامه‌اي خطاب به ري‌شهري مي‌نويسد، ليکن سريعاً نامه را گرفته مچاله و شروع به گريه کردن مي‌کند.
طبق گزارش آقاي ري‌شهري وي حتي يک ضربه شلاق تعزيري هم نخورده بلکه در اثر ايجاد حالات روحي اعترافات گرفته مي‌شود.

اگر اين اعتراف صورت نمي‌گرفت آن وقت چه مي‌شد؟
ممکن بود از شيوه‌هاي مختلف استفاده کنند ليکن من خود به عنوان يک زنداني سياسي مي‌دانم اکثراً آنان که در ايمان ضعيف‌اند، خصوصاً مارکسيست‌ها و ملتقط‌ها تحمل گوشه‌نشيني و حبس را ندارند چرا که اينان خود را رجل سياسي دانسته ولي در زندان هيچ کس به آنان اهميت نمي‌دهد در نتيجه اين فشار در نهايت اين افراد را مي‌شکند.

با مرور اخبار که گاه‌ با عناويني همچون تحرکات باند مهدي هاشمي مواجه مي‌شويم از اين بين افرادي همچون عبدالله نوري، غلامحسين کرباسچي، محمود حجتي و عبدالحميد معاديخواه مطرح مي‌شوند که با درخواست خود از آقاي منتظري، خواهان اقدام مؤثرتر ايشان در وقايع اخير شدند، باند مهدي هاشمي اصولاً چه افراد سرشناسي را داشت و بعد از اعدام شدن ايشان چه تحرکاتي را انجام دادند؟

گروه طرفدار هاشمي به تعبيري از سه دسته تشکيل مي‌شوند؛ گروه اول آنان‌اند که در قبل از انقلاب با حرکت چشم‌ و ابروي هاشمي دست به جنايت مي‌زدند از اين جمله مي‌توان به اميري، اکبري و حسن ساطع اشاره کرد و به واقع اين عده‌ عاشق هاشمي بودند. عده‌اي از اين گروه در واحد نهضت‌هاي سپاه مشغول به کار شدند؛ در ادامه با شروع همکاري وي با محمد منتظري و اداره مدارس تربيت طلاب در قم، تيم‌هاي جديدي را تشکيل داد که از اين دست هم بايد به محمود صلواتي و شيخ سعيدي اشاره کرد.

گروه سوم دوستان مهدي هاشمي و شرکت‌کنندگان در جلسات مخفي بودند که شاخص اين افراد نيز عبدالله نوري، شيخ عباسعلي روحاني و عده‌اي ديگر بودند چرا که مدتي هاشمي در بيت آقاي طاهري در اصفهان اقداماتي را انجام مي‌داد.

هر کدام از اين سه گروه ساختار فکري و مسائل مربوط به خود را دارند ليکن هدف مشترک آنها حرکت در حول محور آقاي منتظري بود. ليکن بعضي از دوستانش مانند شيخ حسن ابراهيمي هنگامي که عمق ماجرا را متوجه شدند از وي جدا شدند. حرکت اين سه دسته وابسته به اراده مهدي هاشمي با ايجاد موج در جامعه همراه بود. جلسه‌هايي را به ياد دارم که در خيابان 17 شهريور تهران در منزل دکتر واعظي با حضور قمصري، عطريانفر، طاهري با شيخ عباسي و البته مهدي هاشمي مبني بر تصميم‌گيري جهت تعويض استانداران و در اين سطح‌ها برگزار مي‌شد. همچنين مهدي هاشمي در اوج قدرت خود طي جلسه‌اي در اصفهان تا نيمه‌هاي شب با عنوان نجات اسلام تصميم بر ترور 3 تن منجمله خود من، آقاي پرورش، مهدوي کني را گرفتند در اين جلسه حتي قاتل‌ها نيز مشخص شده بودند ليکن با نفوذي که من در بين بعضي از اعضاي اين جريان داشتم اين ليست در ساعت 2:30 بامداد به دست من رسيد.

اين جلسه در چه تاريخي برگزار شد؟
سال 58 يا 59 در زماني که من فرمانده سپاه اصفهان بودم اين جلسه تشکيل شد، به هر حال شما در سؤال خود به جلسه اينها با منتظري و درخواست براي حضور فعال در اين عرصه اشاره کرديد، اين امر طبيعي است. چندين سال قبل جهت انجام مأموريتي به بيت آقاي منتظري رفتم. به محض ورود آقاي نوري، حسن ساطع و خيلي‌هاي ديگر را که در زير تيغ اعدام بودند، يکجا در بيت منتظري ديدم.
اين که شما از اينها نقل مي‌کنيد، مثلاً مهاجراني پس از درگذشت آقای منتظری می گوید: «پدر، پدر گروه و گفته نشناختيمت پدر» واضح است چرا آنان که به غرب و امريکا دلبسته‌اند از تنها کسي که مي‌توانستند جهت فشار به نظام استفاده کنند، منتظري بود. فردا به جاي منتظري به دنبال يک ضعيف‌النفس ساده ديگري مي‌روند تا از او سوءاستفاده کنند.

بعد از ماجراي مهدي هاشمي، عده‌اي بشدت با منتظري برخورد کردند و حتي دستور تخريب دفتر وي را صادر کردند. ليکن هم اکنون لباس عزاي ايشان را به تن کردند و آيا چرخش‌هاي متوالي 180 درجه‌اي اين افراد مصداق نان به نرخ روز خوري است؟
تفکر و انديشه نفاق منافق را بر حسب چرخش قدرت در جامعه سازماندهي مي‌کند. اين عده اگر قدرت را در همراهي با منتظري ببينند، به سمت او حرکت مي‌کنند؛ اگر برعليه او منافع قدرتشان را تأمين کند، به نحو ديگري برخورد مي‌کنند.
همين‌هايي که بشدت با منتظري برخورد کردند، امروز از جنازه ايشان به عنوان يک حرکت سياسي عليه نظام سوءاستفاده مي‌کنند. حال حتي اگر وصيت بر عدم سوءاستفاده سياسي از جنازه‌اش را هم مطرح کرده باشد، مهم منافع قدرت اين عده است نه منتظري.

درگيري‌هاي سپاه لنجان سفلي با کميته از چه قراري بود؟
بعد از اين که مهدي هاشمي جزو فرماندهان رده بالاي سپاه قرار گرفت، بشدت درصدد تقويت سپاه لنجان سفلي برآمد. استراتژي وي در اين راستا بر اين محور بود که نخست با مسلح کردن اين سپاه، آن را به تهران و نه سپاه اصفهان متصل کند؛ سپس آن که از لحاظ تسليحاتي و نيرويي آن را بشدت تقويت کند. به عنوان مثال وي در مجلس به واسطه آقاي حسينيان (نماينده مردم لنجان) که از دوستان وي بود، حفاظت مجلس را با تعداد زيادي نيروهاي خود به عهده گرفت.
ما نيز با رصد حرکات مشکوک اين طيف، احساس خطر کرديم چرا که مهدي هاشمي اگر اراده مي‌کرد، مي‌توانست رئيس مجلس، رئيس جمهور و اعضاي شوراي نگهبان را در يک روز نابود کند لذا با هماهنگي با کارپردازان مجلس نظير آقاي بشارتي، قرار شد تمامي نيروهاي هاشمي را رد کنيم. بعد از اين که قرار شد اين عده سلاح‌هاي خود را تحويل دهند، متوجه کمبود تعداد بسياري فشنگ شديم، لذا اتوبوس را سريعاً در نزديکي دليجان اصفهان متوقف و مقدار بسياري فشنگ را از آن کشف کرديم. بيان اين خاطره‌ تنها به دليل اثبات اين نکته مبني بر عامل بودن سپاه قهدريجان به دست مهدي هاشمي بود. يک بار نيز براي سرکشي و تعيين وضعيت مالي سپاه قهدريجان آقاي ابطحي را که مسئول مالي سپاه اصفهان بود، به اين منطقه فرستاديم غافل از آن که اين منطقه توسط سلاح‌هاي سبک و نيمه سنگين و حتي سنگين به محاصره درآمده و در نتيجه ابطحي نيز توسط مهدي هاشمي به گروگان گرفته شد.

در چهارباغ نيز خبر دادند بين نيروهاي مهدي هاشمي و کميته دفاع شهري معروف به خادم‌الحسين درگيري شده و هر دو در دو طرف جاده سنگربندي کرده بودند و من خدا را شاکرم که اگر آن شب دير مي‌رسيدم، احتمال کشته شدن طرفين بسيار زياد بود؛ ليکن به سرعت خود را به ميان نزاع رساندم و فرياد زدم مرا بزنيد. نيروها نيز با هماهنگي خودم درصدد خلع سلاح طرفين برآمدند.

بعدها اينها آقاي بحريني را به عنوان مسئول کميته خادم‌الحسين که وابسته به بيت آيت‌الله خادمي بود، ترور کردند.

در بند هشتم دادخواست مهدي هاشمي اقدام عليه سياست‌هاي خارجي کشور مطرح شده است. آيا اين اقدامات در راستاي انجام وظايف ايشان در واحد نهضت‌ها نبود؟

وي کاري به سياست خارجي نظام نداشت چرا که براي خود يلي بود. وي درباره نهضت افغانستان، عراق، حزب امل و حتي در فرانسه، هند و ليبي هم آدم و ارتباط قوي داشت. از ابتدا وزارت امور خارجه نسبت به اقدامات وي اعتراض داشت به عنوان مثال عامل کشتار بين شيعيان افغانستان همين افراد وابسته به هاشمي بودند. نيز اين اتفاقات و کشتار ناشي از عملکرد همين آقايان بود.

يکي از اتفاقات مشکوک اصفهان، ترور خانم زهرا بنيانيان، همسر آقاي سلمان صفوي بوده ليکن تا به حال ماجراي اين ترور باز نشده است؛ ماجرا از چه قرار بوده؟
آنچه که من در اينجا مي‌توانم از آن سخن به ميان آورم و در قيامت نيز بر آن تأکيد مي‌ورزم و آنچه که خودم مشاهده کردم، مبني بر اين است که باخبر شدم در مبارکه تروري صورت گرفته و خانمي به نام بنيانيان کشته شده. سريع به سمت مبارکه حرکت کردم؛ وقتي رسيدم، چند نفر را آنجا ديدم که آقاي عطريانفر و خود سلمان صفوي و چند تن ديگر آنجا بودند. وقتي در را ديدم، متوجه جاي گلوله بر روي آن شدم. به هر حال حادثه کشته شدن زهرا بنيانيان را تا به حال هيچ کس نمي‌داند و اگر خانواده بنيانيان جهت خونخواهي فرزند خود قيام کنند، به شرطي که اسناد آن از بين نرفته باشد، مي‌توانند با احضار چند تن، ماجرا را پيگيري کنند.

آيا با همکاران قدرتمند مهدي هاشمي در دستگاه قضايي برخوردي صورت گرفت؟
نه تنها برخوردي در اين رابطه نديديم بلکه برخي از مسئولان قضايي نظير دادستان اصفهان در تظاهراتي به سود مهدي هاشمي شرکت مي‌کردند. گرچه اينان بهانه «مي‌خواستيم ببينيم چه خبر است» را مي‌آوردند ولي قرائن حاکي از آن بود که اين عده جزو همين باند بوده و هرگز با آنان برخوردي صورت نگرفت. من پرونده‌هاي ريزي داشتم که با اعلام اقدام امام عليه اين گروه همه را تحويل وزارت اطلاعات دادم. به ري‌شهري گفتم مدارک منحصر به فردي دارم که مي‌ترسم از بين بروند و شايد من تا صبح زنده نباشم و صبح فرداي آن روز با حضور فلاحيان از ساعت 8 صبح تا 4 بعدازظهر تمامي اطلاعات را در اختيار وزارت اطلاعات قرار دادم ليکن اکنون افسوس مي‌خورم که چرا از بعضي از اين اسناد منحصر به فرد براي خود کپي نگه داشتم. بعضي از اسناد را هم خودم پاره کردم.

چرا اين اسناد را پاره کرديد؟
اين اسناد در واقع تصاويري در رابطه با ارتباط عده‌اي نظير عبدالله نوري با بني‌صدر و مهدي هاشمي بود.
مهدي هاشمي با وجود اين‌که سلاح‌هاي فراواني در اختيار داشت ليکن دست به مقابله مسلحانه نزده و نه تنها با وجود اين‌که امکان فرار برايش مهيا بوده نگريخت، بلکه خودش را هم معرفي مي‌کند. علت اين امر مهدي هاشمي برايش روشن بود که دير يا زود امام از دنيا خواهد رفت و منتظري رهبر و به تبع آن خودش هم رئيس دولت خواهد شد. بنابراين کسي که اين چنين آينده را براي خود مفيد مي‌بيند ديگر لزومي ندارد دست به سلاح ببرد تا با او ايجاد مخالفت شود بلکه درصدد بسترسازي براي به دست آوردن قدرت حرکت مي‌کند.

و اگر فرار مي‌کرد؟
آن هنگام نظير بني‌صدر و خيلي از اعضاي حزب توده و منافقين قديم و جديد منجمله مهاجراني، کديور، مخملباف و سازگارا تبديل به لاشه سياسي مي‌شد.

آقاي حسن ساطع به 15 سال حبس محکوم شده بود، ليکن وي بعد از مدتي آزاد شد و هم‌اکنون به دنبال معوقات خود در سپاه است، ماجرا از چه قراري است؟
پرونده حسن ساطع در دست آقاي رازيني بود، شبي به من زنگ زد و گفت در پرونده وي ما به نکته‌اي رسيديم و اگر شما نسبت به آن شهادت دهيد ما امشب ساعت 4 او را اعدام مي‌کنيم. اين ماجرا مربوط به کودتاي نوژه بود. من به رازيني گفتم دينم را به دنياي ديگري نمي‌فروشم چرا که اطلاعات من نسبت به حسن ساطع تا همين جاست و پشت اين قضايا را خبر ندارم. وي تأکيد کرد که در صورت شهادت شما وي اعدام والا حبس ابد خواهد بود. در ادامه در دو 15 سال به وي عفوي خورد و سپس آزاد شد. اخيراً شنيدم وي به دنبال معوقات خويش در سپاه است، حال آن‌که مدت زمان حضور وي محدود بوده همچنين کسي که داراي چنين جرم سنگيني است به عنوان اخراجي سپاه مطرح است.

پيام و عبرت ماجراي مهدي هاشمي براي امروز ما چيست؟
نسل جوان بايد در راستاي دشمن‌شناسي به فتنه‌هاي دشمن و جريان‌شناسي دشمن توجه کنند. شيطان بزرگ و دشمنان بزرگ کشور در شرق و غرب عالم براي بقاياي حکومت خود دست به اقدام‌هايي نظير ايجاد اختلاف، رشد قارچ‌گونه احزاب و نشريات زنجيره‌اي و استفاده از کانال تبليغات از نسل جوان دست به قهرمان‌سازي کاذب مي‌زند. حال جواني که به اقتضاي سنش دنبال غرور است، در اثر اين تبليغات تنها در راه قدرت‌طلبي ديگران هلاک مي‌شود. مهدي هاشمي اگر با شاه مي‌جنگيد مي‌توانست عنصر مفيدي باشد اما نه تنها با شاه نجنگيد، بلکه با ساواک شاه ملاقات‌هاي متعدد داشته و به اعتقاد من کد ساواک بود. به طوري که در 4 آبان‌ماه در ارتش پهلوي سخنراني به سود شاه کرد. جريان مهدي هاشمي به نحوه‌اي تکرار خوارج عهد امام بود. جوانان براي مطالعه يک جريان بايد مرامنامه، اساسنامه و عناصر اصلي و اخلاقيات آنها را بررسي کنند.

 


انتهای پیام

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر